آزادی بی قید و شرط بیان، قانون، اخلاق و ریاضی انتخاب طبیعی

سری بحثهای پایه ای

مقدمه:

عده ای به کمونیستهای کارگری ایراد می گیرند که شعار آزادی بی قید و شرط بیان، فقط یک شعار تبلیغاتی است. “عملی نیست”، “بالاخره آزادی بیان محدود است به خیلی چیزها”، “آزادی بیان بی قید و شرط باعث هرج و مرج می شود”، “ّ باعث می شود آدمها به هم توهین کنند”، “بالاخره خط قرمزی لازمست”، “اگر توهین به آدمها شد چی؟”.

طبعا اون عده از یک طیف نیستند. عده ای مشکل دارند در فهم چنین “بی قید و شرطی”، عده ای اساسا در جایگاه طبقاتی و اجتماعی قرار دارند و به خط سیاسی وابسته اند که آزادی بی قید و شرط بیان  را در تضاد با سیادت طبقاتی خودشان می دانند. عده ای نگران “مقدساتشان” هستند و بتهاشانرا در خطر می بینند! خلاصه از یک خواستگاه نیست این مخالفت با آزادی بی قید و شرط بیان! اما هر چه هست، حتی درون اون جامعه “۹۹ در صدیها” حداقل در عملی بودن آزادی بدون قید و شرط بیان شک است! حتی درون برخی فعالین کمونیزم کارگری! اونها که برنامه حزب ما را خوانده اند هم! توی کتشان نمی رود که اصلا بشود چنین “بی قید و شرط” آزادی بیان را رعایت کرد!

از آنجا که مسئله آزادی بی قید و شرط بیان را من ، ساده نمی بینم و معضلات ذهنی و عملی پیش روی اجرایش را واقعی، از آنجا که لزوم رسیدن به جامعه ای که بتواند این خواست را واقعا عملی کند، از نان شب هم واجبتر می بینم(که نان شب را هم در گروی تحقق این خواست می دانم!)، احساس می کنم باید مرتب چه از جهت نظری و چه از جهت تبلیغی و ترویجی روی این بحث برگشت و کار کرد و در جامعه دیالوگ و مناظره راه انداخت. لذا این موضوع را بعنوان بخشی از سری بحثهای پایه ای ادامه داده ام و ادامه خواهم داد.

(۱)معضل تحقق آزادی بیان بدون قید و شرط

آزادی و برابری بطور عموم، مثل سوسیالیزم، طرح هائی هستند که هرگز بطور واقعی و قابل قبول تحقق نیافته اند. انسان لحظاتی و تکه هائی از اینها را آنهم در دوران کوتاهی در تاریخ معاصر، اینجا و آنجا ساخته و تا سر جنبانده، همان قدمهای اول ، از دستشان داده و “پیام آوران” آزادی و برابری بنا به “شرایطی” خودشان تبدیل شده اند به تئوریشازان “محدودیت” آزادی و برابری و بقیه اش ، درد جانکاه و چرخه تکراری شکستها و نا امیدیها. لذا تکرار این شکستها برای تحقق جامعه آزاد و برابر، هم واقعیتی است مستند و هم خودش سوالی بزرگ که راستی چرا اینقدر سخت است آزادی و برابری را پیاده کردن. چرا آزادی بیان، حتی برای فعالین راه آزادی ،اینقدر “محدویت” بردار است؟

سنتا ، در فرهنگ چپ، توجیحاتی بوده برای اینکه چرا این اهداف خوب هرگز تحقق نیافته. توجیحاتی مثل “حاکمیت طبقات “، “مناسبات طبقاتی”، “فقر فرهنگی توده ها”، دسیسه “امپریالیستها”و…..اما هر چه هست بازهم عواملی باید شناخته شوند که بتواند توجیه کند چرا اون “۹۹ در صدیها” با اینکه اکثریت مطبق هستند هنوز از پس اون ۱ در صدیها بر نیامده اند که هیچ، تمکین می کنند و تمکین، عادتشانست. چرا محدویت آزادی و توجیه نابرابری ، فقط محدود به فرهنگ و تبلیغات طبقات حاکمه نیست؟ ایرادها کجا هستند که در هنوز به همان پاشنه می چرخد؟

معضل تحقق واقعی آزادی بدون قید و شرط بیان، خارج از عوامل مادی شناخته شده، خارج از تداوم نظامی که آزادی بیان جامعه برای تداومش خطرناک است چرا که نظام ارزشیش را سست می کند و “توده را به فکر شکستن زنجیر” می اندازد، معضلی عمیقا فکری و ذهنی درون همان توده زنجیر شده است. توده زنجیر شده، خودش عادت کرده به “محدود بودن” آزادی بیان، خودش باور دارد که “رهبر” لازم دارد. آقا بالاسر لازم دارد. بدون ارباب و صاحبکار اموراتش نمی گذرد. این عادت به فرودست بودن، عادت به زبان بستن برای بقا! توجیحاتی بدنبال دارد. انسانی که دیگر لازم نیست سانسورش کنند، خودش، خودش را سانسور می کند. یاد گرفته که اگر حرف زیادی بزند، “عواقب دارد”، بیکار می شود، به سیخش می کشند، شمع آجینش می کنند، در بدرش می کنند و….

