فراسوی استیصال ٬ سوزنی به بادکنک علی جوادی

علی جوادی مقاله ای تحت عنوان “نکاتی در نقد جنبش “انقلابیون برهنه”؟” در نشریه “یک دنیای بهتر”، ارگان رسمی “حزب اتحاد کمونیسم کارگری”، شماره ۲۴۶، بچاپ رسانده است که قرار است “انقلابیون برهنه” و حامیان آنرا ضربه فنی کند و به کارشان خاتمه دهد. این مقاله بدنبال مقاله ای از آذر ماجدی با همین هدف، در شماره ۲۴۵ همین نشریه، منتشر میشود که با نقد فعالین برهنگی یا “اعتراض عریان” مواجه شد.

مقاله علی جوادی حقیقتا چیزی برای نقد ندارد. این نوشته سه بخش اساسی دارد که من یک به یک به آنها میپردازم. بخش اول جویباری از نقل و نبات است که علی جوادی بسوی فعالین کمپین برهنگی راه می اندازد، بخش دوم نقل و قولی بلند بالا از منصور حکمت در باب تفاوت انقلاب کارگری با انواع متفاوت انقلابات دیگر است، و بخش سوم نکاتی جسته و گریخته بدون استدلال و پر از فرضها و نتیجه گیریهای غلط است. من ابتدا به بخشهای اول و سوم میپردازم و سپس به بخش دوم بحث آقای جوادی بر میگردم.

پرتاب و به جریان انداختن نقل و نبات از شیوه های ثابت علی جوادی در بحث و جدل علیه حزب کمونیست کارگری و شخصیتهای آن است. من اینجا فقط این نقل و نباتها را لیست میکنم تا خواننده از شیوه بهداشتی که آقای جوادی استفاده میکند با خبر باشد. آقای جوادی از نوشته آذر ماجدی در مورد کمپین زنان برهنه بنام “نقد کمونیستی” نام میبرد. این را متذکر شوم که اگر بشود نقل و نبات علی جوادی را یک جویبار بحساب آورد، نقل و نبات آذر ماجدی بیشک یک رودخانه وسیع و عمیق است. نکته دوم که لازم است ذکر شود اینست که در نوشته های کادرهای حزب اتحاد از بحثهای کادرهای حزب کمونیست کارگری تحت عنوان “لجن آنلاین” نام برده میشود. این اصطلاح به بحثهای دوره جدائی علی جوادی اشاره دارد که طی آن کادرهای حزب کمونیست کارگری آزادانه نظرات خود را بطور آنلاین در سایت “جدل آنلاین” منتشر میکردند. بگذارید به جویبار نقل و نبات آقای جوادی نگاهی بکنیم. این جویبار از همان اول شروع میشود، بعد از مدتی قطع میشود (بخاطر نقل و قول بلند بالایی از منصور حکمت) و بعد مسیر خود را ادامه میدهد:

هیستریک-عصبی-برافروخته-کلاه مخملی-حزب سابقا “کمونیست کارگری”-جست و خیزهای میدیا پسند-جریان کاذب کمونیستی-جریان غیر کمونیستی-فحاشی-لجن پراکنی-فرقه مذهبی-مردسالار-زمخت-لشکر شکست خورده و به هزیمت رفته.

االبته این را هم باید ذکر کنم که این کلمات و کلمات شبیه آن به وفور طی نوشته آقای جوادی تکرار میشوند. این است آن زبان بهداشتی آقای علی جوادی در برابر برهنه شدن کادرهای حزب کمونیست کارگری در دفاع از علیا المهدی و در کمپین علیه اسلام و اسلام سیاسی و مذهب. این است زبان کسی که جدل آنلاین را “لجن آنلاین” میخواند.

در بخش سوم بحث آقای جوادی، همانطور که گفته شد، نکاتی جسته و گریخته با فرضها و نتیجه گیریهای غلط به پیش کشیده میشود تا حرکت زنان برهنه علیه اسلام و اسلام سیاسی و شریعه و مذهب بی اعتبار نشان داده شود. یکی از نکات مطرح مسئله فراگیر شدن حرکت برهنگی هست. آقای جوادی میگوید: “برهنگی تلاشی نسیت که در امتداد و گسترش خود به یک نرم اجتماعی مدرن و آزادیخواهانه در جامعه تبدیل شود و جامعه به آن متقاعد شود که از این پس باید “برهنه” در جامعه و محل کار و زندگی ظاهر شد.” علی جوادی درکش از اعتراض عریان زنان به مذهب و شریعه و اسلام اینست که این زنان میخواهند “برهنگی” را به نرم جامعه تبدیل کنند تا همه “برهنه” در محل کار و زیست ظاهر شوند. این درک اگر خرده شیشه ای درش نباشد یک درک نازل و غلط است. کمپین زنان انقلابی برهنه همچو هدفی برای خود تعیین نکرده و “نرم” شدن هم ضرورتا به این معنی نیست که همه افراد جامعه بخواهند یا بتوانند برهنه شوند. این یک کمپین اعتراضی به شرایط اسارت بار زن است که به این شکل، به شکل برهنه شدن، اعتراض خود را بیان میکند. برهنه شدن اقشار وسیع مردم در محیط کار و زیست نه امری ضروری برای موفقیت این کمپین است و نه هم ضرورتا مطلوبیت دارد. آنچه در این رابطه مهم است اینست که اولا اقشار وسیع مردم حق لخت شدن زنان و یا مردان را برسمیت بشناسند و به زنان لخت به چشم “فاحشه” نگاه نکنند، و ثانیا حمایت خود را از این کمپین نشان دهند.نکات زیاد دیگری در نوشته آقای جوادی وجود دارند که چیزی جز ادعاهای بی پایه، فرضهای غلط، و نتیجه گیریهای غلط  نیستند. اجازه دهید یک نقل و قول بلند بالایی از آقای جوادی را بیاورم و بعد این ادعاها، فرضها و نتیجه گیریها ی نهفته در آن را بشکافم. ایشان مینویسد:

