آنسوی استیصال ٬ در حاشیه حملات آذر ماجدی به جنبش لختیها

چند ماه پیش دختر جوانی بنام علیا ماجده المهدی، در مصر، در اعتراض به ارتجاع و تحجر اسلامی و در دفاع از آزادی زن تصاویر برهنه خود را بر سایتهای عمومی انیترنتی قرار داد. این حرکت مثل بمب در فضای سیاسی خاورمیانه و جهان صدا داد و نیروهای سیاسی را بر له و یا علیه خود بصف کرد.

 در صف مخالفان آشکار حرکت علیا افراد و جریانات ملی مذهبی، از حوضه علمیه قم و قمه بدستان اسلامی در هر کوی و برزنی تا پاسداران سنت و تاریخ ۲۵۰۰ ساله فرهنگ پر افتخار ایران قرار داشتند. نقطه عزیمت این جریانات ملی اسلامی مشخص است و ما ببیشتر از این به آن نمیپردازیم.

 در صف مدافعان پرشور و سرسخت و آشکار این حرکت حزب کمونیست کارگری و انسانهای آزاد اندیش و ضد مذهب قرار داشتند. حزب کمونیست کارگری بلافاصله و با تمام قدرت پشت این حرکت انقلابی علیا رفت و تمام امکانات تبلیغی و رسانه ای خود برای بزرگتر کردن و رادیکالتر کردن این حرکت بکار گرفت. صفحات نشریات حزب و سایتهای انترنتی حزب عکسهای برهنه علیا و کسانی که در حمایت از علیا لخت شده بودند را با شجاعت و با افتخار در خود جای دادند. مریم نمازی اعلام کرد که برای ۸ مارس ۲۰۱۲ تقویم زنان انقلابی برهنه را منتشر خواهد کرد. امروز این تقویم همراه با کلیپ ویدیوئی کادرهای حزب کمونیست کارگری با هیکلهای نیمه لخت منتشرشد.

  آذ ر ماجدی و حزب اتحاد هم از مدافعان دروغین و خجول این حرکت بودند. دروغین بخاطر اینکه اینها اول حرکت علیا را از محتوا خالی کردند و بعد به دفاع از آن پرداختند. اینها از آزادی بیان و آزادی ابراز وجود علیا دفاع کردند، در حالیکه قضیه متفاوت و فراتر از این محدوده بود. علیا شکل معینی از بیان و ابراز وجود را برای اعتراض خود علیه اسلام واسلامیها برگزیده بود که در خاورمیانه بیسابقه بود. اینها این جنبه ویژه حرکت علیا، لخت شدن، را در پستوی حزبشان نهادند و خود را در پشت دفاع از آزادی بیان و ابراز وجود علی العموم قایم کردند. گو اینکه علیا خود از بیان اعتراض خود بشکل نثرو شعر و موسیقی و غیره عاجزبود. چیزی در نوشته ها و کامنتهای فعالین حزب اتحاد در دفاع صریح از برهنه شدن بعنوان یک شکل ویژه و یک ابزار موثر علیه اسلام و نیروهای اسلامی و برای دفاع از آزادی زن یافت نمیشود. شما اگر با ذره بین هم در سایتهای اینترنتی و نشریات حزب اتحاد بگردید، عکسی لخت از علیا پیدا نخواهید کرد. این خود نشان روشنی از دستبرد حزب اتحاد به محتوای اصلی حرکت علیا (مبارزه علیه مذهب و برای آزادی زن از طریق لخت شدن) میباشد. این غیبت عجیب عکسهای علیا، و سایر کسانی که در پشتیبانی از علیا برهنه شدند، همچنین نشان آشکار جبونی این حزب است. اینها شجاعت این را نداشتند که صفحات نشریه ها و سایتهای اینترنتی خود را به عکسهای برهنه مزین کنند. مگر میشود در این صفحات کمونیستی (آنهم از نوع کمونیسم کارگری، آنهم از نوع حکمتی) عکسهای مستهجن گذاشت؟ پس سنت و آبرو و پرستیژ و حرمت و سنگینی این صفحات چه میشد؟ پس نیروهای چپ و راست برادر در این مورد چه خواهند گفت؟ به این خاطر است که میگویم دفاع اینها از اعتراض علیا بطریق برهنه شدن خجولانه بوده است.