لذا معضل آزادی بیان، بخشیش عینی است، مناسبات اجتماعی حاکم از بیرون با پلیس و زندان و اعدام و شکنجه و انواع قوانین برش “نظارت” دارد و از سوی دیگر و شاید موثرتر از اولی، عادت جامعه به تمکین برای بقا، خودسانسوری را به امری “طبیعی” تبدیل می کند و این چرخه ادامه می یابد و هنگامی که کسی داد می زند که اینها همه دروغین است و راه دیگری هست، نه فقط اون بالائیها که همون پائینیها که از آزادی بیان سود می برند هم ، به مخالفت بر می خیزند.

توجیحاتی می سازند و بر اساسش، امکان آزادی بیان بدون قید و شرط را رد می کنند.سابقا امکان پرواز را رد می کردند، امکان پایان دادن به مالاریا و آبله، و هر جا انسانی آرزوئی بکند، طبیعتا حاضرند تا اون آرزو را نفی کنند و بگویند “نمی شه”!چرا؟ چون نشده!

می گویند: اگر بیان آدمها آزاد باشد، همه جور چیزی می گویند، ممکنست دروغ بگویند، ممکنست توهین کنند، توهین به عقاید و توهین به اشخاص، ممکنست حرفی زده شود که جان آدمها را به خطر بیندازد…..در میان اینها البته حرفهای منطقی کم نیست. همانطور که اگر فردی ، نیروی جاذبه و امکان سقوط و له شدن ناشی از شکست پرواز را ، دورانی برای رد آرزوی پرواز پیش می کشید! لذا نباید از این اما ها و چراها گریز زد. باید به استقبالش رفت و طی پروسه ای مورد بمورد بهش پاسخ داد.

پاسخهائی که دو ریشه دارند: یکی در عرصه منطق و روی میز طراحی هستند و مهمتر ، طی روند سازماندهی جامعه آزاد باید با آزمایش و خطا بهش برگشت و تئوریزه اش کرد، طرح های قبلی را از نقشه زدود و طرح های نو را به کمک تجربه و دانش جایگزینش کرد.

بنابر این می شود مدعی شد که روند طراحی و پاسخ دادن به معضلات آزادی بیان بدون قید و شرط، مثل سایر اهداف انسانی، روندی نامحدود است. نه برابری یکشبه تحصیل می شود ، نه آزادی و نه سوسیالیزم و نه رهائی انسن قرار است یکشبه فراهم شود. گریزی هم نیست از این نوع فکر کردن که تاریخ بشر اینگونه است و فقط شارلاتانها هستند که از ما کمونیستهای کارگری همه پاسخها را یکجا می طلبند تا ما را آچمز کنند در مناظره ها، در حالیکه همین جوامع موجود هم طی روندی طولانی به این نقطه رسیده اند و “طراحان” اولیه اش ، همانند ما با آزمایش و خطا و بازنگری مداوم، نسل به نسل، زندگی را بهتر کرده اند.

(۲)قانون و اخلاق، بعنوان دو ابزار تعمیق و گسترش آزادی بیان

آزادی بیان، مثل هر پدیده دست ساخت انسان، طی پروسه ای گسترش می یابد و تعمیق می شود. زمینه های مادیش باید فراهم شود. قدرت سیاسی (حکومت شورائی) ، مناسبات اقتصاد سیاسی(سوسیالیزم، نفی کار مزدی)، قدمهای رادیکال برای ساختن زمینه آزادی بدون قید و شرط بیان هستند. هر قدر این دو رکن حلو بروند، آزادی بیان بیشتر می شود. اما ابزارهای دیگر اعمال این خواست چیست؟

الف: قانون بعنوان ابزار حمایت از آزادی بدون قید و شرط بیان و ممانعت از ایجاد آسیبهای اجتماعی ناشی از کاربرد نادرست آن

طبعا در کوتاه مدت باید قوانین، به سراغ حق آزادی بدون قید و شرط بیان برود. هم از این حق دفاع کند و هم به معضلات و “عوارض” ناشی از بکارگیری نادرست بیان پاسخ گوید. هر حقی با مسئولیت با شناخت نحوه بکارگیری آن حق تعریف می شود و حکومت با نظارت بر اجرای درست آن حق از طریق قوانین، به گسترش آن حق کمک می کند.

