حال به سؤال بزرگ‌تر می‌پردازیم: چگونه می‌توانیم واقعاً انقلاب کنیم؟

مطالب ترجمه شده
September 08, 2020

توضیح مترجم: سخنرانی که توسط رفیق باب آواکیان رهبر حزب کمونیست انقلابی امریکا و رهبر انقلاب در آمریکا در تابستان ۲۰۱۸ ارائه شده شامل دو بخش است. بخش اول این سخنرانی تحت عنوان "‌چرا به یک انقلاب واقعی نیاز داریم" قبلاً توسط همین مترجم به فارسی ترجمه‌شده است و لینک آن در آخر این متن آمده است. هم‌اکنون ترجمه فارسی بخش دوم آن سخنرانی تحت عنوان "چگونه می‌توانیم واقعاً انقلاب کنیم؟" در دسترس جویندگان و پویندگان انقلاب کمونیستی راستین ایران، افغانستان و کمونیست‌های انقلابی سراسر جهان قرار می‌گیرد.

مترجم: برهان عظیمی

******

حال به سؤال بزرگ‌تر می‌پردازیم: چگونه می‌توانیم واقعاً انقلاب کنیم؟

   بخش دوم از متن سخنرانی باب آواکیان. تابستان ۲۰۱۸

بسیاری از مردم، ازجمله بسیاری که می‌گویند دوست دارند تغییر اساسی در جامعه ببینند، اصرار دارند که انقلاب ممکن نیست زیرا "آن‌ها" (دشمن یا هیئت حاکمه-م)خیلی قدرتمند هستند، و "مردم بیش‌ازحد سردرگم و آشفته فکر هستند." خوب، این درست است که توده‌های مردم، در هر بخشی از جامعه، به طریقی که توسط این سیستم شکل‌گرفته‌اند، زمانی که به درکِ اینکه چرا اوضاع واقعاً این‌گونه است و در این مورد چه می‌توان و چه باید کرد، می‌رسد، چیزی نمی‌دانند و به‌گونه‌ای ابلهانه(از روی نادانی-م) رفتار می‌کنند. اما این، در تضاد جدی با یک حقیقت مهم دیگر قرار دارد- که میلیون‌ها انسان واقعاً به یکی یا بیشتر موارد "۵ توقف‌ها" اهمیت ‌می‌دهند. این تضادی است که ما باید برای به حرکت درآوردن توده‌ها در جهت انقلابی که لازم است روی آن کار ‌کنیم تا سرانجام آن "۵ توقف‌ها" را و شرایط وحشتناکی که توده‌های بشریت دائماً در معرض آن به سر می‌برند، خاتمه دهیم.

همچنین صحیح است که قدرت‌های حاکم این سیستم، با ماشین مرگ و ویرانی که برای مدیریت مؤثر در  اِعمال(اداره کردن-م) این سیستم دارند، درواقع بسیار قدرتمند هستند. اما بخش عمده‌ای از مشکل مردم در تصور اینکه ما واقعاً می‌توانیم آن‌ها را شکست دهیم عدم توانایی درک وضعیتی(شرایطی-م) است که به‌طور اساسی متفاوت از عملکرد "عادی" این سیستم است، وضعیتی(وضعیت انقلابی یا شرایط انقلابی-م) که "مهار"(چیرگی-استیلا-م) طبقه حاکم بر مردم یعنی توانایی‌اش‌(طبقه حاکم-م) در کنترل، آلت دست قرار دادن و ارعاب در اذهان بخش‌های بزرگی از جامعه شکسته شده یا بسیار تضعیف‌شده است. اساساً، مردم نمی‌توانند این مسئله(بوجود آمدن وضعیت انقلابی-م) را تصور كنند زیرا آن‌ها با چشم‌انداز و روش علمی به مسائل برخورد نمی‌کنند. همان‌طور که در "چگونه می‌توانیم پیروز شویم" تأکید شده: "برای ایجاد این انقلاب، ما باید جدی و علمی باشیم." اکنون، برخی از افراد، به‌ویژه در بین ستم‌کش‌ترینشان، نسبت به علم مشکوک هستند به خاطر آنکه واقعاً کارهای وحشتناکی به نام علم انجام‌گرفته است، از اینکه در مورد علمی بودن صحبت می‌شود، مشکوک و بدگمان هستند، آردی آسکایبریک (Ardea Skybreak)، دانشمند و پژوهشگر تعلیم‌یافته حرفه‌ای و مدافع کمونیسم نوین، در همین مورد در نوشته علم و انقلاب، در مورد اهمیت علم و کاربرد علم به جامعه، سنتز نوین کمونیسم و ​​رهبری باب آواکیان، صحبت می‌کند. وی اظهار داشت كه یكی از دلایلی كه "مردم گاهی اوقات از علم زده و روی‌گردان می‌شوند این است كه علم غیرمعتبری وجود داشته است"؛ و او نمونه‌ای از چگونگی استفاده "بعضی‌اوقات در طول تاریخ علم را برای تبلیغ این عقیده که برخی نژادها نسبت به سایر نژادها مادون‌تر(حقیرتر-پایین‌تر-م) هستند، ذکر می‌کند." اما او تأکید می‌کند، "این علمِ آشغال(بُنجُل-مهندسی شده- شبه‌علم- م) است. در حقیقت می‌توانید از روش‌های علمی دقیق استفاده کنید تا ثابت شود که همۀ این علم بی‌اعتبار بوده است. این نه‌تنها "ازنظر اخلاقی" بی‌اعتبار است-که چنین هم هست، بلکه این ازنظر علمی نیز بی‌اعتبار است- کاملاً نادرست(غلط-م) است و برای اثبات این امر می‌توانید از علم صالح(اعلی-معتبر-اصیل- م) استفاده کنید."

این نحوه "علم صحیح" (علم ذیصلاح- م)- که عبارت از روش و رویکرد علمی(نحوه -م)  که از شواهد موجود در مورد واقعیت آغاز می‌کنیم تا بفهمیم واقعیت واقعاً چیست، چرا این‌گونه است که هست، چگونه تغییر می‌کند و می‌تواند بیشتر تغییر کند- است، اگر بخواهیم جهان را دگرگون کنیم که ستم و استثمار را ریشه‌کن کنیم، نیاز داریم آنرا به‌طور مداوم(همواره-م) اِعمال کنیم(به کار ببریم- م). برای کاوش(کندو‌کاو- م) بیشتر در مورد معنی این و چگونگی انجام این کار چیست، بیایید با این جمله از نوشته چگونه می‌توانیم پیروز شویم شروع کنیم که هر کاری که انجام می‌دهیم "هدفش برای رسیدن به چیزی بسیار مشخص- یک وضعیت انقلابی است: جایی که سیستم و قدرت‌های حاکم آن در یک بحران جدی قرار دارند" و "میلیون‌ها نفر مردم از به شیوه قدیم بر آن‌ها حکومت شدن امتناع می‌ورزند- و مایل و مصمم هستند که همه‌چیز را در مسیری قرار دهند تا این سیستم را سرنگون کنند و جامعه و دولت نوینی را برمبنای قانون اساسی برای جمهوری سوسیالیستی نوین در آمریکای شمالی، به وجود بیاورند. این زمان هزینه کردن همه‌چیز با تمام امکانات برای کسب پیروزی است. این چیزی است که ما باید فعلاً به‌طورجدی برای آن فعالانه کار کنیم و آماده شویم." مؤلفه‌های کلیدی و نشانه‌های یک بحران انقلابی این است که خشونت استفاده شده "برای اداره کردنِ(راندن-اجرای-م) این سیستم توسطِ بخش‌های زیادی از جامعه به خاطر آنچه" جنایتکارانه و نامشروع "است، دیده ‌شود و" درگیری بین نیروهای حاکم واقعاً عمیق و حاد می‌شود" و پاسخ توده‌های مردم به این امر نه صف کشیدن به پشت یک‌طرف یا طرف دیگر حاکمان ستمگر، بلکه  استفاده (بهره‌برداری- م) از این وضعیت برای ایجاد نیرو برای انقلاب باشد." این امر تأکیدی بر اهمیت بسیار زیاد کار در حال انجام و مبارزه قانع‌کننده برای جدا کردن مردم از "مهار" کارگزاران سیاسی و بلندگوهای رسانه‌ای(مطبوعاتیِ) این سیستم نظام است.

من درباره لزوم اینکه چگونه باید هم‌اکنون(همین حالا-م) برای یک وضعیت انقلابی فعالانه آماده شویم، صحبت خواهم کرد. اما، ابتدا برای اینكه کامل‌ترین درک در این مورد را داشته باشیم، باید برای آن وضعیت اضافه‌کاری كنیم(بیشتر وقتمان صرف آن شود- م) و آنچه در آن زمان لازم است- چگونه جنگ با تمام قوا(حمله‌ای که با تمام نیروهای موجود علیه دشمن- م)- با داشتن یک شانس واقعی برای شکست دادن نیروهای قدرتمند خشن این سیستم لازم خواهد بود. در اینجا، بسیار مهم است که به موارد جدی و علمی برخورد کنیم. این همان کاری است که در "درباره امکان انقلاب" انجام‌شده است، که (همان‌طور که در چگونه می‌توانیم پیروز شویم نشان داده شده است) "پایه و اساس- مفهوم و آموزه استراتژیک- زمانیکه شرایط لازم برای چگونگی مبارزه با داشتن شانس واقعی برای پیروزی" به وجود آمده است. "درباره امکان انقلاب" (که نسخه آن در وب‌سایت انقلاب موجود است) یک سند مهم است که مستحق مطالعه جدی است. در اینجا، می‌خواهم برخی از نکات کلیدی را که سند "درباره امکان انقلاب" به‌طور عمیق به آن می‌پردازد، و در چگونه می‌توانیم پیروز شویم به‌صورت متمرکز‌تر جمع‌بندی شده است، بررسی کنم.

