در خانه اگر کس است، یک حرف بس است! چند سخن دیگر در باره اتهامات محمود احمدی از فرقه علی جوادی

مقدمه با خواننده:
خواننده گرامی،
اگر یادتان باشد، چند روز پیش یکی از اعضای فرقه علی جوادی، که قرار بود “جایگاه سعید صالحی نیا” را در نقد لنین برای شما روشن کند(۱)، بخاطر نداشتن چیزی در چنته، دست به دامن عملی بسیار شنیع و از مد افتاده زد که در سیاست اسمش شانتاژ است که من در مقاله ای کوتاه به زوایای مهم آن اشاره کردم.(۲). توضیح دادم که رفیق محمود احمدی از فرط استیصال و نداشتن پاسخ منطقی در دفاع از لنینیزم، مجبور شده به حمله به من بپردازد. حمله اش به دو هدف انجام می شود. یکی ماست مالی کردن بحث نقد لنینیزم و ایجاد فشار روانی روی من که با حساب خودش شاید من نقد لنین و لنینیزم را ول کنم(که اگر اینطور نبود با “اطلاعاتی که او مدتهاست دارد او وظیفه داشت قبلا این افشاگری را بکند!) و هدف دومش همانست که فرقه شریفه اش روی آن بنا شده و آن حمله به حزب کمونیست کارگری ایران بطور دائم برای ابراز وجود!
جناب محمود احمدی متاسفانه از ابزار ی بسیار کهنه و زنگ زده استفاده کرد که چندین دهه است گریبانگیر سیاسیون به اصطلاح اپوزسیون ایران است. شاید به دوران مشر.طه برسد که هر طرف سیاسیون را که می گرفتی، دیگری را به نوکر روسیه و انگلیس و آلمان منسوب می کرد بگیرید تا جلوتر که هر کس می خواست سر دیگری را در سیاست زیر آب کند، فوری او را نوکر خارجیها و عامل حکومت معرفی می کرد! در تاریخ چپ هم متاسفانه این بازی که دقیقا اسمش شانتاژ و پرونده سازی است، همیشه ادامه داشته و باعث پائین نگه داشتن فضای دیالوگ درون چپ و نیروهای آزادیخواه بوده. بارها بعد از متهم کردن مخالف به عامل رژیم بودن، متاسفانه ابزار حذف فیریکی و ترور هم فراهم شده. مثلا ترورهای بعضی از مخالفان حزب توده در زمان مصدق یا ترور برخی از اعضای مسلمان سازمان مجاهدین توسط تقی شهرام که همه اینها با همین اتهام زنی ها و پرونده سازیها شروع شد و به آن انجامید که دیدید.
همانطور که من در پاسخ اولم به محمود احمدی اعلام کردم، این یاوه های ایشان را بی پاسخ می گذاشتم اگر این ضعف تاریخی در تاریخ چپ وجود نداشت و اگر پایان دادن به آن دوره اینقدر مهم نبود. اگر هنوز بعد از صد سال من مجبورم نقد لنین و لنینیزم را در فضای شدیدا توهین آمیز و پرخاشجویانه از سوی باورمندان به لنین و لنینیزم ادامه دهم، اگر همین جناب محمود احمدی دقیقا در مقطعی که من این بحثها را دارم پی می گیرم به فکر “پیوند دادن بحثهای من به پاسدار بودن و نفوذی بودن من” افتاده است، همه دلیلی است که باید این بیماری را جدی گرفت و با احساس مسئولیت سیاسی بهش پرداخت. به ایشان و فرقه اش و سایر رفقائی که با این متدهای قرون وسطائی هنوز وارد “بحث” می شوند باید به مخالفت پرداخت و جمعا هم به مخالفت پرداخت. نه بخاطر دفاع از “سعید صالحی نیا”، بلکه بخاطر دفاع از سالم سازی فضای دیالوگ سیاسی. این نکته از دید من اهمیت درجه اول را دارد.
خوشبختانه رفقای عزیزم در رهبری حزب کمونیست کارگری ایران(تشکیلات خارج کشور) با احساس مسئولیتی بالا پاسخ محکمی به جناب محمود احمدی دادند(۳). در این نامه رسمی، رفقای رهبری حزب تاکیید کردند که بحثهای محمود احمدی را اتهام زنی و نقض حقوق فردی دانسته و آنرا محکوم کرده است. این باید سرمشق همه فعالین سیاسی و احزاب و سازمانها باشد که اینگونه اتهام زنی ها را تحمل نکنند و یکصدا به اعتراض بپردازند تا فضای دیالوگ انسانی در بحثهای سیاسی محافظت شود.
