هواداران “کمپین برهنگی” چگونه از خودشان دفاع می کنند؟ نگاهی دوباره به مشکل فرهنگ برخورد به مخالف

مقدمه:

درون محفلهای کوچکی ار مخالفین و موافقین “کمپینی” بنام برهنگی بحثهای داغی در جریانست که من فکر می کنم بطور غیر مستقیم و ازجهت تئوریک حداقل برای خوانندگان علاقه مند به مسئله برابری زن ، کمونیزم و کمونیزم کارگری و پایان دادن به بساط سلطه مذهب اهمیت دارد. بیرون از جنبه نظری بحثها البته من فکر می کنم جامعه دارد مسیر خودش را می رود و جنبش برابری زن چندان نگاهی به این جنجالها ندارد. متاسفانه در تاریخ ما این اولین و آخرین بار هم نیست که درون محفلهای کوچک بحثها و تنشها بالا می گیرد ، رگهای گردن برجسته می شود و…..، جامعه در گوشه دیگر کمترین تاثیر ها را مشاهده می کند.

من بالشخصه هوادار این هستم که این موافقتها و مخالفتها اجتماعی شود و جامعه و فعالین سیاسی و فرهنگی توجه بیشتری به سطح و عمق این بحثها بکنند. در بلند مدت سودی هست در این دنبال کردنها. نه فقط لزوما در خود موضوع نقش “جنبش برهنگی” در برابری زن از دیدگاه کمونیستی بلکه موضوع مهمتری که متاسفانه همچنان گریبانگیر چپ ماست و در این هیاهوهای بین موافقین و مخالفین قربانی می شود! من حساسیت خودم را در چند مقاله در قبل سر این موضوع نشان دادم (۱۱ و ۱۲) و خسته هم نمی شوم رویش برگردم!

لذا این مقاله بیشتر به آن مشکل بزرگتر یعنی مشکل فرهنگ اختلاف اختصاص خواهد یافت. فکر می کنم استدلالات خودم در نقد کمپین “برهنگی” را قبلا نوشته ام و خواننده هم بهش دسترسی دارد(۸و ۹و ۱۰).

خواننده ای که با مقالات من آشناست بیاد دارد که در زمانی که نقد لنینیزم هم می کردم متاسفانه با تعداد زیادی فحاشی و اتهام زنی مواجه شدم. در بحثهای بعدی نشان دادم که این متدها علامت اینست که تابوهائی درون مدعیان تابوشکنی هست که باعث می شود مدعیان تابو شکنی خودشان به بدترین شیوه ها دست بزنند تا مخالف را تکفیر کنند و از صحنه بدر کنند یا خاموش کنند. در دوران نقد لنینیزم همه شاهد بودیم که تعدادی از فعالین “اتحاد کمونیزم کارگری” با متهم کردن من به پاسدار بودن و ادم فروشی خواستند جواب نقدهای منرا بدهند ! و اینروزها هم نقد من به کمپین برهنگی متاسفانه همان برخوردها را اینبار توسط هواداران این “کمپین” به همراه داشته.

اجازه بدهید نزدیکتر شویم به ماجرا:

(۱)برخورد متمدنانه به مخالف چه می توانست باشد؟

قبلا توضیح دادم که مدیریت مخالفت از مهمترین مهارتهای شناخته شده در جامعه مدرن و انسانگراست. “چپ ایران” سنتا فاقد این فرهنگ بود. اساسا فرهنگ ایران چه در گذشته اش و چه در زمان حالش ، مخالفت را امری غیر طبیعی می داند. در سیاست ، مخالف ، دشمن است. آنطرف “خط” قرار دارد. باید محکومش کرد. به خواریش کشاند. از هویت انداختش، مشکوک اعلامش کرد، خائنش خواند و …کلاه بوقی سرش گذاشت!

توی فرهنگ انسانگرا بر عکس مخالف ابزار رشد و تکامل است. باید بطور انسانی باهاش درگیر شد و ازش یاد گرفت و از نقطه قوتش استفاده کرد و اگر حق داشت پذیرفت و جلو رفت.

برای رسیدن به چنین نقطه ای هم باورها تغییر کند و هم باید ادمها دل بدهند به یک تجربه اجتماعی. این تجربه اجتماعی راه مستقیم نیست اما باید بنوعی همه بپذیرند که “مقرراتی” در برخوردها باشد که از تحمل مخالف از شنیدن مخالف شروع می شود و درش از تکفیر و اتهام زنی و دشمن کردن خواندن مخالف خبری نیست. اینها تمرین لازم دارد. من بعنوان نویسنده این مقاله مدعی نیستم هنوز قدارم به اینکار اما تلاشم را می کنم و خسته نمی شوم و خداقل در این موضوع پای می فشارم! بودن در فرهنگ “جنبش چپ” بمدتی طولانی ، این مشاهده را بمن داده که مهم نیست که تاریخ به چه عددی رسیده، ما  و همگی ما اندر خم یک کوچه ایم! تاسف دارد و هشداری است که بیشتر بگوشیم.