مشکل بزرگ انقلاب همان چیزی است که می‌توان آن را "محاصره و سرکوب" مردم در قعر جامعه نامید که تحت این سیستم در معرض آسیب و توهین یکی پس از دیگری مدام قرارگرفته‌اند و آرزوی پایان دادن به همۀ این جنون را دارند، اما این‌ها کسانی هستند که به تعبیری مشخص، در گستره جامعه توسط بخش‌هایی از مردمی که مستقیماً دچار همان بی‌عدالتی روزانه نمی‌شوند، "محاصره‌شده‌اند". به عبارت ساده، در این کشور شمار زیادی از افراد فقیر و ستمدیده که بی‌رحمانه سرکوب می‌شوند وجود دارند، اما یک طبقه متوسط ​​بزرگ نیز موجود است. اگرچه بسیاری از این طبقه متوسط ​​مانند گذشته ازلحاظ اقتصادی وضعیت خوبی ندارند، اما هنوز هم یک‌فاصله بزرگ بین طبقه متوسط ​​و مردم در قعر  جامعه وجود دارد و این شکاف بزرگ یکی از اصلی‌ترین دلایلی است که مردم حتی افرادی که می‌گویند دوست دارند یک انقلاب را ببینند، اما فقط به مسائل به‌طور سطحی نگاه می‌کنند و اوضاع را به‌صورت علمی تجزیه‌وتحلیل نمی‌کنند- و می‌گویند انقلاب امکان‌پذیر نیست. و این موضوعی است که طبقه حاکم و نهادهای سرکوب و کنترلش، در تلاش‌هایشان برای منزوی و مهار کردن آن، هر آن‌قدر وحشیانه که لازم می‌دانند آن‌هایی(مردم فقیر در قعر جامعه- م) را که آن‌ها(طبقه حاکمه- م) در معرض خشن‌ترین ستم‌ قرار ‌‌می‌دهند و بزرگ‌ترین تهدید برای سیستم‌شان هستند، از آن سوءاستفاده کنند(رویش حساب باز کرده‌اند- م). این چیزی است که این قدرت‌های حاکم به دنبال آن هستند تا در شرایطی که با یک مبارزه انقلابی سازمان‌یافته با هدف سرنگونی کل سیستم‌شان روبرو شوند، به شیوه‌ای منظم‌تر و شدیدتر انجام دهند. این‌یکی از اصلی‌ترین موانعی است که نیروهای انقلابی باید بر آن غلبه کنند تا شانس واقعی پیروزی داشته باشند. هنگامی‌که جنگ با تمام قوا(حمله‌ای که با تمام نیروهای موجود علیه دشمن- م) شروع شد، نه‌تنها رویکرد استراتژیک و اصول اساسی عملیاتی، بلکه اقدامات خاص تاکتیکی ویژه نیروهای انقلابی- ازجمله تمرکز نیروها برای دست‌یابی به فراشکافت(عبور مظفرانه از موانع- م)  و شکستن مکرر محاصره فیزیکی طرف مقابل در مناطقی از قدرت انقلابی- لازم است که تکامل‌یافته و مورداستفاده قرار گیرد تا این تضاد عمده را برطرف کنند. اما مقابله با این مشکل اساسی را نمی‌توان به زمانی که مبارزه همه‌جانبه با تمام قوا شروع شود، موکول کرد. این موضوعی است که من در کمونیسم نوین کاملاً واضح و شفاف درباره آن صحبت و تأکید کردم که لازم است ما "این وضعیت را طوری تغییر دهیم که وقتی زمانش فرارسید، این‌گونه نباشد که آن‌ها(نیروهای طبقۀ حاکمه- م) بتوانند این انقلاب را به‌راحتی با نابود کردن کامل آن بخش از مردمی که آن‌ها می‌خواهند ... که در اولین فرصت( در یک چشم بهم زدن- م) به‌هرحال آن‌ها را بکشند، مهار کنند." و همان‌طور که در قسمت دوم پرندگان نمی‌توانند تمساح به دنیا بیاورند، اما بشریت می‌تواند فراتر از افق فکری‌اش اوج بگیرد(بلندپروازی کند) نیز تأکید کردم که: "با در نظر داشتن این تضاد کار سیاسی و ایدئولوژیک در تمام فرایند قبل از اینکه شرایط لازم و ... [مبارزه با همه قوای موجود] قوا ظهور کند، لازم است که انجام شود." هرچه این کار بیشتر انجام شود، ازاینجا به بعد، نیروهای انقلابی بیشتر قادر خواهند بود با مقابله و شکست "محاصره و سرکوب" نظامی دژهای انقلاب هنگامی‌که زمان جنگ همه‌جانبه فرامی‌رسد، مقابله کنند.

همان‌طور که این موضوع را در کمونیسم نوین مطرح کرده‌ام، تضاد مشخص این جنگ با تمام قوا(حمله‌ای که با تمام نیروهای موجود علیه دشمن- م) این واقعیت است که، در آغاز، طرف مقابل "اگرچه ضعیف و در بحران، سیاسی است، احتمالاً ازنظر نظامی بسیار قدرتمند است "؛ درحالی‌که طرف انقلابی "در آغاز، ازنظر نظامی ضعیف خواهد بود، اما قوی، و در حال رشد خواهد بود، و ابتکار عمل بزرگی را به لحاظ سیاسی خواهد داشت، که پس‌ازآن باید به ابتکار عمل نظامی تبدیل شود." اصول عملیاتی و لشگرآرایی‌های استراتژیکی که در قسمت پایانی چگونه می‌توانیم پیروز شویم طرح گشته است، به‌طور خاص در "چگونه می‌توانیم آن‌ها را شکست دهیم" بیان‌شده است، که کاربرد خاصی از رویکرد برای مقابله(حل‌وفصل- م) با این تضاد است.

یک اصل کلی که از این تضاد سرچشمه می‌گیرد این واقعیت است که، هنگامی‌که آن جنگ با تمام قوا(حمله‌ای که با تمام نیروهای موجود نیروهای انقلابی علیه دشمن آغاز می‌شود- م) آغاز شد نیاز دارد که طولانی(درازمدت- م) بلکه محدود(فرجام‌دار-م) نیز باشد. "طولانی" به معنای در حد لازم دوام (ادامه- م) داشته باشد- به این مفهوم که اگر وضعیت برای انقلاب مطلوب باشد، فرجام(نتیجه- م) این جنگ با تمام قوای موجود (حمله‌ای که با تمام نیروهای موجود علیه دشمن به‌پیش می‌رود- م) نمی‌تواند در یک دوره بسیار کوتاه رقم بخورد(روشن شود- م). "محدود" به معنای محدودیت‌های مشخصی داشته باشد- به‌طور نامحدود به‌پیش برده نمی‌شود. با توجه به این‌که، در ابتدا، تعادل قدرت تقریباً به نفع نیروهای ضدانقلاب (نیروهای طبقه حاکم کهن و کسانی که در کنار آن‌ها برای شکست انقلاب می‌جنگند) ازنظر تشکیلات نظامی و تجربه و همچنین تسلیحاتشان می‌باشد، نیروهای انقلابی باید برای یک دوره مشخص‌، درگیری را دراز‌مدت (طولانی) کنند، تا اوضاع را به وضعیتی تبدیل کنند که در آن بتوانند بر آن معایب استراتژیک غلبه کنند. درعین‌حال، به خاطر آنکه این جنگ با تمام قوا فقط باید توسط نیروهای انقلابی در شرایطی که مشخصه‌اش با یک بحران عمیق و حاد انقلابی و یک مردم انقلابی در شمار میلیون‌ها نفر است، شروع و انجام می‌شود، اگر دوره‌اش (زمان جنگ با تمام قوای موجود- م) بیش‌ازحد لازم طولانی شود، بدون اینکه انقلاب در یک دوره نسبتاً محدود به سمت اوضاعی که در آن دست بالایی داشت، پیش برود، آنگاه مزایای یک  وضعیت انقلابی می‌تواند به از بین رفتن متمایل شود، ابتکار عمل به ضدانقلاب بازگردد و جانب‌داری(هواخواهی- م) قشرهای مهم جامعه ازجمله طبقات متوسط که توسط طبقه حاکمه کهن ازدست‌رفته بود به حدی بازمی‌گردند که می‌تواند به شکست انقلاب منجر شود. این نکته بسیار مهمی از جهت‌گیری استراتژیک را نشان می‌دهد که می‌گوید: هنگامی‌که موقع آن (جنگ با تمام قوا- م) فرامی‌رسد، آنچه در میدان جنگ اتفاق می‌افتد تعیین‌کنندۀ نتیجه خواهد بود، اما، برای نیروهای انقلابی، یکی از اهداف کلیدی جنگ، تضعیف روحیه و متلاشی کردن صفوف طرف مقابل، که هم شامل نیروهای جنگی واقعی آن‌ها و هم "پشتیبانی مردم غیرنظامی" آن‌ها است، منجر به از بین رفتن بیشتر جانب‌داری(هواخواهی- م)  و ابتكار طرف مقابل ضدانقلاب می‌شود؛ و تا حدی که این موفقیت حاصل شد، می‌تواند یک عنصر اساسی در تغییر تعادل نیروها به نفع انقلاب باشد. این جنگ با تمام قوا(حمله‌ای که با تمام نیروهای موجود انقلابی علیه دشمن به‌پیش می‌رود- م) بارزه همه‌جانبه با تمام قوای موجود فقط به معنای صعود کردن علیه نیروهای نهادی طبقه حاکم کهن نیست بلکه شامل "جنگ داخلی بین دو بخش مردم" نیز خواهد بود که انقلاب را به شکست و ازهم‌پاشیدگی اما همچنین تا آنجا که ممکن است، بخش‌هایی از نیروهای مسلح در میان جمعیتی که از طرف دیگر(طبقه حاکمِ کهن- م) جداشده‌اند را به سمت خود بکشد.

روپرت اسمیت(Rupert Smith)، یک افسر نظامی و استراتژیست انگلیس، خاطرنشان کرده است که یک نیروی شورشی که "پارامترهای درگیری را تعیین می‌کند"، "به‌طور پیش‌فرض معرف یک نیروی بدیل و قدرت است." این بدان معناست که، اگر یک نیروی انقلابی تا حد زیادی خصلت درگیری را تعیین کند، چنان نیرویی نه به‌عنوان یک "مشت قانون‌شکن" بلکه به‌عنوان یک نیروی مشروع مخالف با نظم کهن دیده می‌شود؛ و این به اهمیت این مسئله مربوط می‌شود که چرا این‌قدر مهم است که اقدامات اولیه نیروهای جنگجوی انقلابی، همراه با اعلامیه جسورانه به جهان، "روشن كنند كه یك نیرو سازمان‌یافته وجود دارد كه برای شکست نیروهای نظم کهن و ایجاد یک سیستم انقلابی نوین مصمم است." این می‌تواند نقش مهمی در تخریب(خرد کردن- م) "ترسیدن خرافاتی" مردم نسبت به سیستم موجود داشته باشد، اعتقاد تقریباً مذهبی که این(نظم حاکم کهن- م)  بهترین یا حداقل راهی است که می‌تواند باشد و قدرت این سیستم غیرقابل چالش است؛ این امر بیشتر "مشروعیت" و "اقتدار"(آتوریته- م) نظم کهن و طبقه حاكم آن و وفاداری (بیعت-جانبداری- حمایت- م) با آن برای بخشه‌ای وسیعی از مردم را تضعیف می‌كند، و مبنای بیشتری برای متقاعد کردن در پذیرش و حمایت بخش‌های حتی وسیع‌تری(از نیروهای مبارزه انقلابی-م)، ازجمله از درون نیروهای جنگجوی طرف دیگر ایجاد می‌كند.