البته این موضع بینابینی در باره حرکت علیا چیز جدیدی برای حزب اتحاد نیست. این حزب از بدو تولد یک موضع نه سیخ بسوزد نه کباب در باره مسائل سیاسی و اجتماعی داشته است. شاید هم این قضیه از عشق مفرط این رفقا به اتحاد ناشی میشود! اینها بنا به عشق بی پایانی که به اتحاد بین خط انقلاب و خط کوروش مدرسی (خط حجاریان) داشتند، همیشه در اتخاذ مواضع خود در قبال مسائل سیاسی و اجتماعی کمی تاخیر داشتند تا از مواضع حزب کمونیست کارگری و حزب حکمتیست اطمینان حاصل کنند و یک مخرج مشترکی از این مواضع بگیرند. با این که پروژه اتحاد با شکست کامل مواجه شد (دلیل اصلی هم این بود که یک پروژه دروغینی بود که با عجله سرهم بندی شده بود تا بر اسکاندال حمایت از نوید بشارت سرپوش بگذارد، از طرف دیگر هم کوروش مدرسی هم حاضر نشد اینها را که شبانه و پاورچین به در خیمه او آویزان شده بودند، بدلیل بی پرنسیپی، بپذیرد.)، اما اتخاذ مواضع بینابینی به یک عادت دیرپا در این حزب تبدیل شد و بخشی از هویت اینها را شکل داد. اما میبینیم که این عادت همیشه با دروغ و تحریف و بزدلی و بی پرینسیپی همراه است.

برگردیم به مقاله آذر ماجدی تحت عنوان “کاریکاتوری از مبارزه با اسلام سیاسی، در حاشیه انتشار تقویم زنان برهنه”. این مقاله با چند نکته و مقدار زیادی نقل و نبات همراه است. من از پرداختن به نقل و نبات صرف نظر میکنم و کوتاه به دو نکته میپردازم.

آذر ماجدی اینجا به سه کیس علیا، گلشیفه فراهانی و مریم نمازی اشاره میکند. از دو کیس اول حمایت میکند. نوع حمایت از علیا در بالا توضیح داده شد که دروغین وخجولانه است. دفاع از گلشیفته هم نیم بند است. اما، برهنه شدن مریم نمازی و اعضای کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری در ویدئو مربوط به “تقویم زنان انقلابی برهنه” بشدت مورد تهاجم آذر ماجدی هست. چرا اینطور است؟ چرا آذر ماجدی تصمیم گرفته است علیه یک کمونیست شناخته شده ای که فضا را بر جریانات اسلامی و جمهوری اسلامی در اروپا تنگ کرده است شمشیر بکشد؟ جواب آذر ماجدی مثل همیشه روشن است. او میگوید: “نقد من به حرکت آنها نه از زاویه انکار آزادی ابراز وجود آنها، بلکه از زاویه کمونیسم کارگریست.” البته هر کاری که آذر ماجدی و حزب اتحاد میکند از “زاویه کمونیسم کارگریست”. پیامهای پرشور تبریک جایزه نوبل به شیرین عبادی، حمایت پرشور از کمپین یک میلیون امضا و آش نظری، حمایت از کیس شبه پلیسی نوید بشارت، دخیل بستن به درگاه کوروش مدرسی، … همه و همه از زاویه کمونیسم کارگری و البته عشق وافر به منصور حکمت است.

