|
||
آزمون انقلابی خیزش جاری دی، و مروری بر فرازها و کاستی هاعباس منصورانFebruary 03, 2018 عباس منصوران : ارزیابی سرشت مادی و عینی خیزش دی ماه برای دخالتگری هر کنشگر و گروهبندی سیاسی چه در اردوی دشمن و چه مبارزین و نیروهای سیاسی طبقه کارگر ، ضروری است. بر مبنای این ارزیابی است که از جمله، ریشه و سرشت طبقاتی، سرچشمه مادی آن، نیروهای مادی و پویندگی، دینامیسم، آزمون و خطاها، کمبودها، ظرفیتها، شعارها، کژرویها، بازدارندهها، چشم اسفندیارها (نقطه ضعف ها)، روانشناختی، جامعه شناختی، و شرایط جهانی و… از سویی و در سوی دیگر شرایط شناخت همه جانبه از نیروی دشمن، شرایط سیاسی حاکمیت، تاکتیکها و ارزیابی از نیرو و قدرت سرکوب دشمن طبقاتی به دست میآیند. برپایهی چنین پژوهش و شناختی است که پیروزی بر دشمن و دستیابی به خواست ها امکان پذیر می شود. پیرامون خیزش دی ماه 96، نوشتارها و گفتارهای بسیاری از زوایا و گرایش های گوناگون در رسانه های نیروهای سیاسی و نیز از سوی ما در رسانههای حزب کمونیست ایران، بازتاب یافتهاند. در اینجا تنها به مروری از فرایند تاریخی و ماده ی متراکم و دینامیک این جنبش پرداخته می شود و سپس به بررسی کوتاهی که در این نوشتار میگنجد میپردازیم. پیشتر نوشتیم که خیزش دی ماه، خیزشی تاریخی است که دستکم از مشروطه تا کنون سابقه نداشته است. آنانی که در بهمن 57 در سازماندهی همایش ها و درگیری های خیابانی نقش داشتهاند، و از دههی 50 تا کنون در مبارزه طبقاتی دخالتگر بودهاند، دستکم میدانند که برآمد خیابانی از تهران آغاز گرفت. سال 56 با برگزاری شبهای فرهنگی و سیاسی با حضور دانشجویان، هنرمندان و روشنفکران انقلابی همانند سعید سلطانپور در دانشگاه صنعتی، در پی برگزاری شب های شعر انستیتو گوته، و روزنه ای که در شرایط جهانی گشوده شده بود و دانشجویان پیشرو چپ پس از یک شب که همراه سعید شاعر انقلابی کارگران در محاصره پلیس، به خیابان آمدند، نخستین گامهای خیزشهای انقلابی سال ۵۷ را در پی داشت. آلونک نشینان در برابر ماشین های تخریب شهرداری در همان ماه ها ایستادگی کردند، هویدا نخست وزیر پس از 13 سال باید برکنار میشد و جمشید آموزگار به جای او مینشست و شاه به یاری ساواک و امپریالیسم آمریکا، تمامی قدرت را سرمستانه در دست داشت. بحران اقتصادی با افزایش قیمت هر بشکه نفت از 5 دلار به 35 دلار و سرازیر شدن دلارهایی که تورم زا بود یا به سلاح و یا به سرمایه گذاری دربار و الیگارشی حاکم در صنایع بحران زدهای همانند کروپ آلمان و شهرک سازی در آفریقای جنوبی و بانک های سوئیس و... تورم آفریده بود، و رکود به ویژه در صنعت ساختمان و زمین بازی و دلالی که روحانیت بازار را زیانمند میساخت... عمده ترین ریشهها و نمادهای اعتراضی بودند که ریشه در خواستهای طبقاتی، اجتماعی و سیاسی لایههای میانه جدید شهری، و دهقانان رانده شده از زمین و روستاهای به حاشیه شهرها رانده شده و سرکوبهای از مشروطه و کودتای انگلیس-رضا خان در اسفند سال 1299، داشت. ریشههای مادی اعتراض و قیام، تشدید ستم ملی بر خلقها و سرکوب، کودتای آمریکا- محمدرضا شاه در مرداد 1332 و خانه خرابی میلیون ها روستایی