از آنجا که محمود احمدی بجای پذیرش اشتباهش، نامه دومی نوشته و با تناقضات فاحش بیشتری تلاش در ماست مالی نامه اولش پرداخته، من لازم دیدم این نامه را مستقیم خطاب به خودش و بطور عمومی منتشر کنم. امید من اینست که اگر او درسی نمی گیرد اقلا میزان شارلاتانیزم او بیشتر برای خواننده مشخص شود. :
(۱)محمود احمدی چه چیز را انکار می کند؟
اول:
محمود احمدی آمده بود که “جایگاه سعید صالحی نیا در نقد لنین و لنینیزم” را روشن کند! او به کجا رسید؟ به اینکه سعید صالحی نیا در سن ۱۷ تا ۱۹ سالگی توده ای بوده، عضو سپاه پاسداران بوده و نفوذی بوده و باید به سوالاتی پاسخ دهد مثلا اینکه او آیا آدم لو داده؟ و “سوالاتی” که او تلاش دارد تلویحا سعید صالحی نیا را به سرکوب انقلابیون البته بصورت سوالی وصل کند. تا چه بشود؟ تا اینکه خواننده بفهمد که توده ایها که در سپاه پاسداران نفوذ کرده اند و احتمالا آدم لو داده اند، نقد لنین می کنند! ملاحظه فرمودید؟
اصل هدف محمود احمدی باطل است چون توده ایها از محموئ احمدی خیلی قبلتر و حتما قبل از بدنیا آمدن او مارکسیزم لنینیزم را در ایران اختراع کرده بودند و الان هم بر خلاف برنامه حزب کمونیست کارگری نوشته منصور حکمت، توده ایها هستند که مارکسیزم لنینیزم را در بالای سر در حزبشان زده اند! لذا اگر کسی توده ای بود طبعا باید مارکسیست لنینیست بود! لذا اصل ادعای “جایگاه سعید صالحی نیا” در نقد لنین و لنینیزم نقش بر آبست و ایشان در این هدفش کاملا باخته!
دوم:
محمود احمدی در مقاله دومش اعلام می کند که : توده ای بودن سعید صالحی نیا را که خودش گفته پس…ایشان اتهامی نزده! بعدش می گوید:
” در این نوشته بارها تاکید کردم که خود سعید صالحی نیا بارها در محافل و جلسات عمومی پیرامونی خود اذعان کرده است که در دوره ای عضو حزب توده و مامور این حزب در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوده است”
من زندگینامه خودم را در نشریه رها(شماره ۳ تا ۱۰) به تفضیل نوشته ام. همینطور پاسخ اول منهم به محمود احمدی در دسترس است. از ایشان می پرسم که کجا من نوشته ام که “عضو سپاه پاسداران بوده ام و مامور نفوذی این حزب در این ارگان سرکوب”؟ طبعا ایشان چنین سندی ندارد! حالا مدعی است که من “بارها تاکیید کرده ام که عضو سپاه پاسداران بوده ام و عضو نفوذی حزب توده در سپاه پاسداران”. منبعش؟ “محافل و جلسات عمومی”؟!
از ایشان می پرسم که چرا آنها که در محافل و جلسات عمومی اینها را از من شنیده اند، پا ندارند جلو بیایند؟ ایشان بعد از چند سال احتمالا دانستن این واقعیت بزرگ چرا امروز دارد این افشاگری را می کند؟!
از دو حال خارج نیست: یا ایشان سند عضویت من در سپاه پاسداران را در دست دارد که خوشحال می شوم برای اطلاع عموم منتشر کند. یا اینکه یک حرفی را چند سال پیش از یکی شنیده و حالا خواب نما شده و بخاطر حفظ حرمت لنین و لنینیزم به فکر افتاده که “افشاگری کند”! اگر این حالت دوم است که ایشان دقیقا مورد همانست که رهبری حزب کمونیست کارگری بعنوان اتهام زنی و برخورد ضد سیاسی محکوم کرده است.
