دفاع از آزادی بیان یا دفاع از اذان؟! در حاشیه “انتقاد”حبیب بکتاش

خشت اول را چون نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج!

 

مقدمه:

برای من مایه خوشحالی است که مخالفی مثل حبیب بکتاش دارم! از اینجهت که ایشان با “قطبی کردن” نظراتش و تلاش برای نشان دادن اینکه من “ضد کمونیست کارگری هستم”، “ملی مذهبی هستم” و “لیبرال هستم” بواقع توجه ها را بیشتر جلب می کند به موضوعاتی که من ارائه می دهم. خود این دینامیک را من بسیار مثبت می دانم چون منهم به این قطب بندی به شدت نیاز دارم تا نظراتم و سایه روشنهایش را برای خواننده روشن کنم.همینست که بارها در مقالاتم و در فیسبوک از ایشان و اندک همفکر ایشان صمیمانه تشکر کرده ام!

از این مقدمه بگذریم، فکر می کنم مشکل اصلی بین من و حبیب بکتاش اتفاقا از همان درک متناقض از چند مقوله اساسی ناشی می شود که عبارتند از:

اولا: درک متناقض از مقوله آزادی بدون قید و شرط بیان : خواننده گرامی یادش هست، حبیب بکتاش قبلا و رسما اعلام کرده بود که در “عمل” مخالف اصل آزادی بدون قید و شرط بیان است هر چند که در “فلسفه” آنرا تایید می کند.(۱)

دوما: درک مکانیزمهای مقابله با مذهب و همه اعتقادات ارتجاعی(۲)

سوما:اساسا درک کاملا معوج از برابری انسانها آنجا که حبیب بکتاش رسما اعلام کرد که آدم مذهبی اساسا عقل ناقص دارد و به جهت انسانی هم ناقص است!

چهارما: متد برخورد به مخالف و استفاده از شانتاژ و اعلام کفر و “لیبرال” و بعدا آنطور که شاهد بودیم جاسوس و فراخوان دادن به اخراج مخالف!

این چهار رکن طبعا ریشه هائی در شخصیت فردی و گذشته سیاسی ایشان دارد که موضوع این بحث من نیست. اما وقتی این چهار رکن کنار هم قرار گرفت و با تنفری “زیر جلدی” ضرب شد ، می شود وسواسی که عزیزان خواننده شاهدش هستند هر زمان که من بحثی را کتبی می کنم. اما همانطور که گفتم ، از سوی من این بحثهای ایشان بسیار مغتنم است و روشنگر و مجدد از ایشان تشکر می کنم.

حالا برسیم به “نقد ” ایشان به مقاله من در موضوع تناقض دفاع از آزادی بیان و دفاع از غیر قانونی اعلام کردن اذان، ضمن تشکر از استقبال خوبی که خوانندگان گرامی در فیسبوک از بحثهای من همیشه کرده اند:

(۱)نتیجه چه می شود وقتی فردی آدم مذهبی را انسان کامل نداند؟

بحث را عمدا از اینجا شروع می کنم چون از دید من تئوریسازی برای سرکوب همیشه در تاریخ دیکتاتورها و حانیان سیاسی از همینجا شروع شده.فرق نمی کند داریم از خمینی حرف می زنیم یا هیتلر یا هواداران “کمونیزم”!

وقتی حبیب بکتاش در مقاله های قبلیش و در فیسبوک ادمهای مذهبی را انسان کامل نمی داند نتیجه سیاسی و قانونی معینی را دنبال می کند و آنهم گرفتن حق برابر آنهاست! وقتی ثابت کردی که مخالف تو انسان کامل نیست طبعا حقوق انسان کامل ازش صلب است. این دقیقا مسیر قانونی در مورد انسانهای با هوش کم یا بیمارانی است که بنا به دلایلی قدرت قضاوتشان در دادگاه زیر سوال قرار می گیرد و بر اساس چنین فرضی قانونا حقوقی از آنها صلب می گردد! لذا ما هواداران آزادیخواهی و برابری طلبی باید حواسمان جمع باشد که انسانی میتلا به چنین ایدئولوژی نتواند به راحتی خودش را آزادیخواه و برابری طلب جا بزند! برای فهمیدن بحثهای بعدی حبیب بکتاش درک این نکته بسیار گره ای است!