“بعلاوه “جنبش برهنگی” در خود جنبشی علیه تبعیض جنسی نیست. در خود علیه نابرابری زن و مرد در جامعه نیست. علیه پوشش است. هر نوع پوششی. چه پوشش کثیف مذهبی و اسلامی و چه پوششی که انسانهای آزاد جامعه برای خود انتخاب کرده اند. به همین اعتبار “جنبش برهنگی” جنبشی برای مقابله با نابرابری زن و مرد نیست. “برهنگی” مترادف آزادی در انتخاب نوع  پوشش نیست. ما کمونیستهای کارگری مدافع حق آزادی انسانها در انتخاب  نوع پوششان هستیم. در برنامه ما، یک دنیای بهتر، در زمینه حقوق فردی و انسانی آمده است:

“آزادی بی قید و شرط انتخاب لباس، لغو هر نوع شرط و شروط رسمی و یا ضمنی بر مقدار و یا نوع پوشش مردم، اعم از زن و مرد، در اماکن عمومی. ممنوعیت هر نوع تبعیض و یا اعمال محدودیت بر مبنای پوشش و لباس.”

آقای جوادی میگویند جنبش برهنگی در خود علیه تبعیض جنسی و نابرابری زن و مرد نیست. شما انتظار نداشته باشید که دلیلی بر این گفته در نوشته او بیابید (ببخشید دلیل هست اما غلط است. من این را نشان خواهم داد.). اما این ادعا یک ادعای بی پایه است. جنبش سیاه اسلامی از سلاح حجاب برای اعمال تبعیض و نابرابری استفاده میکند. برهنگی قبل از هر چیز نفی حجاب است و به همین خاطر هم علیه تبعیض و نابرابری هست. او میگوید جنبش برهنگی علیه پوشش هست، علیه هر نوع پوششی، و از اینجا نتیجه میگیرد که جنبشی برای مقابله با نابرابری زن و مرد نیست. هم فرض غلط است و هم نتیجه. فرض غلط است چون جنبش برهنگی علیه هر نوع پوششی نیست، و اساسا علیه پوشش نیست. منی که چائی میخورم علیه کسی نیستم که قهوه نوش جان میکند. منی که برهنه میشوم ضرورتا علیه کسانی نیستم که به انتخاب خود لباس میپوشند. جنبش برهنگی علیه تحمیل نوع یا مقدار پوشش هست و برای برسمیت شناختن حق انسان بر نوع و مقدار پوشش خود هست. نتیجه یک فرض غلط احتیاجی برای اثبات غلط بودن ندارد. به احتمال زیاد غلط است. این که کسی از این فرض که “جنبش برهنگی علیه پوشش هست” این نتیجه را بگیرد که “پس برای مقابله با نابرابری زن و مرد نیست” نشان از نازل بودن و بی پایه بودن و غلیط بودن منطق او دارد. او میگوید برهنگی مترادف آزادی در انتخاب نوع پوشش نیست. این غلط نیست اما غلط انداز است. برهنگی بخشی از آزادی انتخاب نوع پوشش هست. بدون برسمیت شناخته شدن حق برهنگی از طرف جامعه، آزادی پوشش مفهوم ندارد و از این نظر برهنگی یک بخش ضروری آزادی در انتخاب نوع پوشش هست. اجازه دهید به بخش دوم بحث یا نقد آقای جوادی برگردیم.