سوم:
سند محمود احمدی در مورد نفوذ کردن من در سپاه پاسداران؟! ببینید ایشان چگونه نعل وارونه می زند:
” در این مطلب خود سعید صالحی نیا صریحا اذعان کرده است که عضو حزب توده و مامور این حزب در سپاه پاسداران اسلامی بوده است. ایشان سیاه روی سفید نوشته است که:
“رفیق احمدی مدعی است که من در سپاه پاسداران نفوذ کرده ام … راستی این چه جور نفوذکردنی است که من خودم دارم سالها می گویم؟” (تاکید از من است)”
اگر این “سند محمود احمدی” را که تکه برداری از متن نوشته منست بطور واقعی بخوانیم متوجه می شویم که من گفته ام:”رفیق احمدی مدعی است که من در سپاه نفوذ کرده بودم”. ایشان نتیجه می گیرد که من خودم گفته ام!
اجازه بدهید برای اذهان همه خوانندگان من بخشی از زندگیم را که به همه نقاطش افتخار می کنم اینجا تکرار کنم:
الف: من هرگز عضو سپاه پاسداران رژیم اسلامی نبوده ام. هیچ سندی در هیچ جا در عضویت در این نهاد سرکوب در زندگی من نیست. سپاه پاسداران رژیم اسلامی یک ارگان ایدئولوژیک و سرکوب بود که اعضایش حقوق بگیر حکومت اسلامی بودند و در تاریخی که من عضویت در حزب توده و سازمان جوانان این حزب را داشتم اساسا سیاست علنی این حزب آنهم برای جوانانی در سن من اساسا فعالیت نفوذی نبود. بعدها من متوجه شدم که حزب توده تشکیلاتهائی موازی از کادرهای با سابقه تر دارد که بطور مخفی و با رهبری جدا فعالیت نفوذی در ارگانهای حکومتی داشته اند و این ماجرا باید بعد از پائین کشیده شدن رژیم اسلامی دقیقا روشن شود. لذا سطح فعالیت من به هیچ وجه اجازه کار نفوذی در ارگان سپاه را نمی داد.
ب: فعالیتهای من در اوایل انقلاب ۵۷ همانطور که در نشریه رها هم منعکس است و به تمامی آن فعالیتها هم افتخار می کنم عبارت بود از شرکت و سازماندهی کمیته های محلات در طی سال اول انقلاب که این کمیته ها هنوز دست حکومت اسلامی نبود و عمدتا دست مردم بود. من افتخار می کنم که در این کمیته ها فعالیت می کردم. هم آموزش نظامی دیدم و هم شبها گشت داشتیم بر علیه ساواکیها که مردم را در شبها شکار می کردند و هم عملیات شناسائی بر علیه ساواکیها داشتیم و دستگیریشان. از فعالیتهای دیگر منهم آموزش سیاسی مردم محله و خصوصا بچه های محله بود که تلاشم این بود که هر چه ممکنست درک رادیکال و چپ را در حد عقل خودم آنجا جا بیندازم و طبعا در خط حزب توده ام بود.
اینها مجموعه فعالیتهای من. نه سرکوب انقلابیون کمونیست دستور کار این کمیته های محلی بود و نه هیچ انسانی شرافتمند و انقلابی از فعالیتهای من آسیب دید. من با آن سن کمی که داشتم توانستم بسیاری از تجارب بزرگ کمیته های محلی انقلابی را به چشم ببینم و در تعمیق درک از مفهوم خودگردانی بسیار موثر بود. مثل همه شرکت کنندگان واقعی انقلاب ۵۷، قدم به قدم از انقلاب آموختم و رشد کردم.
(۲)آیا محمود احمدی دست به اتهام زنی و نشر اتهام زده است یا نه؟
محمود احمدی با بی پرنسیبی نمونه وار یک عضو فرقه علی جوادی مدعی است که او اصلا اتهامی نزده! همه اش را سعید صالحی نیا به اطرافیانش گفته!
اجازه بدهید ببینیم ایشان چه گفته:
” سعید صالحی نیا در این زمینه باید به سئوالات متعددی پاسخ دهد. مثلا در آموزش سپاه چه نقشی را عهده دار بوده است؟ چگونه با “ضد انقلاب” مقابله میکرده است؟ چه پروژه هایی را در قبال سازمانهای چپ و رایکال و انقلابی و کلا اپوزیسیون رژیم اسلامی به پیش میبرده است؟ نقش شخصی ایشان در این زمینه چه بوده است؟ آیا این پروژه منجر به اسارت و تعرض به فعالین انقلابی و کمونیست و آزادیخواه هم شده است؟ تاریخ حزب توده پر از صفحات ننگینی در این زمینه است. تاریخ شخص صالحی نیا چطور؟ ما جرم جمعی سیاسی نداریم. مسلما نمیتوان همکاریهای آشکار حزب توده با مسئولان امنیتی رژیم و لو دادن فعالین کمونیست و چپ و انقلابی را به پای تک تک افراد این سازمان ارتجاعی نوشت. ”
خواننده گرامی از خواندن این متن بالا چه برداشت می کند؟ من در پاسخ اولم توضیح دادم که محمود احمدی دارد به شیوه رندانه ای مدعی می شود که من (سعید صالحی نیا) در “آموزش سپاه نقش داشتم، پروژه هائی(؟) در قبال سازمانهای چپ پیش بردم، نقش شخصی در این زمینه داشتم در حین اینکه همکاریهای حزب توده را با رژیم اسلامی و لو دادن فعالین کمونیست را نمی شود به پای تک تک افراد این سازمان ارتجاعی نوشت”!