و کشاورز و خرده تولید کنندهی به فلاکت نشانیده شده که میبایستی خوراک ماشین و بازار تولیدات مصرفی و مونتاژ و بورژوازی وابسته باشند، بودند. ریشهی خیزش دی ماه را باید در ادامه سلطه و سرکوب نیروهای امنیتی تا سال 57 و مداخله ی نیرویی بازدارنده و ارتجاعی به نام حکومت اسلامی است که بنا به تصمیم نهایی و نشست گوادلوپ در ژانویه ۱۹۷۹/دی ۱۳۵۷ با شرکت سران دولت های ۴ قدرت اصلی بلوک غرب (آمریکا، انگلستان، فرانسه و آلمان غربی) در جزیره گوادلوپ برای جایگزین اسلام سیاسی به جای لائیسیته استبدادی حاکم، به سان نیرویی که جنبش کارگری را سرکوب و منافع سرمایه جهانی را پاسداری کند و چپ را سرکوب و نفت و ارتش را برای چرخش مناسبات سرمایه داری پاس دارد،جستجو کرد. سبد خمینیسم در یک بسته بندی فرانسوی همانند «ابلیس مرگ» بر سر جامعه فرود آورده شد، با پرواز ویژهی ایرفرانس به یاری بورژوازی لیبرال، ملی مذهبیها، و بازار و روحانیت و سرانجام پشتیبانی روسیه به کارگزاری گروهبندی های سیاسی بورژوایی به گماشتگی حزب توده و اکثریت فدایی و... برپا گردید. سلطه اسلام سیاسی به غایت ارتجاعی، وعدههای دروغین خمینی و روحانیت فاسد و به ویرانه تبدیل کردن جامعه، به خواری نشاندن میلیونها انسان، کشتار هزاران انسان مبارز و مخالف حکومت اسلامی در دههی 60 تا کنون، جنگ ویرانگر 8 ساله با عراق و آوارگی میلیونها انسان در داخل ایران و خارج به جستجوی زندگی و کار و نان، سرکوب و به خواری نشاندن کارگران زن و مرد، و محرومیت زنان از کوچکترین حقوق بشری به پشتوانه آیههای قرآنی و ایدئولوژی دینی، و همه آنچه در این ویرانه سرا و شکنجهگاهی به نام ایران در روبرو داریم. با این همه خیزش دی ماه 96 در پی انقلابی درهم شکسته، برآمد و تداوم خواست های متراکم تاریخی، اما با خودویژگی نیروی مادی و طبقاتی، شعارها، گستردگی و بافت و ساختار نیروهای طبقاتی کارگر و فرودست جامعه. در شماره پیشین جهان امروز نوشتیم: اینک تاریخ مبارزات استثمار شوندگان و ستمبران را باید به گونهای دیگر بیان کرد، پیش از 7 دی و پس از 7 دی. خیزش دی، انفجار آتشفشانی بود که از این تاریخ و بستر و خواست ها، دهان گشود، گسل شد، زمین لرزه آفرید، خروشید، و روان گردید. یک شهاب سنگ آسمانی نبود که در برخورد به آتمسفر و روی زمین جرقه زند و خاموش و خاکستر گردد. یک انفجار نیز نبود که با سوختن، انرژی و سوخت و ساز آن پایان یابد. دی ماه، یک آتشفشان اجتماعی بود، ریشه گرفته از ژرفای زمین، که دهان گشود، سرازیر شد و در خیابان ها دامنه گسترانید. به بیان شاملوی گرامی: «بر بام های تشنه که برداشته شکاف، ...دیوارهای کهنه شکافد تا، بر هر پی شکسته، برآید عمارتی» ویژگی های این خیزش:
ویژگی های و ریشه ها