در آغاز، لازم است که "نیروهای تشکیل‌دهنده ستون فقرات اصلی"- به‌ویژه جوانان که به‌شدت متعهد و درگیر فعالانه در انقلاب هستند-"تبدیل به نیروهای جنگنده سازمان‌یافته در مناطق کلیدی استراتژیک" شوند و آموزش و تجهیزات لازم در اختیار آن‌ها قرار گیرد. انجام این کار منوط به آن است که وضعیت انقلابی  در حال ظهور، به‌روشنی تشخیص داده شود. از یک‌سو، تلاش برای انجام این کار قبل از به وجود آمدن یک وضعیت انقلابی ضروری، تقریباً مطمئناً منجر به این می‌شود که این تلاش به‌راحتی هدف قرارگرفته و به‌سرعت خرد و درهم‌شکسته شود. از طرف دیگر، هنگامی‌که یک وضعیت انقلابی به وجود آمد، فروپاشی "شرایط عادی" و "عملکرد عادی" سیستم که از چنین وضعیتی سرچشمه می‌گیرد، این امکان را فراهم می‌کند که آموزش، و تجهیز نیروهای جنگجو برای انقلاب به‌راحتی و بدون اشکال سازمان‌دهی نشود، اما پایۀ انجام این کار را باید از وضعیت روبه اوج بیرون کشید. نکته این است که انجام این کار، بدون اینکه محو و نابود شدن(نیروهای سازمان‌یافته انقلابی جنگجو- م)، فرایندی از مبارزۀ بسیار سخت خواهد بود، اما اوضاع نوین به طرز چشمگیری این امکان را برای پیشبرد، و پیروزی در این مبارزۀ آغازشده، فراهم می‌کند.

به همین ترتیب، فراهم کردن نیازهای اساسی تدارکاتی(لجستیکی= مرتبط با سازمان‌دهی و برنامه‌ریزی تشکیلاتی-م) این نیروی جنگجوی انقلابی، برای آنکه بتواند بدون اینکه فوراً سرکوب و متلاشی شود، جنگ همه‌جانبه با تمام قوا(حمله‌ای که با تمام نیروهای موجود علیه دشمن- م) را شروع کند، و سپس به‌سرعت مجدداً تجدید سازمان کند و یک‌بار دیگر ابتکار عمل را بگیرد و تکانه (momentum- مُمنتوم- شتاب- م) حرکت کلی را بدون اینکه "بی‌حرکت" و نابود شود حفظ کند، همچنین شامل مبارزات شدیدی خواهد بود، و نیاز به شکستن محاصره و حملات و نفوذ دشمنان به سمت پایگاه‌های انقلاب است و شناسایی و از بین بردن افرادی که نیروهای جنگجوی انقلابی و منابع لجستیکی آن‌ها را تشکیل می‌دهند، متمرکزشده است. همه این‌ها به "گمراهی" و غافلگیر کردن در عملیات نیاز دارد. و همه این‌ها فراتر از نیروهای جنگجویی که ستون فقرات اصلی جنگ را تشکیل می‌دهند به میلیون‌ها نفر دیگر بستگی دارد، سازمان‌دهی‌ قطعی (آن میلیون‌ها نفر از مردم- م) به‌عنوان "ذخایر" و به‌عنوان شبکه‌های پشتیبانی و عرضه به این نیروهای جنگجو، و تمایل و توانایی این "ذخایر" برای "جذب" و محافظت از نیروهای جنگجو و ابزار و تجهیزات لجستیکی آن‌ها را قادر می‌سازد تا بارها و بارها با ابتکار عمل مجدداً تجدید سازمان کنند. این امر همچنین مستلزم "کالیبراسیون"(جلا دادن- م) مداوم از اندازه یگان‌های جنگنده و عملیات آن‌ها، در هر زمان معین، است تا این واحدهای جنگنده بتوانند پس از اتمام پیکارشان، به "جذب شدن"(در میان مردم ناپدید شدن- م) در "ذخایر" انقلابی بزرگ‌تر بازگردانده شوند. درعین‌حال شرایطی فراهم می‌شود تا آن‌ها قادر شوند در فعالیت، آموزش و شروع پیکارهای بیشتر با دشمن فعال باشند.

رویکرد گرفتن تجهیزات از دشمن برای هر نیروی انقلابی که در ابتدا از رویارویی با دشمنی که از برتری  قاطع در قدرت نابودکننده بسیار برخوردار است و برای مدتی همچنان قادر به تولید بیشتر این(قدرت تخریبی- م) می‌باشد، مهم است. اما سند چگونه می‌توانیم پیروز شویم همچنین تأکید می‌کند که استفاده از تجهیزات گرفته‌شده از دشمن باید به روش‌هایی انجام شود که "متناسب با استراتژی جنگی انقلاب" باشد. همه تجهیزاتی که توسط نیروهای انقلابی از طرف دیگر(دشمن) تصرف می‌شود، قابل‌استفاده نخواهد بود- تلاش برای استفاده از برخی تجهیزات ضبط‌شده می‌تواند الزاماتی را بر قابلیت‌های لجستیکی انقلاب که قابل تحقق یا پایداری نیست، قرار داده و یا نیروهای انقلابی برای جنگیدن به روش‌هایی که خلاف استراتژی لازم برای پیروی از انقلاب است، سوق دهد و/یا اصول و اهداف اساسی که برای آن انقلاب می‌شود، نقض شود. همه این‌ها با آنچه انقلاب در وهله اول است ارتباط دارد، و همچنین این‌که آیا شانس واقعی موفقیت وجود دارد یا خیر، که در سند چگونه می‌توانیم پیروز شویم تأکید می‌کند که نیروهای انقلابی جنگجو باید، "همیشه عملیات را انجام دهند و به روش‌هایی عمل کنند که مطابق با چشم‌انداز رهائی‌بخش و اهداف انقلاب هستند." بااین‌وجود، علاوه بر تکامل اسلوب برای کمک گرفتن و سرباز‌گیری از توده‌های مردم در به دست آوردن تجهیزاتی که نیروهای انقلابی می‌توانند از آن‌ها استفاده کنند، راهکارهایی را برای استفاده از تجهیزات عظیم تصرف‌شده از دشمن که سازگار با جهت‌گیری استراتژیک، راه‌های نبرد و اهداف انقلاب است، می‌توانند تکامل یابند. همه این‌ها برای پیشرفت و موفقیت نهایی انقلاب بسیار حیاتی است.

همان‌طور که در سند چگونه می‌توانیم پیروز شویم تأکید شد، تا زمانی که توازن قوا به طرز فاحشی به نفع انقلاب تغییر کند، نیروهای انقلابی باید فقط در شرایط مطلوب مبارزه کنند و از رویارویی‌های  سرنوشت‌ساز(تعیین کننده-قطعی- م) که نتیجه کل همه‌چیز را تعیین می‌کند پرهیز کنند. این ازآنچه در مورد نیروی به‌شدت مخرب برتر ضدانقلاب در آغاز جنگ با تمام قوا(حمله‌ای که با تمام نیروهای موجود علیه دشمن- م)، موردبحث قرارگرفته است، ناشی می‌شود. آنچه بسیار مهم است برجسته شود این است که این صرفاً مسئله جهت‌گیری و عزم و اراده بکار گرفته‌شده از جانب نیروهای انقلابی نیست. دشمن با توجه به برتری بالای نیرویش، تا مدت‌ها دقیقاً به دنبال وادار کردن انقلابیون به موقعیت‌هایی است که یا مجبور ‌شوند در نبردهای سرنوشت‌ساز(قطعی- م) که به‌طور اجتناب‌ناپذیر و حتمی شکست می‌خورند، یا باید کاملاً تسلیم شوند- و منجر به شکست کامل انقلاب شود، یا آن را در مسیر شکست قرار دهد. نکته این است که قادر به جلوگیری(پرهیز- م) از رویارویی‌های سرنوشت‌ساز(تعیین‌کننده- م) فاجعه‌بار با دشمن بودن، خود یک مسئله‌ی مبارزه جدی را می‌طلبد، ازجمله اینکه نیروهای انقلابی غالباً می‌توانند خود را در موقعیتی بیابند که یک مبارزه مصممانه و قاطع را برای پرهیز از به دام افتادن در یک درگیری سرنوشت‌ساز دامن زنند، یا تسلیم شوند. به همین دلیل است که سند چگونه می‌توانیم پیروز شویم در‌باره پرهیز فعالانه از ورود به درگیری‌های سرنوشت‌سازِ(تعیین‌کنندۀ- م) نامطلوب و جنگیدن فقط در شرایط مطلوب صحبت می‌کند. به همین دلیل همچنین تأکید می‌کند که، حتی اگر "توازن قوا" به نفع انقلاب تغییر کرده باشد، بازهم لازم است، هنگام انجام عملیات برای دستیابی به پیروزی نهایی، به "بازسنجیدن" آن عملیات ادامه دهیم، "بنابراین تا زماني كه نيروهاي نظم کهنه در آستانه شكست كامل قرار گيرند، از برخوردهاي سرنوشت‌ساز اجتناب مي‌كنيم - که سپس زمان آن خواهد بود كه "سرانجام، به‌طور كامل باقی‌مانده نیروهای  دشمن منزوی‌شده را محو و از بين برد."