ابزارهای انتشار افکار برای همه انسانها باید فراهم شود. حق بیان برابر آدمها باید به عنوان یک فرهنگ در مدارس تدریس شود. هنر گوش کردن به دیگران، هنر تعامل و دیالوگ، هنر تحمل مخالف، همه اینها باید در جامعه تدریس شود. اختلاف باید نه تنها محترم شمرده شود بلکه نیاز جامعه محسوب گردد.

قانون ، نه تنها باید بر بیان آزادانه آدمها اشراف داشته باشد، بلکه مانع ایجاد ضرر به فرد و جامعه شود، وقتی از آزادی بیان، سوء استفاده می شود. انسانها ضرر می بینند. لذا همانقدر که در حق آزادی بدون قید و شزط بیان تاکیید می شود باید بر مسئولیت ناشی از بیان تاکیید شود و عواقب ناشی از ضرر به انسانها توسط بیان، قابل شکایت و پیگیرد باشد. لذا از آزادی بیان ما به مسئولیت بیان و قوانین حاکم به “بعد از بیان” می رسیم!

ب: جایگاه نرمهای اخلاقی در تنظیم و گسترش آزادی بیان

مخالفین آزادی بدون قید و شرط بیان، اخلاقیات، خصوصا اخلاقیات مذهبی را الم می کنند تا اثبات کنند که آزادی بیان نمی تواند بدون قید و شرط باشد! آنها ارزشها را در مقابل آزادی بیان تعریف می کنند.

فرق قانون با نظامهای اخلاقی چیست و چگونه می توان از نظامهای اخلاقی برای گسترش آزادی بیان استفاده نمود؟

قوانین، ابزارهای کنترل از بیرون، بر رفتارهای انسانها هستند. این “بیرونی بودن نظارت” طبعا علامت بدوی بودن رفتار انسان است. هر قدر رفتارهای انسان درونی تر کنترل شوند، انسان نیاز به نظارت از بیرون نداشته باشد، اتونومی بیشتر حاصل شود، نظامهای اجتماعی متعادلتر هستند. لذا حامیان جامعه نابرابر و دیکتاتوری از “درونی کردن رفتارها” بعنوان گرایش مطلوب استفاده می کنند در جهت اهدافشان. دیکتاتوری و خودسانسوری را “درونی” می کنند تا کم هزینه تر شود!

در اینسو، ما مبارزان راه آزادی و برابری، همین مکانیزم درونی شدن نظامهای ارزشی انسانی را باید تقویت کنیم. جامعه نباید به پلیس و شحنه نیاز داشته باشد تا از چراغ قرمز عبور نکند! تباید ظلم با زندان پاسخ گیرد! باید ظلم نباشد چون انسانها، ظلم را بد می دانند! بد و خوب رفتارها درون نظامهای اخلاقی فرمولیزه می شوند. نظامهای اخلاقی علمی و دینامیک که بتوانند بر اساس سنجشهای اجتماعی ، پروسه درونی شدن ارزشها را پیش ببرند.

در موضوع آزادی بیان، نظام ارزشی اخلاقی بر اساس اصل جلوگیری از ضرر به افراد و جامعه، طرح می شود و آموزش داده می شود. فرد یا جمع، قبل از بیان و بعد از بیان آزادانه نظراتشان، صلاح جامعه را فرض می گیرند و با گرفتن فیدبکهای لازمه از محیط، ناخودآگاه جمعی ناظر بر بیان ، درونی می شود. لذا انسانها یاد می گیرند که بیانشانرا برای سعادت جامعه بکار گیرند و بدنبال ضرر نباشند و ضرر به جامعه را “بد” بدانند.

(۳)ریاضی انتخاب طبیعی گزینه های درست و انسانی بعنوان سازماندهی آزادی بیان:

عده ای مدعی هستند که وقتی به آدمها آزادی دادی ، همه شروع می کنند به فحاشی و اتهام زنی و تحریب هم و “هرج و مرج” می شود! شبیه همین استدلال را می آورند وقتی بگوئیم که جامعه لازم ندارد برای دسترسی به مواد مورد نیازش پول بدهد! می گویند “همه می روند فروشگاهها را خالی می کنند”!

برای فهمیدن اینکه بطور واقعی، در جامعه آزاد ، آدمها چه می کنند ، باید به ریاضی انتخاب طبیعی آشنا بود. ریاضی انتخاب طبیعی با بروز اتفاقی همه امکانات بروز یک واقعیت شروع می شود و بتدریج تمام گرایشات محتمل حول منحنی آماری “شبیه زنگ کلیسا یا کلاه” تجمع می یابند. این منحنی با تجمع اکثریت نزدیک به ۸۰ در صد در وسطش مشخص می شود. آعم از اینکه چه انتخابی مورد بررسی است!