(۲) حامیان “کمپین برهنگی” و دفاعشان!

مدتی است عده ای بعد از انتشار چند عکس از علیا و گلشیفته به “ابتکاری” رسیده اند که فکر می کنند و صمیمانه هم فکر می کنند که این کارها به قلب اسلام تیر می زند و علیا و گلشیفته “قهرمان جهان هستند” و گسترش عکسهای برهنه فعالین سیاسی باعث ضربه قطعی به اسلام سیاسی می شود. من اینجا دیگر به بی پایه بودن استدلالات این عزیزان نمی پردازم.

فکر می کنم خود این حرکت اتفاقا نشانه نا امید شدن همین عزیزانست به روند عقب نشینی انقلاب ۸۸ و عروج اسلام سیاسی در منطقه! فکر می کنم این عزیزان بنوعی “فرار به جلو” پرداخته اند که گاها پیش می آید! نا امیدی گاها آدمها را به “ابتکارهای جدید” وا می دارد. و من عیبی هم تا همینجا نمی بینم که این عزیزان تلاششانرا بکنند ! شاید دری به تخته ای بخورد و با لباس از تن زن برکشیدن، فلب اسلام تیر خورد و ما توانستیم آزادی جامعه ایران را ببینیم!

اما مشکل از اینجا شروع می شود که حامیان این کمپین، مخالفین خودشانرا “ملی مذهبی”، ارتجاعی، عقب افتاده، مشکوک، خوک، روانی و …می نامند! اینجا اون نگرانی من بیشتر می شود! نگرانی آدمی از میان آدمها که شاهد بوده ام که این عدم درک مخالف و نداشتن فرهنگ مدیریت مخالف ، چه بلاها سر بهترین و انسانی ترین برنامه های سیاسی آورده است!

حالا بگذارید یک قدم دیگر نزدیکتر شما را آشنا کنم با “پیامهای ” چند نفر از این حامیان کمپین برهنگی به خودم!

(۱)“پاسخ” مهران محبوبی : به نقدهای من به مضحکه برهنگی:

“روانشناسی که سعید خونده از در درمان خودش بوده و چون مریضی او درمانی با این روش های معمولی نظام اش نداره رفته بالای یک سیستمی که بهش می گویند نظام سرمایه داری که حی قمپز در میکنه که فلان مدرک را گرفته و فلان جا تدریس میکنه! این است آدم سازی …نظام سرمایه داری! واقعا این نظام وارونه آدم سازی اش هم وارونه است. طرف میره آی دی زهره مهرجوی را میگره می آید از خودش تعریف میکنه که چی بشه!؟ اینها مغز های مخرب و معیوبی اند که خوراک اشان آدم هایی اند که بتوانند به زاری اشان بیاندازند و از قبل اشان نانی بخورند. آدمک دیوانه برو همان نظام ات را بچسب که پول و پله مفت و مجانی دستت بیاد و این آدم های شریف واقعی را ول کن بگذار زندگی اشان را بکنند! بتو چه مربوطه طرف چه می خواند! تو خودت فکر میکنی علم سیاست بدرد نمی خوره چرا آمدی ول اش هم نمیکنی و روز و شب متون سیاسی تحویل آدمها می دهی! اینجاست که کارهایت مشکوک از آب در می آید!”

 

(۲)“پاسخ “سودابه سرخئی: به نقدهای من به مضحکه برهنگی خطاب به همفکرانش که تلاش داشتند با من “بحث” کنند:

با خوک ها کشتی نگیرید . چون آنها از این کار لذت می برند”

 

(۳)“پاسخ ” علیرضا رشیدی: به نقدهای من به مضحکه برهنگی:

“سعید جان زمانی‌ که از تشت آب ما تحتتان اومد بیرون لطفا من و بهمن و علیرضای عزیز را در سانسور چیها و بقیه نامه بلند بالات اضافه کن آخه میدونی‌ کارت همینه سالهای زیادی داری افشا میکنی‌ بابا زبل کهن”

 

(۴) “پاسخ “مهران فرجی: به نقدهای من به مضحکه برهنگی:

“دقت چی بهنام جان! فحاشی می کنیم! تا کی زبونمونو بکنیم تو ماتحتمون؟ تا کی جلوی اینجور حرفها سر خم کنیم؟ …ها ها ها! دوستان چی می گه؟ ما از دهان حرف می زنیم، دوست عزیز ما از ماتحت همایونی! کسی هم قرار نیست چیزیو پاک کنه!”