و این به خاطر همان نگرانی‌ها است که سند چگونه می‌توانیم پیروز شویم، ضمن اینکه از اهمیت ایجاد پایگاه‌های سیاسی و لجستیکی حمایت از انقلاب سخن می‌گوید، درعین‌حال تأکید می‌کند تا زمانی که "توازن قوای مطلوب " ضروری ایجاد نشده است، نیروهای انقلابی "نباید آشکارا تلاش کنند که قلمرویی را به کنترل و حاکمیت درآورند." تلاش برای انجام زودرس (پیش از فرارسیدن زمان ضروری- م) این کار باعث می‌شود این قلمرو ، مردم درون آن، و نیروهای انقلابی که از آن دفاع می‌کنند و بر آن حاکمیت می‌کنند، در برابر حمله از دشمنی که مجدداً تأکید می‌شود دارای قدرت تخریب‌کننده بیش‌ازحد است، بسیار آسیب‌پذیر باشند؛ و انقلابیون را در موقعیتی قرار می‌دهد که تحت این شرایط- از عهده تأمین نیازهای اساسی یک جامعه کارآمد و افراد درون آن برآمدن- یک‌بار سنگین غیرقابل‌حمل خواهد بود. نکته و هدف مشخص این است که جنگ را برای پیروزی کامل و برچیدن نیروهای نظم کهنه ادامه دهیم و بر این اساس یک دولت نوین و انقلابی را به وجود آوریم که بتواند تحول جامعه را باهدف نهایی غلبه و از بین بردن همه روابط استثمار و ستم ، در همه جای دنیا، آغاز کند .

این هدف نهایی و جهت‌گیری انترناسیونالیستی انقلاب دلیلی است که سند چگونه می‌توانیم پیروز شویم به نیاز نیروهای انقلابی در این کشور برای به‌کار بردن صحیح رابطه بین جنگ با تمام قوا وقتی زمانش فرامی‌رسد و-اوضاع ازجمله خصلت و سطح مبارزات انقلابی کشورهایی که در جنوب و شمال( ایالات‌متحده آمریکا- م) قرار دارند،  صحبت می‌کند. همان‌طور که می‌دانیم، این کشور از طریق جنگ ایجادشده است. و همان‌طور که قبلاً گفتم، این کشور به‌طور مداوم قلمرو خود را گسترش داده و از طریق فتح مسلحانه، بردگی و سایر دیگر اشکال استثمار شدید، امپراتوری خود را گسترش داده است. پیشبرد جنگ برای سرنگونی حاکمیت خشن این سیستم، هم به‌عنوان یک موضوع جهت‌گیری و هم به‌عنوان یک اصل،  و ازنظر تقویت پایه برای موفقیت متعاقب، امتناع از مقید بودن به مرزهایی که ایجادشده‌اند و دیوارهایی که از طریق قتل و غارتگری امپریالیست‌های-سرمایه‌دار حاکم این کشور احداث‌شده است، اما در عوض اتحاد فعالانه با مردمانی که در جنوب و شمال مرزها قرار دارند، در مبارزه با این هیولای سرمایه‌داری-امپریالیستی، و پیشروی انقلاب به‌طورکلی، در این بخش از جهان و در کل جهان بسیار مهم است.  

برخلاف نیروهای انقلابی، نیروهای نظم قدیمی به‌ویژه هنگامی‌که با این چشم‌انداز که سیستم ستمگری‌شان واقعاً سرنگون و برچیده شود، روبرو شوند و برای حفظ این سیستم به انواع بربریت و وحشی‌گری متوسل می‌شوند. همان‌طور که  در سند "در مورد امکان انقلاب" آمده است:

این‌طور نیست که امپریالیست‌ها از حدت استفاده از نیرویی که تخریب وحشتناکی را علیه انقلابیون و توده‌های مردم که از آن‌ها حمایت می‌کنند، کم و خودداری کنند- با توجه به ماهیت ارتجاعی آن‌ها، لازم است حساب کنیم که امپریالیست‌ها این کار را انجام می‌دهند- اما سؤال تعیین‌کننده این خواهد بود كه آیا امپریالیست‌ها با انجام این كار می‌توانند نیروهای سازمان‌یافته انقلاب را منزوی کرده و از بین ببرند؛ یا برعکس، آیا این اقدامات وحشیانه امپریالیست‌ها باعث نفرت عمیق شمار فزاینده‌ای از مردم از امپریالیست‌ها می‌شود، عزم کسانی را که قبلاً از طرفِ انقلابی حمایت می‌کردند، راسخ‌تر می‌شود و شمار مردم بیشتری برای هواداری و حمایت فعالانه از آرمان انقلابی فتح و بسیج می‌شوند.

در اینجا نکته دیگری که روپرت اسمیت بر آن تأکید می‌کند مهم است: این زور(نیرو-خشونت-م) مطلق نیست بلکه مزیت  زور است- نه آنچه دولت و یا نیروی مسلح دیگری ممکن است در زرادخانه خود داشته باشد، بلکه آنچه را که می‌تواند درواقع به نفع خود در یک درگیری مسلحانه استفاده ‌کند، که مهم است. یكی از اصول کلیدی عملیاتی نیروهای انقلابی این است كه جنگ را به‌گونه‌ای انجام دهد كه مانع از آن شود كه نیروهای نظم کهن بتوانند از بدترین قدرت مخرب خود به‌گونه‌ای استفاده كنند كه برای ارتش آن‌ها و سیاستشان مزیتی(برتری-م) به وجود بیاورد. درعین‌حال، در مواجهه با اقدامات وحشیانه‌ای که هنوز هم نیروهای حاکم قدیمی انجام می‌دهند، برای نیروهای انقلابی بسیار مهم است که "اقدامات وحشیانه دشمن را بر ضد خودش تبدیل کنند- برای به دست آوردن نیروهای بیشتر برای انقلاب، ازجمله کسانی که از صفوف دشمن برخاسته‌اند و به انقلاب می‌پیوندند."

"سربریدن" انقلاب یعنی رهبري انقلاب را کشتن، از بين بردن يا فلج كردن وسايل هماهنگي و جهت كلي براي نيروهاي انقلابي نيز يكي از مهم‌ترین اهداف ضدانقلاب خواهد بود. چگونه می‌توانیم پیروز شویم به‌طور صحیح بر اهمیت "تکیه‌بر پشتیبانی گسترده توده مردم، اطلاعاتی که این برای انقلاب و انکار اطلاعات به دشمن فراهم می‌کند‌، تأکید می‌کند [برای] مقابله با تلاش‌های دشمن برای یافتن، ایستا کردن(نیروهای انقلابی را از حرکت مدام  و در یک مکان توقف نداشتن بازداشتن- م) و نابودی رهبری انقلابی و واحدهای کلیدی جنگجو" و اهمیت ترکیب" جهت استراتژیک و هماهنگی برای جنگ به‌عنوان یک کل، با اقدامات غیرمتمرکز و ابتکار عمل توسط واحدها و رهبران محلی." در اینجا بار دیگر اهمیت همه کارها، ازاینجا به بعد، برای ساختن انقلاب، در میان توده‌های مردم در بسیاری از نقاط مختلف جامعه‌، مشخص‌شده است. اما باید کاملاً با آن مواجه و روبرو شد که، هنگامی‌که موقع آن فرامی‌رسد، حتی با پشتیبانی گسترده و عمیق، حمایت از رهبری، به‌ویژه هسته اصلی پیشرو انقلاب، حفظ هماهنگی کلی و جهت استراتژیک، و قادر بودن به جایگزینی سریع رهبران و نیروهایی که از بین رفته‌اند، یک چالش جدی است و خواهند ماند؛ و برای این نیز باید به‌طورجدی آماده شد و برای آن تلاش کرد، ازجمله صفوف رهبری انقلابی را از هم‌اکنون ارتقاء و گسترش دادن، کسانی که از طریق ترکیب مشارکت فعالانه در ساختن انقلاب و بیشتر و عمیق‌تر چشم‌انداز علمی و روش‌های کمونیسم همان‌طور که بیشتر با کمونیسم نوین توسعه‌یافته است، آموزش یابند و آبدیده شوند.

این امر ما را به این نکته سرنوشت‌ساز بازمی‌گرداند که هرچه تاکنون در موردش صحبت شده است که چگونه می‌توانیم آن‌ها را شکست دهیم، وقتی زمانش فرارسید، "بستگی به جلب میلیون‌ها نفر به انقلاب در دوره‌ای دارد که پخته شدن(فرارسیدن- م) یک وضعیت انقلابی منجر می‌شود."

بنابراین بیایید عمیق‌تر به آنچه اکنون میخواهیم انجام دهیم، بپردازیم. بیایید به نکته اساسی که باید جدی و علمی باشیم، برگردیم. یک رویکرد و روش علمی به این درک منجر می‌شود که مبنای انقلاب نه در آنچه اکثر مردم در حال حاضر(یا در هر زمان مشخص) فکر می‌کنند یا انجام می‌دهند نهفته است بلکه در تضادهای عمیق و تعریفشده این سیستم- آنچه در  "۵ توقف" متمرکز است، نهفته است و همۀ رنج و عذاب‌ وحشتناکی که این سیستم به میلیون‌ها مردم را تحمل می‌کند- که نمی‌تواند در چارچوب این سیستم از بین برود. اما این انقلاب به طرز "جادویی"(سحرانگیز- م) یا فقط از طریق کارکرد که این سیستم باعث می‌شود مردم رنج ببرند، ایجاد نمی‌شود. این انقلاب باید آگاهانه و سامانمند(سیستماتیک- م)  ساخته شود، ازاینجا به بعد، با تعداد فزاینده‌ای از مردم، ابتدا در شمار هزاران و درنهایت در شمار میلیون‌ها نفر، که به صفوف سازمانیافته انقلاب تا فعالانه برای این انقلاب تلاش کنند، جذب می‌شوند.  چگونه میتوانیم پیروز شویم نقشه و ابزار محقق کردن این را برایمان ارائه کرده است.