معنیش چیست؟ معنیش اینست که وقتی به همه آدمها آزادی دادی که هر چه خواستند بگویند طی دوره کوتاهی، همه چیز را نخواهند گفت! طی مدت کوتاهی ، اکثریت چیزهائی را خواهند گفت که به نفع خودشان و محیطشان باشد! اشکال انتخاب نادرست و مضر به جامعه به سرعت حذف خواهند شد و منزوی!

این نویسنده در دیوار فیسبوکی که درست کردم(۱)، آزمایش کردم این تز را که اگر هیچکس را سانسور نکنم، چه اتفاق می افتد؟ آیا دیوار من پر می شود از فحاشی ؟! بعد از یکی دو هفته به تعادلی دینامیک رسیدم که در آن نه فحاشی دوامی داشت و نه اتهام زنی و لمپنیزم! بتدریج دوستانی با هم آشنا شدند که عمیقتر فکر می کنند و “نرمهای اخلاق جمعی” مثبت و انسانی و رفیقانه حاکم شد.

این نمونه حالبی است که آزادی بدون قید و شزط بیان در چرخه گسترده اش ، خودش خودش را بازتولید می کند و از گزند عوارض بیان نادرست حفظ می کند. رفتار انسانها وقتی درون دینامیک آزادی قرار می گیرد، تابع ریاضی انتخاب طبیعی، شکل می گیرد و درست ضد ادعای مخالفان آزادی بدون قید و شرط بیان، “هرج و مرج” ببار نمی آورد!

گزینه آزادی بدون قید و شرط بیان، هم گزینه عملی است و هم بسیار پایدار! اینکه تا بحال تحقق پیدا نکرده دلیلی بر عملی شدنش نیست، بلکه ناشی از نظامی است که ازش سودی نمی برده. نظامی که سود هدفش هست و نه صلاح انسان!

بحث را پایان می دهم اینجا و امیدوارم سایر عزیزان هم پیگیرش باشند.

منابع دیگر:

(۱)دیوار “آزادی بی قید و شرط بیان، اول و آخر همه اهداف انسانی!”-فیسبوک

http://www.facebook.com/groups/398713580148306/

 

سعید صالحی نیا: نگاهی به سانسور در فیسبوک

http://www.rowzane.com/index.php/articles-archiev/80-saeed-salehi/10141-1391-03-19-16-26-32

 

سعید صالحی نیا: مختصری در موضوع سانسور و انواعش در حاشیه بحث آزادی بدون قید و شرط بیان

http://rowzane.com/index.php/articles-archiev/80-saeed-salehi/9949-1391-02-29-17-55-29

 

سعید صالحی نیا: در دفاع از برنامه حزب کمونیست کارگری ایران در موضوع آزادی بدون قید و شرط بیان در حاشیه نظرات غیر قطعی رفیق حبیب بکتاش

http://www.rowzane.com/index.php/articles-archiev/80-saeed-salehi/9616–q-q

مناظره های تلویزیونی در موضوع آزادی بی قید و شرط بیان

مناظره اول در موضوع آزادی  مطلق بیان-سعید صالحی نیا، نیک آهنگ کوثر

http://www.youtube.com/watch?v=NFutDBL_n1s&feature=youtu.be

مناظره دوم در موضوع آزادی مطلق بیان-سعید صالحی نیا، صبری حسن پور
http://www.youtube.com/watch?v=dNs2wpShmOY&feature=player_embedded

مناظره سوم در موضوع آزادی بی قید و شرط بیان- سعید صالحی نیا-محمد حسیبی-رضا طالبی

http://www.youtube.com/watch?v=bCYHe9r-5g0&feature=youtu.be

مناظره چهارم در موضوع آزادی بی قید و شرط بیان-سعید صالحی نیا-سیامک ستوده-جمشید شرمهند

مناظره پنجم در موضوع آزادی بی قید و شرط بیان-سعید صالحی نیا-روزبه اسماعیلی-همایون نادری

http://www.youtube.com/watch?v=e7_6Qlv9wrQ&feature=youtu.be

مناظره ششم در موضوع آزادی بی قید و شرط بیان-سعید صالحی نیا-روزبه اسماعیلی- “کژدم: از انجمن پادشاهی-دکتر آرمین حسامی

http://www.youtube.com/watch?v=Cv_EgcmdH2M&feature=youtu.be

مناظره هفتم در موضوع موانع  آزادی بی قید و شرط بیان-سعید صالحی نیا- سیامک زند-هوشنک راد خو (انجمن پادشاهی)

http://www.youtube.com/watch?v=dPoyVFJxSVI&feature=youtu.be