ارادهای برای خودرهایی در رزمایش خیزشگران در برابر چنین شرایط دیگر تحمل ناپذیری، یا مرگ و یا رهایی، فلاکت یا دستیابی به دنیایی انسانی، زنان مردان، نوجوانان و جوانان و نسل انقلاب 57 ارادهمند، به خیابانها آمدند. با مارش و شیپور قیام که در فرایند خود با چنین سرشت و ساختاری، طبقه در برابر طبقه را نوید می دهد. خیزش از دو باند اصلی حکومتیان میگذرد و رفرمیستهای شیاد حکومتی را زیر گامهای خود لگدکوب می کند. شعارهای مذهبی، دیگر کسی را نمیفریبد و در هیچ گوشهای نه در خیابانهای خیزش در قم و نه در مشهد یا اصفهان شنیده نمیشوند، یعنی که هر سه باند حکومتی، رهبری- سپاه- دولت- و مذهب حاکم، مردود و مسموم اعلام میشوند. مرگ بر جمهوری اسلامی شعار در قم است. مرگ بر این حکومت مذهبی! کارگر زندانی، زندانی سیاسی آزاد باید گردد! نان، کار، آزادی! بترسید، بترسید، ما همه با هم هستیم! روی به کل حاکمیت، بیانگر عبور از شعار: «نترسید، نترسید...» روی به خیزشگران سال 88 بود، و با مرگ بر این حکومت فاشیستی! سرنگونی کل حاکمیت را فریاد میزنند، و «مقدسات» دروغین و استثمارکنندهی جان و تن را حتا نه برای موزه، بل که به زبالهدان میخواهد. در برابر خشونت حکومت، اراده کار برد قهر که حق نخستین اش بود، آماده باش است. نشان می دهد که ارادهی مقاومت و توان پیشروی دارد، مطلق ترس از قدرقدرتی حکومت را از خود به دور ساخته و حکومت، با اراده سرکوب، اما به هراس افکنده شده، پریشانی در باندها و زیرباندها و دسته جات آدمکش به آشکارا دیده میشود. تهران، مرکز حکومت باندها را با تمامی نیرو پاسداری میشود، همین سبب می شود که خیزش در شهرها توان آزمون و تجربههای مانورگونه مبارزه با دشمن را بیازماید و بتواند و یقین و تجربه کند که باید در آینده، ستادهای سپاه و بسیج و نهادها و پایگاه های سرکوب را تسخیر کنند. در این مانور مردمی، حتا برخی شهرها را از اشغال، آزاد کردند. این آزمون زمینگیر ساختن نیروهای سرکوب در شهرهای بزرگ همانند تهران، بزرگترین رزمایش حکومت شوندگان برای رزم نهایی بود. شوک، شکست می خورد حکومت با دستگیریها در زندان با تجربه کهریزک و شوک وارده به جامعه، با تجاوز و آویزان کردن جنازههای بر چنگک قصابی اوین و کهریزک در سال ۱۳۸۸، این بار به کاربرد شوک دیگری روی آورد، خوراندن قرص های روانگردان از جمله مواد گروه های آمفیتامین- دیتالین و مشتقات آن، تا دستگیر شدگان نوجوان حساس به چنین موادی را به خودکشی و تشنج و مرگ وا دارد. شمار قربانیان و آسیب دیدگان مغزی این جنایت هنوز آشکار نیست، نامها و قتل سینا قنبری در اوین و وحید حیدری در زندان اراک از جمله نامها و قتلهای حکومتی هستند که خودکشی اعلام شدند. این جنایت هولناک، اما برای حکومت النصر من الرعب (پیروزی در هراس افکنی است) را سبب نشد. دستگیری هزاران نفر و انباشته شدن زندان ها، مقاومتهای ستایش برانگیز زندانیان سیاسی و کارگران زندانی در همبستگی با خیزش سراسری، از جمله رضا شهابی کارگر زندانی و عبدیها و دیگر زندانیان سیاسی شجاع، آتنا دائمی در نامهای از زندان اوین پشتیبانی خود را از جنبش سراسری اعلام میکند: ”من هم یک شَر، فتنهگر، آشوبگر، اغتشاشگر، کفِخیابانی، جنایتکار و معترضم! اینها صفاتیست که این روزها به مردم معترض در ایران نسبت داده شده است... » و از زندان اوین، سهیل عربی، زندانی سیاسی در پی روزها اعتصاب غذا، برای دومین بار پیام می دهد: «...