 اول اینکه، درک این نکته مهم است، گرچه این  صحیح است (همان‌طور که در کمونیسم نوین گفتم)  که انقلاب فقط با "اشاعه ایده انقلاب به محیط اطراف در میان مردم  و شاید گرفتن پاسخ‌های مثبت" و انگشت شست را به نشانه تائید نشان دادن(از طرف دیگران در فیس‌بوک- م)  نمی‌تواند ساخته ‌شود و این‌چنین ساخته نخواهد شد. درعین‌حال، این نیز صحیح است که اشاعه عبارت(کلمه- سخن موجز- م)  در مورد این انقلاب به‌خودی‌خود می‌تواند یک فعالیت انقلابی بسیار مهم -و  بخش مهمی از ساختن جنبش برای انقلاب باشد. واقعیت این است که، در میان کسانی که واقعاً باید در مورد این موضوع(انقلاب- م) بدانند، ازجمله کسانی که به‌شدت به این انقلاب احتیاج دارند، تعداد کمی از آن‌ها حتی در مورد آن شنیده‌اند- و آن‌ها با این باور زندگی می‌کنند که این جهان، همان‌طور که هست،  تنها جهان ممکن است، و بسیاری از آن‌ها که در معرض وحشیگری، تحقیر شدن  و زجر کشیدن مداوم هستند، از ناامیدی احساس می‌کنند که در تله‌ای گرفتار و محصورند و راه برون‌رفتی از آن ممکن نیست.  بالا بردن دید(بصیرت- م) مردم به ‌سطح امکان بوجود آوردن جهانی کاملاً متفاوت، نه‌تنها می‌تواند امید مردم را بر یک شالوده علمی به ارمغان آورد، بلکه می‌تواند یک نیروی بالقوه قدرتمند برای انقلاب در آن‌ها را نیز آن‌چنان بیدار کند که بتواند این امید را به واقعیت تبدیل کند. به همین دلایل: "ما برای گسترش امر انقلاب نیاز داریم که یك مأموریت عاجل و فوری مدام را به‌پیش ببریم(آنرا همچون یک انقلابی حرفه‌ای به پیشه فعالیت روزمره خود مبدل کنیم- م) تا مردم بدانند كه ما رهبری، علم، استراتژی و برنامه  داریم که اساس آن سازماندهی مردم برای یك انقلاب واقعی و رهاییبخش است." در اینجا بار دیگر اهمیت نکته‌ای که در مورد نقاط قوت بزرگی که در ما وجود دارد تأکید کردم- و آنچه هنوز مفقودالاثر است:  توده‌هایی از مردم "که تحت این سیستم در بدترین جهنم زندگی  می‌کنند، و کسانی که از جنایت‌های بی‌پایان ناشی از این سیستم احساس انزجار و بیزاری می‌کنند و از آن خسته هستند."، کسانی که در هر مواج مبارزه در پیش باید جذب و بسیج شوند و به انقلابیون آگاه و رهبران انقلابی تبدیل شوند.

 اشاعه موضوع انقلاب، به‌ویژه که این کار با دیگران به شکلی برنامه‌ریزی‌شده و منظم(سیستماتیک—م)  انجام می‌شود، می‌تواند یک گام مهم در پیوستن به صفوف سازمان‌یافته انقلاب و شرکت در فرایند ساختن انقلاب باشد. یک‌قدم مهم بعدی برای تحقق این انقلاب این است که "هزاران نفر باید اکنون وارد صفوف انقلاب شوند، درحالی‌که لازم است میلیون‌ها نفر به نفع(در حمایت از- م) این انقلاب تحت تأثیر قرار گیرند." سازمان یافتن در صفوف انقلاب به معنای عمل کردن با دیگران به‌صورت یکپارچه، به‌عنوان یک نیروی سازمان‌یافته که توسط برنامه استراتژیک و رهبری برای انقلاب هدایت می‌شود، ساختن  انقلاب در میان توده‌های وسیع‌تر مردم و درعین‌حال عمیق‌تر شدن در اصول، روش‌ها و اهداف این انقلاب که اصول اولیه آن در کات قابل‌توجه برای انقلاب کردن" متمرکزشده است. شکل اصلی(کلیدی- م) سازمان انقلابی، کلوپ‌های انقلاب(سازمان جوانان انقلابی- م) هستند که پایبند به "نکات قابل‌توجه" هستند، آن را تبلیغ و برایش مبارزه می‌کنند. هسته اصلی کلوپ‌های انقلاب افرادی هستند که عمیقاً متعهد به انقلاب می‌باشند که ارتباط نزدیکی با رهبری حزب کمونیست انقلابی که بنیانش بر کمونیسم نوین قرار دارد و رهبری کلی برای انقلاب را فراهم کند. اما کلوپ‌های انقلاب نیز باید به تعداد فزاینده‌ای از افرادی که تازه با انقلاب آشنا می‌شوند دسترسی پیدا کنند و با آن‌ها درگیر شوند. کلوپ‌های انقلاب ابزاری هستند که از طریق آن "مردم می‌توانند به‌صورت سازمان‌یافته در این کلوپ‌های انقلاب که  باقدرت آنرا(انقلاب را- م) نمایندگی می‌کند در انقلاب شرکت کنند، همچنان که آن‌ها بیشتر در مورد انقلاب می‌آموزند و به سمت پیوستن به حزب می‌روند."

شبکه‌هایی از مردم، برای اشاعه این موضوع و سازمان‌دهی مردم در انقلاب، باید باهم همکاری کنند و در همه نقاط کشور ساخته شوند و گسترش یابند. در مناطقی که حزب و کلوپ‌های انقلاب هنوز حضور سازمان‌یافته‌ای برقرار نکرده‌اند یا در شرایطی که هنوز مردم با این حضور سازمان‌یافته انقلاب ارتباط مستقیمی برقرار نکرده‌اند اما از اصول و اهداف اصلی انقلاب آگاه شده‌اند، به آن‌ها باید دسترسی پیدا کرد و کمکشان کرد تا بتوانند درگیر آن اصول و اهداف اصلی شوند؛ آن‌ها باید بر اساس "نكات توجه برای انقلاب کردن" كه در جزوه چگونه می‌توانیم پیروز شویم آورده شده است و در وب‌سایت انقلاب (revcom.us) موجود است، برای مساعدت و جهت‌گیری در سازمان دادن(به وجود آوردن- م) كلوپ انقلاب در میان افرادی كه وارد انقلاب می‌شوند، با رهبری مركزی انقلاب ارتباطشان برقرار شود. یک "حلقه پیونددهندۀ" مهم همه این‌ها وب‌سایت حزب revcom.us است که "به‌شدت جنایات این سیستم را افشا می‌کند، به‌طور علمی تجزیه‌وتحلیل می‌کند که چرا نمی‌توان آن سیستم را اصلاح کرد، و رهنمود و مسیری را برای مردم فراهم و تعیین می‌کند تا به‌طور یکپارچه و متحدانه برای انقلاب کردن کار کنند." در هر کاری که انجام می‌دهیم، باید به‌وضوح نظر داشته داشت و آن را با جسارت با مردم مطرح کرد، که در هر بخش از کشور که هستیم(فعالیت سازمان‌یافته می‌کنیم- م)  و اندازه نیروهایمان در هر زمان مشخص چقدر هست، ما همه این موارد را به‌عنوان بخشی از یک جنبش ملی، همراه با مردم مناطق دیگر کشور، باهدف تأثیرگذاری بر همه جامعه و ساختن انقلاب برای براندازی کل سیستم، با در نظر داشتن تمام دنیا، انجام می‌دهیم.

یک اصل و روش(متد) مهم در سازمان‌دهی مردم در انقلاب این درک است که، درحالی‌که انقلاب به تعهد جدی نیاز دارد، سطح تعهد مردم در هر زمان معین "اساساً با آرمان‌هایی(آرزو - چشم‌داشت- م) که [در آن‌ها] بیدار یا ایجادشده‌اند و پایه‌ریزی شده است مطابقت دارد، و آنچه را که درک می‌کنند در رابطه با آن موردنیاز است،" و این تعهد "باید ازآنچه خودشان به آن مستولی و چیره شده‌اند (بله، در خلال مبارزاتی که با آن‌ها شده است و خودشان بر آن چیره شده‌اند، حتی در بعضی مواقع مبارزات تندوتیز) و به این درک رسیده باشند که آنرا به‌عنوان یک کمک ضروری و اساسی به انقلاب ببینند، شروع می‌شود." افراد می‌توانند با انجام وظایف ابتدایی که به‌راحتی می‌توانند انجام دهند شروع کنند و با اطمینان خاطر انجام دهند که سهم واقعی در ساختن انقلاب داشته باشد، و با کسب تجربه بیشتر و درک عمیق‌تر می‌توانند یاد بگیرند که مسئولیت بیشتری را به عهده بگیرند. نکته مهم این است که آن‌ها به همراه دیگران بخشی از فرایند ساختن انقلاب هستند. این اصول و روش‌ها باید به‌طور واضح در نظر گرفته شود و در همه مراحل درگیر شدن مردم با انقلاب به کار گرفته شود تا آن‌ها را قادر سازد در ارتقاء درک و تعهد خود ادامه دهند.

در حال حاضر که میزان صفوف(پایه توده‌ای- م) و رسیدن به انقلاب هنوز هم خیلی محدود است، و سازمان‌دهی هزاران نفر برای انقلاب هدف کلیدی(اصلی-م) آن است، درحالی‌که برای تأثیرگذاری بر میلیون‌ها نفر تلاش می‌شود، " نیروی لازم"[1] (critical masses- یا افراد لازم، کمترین تعداد افراد لازم – م) متشکل از نیروی انقلابی سازمان‌یافته در مناطق مختلف کشور، در میان "کسانی که تحت این سیستم بدترین جهنم را تجربه می‌کنند"، و در بین بخش‌های وسیع‌تر از جامعه، به‌ویژه جوانان و دانشجویان، اهمیت زیادی پیدا می‌کند. "نیروی لازم " به معنای نیرویی است كه اگرچه در ابتدا كوچك می‌باشد، اما تعداد و عزم كافی برای مبارزه با موانع دارد تا تأثیر واقعی بر "زمین سیاسی" داشته باشد. این مربوط به یک فرایند مهمی است که من در کمونیسم نوین تحت عنوان "انباشت(جمع‌آوری) نیروهای سازمان‌یافته برای انقلاب" بحث کردم. همان‌طور که در آنجا گفتم:

"منظور انباشت نیرو فقط در اینجا یا در گوشه و کنار دیگری نیست... بلکه فرایند انباشت کردن و تأثیرگذاری است؛ انباشت بیشتر؛ تأثیرگذاری بیشتر؛ انباشت بیشتر، تأثیرگذاری بیشتر است که این فرایند بارها و بارها باید ادامه یابد- حتی با در نظر گرفتن تصویر بزرگ‌تر از اتفاقاتی که در جهان رخ می‌دهد.... منظور من از انباشت (جمع‌آوری کردن)، تأثیرگذاری چیست؟ منظور من این است که وقتی شما نیروهای سازمان‌یافته‌ای داشته باشید، می‌توانید در موقعیت‌های سیاسی [مانند تظاهرات و مقاومت،] و در کل زمین (صحنه- م‌) سیاسی تأثیر بزرگی داشته باشید….