بخش دوم بحث علی جوادی، که اساسی ترین بخش بحث او هست، و همانطور که گفته شد، نقل و قول بلند بالائی از منصور حکمت است که در آن منصورحکمت تفاوتهای یک انقلاب کمونیستی و کارگری را با سایر انقلابات یا تحولات موسوم به انقلاب توضیح میدهد. بحث اساسی منصور حکمت در این نقل و قول این است که یک انقلاب کارگری تنها میتواند با دست بردن به ریشه و زیر و رو کردن نظام کار مزدی به اهداف خود برسد. اما چه رابطه ای با این تحلیل منصور حکمت و کمپین مریم نمازی وجود دارد؟ مگر مریم نمازی با کمپین برهنگان اعلام کرده است که میخواهد انقلاب کارگری سازمان دهد؟ مگر او گفته است که با برهنه شدن زنان نظام سرمایه داری زیرو رو خواهد شد یا سوسیالیسم برقرار خواهد شد؟ تنها مسئله ای که میتواند به آقای جوادی این تصویر غیر واقعی و وارونه را بدهد استناد به نام تقویم است. نام تقویم است: “تقویم زنان لخت انقلابی”. این همان نامی هست که علیا المهدی به تصاویر برهنه خود در سایتهای انترنتی نهاد. استناد به کلمه “انقلابی” در این اسم برای مقایسه آن با “انقلاب کمونیستی” و کوبیدن این کمپین، تنها به ته دیگ خوردن کفگیر بحث و نقد آقای جوادی را میرساند. کلمه دیگری که آقای جوادی به آن بند کرده است کلمه “جنبش” در اطلاق به حرکتی که مریم نمازی شروع کرده است میباشد. او تلاش زیادی دارد تا ثابت کند که این حرکت یک جنبش نیست و نمی تواند باشد.

فرض کنیم که حق با علی جوادی هست و این حرکت یک جنبش نیست. بگذارید بجای “جنبش” زنان برهنه از عبارت “حرکت” یا “کمپین” زنان برهنه استفاده کنیم. همینطور فرض کنیم که اسم “تقویم زنان لخت انقلابی” به “تقویم زنان لخت معترض به مذهب” یا چیزی شبیه آن تغییر می یافت. آنوقت از بحث علی جوادی چه میماند؟ عملا و علنا هیچی. بحث و نقد علی جوادی مثل یک بادکنک پر از بادی میماند که با یک سوزن میترکد و بادش خالی میشود. تغییر کلمه جبش به حرکت یا کمپین و جایگزینی کلمه انقلابی با یک کلمه دیگر تغییری در ماهیت این حرکت بوجود نمی آورد اما بحث و نقد علی جوادی را بی پایه و اساس میکند. من تلاش کردم این سوزن را به بادکنک آقای جوادی بزنم. اینکه بادکنک ترکید یا نه را به قضاوت خوانندگان میگذارم.

اینکه چرا علی جوادی و آذر ماجدی و چند نفر دیگر تصمیم به شمشیر زدن علیه اعتراض عریان زنان به شرایط اسارت بار خود و به ستم بر زن و به نابرابری زن و مرد گرفته اند را باید در فرصتی دیگر بررسی کرد. من در نقد خود از آذر ماجدی تحت عنوان “آنسوی استیصال، در حاشیه حملات آذر ماجدی به جنبش لختیها” به تنفر از و نفرت پراکنی به حزب ما توسط امثال آذر ماجدی اشاره کردم. همینطور به استیصال حزب اتحاد در موقعیت سیاسی خود اشاره شد. نشان دادن تعلق خاطر به جنبش ملی-اسلامی، همانطور که در پیامهای تبریک به شیرین عبادی و حمایت از کمپین ارتجاعی یک میلیون امضا میشد دید، از دلایل دیگرند. حتما باید به جزئیات این دلایل و دلایل دیگر پرداخت. اما این نوشته بحد کافی طولانی شده است و بهتر است اینکار را بگذاریم برای فرصتی دیگر.

واقعیت این است که کمپین زنان برهنه انقلابی یا “اعتراض عریان زنان” به شرایط اسارت بار زندگی و علیه تبعیض و نابرابری دارد پژواک خود را از اقصا نقاط دنیا، از اروپا و آمریکا تا چین و اکرائین تا داخل ایران باز میشنود. این حرکت جسورانه و انقلابی زنان برهنه دارد برج و باروی اسلام و فرهنگ عقب مانده و متحجر ملی-اسلامی را در هم میشکند. کار زیادی لازم است تا این کمپین به نتیجه برسد. فعالین این کمپین با حرارت آن را پیش میبرند. در اوضاع جهانی که یک طرف آن تروریسم دولتی غرب و آمریکا و طرف دیگر آن تروریسم اسلامی و رژیم جمهوری اسلامی هست، اعتراض عریان زنان دریچه ای برای نقد همه جانبه مذهب و ستم بر زن باز کرده است. این دریچه رو به باز شدن و نشان دادن افقهای گسترده تر و عمیقتر در رابطه با آزادی زن از اسارت مذهب و فرهنگها و سنتهای عقب مانده است. وظیفه هر انسان آزادیخواه و برابری طلبی هست که از این اعتراض دفاع و حمایت کند. کسانی که علیه این اعتراض شمشیر میکشند قبل از هر چیز تعلق خاطرشان را به ارتجاع ملی-اسلامی بنمایش میگذارند. آقای علی جوادی و خانم آذر ماجدی تصمیم گرفته اند اینجا باشند. این کار آنها را فراتر از استیصال خواهد برد. اما خود کرده را تدبیر نیست.

حبیب بکتاش

۱۵ مارس ۲۰۱۲