ما براندازیم با جور نمیسازیم، ما نمی بازیم، بر ظلم می تازیم؛ بر ظلم میتازیم! شعارمان را از شعوری بیشتر بهره مند سازیم. نه اصلاح طلب نما، نه اصول گرا و نه حتی اعتدالی نما، پایان دهیم به ماجرا..» مرگ بر این حکومت مذهبی! کارگر زندانی، زندانی سیاسی آزاد باید گردد! نان، کار، آزادی! بترسید، بترسید ما همه با هم هستیم! کل حاکمیت را نشانه گرفته، بیانگر عبور از شعار: «نترسید، نترسید...» روی به خویش سال 88 بود، مرگ بر این حکومت فاشیستی! میراث خواران سرمایه از لانه بیرون میخزند، سلطنت طلبان و مجاهدین رجوی، و کلیه طیف و اپوزیسیون حکومتی با برخورداری از کلیه امکات تبلیغی و ترویجی به همراه کارشناسانی همانند قارچ های زرد سمی روئیده بر پوسته های پوسیدهی درختان، به تریبون های میآیند تا راهزنان خیزش شوند، رفراندم بوق بلندگوههای ارتجاع سرمایه میشود. تا با فروافتادن حکومت خویش را به یاری گودالوپ دیگری آلترناتیو سازند این بار با رفراندمی همانند 12 فرودین سال 58 آری یا نه! حیزش سراسری، و حضور باشکوهو زنان با شجاعت درخشان خویشُ در پیشاپیش، دو ویژگی برجسته این برهه را از دیگر خیزشهای متمایز میکند. ترامپ ضربهای سنگین به خیزش میزند، با اعلام دروغین «اینترنت رایگان و قوی» و «پشتیبانی» که بهانهای برای سرکوب و شکنجه شد. یاران حکومت، از جمله پویتن از کرملین و اسد از خرابههای شام و مالکی از دخمه بغداد و اردوغان فاشیست و رهبران چین همه نگران همقطاران خویش در ایران. «دوستان و دشمنان خلق» در این آزمون تاریخی آشکار شدند. همبستگی افکار عمومی در جهان با تحسین خیزش و اعلام پشتبانی از سوی فعالین جنبش کارگری و سوسیالیستی و آزاداندیشان جهان. اصلاح طلبان و جارچیان حکومتی در خارج و داخل از عباس عبدیها گرفته تا اکبرگنجیها و عطالله مهاجرانیها شیپور خیزش شنیده، نشنیده، به مویه درآمدند و در کنار دژخیمان آماده به خونریزی داوطلب سرکوب شدند. پیش به سوی ترویج شوراها شعار شوراها و رویکرد شعار کارگران به خیزشگران، هر روز در همایش خویش، و پشتیبانی از خیزش سراسری از هفت تپه و اتوبوسرانی پیشتازانه امید بخش گردید و این نوید بخش بود کارگران به سوی سیاسی شدن میآیند. سال 57 نزدیک به دوسال گذشت که کارگران، به جنبش پیوستند. دی ماه 96 شعار نان، مسکن، کار، آزادی! جز سیاست معنایی نمیدهد. با هر شعار حتا خواست دستمزدهای پرداخت نشده، سپاه ضد شورش و گارد ویژه و نیروهای سرکوب و خود حکومت است در برابر طبقه کارگر و ستمکشان به پا خاسته، هرخواست ساده صنفی کار، دستمزدهای پرداخت نشده، آزادی، مالباختگان، کولهبران، کودکان کار، زنان کار و خیابان و زنان خیابانهای انقلاب، آلونک نشنیان، بی سرپناهان، دست فروشان، برای آب، برای هوای تنفسی، برای زندگی، برای دفاع از ارزش ها و عزت نفس انسانی، برای بازپس گیری سپرده های به دست حکومت الله، و پس انداز خویش از سارقان حاکم و حزب الله ووو سیاسی می شوند، خشونت و پاسخ شلیک گلوله های سرمایه دربرابر دارد. خیزش رو به اعتلا میرود، اینک با گذشت بیش از یک ماه، خیزش تاکتیکهای مبارزاتی دیگری را آزمون میکند: شعار نویسی به این گونه بی سابقه است، با همان شعارهای سراسری، رادیکال تر و روشن تر بی هیچ ابهام، شب نامه میشوند، در سراسر ایران روی هر دیوار، یک همایش است که رژه می روند با