"شما با داشتن نیروهای سازمان‌یافته حول یک خط انقلابی، بر روی زمین(صحنه- م) مبارزه تأثیر می‌گذارید.... به‌ویژه در این عصر اینترنت، به جهانیان می‌رسد. این به همه‌جا می‌رود. و آنگاه مردم می‌خواهند بدانند: چه کسانی هستند كه این كار را كردند؟....این‌طور نیست كه همه آن‌ها بلافاصله با شما بپیوندند، یا اینكه قبل از آن‌ها حتی این شانس را داشته باشند که درک اولیه‌ای  درباره این انقلاب را بدست آورند، شما فوراً آن‌ها را كاملاً به صفوف انقلاب بیاورید. کار و مبارزه با آن‌ها وجود دارد که باید انجام شود و ادامه یابد. اما شما قادر خواهید بود این قوه محرکه(دینامیک) را درجایی که در حال رشد هستید به دست بیاورید، شما می‌توانید نیروهای سازمان‌یافته خود را برای انقلاب به‌گونه‌ای تحت تأثیر قرار دهید تا جامعه را به‌طور چشمگیری تحت تأثیر قرار دهد و مردم را به سمت شما سوق دهد و از طریق مبارزه به انباشت (جمع‌آوری کردن- م) نیروهای سازمان‌یافته بیشتری را دست پیدا کنید.... و سپس شما می‌توانید کارهای بیشتری انجام دهید تا اوضاع را تحت تأثیر قرار دهید، بار دیگر تأکید می‌شود که اینکار با مبارزات فراوان قابل‌دسترسی است….در خلال این نیروی محرکه پویایی است که ما باید پیشروی کنیم درحالی‌که، یک‌بار دیگر، نه اینکه چشم بصیرت خود را فقط به آن نیروی محرکه محدود کنیم(صرفاً روی این نکته زوم نکنیم- م)، بلکه با نگاه به‌کل جهان و اینکه چگونه همه دنیا را برای رسیدن به هدف انقلاب تحت تأثیر قرار می‌دهیم....

"این پایه صحیحی برای....درک این نکته....در مورد "هزاران نفر" و ارتباط آن‌ها با "میلیون‌ها نفر" است. این فقط مفهوم مبهم از"هزاران نفر" نیست که به‌نوبه خود" انگشت شست"شان  در مورد ایده انقلاب (یا حتی به آن بسیار مشتاق هستند) به علامت تأیید بالا ببرند. اگر شما در مورد رهبری میلیون‌ها صحبت می‌کنید، به یک نیروی سازمان‌یافته هزاران نفری، تعداد فزاینده‌ای از مردم، در شمار هزاران نفر نیاز دارید، افرادی که با جهت‌گیری، سازمان‌یافته، آموزش‌دیده و به یک نیروی واقعی انقلابی و قطب جاذبه تبدیل می‌شوند."

و بگذارید بازهم تأکید کنم: در زمان کنونی حتی  "نیروی لازم" کوچک‌تر اما مصمم، به‌ویژه در بعضی از مناطق کلیدی، با این جهت‌گیری و رویکرد، به‌عنوان بخشی از یک جنبش ملی عمل کنند، نه‌تنها می‌توانند بر مردم منطقه خود فوراً ، بلکه همچنین به‌طور گسترده‌تری مردم در جامعه تأثیر بگذارند، آن نیروی محرکه به‌پیش برانند که منجر به وضعیتی می‌شود که "هزاران نفر از افرادی که دارای جهت‌گیری، سازمان‌یافته، آموزش‌دیده و رهبری هستند به یک نیروی انقلابی واقعی و قطب جاذبه درآیند"، بر میلیون‌ها نفر تأثیر می‌گذارند و وقتی شرایط برای رسیدن به آن پدیدار و پخته شود به پایگاه‌ها کمک می‌کنند میلیون‌ها نفر را به درون انقلاب سازمان دهند.

‌همه این‌ها بخشی از یک رویکرد استراتژیک برای تسریع درحالی‌که منتظر ظهور شرایط برای آغاز جنگ همه‌جانبۀ با تمام قوا برای سرنگونی این سیستم هستیم، می‌باشد. دلیل این امر آن است که ما باید به روشی جدی و علمی که در انتظار آن هستیم، با آن روبرو شویم، نه این‌که فقط تلاش کنیم "اکنون  مبارزۀ مسلحانه را شروع کنیم". نقلی از چگونه می‌توانیم پیروز شویم بر این نکته مهم می‌پردازد که: "اکنون هنوز زمان رسیدن این نوع مبارزه نیست. انجام این کار اکنون فقط به یک شکست ویرانگر منجر می‌شود." بااین‌حال، همان‌طور که در کمونیسم نوین به‌طور برنده‌ای ذکرشده است، "این متفاوت از این است که توده‌های مردم به‌طور خودجوش در برابر ظالمان خود قیام می‌کنند، یا در موقعیتی خاص از خود دفاع می‌کنند. هر کس با یک‌جهت گیری مناسب و معقول باید بتواند درک کند که چرا این امر مشروع و بر حق است. "

و در شرایط امروز، قبل از اینکه شرایط برای آغاز جنگ همه‌جانبه با تمام قوا فراهم شود، ما فقط نمی‌توانیم به‌طور منفعلانه "انتظار" بکشیم و امیدوار باشیم که به‌نوعی شرایط مطلوب انقلاب ظاهر شود. نه، ما باید به‌طورجدی، نیرومند و خستگی‌ناپذیر کارکنیم تا امور به سمت آن شرایط مساعد تکامل یابد و تسریع شود. این همان چیزی است که در فرمول "۳ آماده‌سازی" درج‌شده است: "زمین(صحنه) را آماده کنید، مردم را آماده کنید، حزب پیش‌آهنگ را آماده کنید" برای زمانی آماده شوید که میلیون‌ها نفر بتوانند برای پیشروی انقلاب، آغاز جنگ همه‌جانبه با تمام قوا، با یک شانس واقعی برای پیروزی."

در اینجا بررسی شباهت‌ها و تفاوت‌ها بین فرایند انقلابی در چنین کشوری(آمریکا) و از طرف دیگر آنچه در برخی از کشورهای جهان سوم اتفاق افتاده است، جائیکه که شرایط اجازه داده است انقلابیون بتوانند مبارزه مسلحانه را از همان آغاز فرایند انقلابی شروع کنند به درک ما کمک می‌کند؛ در آن کشورها نبردهای مسلحانه علیه بخش‌های کوچک نیروهای دشمن شروع می‌شود و برای مدت طولانی جنگ ادامه می‌یابد تا دشمن را فرسوده(تضعیف) و نیروهایشان را باهدف دست یافتن به نقطه‌ای که "توازن نیروها" به نفع آن‌ها تغییر کرده است رشد دهند، و سپس آن‌ها می‌توانند با نبردهای در مقیاس بزرگ‌تر مبارزه کنند تا سرانجام نیروهای نظم کهنه را شکست دهند. این امر وجه مشترکی با چگونگی انجام جنگ همه‌جانبه با تمام قوا در کشوری مانند اینجا(آمریکا)، هنگامی‌که شرایط برای آن به وجود آمده باشد، دارد. اما تفاوت‌های مهمی وجود دارد. در این نوع از کشورها، مبارزهای مسلحانه تا زمانی که یک وضعیت انقلابی در سطح کلی جامعه به وجود آمده باشد نبایستی (و نباید) آغاز شود،  و سپس مبارزه ، درحالی‌که جنبه خاصی از طولانی شدن دارد، به طرز چشمگیری نیز کوتاه‌تر (محدودتر) از روند کلی جنگ‌های طولانی انقلابی که در کشورهای جهان سوم انجام‌شده است، خواهد بود. در چنین کشوری(آمریکا)، نیاز است  یک فرآیند کار سیاسی، ایدئولوژیکی و تشکیلاتی به‌پیش برده شود تا آن "۳ آماده‌سازی" انجام شود، تا تکامل امور به سمت وضعیت انقلابی را سرعت بخشد(تسریع کند)، سپس در آن صورت امکان شروع جنگ مسلحانه همه‌جانبه با تمام قوا با یک شانس واقعی برای پیروزی، از طریق یک فرآیند تا حدودی طولانی اما  همچنین محدود(شما برای همیشه و نامحدود ازلحاظ زمان  انجامش نخواهید داد – م)، آغاز کرد. به‌طور خلاصه جمع‌بندی چنین است: فرایند جنگ‌های انقلابی جهان سوم چنین است که مبارزات مسلحانه از ابتدا شروع می‌شود و در طی یک دوره طولانی، برای ایجاد زمینه‌ای برای نبردهای سرنوشت‌ساز نهایی به‌پیش می‌رود. حال‌آنکه انقلاب در این جنین کشوری(آمریکا)- از ابتدا شامل یک فرایند کار سیاسی، ایدئولوژیکی و تشکیلاتی برای تسریع و آماده‌سازی برای تکامل یک وضعیت انقلابی است که پس‌ازآن‌ می‌توان جنگ مسلحانه همه‌جانبه با تمام قوا را آغاز کرد و طی یک دوره تا حدودی طولانی اما همچنین محدود انجام می‌شود.