نمونه دیگر، محمود احمدی می گوید:
” من از رهبری این حزب هوچی و مشخصا اصغر کریمی و حمید تقوایی میپرسم: آیا شما انکار میکنید که سعید صالحی نیا عضو حزب توده و مامور این حزب در سپاه پاسداران رژیم اسلامی بوده است؟ آیا شما انکار میکنید که سعید صالحی نیا به خود شما آقایان گفته بود که بله در سپاه پاسداران از جانب حزب توده فعالیت کرده است؟ واقعا شرم آور است! راستی چه منفعت حقیری شما را به این اقدام واداشته است؟”
خواننده گرامی اینجا نمونه دیگر القاء شبهه توسط محمود احمدی را ملاحظه می کند! ایشان دارد سوال می کند(؟) که آیا رفقا اصغر کریمی و حمید تقوائی انکار می کنند که من (سعید صالحی نیا) به آنها “گفته بودم” که در سپاه پاسداران از جانب حزب توده فعالیت می کردم؟!
اینجا ظاهرا جناب احمدی خودش در جلسه ای خیالی شرکت داشته که من و اصغر کریمی و حمید تقوائی داشتیم راجع به فعالیتهای من در سپاه پاسداران حرف می زدیم و حالا دارد به یاد آنها می آورد؟
دو نمونه بالا ، نمونه های تیپیک یک شیادی و القاء دروغ و اتهام پراکنی است! القاء از طریق “سوال” کردن از من و از اصغر کریمی و حمید تقوائی!
بله! جناب محمود احمدی از اتهام زنی ، القاء دروغ به شیوه سوال کردن به صراحت دارد استفاده می کند. دارد به خواننده و جامعه القاء می کند که از حقیقتی با خبر است و مثل اینکه خجالت می کشد همه حقیقت را بگوید! اگر همین اتهامات را در دادگاه کشورهای مدرن مطرح کند بعنوان افترا می شود به محاکمه اش کشید. وجدان اگر نباشد آدمها همینطور می شوند! برای پیشبرد سیاست به هر شیوه ای متوسل می شوند!

(۳)”جرم سعید صالحی نیا” چیست؟
محمود احمدی در این دو نامه “افشاگریش” سه جرم ثابت شده برای من(سعید صالحی نیا) ذکر می کند که من هر سه تای آنرا با افتخار می پذیرم:
اول: عضویت در حزب پر افتخار کمونیست کارگری ایران که پرچمدار راستین مبارزه برای آزادی ، برابری، سوسیالیزم و حکومت انسانی است.
دوم: نقد لنین و لنینیزم ، نه از “موضع راست و ارتجاعی” آنطور که ایشان مدعی است و نتوانست کوچکترین بحث حدی در پاسخ بحثهای من ارائه دهد جز یک مشت فحاشی و اتهام زنی
سوم: یکی از فعالین در مباحثات افشای ماهیت دست راستی علی جوادی در سایت پر افتخار جدل آنلاین بوده ام.
محمود احمدی وسط این نامه دومش که ظاهرا برای انکار اتهام زنیش نوشته بغضش می ترکد و یاد آوری می کند که:
“.. و اینکه سعید صالحی نیا برای مدتی یکی از پرچمداران “لجن آنلاین” در مقابله با حزب ما بود عامدانه تصمیم گرفتید که بر آن سرپوش بگذارید.”
ملاحظه بفرمائید!
محمود احمدی دل پری از من دارد! امروز یعنی ۲۰ دسامبر ۲۰۱۰ دارد از ماجرای “توده ای بودن و پاسدار نفوذی بودن و لو دادن انقلابیون” پرده بر می دارد! چرا؟ چون من عضو حزب پرافتخار کمونیست کارگری هستم، چون نقد لنین و لنینیزم کردم و چون در جدل آنلاین، پاسخ به لیپارهای علی جوادی و شرکایش را دو سال پیش داده ام!