شعارها. ماشین سرکوب، گیج شده است. سرکوبگران هراسیدهاند. روحانی بر سر قبر خمینی در تجدید عهد با رهبر و سران به گور رفتهی خویش، اعتراف میکند که به تنگنای فروپاشی افتادهاند. امامشان جز استخوانی پوسیده در اعماق جنایت خویش، بی پاسخ است. روحانی، در"تجدید میثاق" با اشاره به سرشت و ریشه های انقلاب بهمن ۵۷ خواستار درسگیری از سرنگونی سلطنت، همانندی این برآمد را با سالهای ۵۷،اعتراف کرد. روز چهارشنبه (۱۱ بهمن/ ۳۱ ژانویه) «گوش همه مسئولین کشور باید در برابر مطالبات مردم و خواست مردم شنوا باشد... رژیم گذشتهای که فکر میکرد سلطنتاش مادامالعمر است و حکومت سلطنتی ابدی دارد، به این دلیل همه چیز را از دست داد که صدای نقد و نصیحت مردم و صدای مصلحان، ناصحان، علما و بزرگان و فرهیختگان را نشنید. رژیم گذشته صدای اعتراض مردم را هم نشنید و فقط یک صدا شنید و آن انقلاب مردم بود. برای حکومتی که فقط میخواهد صدای انقلاب را بشنود، بسیار دیر است.» این یک واگویه به گور خمینی بود یاد آور کورش بخواب ما بیداریم شاه هم در پاسارگاد نبود، یاد آور صدای لرزان شاه در دی ماه ۵۷ بود.
در «آرامش» پادگانی، خیزش زیر پوست شهر و در شریان های زندگی دختران خیابان انقلاب، زنان شجاع روسریهای اجبار و خواری آور، همانند درفش کاویان بر دست، ایستاده برفراز سکوها، فراز دیگری از خیزشی است که یگانه میشود. حجاب اجباری، نشانه مالکیت و زنجیر اسارت است قرآنی. با گسستن نمادین این زنجیر، تخریب ستون اصلی ایدئولوژی اسلامی است که مورد حمله قرار میگیرد و این یکی از اصلیترین ستونهای حکومت دینی است. زنان خیابان انقلاب، تکثیر میشوند، تکثیر شدند، و الگو. رژیم دوباره کیش شد و سراسیمه به پریشانگویی افتاد. خودانگیختگی و خودجوشی خیزش، ریشه در عینیتها و مادیتی دارد که دینامیسم تودههای کار و زحمت و لایههای پایینی خیزش سراسری گردید. برخورداری از دانش و آمادگی نسبی خودرسانهای و استفاده از شبکههایی مانند تلگرام با بیش از ۴۰ میلیون کاربر در ایران، حفظ پیوند با بیرون و بهره گیری بهینه از امکانات موجود با آن همه کنترل ارتش سایبری و نیروهای سرکوب، آزمون و ابزار ارزنده ای هستند، در برابر ارتش سایبری و سرکوب و کلیت نظام. ضرورت ها به کمبودها و نبودها چون پرداخته شود، نبود پیشاهنگ انقلابی حزب کمونیستی را می توان مهمترین کمبود نامید. این نیروست که میتواند با سازمانیابی از درون، با برخورداری از دانش مبارزه طبقاتی و تجربه، راه دشوار و پستی و بلندیها پرتو افکندُ که مانورها را بشناسدُ رواشناسی و ذهنیتها را بداند، در وقت ضرور، عقب نشینی تاکتیکی و موضعی و حمله و گریز را بشناسد، انتخاب شعارها، تشخیص تاکتیکهای، تشخیص شایعههای دشمن برای انحراف و سردرگمی مبارزه، سازماندهی نیروها، گامهای سنحیده، پرهیز ار اقدامهای زودرس و نا بههنگام، انتخاب درست شعارهای ترویجی برای اقدام فوری و تبلیغی برای آینده و تهیجهای لازم، شناسایی نفوذیها، تحریکات و تحریکاتچیهای دشمن، ایجاد هراس و پراکندگی در صفوف دشمن و وارد آوردن ضربه در مجال مناسب و لحظههای طلایی. در خیزش دی و تا اکنون در ادامه خودجوشی و خودانگیختگی و نپذیرفتن رهبر