در هر دو نوع وضعیت، جنبه "انتظار" و "تسریع" وجود دارد. حتی آنجا که انقلابیون در کشورهای جهان سوم از ابتدا توانسته‌اند جنگ مسلحانه را انجام دهند، آن‌ها درحالی‌که فعالانه و به‌طورجدی می‌جنگند باید منتظر می‌ماندند و برای به وجود آوردن شرایطی که بتوانند با موفقیت در نبردهای سرنوشت‌ساز در مقیاس بزرگ را به‌پیش ببرند(و در بعضی موارد، جنگ تا آن حد طولانی شده است که بدون چشم‌انداز موفقیت، متوقف‌شده‌اند. در هر دو وضعیت، هر کاری که انقلابیون انجام می‌دهند، باید در جهت رسیدن به‌ نقطه‌ای باشند که بتوانند جنگ همه‌جانبه با تمام قوا(جنگ تمام‌عیار سرنوشت‌ساز- م) را انجام دهند تا سرانجام مجریان خشونت گر این سیستم ستمگر کهنه را  شکست داده، خرد و تارو مار کنند؛ اما مسیرها و فرایندها به دلیل شرایط مختلف متفاوت هستند. نکته این است که همه کارهایی که ما انجام می‌دهیم، در هر زمان، بخشی از ایجاد(ساختن) انقلاب است- به‌طور فعال، طبق یک رویکرد و برنامه استراتژیک، امور را در سریع‌ترین زمان ممکن به سمت زمانی که امکان جنگ همه‌جانبه با تمام قوا برای میلیون‌ها نفر با یک شانس واقعی برای پیروزی فراهم شود، کار کنیم.

بنابراین، با این درک و جهت‌گیری، ما چگونه می‌خواهیم درحالی‌که انتظار می‌کشیم امور را تسریع دهیم؟ ابزار انجام این کار در این فرمول متمرکزشده است: "باقدرت حاکم بجنگید و مردم را برای انقلاب متحول کنید." بیایید باهدف همه این‌ها شروع کنیم- انقلاب. در ۱: ۳  (فصل سوم بخش اول)کتاب مبانی ، این را(انقلاب را- م)  این‌گونه توضیح داده‌ام: "بیایید به اصول اولیه بپردازیم: ما به یک انقلاب نیاز داریم. در تجزیه‌وتحلیل نهایی، هر چیز دیگری بیهوده است." این‌یک حقیقت ساده و اساسی دیگر است. ما باید به سراغ مردم برویم- نه‌فقط به میان یک یا دو نفر، نه به میان بخش کوچکی از مردم، بلکه در سراسر کشور و در هر بخش جامعه  به میان توده‌های مردم برویم- و  بجای اینکه بگذاریم آن‌ها مفاد و ضابطه بحث را "بر مبنای جایی که هستند" (سطح آگاهی که دارند- م ) تنظیم و معین کنند، باید تلاش کنیم که مفاد و روند را ما تعیین کنیم و در همان چارچوبۀ محدود، به‌نوعی ایده راجع به انقلاب را  "به میان بکشیم". همان‌طور که در ۱: ۳  (فصل سوم بخش اول)کتاب مبانی ادامه می‌دهد: ما باید در همه مبارزات کمتر از انقلاب با مردم متحد بشویم؛ اما  رک و پست کنده بگویم کاملاً مسخره است که فکر کنیم چیزی کمتر از انقلاب می‌تواند تمام مشکلات عظیم و جنایت‌های هیولایی را که مردم تحت این سیستم با آن روبرو هستند حل کند. بر پایه به میان مردم رفتن و انقلاب از روی صداقت و با راست‌گویی طرح کردن، سپس  با در نظر داشتن اینکه از کجا می‌آیند(سطح آگاهی‌شان چیست و چه درکی و هدفی برای مبارزه دارند- م)، باید در مبارزه با بی‌عدالتی و ستم با مردم متحد شویم و در جلب بیشتر و بیشتر مردم مبارزه  کنیم تا نیاز و امکان انقلاب را ببینند و با آن همراه شوند.

ما نیاز داریم "علیه بی‌عدالتی‌ها و قساوت‌های این نظام اعتراض و مقاومت کرده، و قلب مردم را برای سرپیچی و به مبارزه طلبیدن این سیستم فاسد و مبتذل و شیوه‌های تفکرش تسخیر کرده و بشورانیم و آنان را ترغیب کنیم که چشم‌انداز و ارزش‌ها و استراتژی و برنامۀ این انقلاب را اتخاذ کرده، به بخشی از نیروهای این انقلاب تبدیل شوند و تلاش‌های قدرت‌های حاکمه برای نابود کردن نیروهای انقلاب و رهبری آن را درهم بشکنند و شکست دهند." همان‌طور که در چگونه می‌توانیم پیروز شویم به این نیز اشاره شد، "ما پتانسیل نهفته در چنین اعتراضاتی که علیه وحشیگری و قتل پلیس صورت گرفته است، و سایر روش‌هایی که شمار زیادی از مردم علیه مسئولین نهادها و "قوانین بازی" سیاسی قدم برداشته‌اند، دیده‌ایم. اما چگونه می‌توانیم پیروز شویم تأکید می‌کند که، هرچند چنین اعتراض و مقاومت بسیار مهم است، "این نیاز به دگرگون و تبدیل‌شدن به... به درک انقلابی، عزم و سازمان‌دهی دارد." چگونه باید دگرگونشان کرد؟ از طریق مبارزه. این برمی‌گردد به تضاد مهمی که میلیون‌ها انسان واقعاً به یک یا چند مورد و بسیاری از آن‌ها به همه آن «۵ توقف» اهمیت می‌دهند، اما ازلحاظ فهمیدن اینکه سرچشمه ‌همه این جنایت‌ها چیست و چه چیزی لازم است واقعاً جلوی آن‌ها را بگیرد، اکثریت همین مردم علتش را نمی‌دانند و سرشان را مثل الاغ در ماتحتشان فروکرده‌اند. بنابراین، درحالی‌که باید با آن‌ها متحد شویم و تلاش کرده‌ایم تا مکرراً شمار بیشتری از مردم را به اعتراض و مقاومت در برابر ظلم و ستم‌های این سیستم بیاوریم، لازم است برای اینکه فاتح پیوستن آن‌ها به صفوفمان شویم، مبارزه شدیدی(تندوتیزی- م) با آن‌ها بکنیم که با این واقعیت روبرو شوند و درک کنند که اساساً ازنظر اصولی، این سیستم سرچشمه همه این دهشت‌ها است و نمی‌توان آنرا اصلاح(رفرم) کرد بلکه باید سرنگون شود.

کار انقلابی که ناظر برافزایش روزافزون افراد سازمان‌یافته به صفوف انقلاب است را باید به‌پیش برد، و باهم بر اساس یک‌جهت گیری و برنامه استراتژیک مشترک عمل کنیم. این کار باید به‌طور مداوم ازجمله در زمان‌های "عادی" (هرچه که باشد) انجام شود، و "با هر تکانی که در اجتماع رخ می‌دهد- با وقوع هر بحران یا جنایت تازه، وقتی‌که توده‌های مردم آنچه را قبلاً به‌طور عادی می‌پذیرفتند دیگر نمی‌پذیرند و در مقابلش مقامت می‌کنند" این کار از اهمیت دو صدچندان برخوردار است. اخیراً ما  شاهد بسیاری از چنین تکان‌هایی ازجمله با انتخاب ترامپ/پنس و سپس ادامه قساوت‌های انجام‌شده توسط این رژیم بعد از به قدرت رسیدنش هستیم. بسیار مهم است که همه انقلابیون و دیگران از این "تکان‌ها" در جهت کشاندن تعداد فزاینده‌ای از مردم را به سمت خود بهره‌برداری(استفاده) کنند تا به بخشی از بسیج عظیم، غیر خشونت‌آمیز اما پایدار که برای بیرون راندن این رژیم لازم است، تبدیل شوند؛ اما فراتر از آن، انقلابیون باید همه این کارها را "برای پیشروی انقلاب و گسترش نیروهای سازمان‌یافته خود"  در جهت هدف اساسی سرنگونی غایی کلیت این سیستم، انجام دهند.

سند چگونه می‌توانیم پیروز شویم تأکید می‌کند که: "نیروهای سازمان‌یافته و رهبری این انقلاب باید آن‌چنان به حاکمیت (سرکردگی- مرکز فرماندهی- م)  "تبدیل شوند که تعداد فزاینده‌ای از مردم به آن نگاه و از آن پیروی کنند- و نه اینکه از سیاستمداران دروغ‌گو و رسانه‌های این سیستم ستمگر و نه از کسانی که سپر ستمگران شده و درباره "آشتی" با این سیستم موعظه می‌کنند- نه کسانی که وقتی‌که مردم باید برای این انقلاب متحد شوند، آنان را به جان هم می‌اندازند."

آنچه تاکنون در مورد این سیاستمداران و رسانه‌ها نشان داده شده است، روشن می‌کند که چرا نیاز است که مبارزه شدید و قانع‌کننده‌ای برای افشای نقش واقعی آن‌ها انجام شود و مردم را به‌سوی خود بکشانیم که آنچه را که آن‌ها(سیاستمداران و رسانه‌ها) نمایندگی می‌کنند را رد  و طرد کنند. در ابتدا، من صحبت کردم که چگونه دو جناح فاشیستی و "جریان اصلی"(لیبرال دمکرات‌های امپریالیسم متشکل در حزب دمکرات به رهبری کلینتون، اوباما و بایدن- م) در طبقه حاکم امپریالیست-سرمایه داری وجود دارد؛ به یک معنای اساسی- حتی باوجود تفاوت‌های بسیار واقعی، همه آن‌ها نماینده همان سیستم استثمارگر، ستمگر، تحقیر و ویرانیِ امپریالیست-سرمایه داری هستند- این واقعیت یک مورد اساسی و دلیل اساسی است که "حاکمیت"(سرکردگی- مرکز فرماندهی- م)  آن‌ها باید توسط توده‌های مردم رد و طرد شود.

در مورد کسانی که در لباس مذهبی و سایر کسانی که سپر ستمگران شده و درباره "آشتی" با این سیستم و موعظه می‌کنند، در اینجا آنچه را در شعر موسیقی "سیاه‌بازی که سوخته شده است" را می‌خوانم:

خطاب به کشیشان و بقیه....

نه کسانی که واقعاً در کنار ستم‌کشان ایستاده‌اند،

بلکه کسانی که با تکبر و نخوت راه‌رفته و موعظه می‌کنند

برای زمین‌گیر کردن مردم،

روی زانوهایشان خم‌شده نگه‌دارند،

که بی‌حرمتی و تحقیر را تحمل کنند،

آن‌ها که تقصیر را به گردن کسانی که آزاد نیستند می‌اندازند

به هر راهی  چنگ می‌اندازند که آن‌ها(ستم‌کشان) در بدبختی و فلاکت نگه‌داشته شوند.