شجاعت علیا و تابلوید مریم نمازی

آذر ماجدی میگوید حرکت علیا که درمصر و در میان اسلامیها صورت گرفت شجاعت می طلبد اما حرکت مریم نمازی در ردیف تابلوید صفحه سوم روزنامه سان قرار میگیرد. حقیقتی در این نظر نهفته است اما نه تمام حقیقت. علیا حقیقتا با لخت شدن خود خطرهای جانی زیادی به جان خرید. انصافا لخت شدن در میان ریشوهای اسلامی شجاعت بی نظیری میطلبد. بخاطر همین هم او باید مورد بیشترین حمایتها قرار گیرد. اما حمایت از او اگر به دفاع از آزادی بیان و ابراز وجود محدود بماند دفاعی کافی نخواهد بود. بهترین شکل دفاع از او باز تولید حرکت او در سطحی گسترده و جهانی هست که بتواند یک جبهه وسیع انسانی علیه ریشوهای اسلامی و ملی گراهای سنت پرست بوجود آورد. و این دقیقا همان کاریست که مریم نمازی، حزب کمونیست کارگری و انسانهای شریف زیاد دیگر با لخت شدن خود انجام داده اند. آذر ماجدی با حمله سخیفانه به مریم نمازی و انسانهای دیگری که در حمایت از علیا لخت شده اند عملا بر علیه جبهه حمایت از علیا و مبارزه علیه کثافت اسلام شمشیر میزند. اما این هم یک حقیقت است که برهنه شدن در صحنه عمومی برای کسانی که از کشورهای اسلام زده به کشورهای اروپایی و آمریکایی آمده اند هم کار چندان آسانی نیست. برهنه شدن مردم خاورمیانه در اروپا و آمریکا هم یک تابو شکنی و یک سنت شکنی هست. اینجا هم برهنگی شجاعت میخواهد، اگر چه این شجاعت قابل مقایسه با کیس علیا نباشد. در قلب اروپا و آمریکا اوباشان اسلامی هنوز مسجد و منبر و سلولهای ترور و قتل و جنایت خود را دارند و بطور روزانه به تهدید و قتل مشغولند. مگر در هلند کاریکاتوریستی که کاریکاتورهای محمد را کشیده بود بدست اوباشان اسلامی ترور نشد؟ مگر هزاران دختر جوان بخاطر ارتباط خارج از مذهب و سنت اسلامی در اروپا بدست اعضای خانواده خود سلاخی نشدند؟ مگر مینا احدی بارها به مرگ تهدید نشده است؟ مگر همین چند هفته پیش به مینا احدی نگفتند که اگر در اعتراض پناهندگان سخنرانی کنی چاقو پشتت خواهیم گذاشت؟ آیا خانم آذر ماجدی از این اتفاقات بیخیبر تشریف دارند؟ شاید هم بخاطر فرستادن پیامهای تبریک به شیرین عبادی و حمایت از کمپین یک میلیون امضا ایشان احساس امنیت میکنند!

اگر با تحلیل آذر ماجدی پیش برویم باید مبارزه کمونیستی را هم در ارپا و آمریکا کنار بگذاریم. مبارزه کمونیستی هم یک بخشش جسارت و شجاعت است. در کشورهایی مثل ایران شما را بخاطر کمونیست بودن دستگیر میکنند، شکنجه میکنند، و به دار می آویزند. در خارج که فعلا از این خبرها نیست. خطر ناشی از مبارزه کمونیستی از خطر مبارزه علیه مذهب اگر کمتر نباشد بیشتر هم نیست. مگر روزانه صدها کامنت فیس بوکی دریافت نمیکنیم که شما درخارج جا خوش کرده اید و به مردم در داخل میگویید لنگش کن! خانم ماجدی چه پاسخی دارند به اینها بدهند؟

نکته دوم مسئله تابو شکنی هست. خانم ماجدی ادعا دارند که برهنگی در خارج تابو شکنی نیست. ایشان اضافه میکنند که اگر هم تابو شکنی باشد آیا هر تابو شکنی مثبت است؟ اما اولا دلیلی بر تابو شکن نبودن اینکار نمی آورند و ثانیا در صورت تابو شکن بودن دلیلی بر مثبت نبودن آن ارائه نمیدهند. نظر ایشان را عینا در زیر می آورم:

’این اقدام حتی اگر تابو شکنی تصور شود، باید پرسید آیا هر تابو شکنی مثبت، پیشرو و بنفع پیشروی جامعه است؟ بصرف اینکه یکی تابو شکنی کرده است، به او لقب انقلابی، پیشرو و آزادیخواه اطلاق نمی توان کرد. بسیار اقدامات ممکن است به ذهن هر یک از ما برسد که انجامش تابو شکنی است، اما نه تنها پیشرو نیست که ناهنجار است؛ نه تنها بنفع پیشروی جامعه و تعمیق آزادی نیست، بلکه در جهت عکس آن یا حتی به معنای اسارت انسان در فتیشیسم است.’