و سلطه بر فراز سر، و هرمی، نپذیرفتن هژمونی نه شاه نه اصلاح طلب درونی و برون حکومتی، و عبور از دین و ترفندهای حکومتیان، بزرگترین جلوه و پیش شرط بود که باید هشیارانه ادامه یابد. و این امتیازی سترگ که به تجربه مشروط و مداخله انگلستان، کودتای رضا خانی اسفند ۱۲۹۹، کودتای محمدرضا شاهی سال ۳۲، راهزنی خمینی و کارگزاران و دولتهای توطئه در گوادالوپ در قیام بهمن ۱۳۵۷ و یا حسین میر حسین سال ۸۸ را آلوده نیست، این شاخصه اما با شعارهای انحرافی یادکرد از بازگشت رژیم پهلوی، با توجه به پشتیبانی اپوزیسیون بورژوایی و سرمایه جهانی به وقت جایگزینی می تواند آسیب پذیر باشد. شاخص نه شاه، نه ملا، پیش به سوی شورا! هم رفراندم و هم آلترناتیو سرمایه جهانی را به چالش می گیرد.این یک دستاورد بزرگ است؛ اما خطر همیشه در کمین. شعارهای انحرافی «ایران که شاه نداره، حساب کتاب نداره" و "رضاشاه روحت شاد"، «نه غزه، نه لبنان...»، شعار رفراندم به ویژه برخوردار از تمامی عناصر تبلیغاتی و رسانهای و شبکههای اینترنتی سرمایه جهانی، میتواند به کژ راههی مجلس موسسان و پارلمانتاریسم چرخانیده شود. حکومت اسلامی، با هراس افکنی سوریهای شدن، داعشسیم و تجزیه ایران، هرچند نتوانست دستاوردی داشته باشد، اما نباید این شعارها را خرد پنداشت،باید هشیارانه باید آمادگی خنثیگری داشت. پذیرش شعارهای انحرافی شوونیستی ضد عرب و دیگر ملیتها که همبستگی را خدشه دار میکند، رفراندم و نوستالژی روایتی دوران سلطنت که تا کنون در هیچ سرزمینی پس از سرنگونی، بازگشتی نبوده، از سوی شماری در خیابانها، نباید ناچیز و خرد انگاشته شوند. این ذهنیت می تواند به یک گرایش جدی تبدیل شود و درنبود پیشاهنگ انقلابی هژمون خیزش گردد. پیش به سوی تشکیلات هستههای شورایی، کمیته های کارخانه، شوراهای محلات، طرح خواستههای کارگران، زنان، کودکان کار، دانشجویان مردمی، ملیتهای زیر ستم، آزادی کارگران زندانی و زندانیان سیاسی، نان، کار، مسکن، آزادی، رفرمهایی که جز با سرنگونی حکومت اسلامی و سازمانیابی شوراهای ساختار یافته از کارگران و فرودستان و زنان، هیچ ضمانت اجرایی ندارند، از جمله شعاریی هستند که باید و میتوان از هم اکنون به وسیله فعالین جنبش کارگری، سوسیالیستی و آزادیخواهان، به میان جامعه ترویج شوند. ضرورت های یاد شده، به تداوم خیزش بستگی حیاتی دارد، ضمانت تکامل، غنا، استواری و سراسری شدن سازمانیافته و هماهنگ، رهبری طبقاتی کارگری، سازمانیابی و دستیابی به آموزش، آگاهی و پیشاهنگ انقلابی، در گرو تداوم و پیوستگی خیزش است. کارگران در همایش اند، همه روزه انبوه تر، با رهبریهای محلی و ناپیوسته، اما بی سازمان و هنوز برنیامده به سازمانیافتگی طبقهای برای خود، یعنی خودرهایی برای سازماندهی انقلابی و پیشاهنگی خیزش تا جنبش کارگری بر پیشانی و تارک این خیزش راهبر باشد، برای رهایی همه حکومت شوندگان. سازمانیابی بلوک و قطب نیروهای جنبش سوسیالیستی، با محوریت سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی، نخستین پیش شرط این نیروی راهبردی است. عباس منصوران دوم فوریه ۲۰۱۸
|
||
مطالب مرتبط |
||
Copyright © 2006 azadi-b.com |