خلاصه کلام و چند سوال از محمود احمدی و شرکایش در فرقه علی جوادی:
(۱) چه مدت هست که شماها از ماجرای پاسدار نفوذی بودن من و لو دادن انقلابیون اطلاع دارید؟ آیا همین دیروز یا چند سال است و اگر چند سالست چرا تا کنون سکوت کرده اید؟
(۲) منابع و مدارک شما برای ادعاهایتان دقیقا کجا هستند؟ همانطور که می دانید در یک دادگاه معمولی کشورهائی که درش مقیم هستید، نه تنها شهادت خود متهم و اطرافیانش ، بلکه در موضوعات جدی و جنائی، بقیه مدارک از جمله مدارک کتبی و جرم شناسی علمی هم باید جمع باشد و فردی در دادگاهی باید جرمش ثابت شده باشد تا بشود موضوع اتهام او را علنی مطرح کرد. وگرنه هر کسی می تواند طرف مخالفش را به “چیزی متهم کند” و با شیوه “سوالی” فضای اتهام پراکنی را گسترش دهد که تنها نتیجه اش از بین رفتن جو اعتماد و دیالوگ سازنده در اپوزسیون بطور کلی و چپ خواهد بود.
(۳) آیا شما وجدانا فکر می کنید که “جایگاه سعید صالحی نیا در نقد لنین و لنینیزم” را به این شیوه روشن کرده اید؟! من فکر می کنم که شما یکبار دیگر ثابت کرده اید که لنینیزم در قرن بیست و یکم توان دفاع از خودش را بخصوص در جنبش کمونیزم کارگری ندارد. لنینیزم که با دیکتاتوری پرولتاریا، سرکوب شوراها، تک حزبی کردن حکومت، تبعید و اعدام ، سرکوب نمایندگان کارگران به بهانه نوکر امپریالیزم بودن تعریف کرد، نمی تواند توسط جنبشی که اعدام و حبس ابد را نفی می کند، حکومت تک حزبی را نمی پذیرد و به جامعه پویا با رقابت احزاب در سازمان شورائی معتقد است، سوسیالیزم را نه از “سر صنعتی کردن و الکتریفیکاسیون” و نه از سر “کمونیزم جنگی و نپ” بلکه از سمت حذف فوری کار مزدی و از سر سازماندهی کنترل اجتماعی بر تمامی عرصه های تولید و توزیع و مصرف می بیند، قابل دفاع نیست!
اینطور است که حامیان لنینیزم در جنبش کمونیزم کارگری مجبور می شوند اینقدر زبونانه عمل کنند.
(۴) سوال آخر و شاید مهمترین سوالم از شما اینست که مگر این دنیا اینقدر کوچک است که شما جا ندارید برای مبارزه و مجبور می شوید هر روز یک جوری با حمله به حزب کمونیست کارگری ایران، اثبات هویت کنید؟ چرا وقتی سابقه دفاعتان از شیرین عبادی و “جنبش یک ملیون امضاء” را همه می دانند، به اصغر کریمی حمله می کنید بخاطر نقدش به شیرین عبادی؟ چرا وقتی مینا احدی عزیز و پر افتخار الان سمبل جهانی جنبش مبارزه با اعدام و سنگسار شده، بجای تشکر از او و افتخار به همسنگری با او، شب و روزتان به لیچارگوئی به او و همرزمانش هدر می رود؟
در خانه اگر کس است، یک حرف بس است! به خود آئید!
منابع دیگر:
(۱)جایگاه واقعی سیاستهای سعید صالحی نیا در نقد لنین و تجربه حکومت کارگری در روسیه(محمود احمدی)
HTTP://WWW.AZADI-B.COM/ARSHIW/?P=19007
(۲) شانتاژ و بازی با احتمالات، شیوه مبارزه لنینیستها – پاسخ به محمود احمدی، عضو فرقه علی جوادی(شعید صالحی نیا)
HTTP://WWW.AZADI-B.COM/ARSHIW/?P=19050
(۳) در باره نشر اتهام توسط محمود احمدی (حزب کمونیست کارگری ایران)
HTTP://WWW.AZADI-B.COM/J/2010/12/POST_319.HTML
(۴)چگونه “حزب کمونیست کارگری” حقیقت را محکوم میکند!( محمود احمدی)
HTTP://WWW.AZADI-B.COM/J/2010/12/POST_347.HTML