صرف اینکه بعضی تابو شکنیها میتوانند نتنها پیشرو نباشند بلکه ناهنجار هم باشند دلیلی بر این نمیشود که این مورد مشخص هم چنین است. یک چیز را هم خانم ماجدی باید بخاطر بیاورند که “خارج” یک مجموعه همگونی نیست. به یمن تز ضد انسانی، مذهب زده، و راسیستی نسبیت فرهنگی یا مالتی کالچرالیسم، که گتوهای اسلامی را میسازد و پرورش میدهد، ما با یک ترکیب ناهمگون از فرهنگ و باورها مواجه هستیم. لخت شدن شاید برای یک زن فرانسوی الاصل تابو شکنی نباشد اما برای زنی که از جهنم جمهوری اسلامی یا افغانستان فرار کرده است حتما اینگونه است. درمورد مثبت و پیشرو بودن این تابو شکنی همان بس که هنوز برسر دختران خردسال از کشورهای اسلام زده کیسه حجاب میکنند، قتل های ناموسی یک امر همیشگی هست، مسجد و منبر بپا کرده اند و فتوای قتل منتقدین مذهب را صادر میکنند.

خانم ماجدی اما حمله اش به مریم نمازی و حزب کمونیست کارگری بخاطر مقولات شجاعت و تابو و غیره نیست. درد ایشان این است که یک محفلی را بنام “حزب اتحاد کمونیسم کارگری” سازمان داده اند که نه حزب است، نه امرش اتحاد است، نه کمونیستی هست، و نه هم ربطی به کارگر دارد. پرچم کمونیسم کارگری امروز در دستهای پرتوان فعالین حزب کمونیست کارگری هست که از هر نظر و عمل انسانی در هر کجای دنیا دفاع میکنند، علیه مذهب و علیه ناسیونالیسم مبارزه میکنند، سرمایه داری را از ریشه به نقد میکشند، و برای سازمان دادن یک انقلاب سوسیالیستی علیه جمهوری اسلامی شبانه روز کار میکنند. برای حفظ چند ده نیرو حول یک حزبی که بنام کمونیسم کارگری و منصور حکمت کار میکند، اما همه چیز است جز آن، احتیاج به یک چسب درونی هست. این چسب، از بدو تولد حزب اتحاد، نفرت و نفرت پراکنی علیه حزب کمونیست کارگری بوده است و تا ابد هم اینگونه خواهد بود. اما این نفرت و نفرت پراکنی کار حزب اتحاد و فعالین آنرا به جاهای باریکتر از این خواهد کشید. همین جنبش لختیها حزب اتحاد را بر سر تناقضاتش خرد خواهد کرد. این جنبش تازه شروع شده است و بسرعت دار راه خود را باز میکند. در شرایط بحرانی و انقلابی دنیا و خاورمیانه این جنبش میتواند به یک فاکتور بزرگ و موثر در معادلات سیاسی تبدیل شود و مخالفین مرتجع، سنت زده، جبون، و بینابینی خود را به حاشیه سیاست و به زباله دان تاریخ بیفکند. متاسفانه خانم ماجدی تصمیم گرفته در برابر این جنبش بایستد. چاره ای هم ندارد، زیرا که پرچم دفاع از این حرکت در دست حزب کمونیست کارگری هست. این موضع از سر استیصال است. از سر شکست های پی در پی برای وزنی شدن و جثه ای داشتن در معادلات سیاسی هست. اما مقابله با جنبش لختیها این حزب را به آنسوی استیصال خواهد برد.

۸ مارس ۲۰۱۲

حبیب بکتاش