(۲)چه می شود وقتی به آزادی بدون قید و شرط بیان ، در عمل  معتقد نبود؟

عدم اعتقاد به آزادی بدون قید و شرط بیان با هر فلسفه بافی،ریشه اش اینست که فرد، اعتقاد به شعور مردم ندارد و بواقع نمی پذیرد که آزادی بدون قید و شرط بیان وقتی در جامعه عملی شد ، بواقع معجزه می کند و انسانها را به سرنوشتشان حاکم می کند. حبیب بکتاش در مقالات قبلیش همین را نمایندگی می کند.برای آزادی بیان شرط و شروط قائل است و نتیجتا برایش آزادی بعضی ها بیشتر آزادیست! این اصل را اگر دنبال کنی می رسی به بستن زبان بعضی دیگرها و بهانه اش را هم بالاخره از جائی پیدا می کنی!

مشکل اینست که وقتی بستن زبان مخالفی شروغع شد] همانطور که تاریخ نشان داده، بالاخره نوبت به تو هم می رسد! بازی سرکوب و دیکتاتوری بلاخره به چرخه ای تبدیل می شود. دقیقا همین تجربه در زمان حکومت لنین شروع شد. او هم سرکوب را برای مخالف شروع کرد و بعد از مدتی کوتاه هواداران خودش و افکار و ایده های خودش موضوع سرکوب شدند!

(۳) آیا من از اذان دفاع کردم؟!

دو اصل بالا را داشته باشید و مقداری بی پرنسیبی فرهنگی و اخلاقی قاطی اش کنید تا برسیم به این “اتهام ” جناب بکتاش که سعید صالحی نیا از اذان دفاع کرده و از اسلام دفاع کرده!(۳)

البته بد نبود ایشان از میان بحث من کلمه ای مستقیم در دفاع از اذان بیابد که البته نمی توانست که نیاورد!

آنچه من گفتم و تکرار می کنم(۴): مقابله با اذان با توجیهات ضد مذهبی، کار سیاسی نیست. آنچه کار سیاسیت اینست که برویم دنبال جنبه های مشحصا عملی و مستندی که نشان دهد اذان در کجا و چه موقع واقعا و بنا به نظر مردم مزاحمت ایجاد کرده و به اذان همانطور نگاه کنیم که به سایر مذاهب مذهبی سایر مذاهب و سایر گردهمائیهای غیر مذهبی و حتی ضد مذهبی! این متد اسمش سکولاریزم است و اون متد اول یعنی اسلام ستیزی که خصوصا در اروپا پرچم جریانات نژادپرست و راستگراست.

ایستادن در نقطه درست که بشود ازش درست دفاع کرد و به چاله ضد مسلمانان نیفتاد! این بحث واقعی من بود اما حبیب بکتاش می خواهد این موضع واقعی منرا با اتهام دفاع از اسلام به نبرد ضد کفری که قبلا شروع کرده بود پیوند بزند! البته خوشبختانه من هم اینجا هستم و خودم می توانم بگویم چه گفته ام! خواننده هم شعور دارد!

(۴)آیا من از حجاب دفاع کرده ام؟

آنها که در منطقه واشنگتن دی سی در مقابل رژیم اسلامی ایستاده اند شاهد بوده اند که من سازمانده بیش از ۶۰ تظاهرات ضد رژیم بوده ام از جمله تظاهرات ضد حجاب اجباری که اسنادش هم هست. در عین حال در دو مقاله(۵و۶) مستدل کردم که در جامعه آزاد آزادی پوشش برای زنهای بالغ باید رعایت شود. این اصل آزادی پوشش دقیقا اصل برنامه ای حزب کمونیست کارگریست و سفسطه هائی مثل اینکه حجاب ، پوشش نیست را هم پاسخ دادم. خوشحالم حبیب بکتاش حداقل مدتها بعد از ورودش به حزب کمونیست کارگری فرصتی پیدا کرده تا حداقل با این مقاله های من آشنا شود و من باز خوشحالتر می شوم در پاسخ به آن مقاله ها هر قدر دیر، مقاله بنویسد! امیدوارم به قضاوت جامعه اعتماد کند اینبار!

(۵)تمایز قرار دادن بین “نظر من” و آنچه باید در سیاست دنبال شود

یک نکته مهم دیگر در نقدم به بحث رفیق شاه محمدی بود که اینجا بیشتر بازش می کنم:

فرق است بین نظر ما و سیاست عملی که ما جلوی جامعه می گذاریم و این جدا کردن بسیار اهمیت دارد . من خودم را بالاتر از یک آته ایست می دانم و فکر می کنم حتی آته ایزم هم برای مقابله با مذهب کافی نیست.من نه فقط اسلام بلکه تمامی مذاهب دیگر و بسیاری از اعتقادت ضد مذهبی را حتی، ضد علمی و ضد انسان می دانم و در طول بیش از ۳۳ سال زندگی سیاسیم همیشه در نقد همه این انواع ارتجاع نوشته ام اما وقتی نوبت به اعمال سیاستی می رسد، شروع حرکت من لزوما از اعتقادت من نیست! بسیاری عوامل دیگر وارد صحنه می شوند. از جمله دینامیک جامعه و زمان و مکان و از جمله تطابق همه اعمال و رفتارهای من با اصل مرکزی آزادی بدون قید و شرط بیان. چون معتقدم که نمی تواند رفتارهای مشخص سیاسی من در تناقض با دو اصل باشد:

اولا: انسانها واقعا آزادند تا هر چه خواستند بگویند و این نه اصلی اخلاقی بلکه اصلی ریاضی است برای پیدا شدن همیشگی بهترین گزینه ها

دوما:پیروزی علم گرائی و انسان گرائی و برنامه کمونیستی کارگری من دقیقا مشروط است به اینکه جامعه ببیند که من تا چه حد واقعا و در عمل مخالفم را آزاد و برابر می دانم. جامعه ای که تاریخا سرکوب شده در مقابل منست که انواع توجیهات ایدئولوژیک را برای سرکوب دیده و در قرن بیست و یکم دارد چشم در چشم من می اندازد و می خواهد انتخاب کند.

اینست که با احساس چنین مسئولیتی است که من هم خودم سعی می کنم بین افکار و نظرات شخصیم با اعمال سیاسیم فاصله ایجاد کنم بلکه از حبیب بکتاش هم همینرا می خواهم. البته ایشان در بسیاری مقالاتش از لفظ “ما” بی مورد استفاده می کند تا خواننده را قانع کند هر حرفی می زند ظاهرا از سمت گروه یا حزبی است و البته بسیاری فهمیده اند چنین نیست!

حوبست که من و حبیب بکتاش و همه دیگر عزیزان فعال جنبش کمونیزم کارگری وقتی بحثی می کنیم تکرار کنیم که نظرات ماست که در مقاله ها کتبی می شود و حتی اگر بهترین باشد روند ایجاد کانسنسوس جمعی را لزوما طی نکرده. این هم ارزش اخلاقی دارد و هم ارزش سیاسی.

خلاصه کنم:

از جبیب بکتاش مجدد تشکر می کنم که با تلاش برای قطبی کردن بحثهای ما بطور واقع به من کمک می کند تا سایه روشنهای نظرات متضاد ما بیشتر روشن شود. من ایشان و همه مخالفین خودم را در حزب کمونیست کارگری ایران و بیرون آن گرامی می دارم و از وجودشان و نظراتشان حداکثر استفاده را خواهم کرد تا کمونیزم کارگری بواقع اجتماعی شود. پیروزی جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی بواقع با اجتماعی شدن کمونیزم کارگری گره خورده است.

اختلافات من با حبیب بکتاش و چند نفر همفکرش اختلاف در درک آزادی طلبیست و اختلاف در درک متدهای واقعی و عملی مقابله با مذهب و نه انطور که ایشان مدعی است،” سعید صالحی نیا لیبرال است، ملی مذهبی است، هوادار اذان است و هوادار اسلامی است…”!

منابع دیگر:

(۱) سعید صالحی نیا: در دفاع از برنامه حزب کمونیست کارگری ایران در موضوع آزادی بدون قید و شرط بیان در حاشیه نظرات غیر قطعی رفیق حبیب بکتاش

http://rowzane.com/index.php/articles-archiev/80-saeed-salehi/9616–q-q.html

(۲) سعید صالحی نیا::کمونیزم کارگری یا آته ایزم قشری؟ بحثی در نگاههای متضاد درموضوع مذهب

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=35441

(۳)حبیب بکتاش: اذان و آقای سعید صالحی نیا: داروی شفابخش “آزادی بدون قیدو شرط بیان” برای نجات مذهب بکار گرفته میشود

http://www.rowzane.com/index.php/articles-archiev/165-1391-01-05-19-49-03/11805-1391-09-17-21-32-30.html

(۴)سعید صالحی نیا: مشکل دفاع از آزادی بی قید و شرط بیان و “دفاع از ممنوعیت پخش اذان”! در حاشیه مقاله رفیق شاه محمدی

http://www.rowzane.com/index.php/articles-archiev/80-saeed-salehi/11804-1391-09-17-21-30-01.html

(۵)سعید صالحی نیا: پائین کشیدن حجاب اجباری پرچم جنبش سرنگونی رژیم اسلامی

http://rowzane.com/index.php/articles-archiev/80-saeed-salehi/591-080110-salehniya.html

(۶)سعید صالحی نیا: حزب کمونیست کارگری ایران، هوادار آزادی پوشش انسانهاست!

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/395-201209saeed-s.html