(۵) “پاسخ” سالیا انصاری: به نقدهای من به مضحکه برهنگی در توجیه سانسور:

اگر کسی آمد خانه آدم و عوض استفاده از توالت تو وسط اتاق رید، بیرونش می کنند. درک این مسئله برای سعید خیلی سخت است… حبیب جان این صفحه تو است و من توصیه میکنم که این کامنتها را تا کامنت خودت با کریم را پاک کن… همین است دیگه. به نظر من تو هیچی تو چنته نداری. فقط می خواهی فضا را ناسالم بکنی که دو نفر هم بیایند دو حرف بهت بزنند که مثل مذهبی ها مظلوم نمایی کنی. این بدترین نوع سیاسی کاری در عصر مذهب زدائی است “

خواننده عزیز متوجه می شود که اینجا تمامی معیارهای یک بحث جدی سیاسی را به هم زده اند! چرا؟ آیا بخاطر قدرت استدلال است که چنین کرده اند؟ آیا اگر “کمپینی موفق” است نیازی دارد که مخالفش ، خوک باشد، روانی باشد، پزشک که بود، پول مفت و “مجانی؟” در بیاورد؟ …….!

اینها را فقط برای نمونه اینجا زدم برای قضاوت عزیزان! وگرنه شب و روز من دارم از این نوع پیامهای مستدل و با محبت دریافت می کنم!

(۳)چی می خواستیم چی شدیم؟!

قرار بود و هست که کمونیزم کارگری جنبش آزاد کردن انسان باشد. جنبش احترام به هویت انسانی. قرار بود و هست که کمونیزم کارگری فرهنگ قدیم تکفیر و فحاشی و اتهام زنی را بگذارد کنار. قرار بود ما فعالین کمونیزم کارگری بیشتر از شعارهایمان، عمل کنیم به حرفهامان!

حالا ؟ می بینیم که دوستان حامی “کمپین برهنگی” با هر درجه از حقانیتشان، مدلی خوبی به جامعه نمی دهند. حتی وقتی تمامی مردم دنیا را برهنه کردند، مهمترین هدف را گذاشتند زیر پا! مخالفشانرا خوک خطاب کردند! فراخوان دادند که ملی اسلامی است! فراخوان بدهند که سانسور شود!

قرار نبود اینقدر سقوط بکنیم! من شخصا دوست ندارم سقوط عزیزانی که صادقانه این “کمپین” را اعلام کردند ببینم! بخاطر خودشان و بخاطر جامعه ای که نیاز دارد الگوهای انسانی را تجربه کند و سرمشق بگیرد!

قرار بود و هست که برابری زن، آزادی شعارهای ما نماند. زندگی واقعی ما باشد. قرار بود اگه خودمانرا در چنبش کمونیزم کارگری و خصوصا حزبش شریک می بینیم ، همه اینها را ابزار بدانیم برای دادن یک تجربه جدید به جامعه.

جامعه ما چه نسل قدیمش و چه نسل جدیدش هنوز با معیارهای فرهنگ دیالوگ و مناظره با معیارهای استفاده از مخالف فاصله دارد. همانطور که گفتم، خودم هم تافته جدابافته ای نیستم. اما پا می فشاریم به اینکه این نیاز را جدی بگیریم!

منابع دیگر:

 

(۱)درمورد تقویم انقلابیون برهنه, مصاحبه تلویزیون کانال جدید با مریم نمازی

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/52-maryam-n/9242-1390-12-19-19-21-02.html

(۲)حبیب بکتاش: آنسوی استیصال در حاشیه حملات آذر ماجدی به جنبش لختیها

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/111-misc/9245-1390-12-19-19-17-44.html

(۳)کیوان جاوید:اندر باب لخت شدن ها و بر افروختن ها

http://www.azadi-b.com/J/2012/03/post_236.html

(۴)نوید مینائی:آذر ماجدی و تابو های هنجار!

http://www.azadi-b.com/J/2012/03/post_128.html

۵)نازیلا صادقی: تقویم زنان برهنه و تابوهای خانم ماجدی

http://www.azadi-b.com/J/2012/03/post_127.html

(۶)عبدل گلپریان: انتشار تقویم و ویدئوی زنان برهنه ٬ پاسخی به آذر ماجدی

http://www.azadi-b.com/J/2012/03/post_118.html

(۷)آذر ماجدی: کاریکاتورى از مبارزه با اسلام سیاسی ٬ در حاشیه انتشار تقویم زنان برهنه

http://www.azadi-b.com/J/2012/03/post_113.html

(۸)سعید صالحی نیا: آیا گلشیفته فراهانی، “قهرمان انقلاب زنانه” است؟ در حاشیه ادامه حمایت برخی کمونیستها از پروژه برهنگی

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/8855-1390-11-2-22-15-53.html

(۹)سعید صالحی نیا: نگاهی به “پروژه دفاع از برهنگی” در مقابل جنبش اسلام سیاسی

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=29831

(۱۰)سعید صالحی نیا: تابو و عبور از تابوها، چرخه ای بی پایان؟

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/8743-1390-10-16-12-19-44.html

(۱۱) سعید صالحی نیا: متد برخورد به مخالف در حزب سیاسی

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/8983-1390-11-07-12-56-25.html

(۱۲) سعید صالحی نیا: تحمل دگر اندیش، اقناع ،دیالوگ و مناظره نگاهی به چند مقوله بنیادی در فرهنگ و سیاست

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/8146-1390-07-29-11-27-05.html