الاغ‌های خود مرکز بین، که خود را درستکار می‌پندارند

سراسر زندگی و نفس کشیدنشان برای تحقیر کردن و اهانت به مردم است،

احمقانی که قدرت‌ها را می‌پرستند،

اصرار دارند که همه‌چیز ساکن و ذوب‌شده به همین صورتی که هست باقی بماند

و در محدوده

معامله و سازش با بورژوازی باقی بمانید

[مردم باید بیایند تا ببینند که] همه این‌ها بازی کارت سیاه سوخته شده ایست که قبلاً بازی شده است! و دستتان را خوانده‌ایم!

 

اتحاد با کشیشان و با همه‌کسانی که می‌توان در مبارزه با ستم و بی‌عدالتی متحد شد، ضروری و مهم است؛ و افرادی که به انقلاب جذب می‌شوند درحالی‌که هنوز هم دارای دیدگاه‌های مذهبی هستند باید مورد استقبال قرار بگیرند و درگیر شوند، درحالی‌که در همان زمان باید با آن‌ها مبارزه شود تا به یک رویکرد علمی منسجم و مداوم فایق آیند، که منجر به این درک می‌شود که هیچ خدایی نیست و این‌که تلاش برای تکیه‌بر یک خدای فرضی به‌عنوان ناجی بشریت تحت ستم تنها می‌تواند منجر به دور شدن از راه‌حل واقعی شود و نهایتاً مردم را در "رحمت" این سیستم بی‌رحم رها کند. بسیاری از افراد مذهبی میگویند که آن‌ها نتیجه‌گیری‌های علم (یا بخش اعظم آنرا) را قبول می‌کنند درعین‌حال اصرار دارند که یک علم محدودیت خود را دارد و چیزی بزرگ‌تر از این(علم) یعنی "ایمان" وجود دارد. اما "ایمان" اعتقاد به چیزهایی است نه به این دلیل که با بررسی آنچه شواهد در مورد واقعیت نشان می‌دهد، نتیجه‌گیری از آن، و آزمون آن نتیجه‌گیری در عمل در دنیای واقعی، نشان داده‌شده است که صحیح هستند، بلکه اعتقاد به چنین چیزهایی (یا ترسیدن از عدم اعتقاد به آن) آرامش‌بخش(تسکین‌دهنده) است، و مردم مشروط شده‌اند(در موقعیتی قرارگرفته‌اند- م)که به این‌ها توسط سنت‌ها و نهادهای دینیِ قدرتمندی که کتب مقدسشان توسط انسان‌هایی که عمیقاً در خرافات و جهل به سر می‌بردند نگاشته شده‌اند و چیزهایی مانند تجاوز، چپاول و قتل‌عام انسان‌های بی‌گناه را تبلیغ می‌کنند که امروزه هرکسی باید بتواند بربریت و شرارت این چیزها را تشخیص دهد، اعتقاد داشته باشند (من در کتاب همه خدایان را باید دور ریخت! مثال‌هایی از این بربریت و شرارت‌ها را آورده‌ام و هر کس که چشم بصیرت داشته باشد و چشم‌بندی نداشته باشد می‌تواند خودش به انجیل و قرآن رجوع کند و این‌ها را مشاهده کند). همان‌طور که در بخش ۴:۱ کتاب مبانی گفتم: "مردم تحت ستم که قادر نیستند و یا تمایل ندارند با واقعیت همان‌طور که واقعاً هست مقابله کنند، محکوم‌به بردگی و ستم‌کشی هستند." و برعکس آن، یک روش و رویکرد علمی منجر به درک امکان پایان دادن به بردگی و ظلم و ستم، از هر نوع، از طریق انقلاب می‌شود.

در سند چگونه می‌توانیم پیروز شویم تأکید بر این مسئله مطرح‌شده است که مردم نمی‌توانند به آتوریته ای(اولیای امور- م) چشم بدوزند(اتکا کنند) " که مردم را علیه یکدیگر می‌شورانند زمانی که مردم باید برای این انقلاب متحد شوند"، این سند علاوه بر کسان دیگر دارد ازجمله در مورد باندهای تبهکار(گروه‌های تبهکار- م)  صحبت می‌کند. خوب، برای ساختن چنین انقلابی، ما نمی‌خواهیم باندهای تبه‌کار را دشمنمان کنیم. ما در تلاش هستیم تا مردم را به انقلاب جذب کنیم و نیروهایی را برای این انقلاب ایجاد کنیم، متناسب با و بر مبنای آنچه در "نکات قابل‌توجه برای انقلاب" متمرکزشده است، برای پایان دادن به همه‌چیز که بردگی و تحقیر مردم، ازجمله همه شرایطی که در وهله اول به ایجاد باندهای تبهکار منجر شده است و شرایطی که بسیاری از جوانان ما در حال جنگ باهم و کشتن یکدیگر هستند- و بگذارید همه تصمیم بگیرند که در کجای این انقلابی که ما برای ساختنش کار می‌کنیم، ایستاده‌اند. اما ما باید با طرز تفکری که می‌گوید همه افراد باید به فکر خودشان باشند و هر کس هر کاری از دستش برمی‌آید انجام دهد و از روی همه افراد دیگر بگذرد و بانک پر از پولی داشته باشد و املاک زیادی داشته، ازجمله اینکه زنان را به ملک خصوصی تبدیل کردن، سخت مبارزه کنیم. همه این‌ها فقط تقلید کردن از چشم‌انداز ستمگر است، و بخش بزرگی از آن چیزی است که توده‌های مردم را برای مدت طولانی تحت ستم و تحقیر نگه‌داشته است. یک‌بار دیگر، شعر موسیقی "سیاه‌بازی که سوخته شده است" توجه همه را به این مزخرفات جلب می‌کند و می‌گوید:

 

فکرم را روی پولم متمرکز کرده‌ام،

و فکر و ذکرم شده پولم، "

آن دیوانگی

درباره اینکه باید مثل "صورت زخمی" ("Scarface")[2] باشند،

یک بازی بدون ردی از خود گذاشتن

بشریت است،

غارت و نقض بدون پشیمانی،

کشتن و مردن بدون هدف خوب.

آن را کنار بگذارید، همه این‌ها بازی کارت سیاه‌سوخته شده ایست که قبلاً بازی شده است!

در فکر کردن به افرادی که اغلب از سنین پایین وارد چنین "زندگی" می‌شوند،  من به یاد شعر آوازی در یک آهنگ که در ایام گذشته که توسط گروه  آر اند بی(R&B group) به نام "نجوا"(The Whispers) اجرا شد می‌افتم که [می‌گوید]: "به نظر می‌رسد که باید خلافکاری کنم- باید خلافکاری کنم- قبل از اینکه آن‌ها مرا بشناسند، باید خلافکاری کنم."

خوب، لعنت بر "آن‌ها" باد! به استناد به بیانیه‌ای از فردریک داگلاس از روزهای برده‌داری که حقیقت امروز را به‌خوبی به تصویر می‌کشد: "آن‌ها" مقصر "جنایاتی هستند که باعث شرمساری یک ملت وحشی می‌شوند؛"؛ به خاطر بربریت منزجرکننده و ریاکاری بی‌شرمانه، آمریکا بدون رقیب حکمرانی می‌کند." همه این‌ها مربوط به همان چیزی است که من در "توسل به کسانی که سیستم آن‌ها را به حاشیه رانده و کنار گذاشته است" در فصل ۳ قسمت ۶( ۳:۶ )کتاب مبانی گفتم:

"چشم‌اندازهایت را بالاتر از تخریب و جنون، تمسخر و تضعیف روحیه، بالاتر از نبرد فردی برای زنده ماندن و "کسی بودن" طبق گزینه به میان گذاشته‌شده از طرف امپریالیست‌ها- که باید یک جنایتکار کامل و ورزیده‌تر، هیولاتر از هر آنچه افسانه‌ها تاکنون اختراع کرده‌اند و یا در زندان‌ها را نگه‌داشته است، ببر. بخشی از نجات‌دهندگان بشریت: به گورکنان این سیستم و آفرینندگان جامعۀ کمونیستی آینده، شوید."

برعکس کسانی که مردم را گمراه می‌کنند، آتوریته انقلاب و رهبری آن را با اتکا به تجزیه‌وتحلیل علمی ازآنچه واقعاً در همه وقایع مهم جامعه و جهان اتفاق می‌افتد و اینکه منافع اساسی توده‌های بشریت درواقع در کجای آن قرار می‌گیرد، و به همان نسبت که تعداد بیشتری از مردم در مبارزه برای آن منافع اساسی بسیج می‌شود، می‌توان گسترش داد و تقویت کرد. اما ایجاد چنین انقلابی "به‌طور خودکار"(اتوماتیک) اتفاق نمی‌افتد- باید به‌طور مداوم برای آن تلاش کرد و به‌عنوان یک هدف مشخص و بخش مهم انجام "۳ آماده‌سازی"، به‌شدت برای آن مبارزه کرد.

این دستورالعمل اساسی در سند چگونه می‌توانیم پیروز شویم این‌چنین آورده شده است: "ما باید به همه‌چیز- ارزیابی هر برنامه سیاسی و هر نیروی سازمان‌یافته در جامعه، هر نوع فرهنگ، ارزش‌ها و روش‌های رفتارمان با مردم- با توجه به ارتباط آن با انقلابی که ما نیاز داریم، برخورد کنیم." انقلابی برای انجام چه‌کاری؟ برای "پایان دادن به همه ستم‌ها". در اینجا دوباره اهمیت "نکات توجه برای انقلاب کردن"- و توفیق در جذب بیشتر و فزاینده‌تر مردم برای حمایت از این امر، زندگی کردن و جنگیدن برای ساختن انقلابی که به آن نیاز داریم برای پایان دادن به همه ستم‌ها، خودنمایی می‌کند.

ما باید بر اصول محکم ایستادن و چسبندگی تزلزل‌ناپذیر در هدف استراتژیک انقلاب را با گستردگی فکری و سخاوت روح ترکیب و ادغام کنیم. ما باید در ساختن مقاومت در برابر جنایات این سیستم با افراد مختلف زیادی کارکنیم درحالی‌که چشم خود را کاملاً واضح بر فرجام پیروزی انقلاب نگه‌داشته و از طریق یک‌راه خوب برای به دست آوردن حمایت مثبت و جذب مردم از تمام بخش‌های جامعه، تا به‌طور فعال درگیر آن شوند، یا " بی‌طرفی دوستانه" نسبت به این انقلاب شوند، تلاش کنیم. سند چگونه می‌توانیم پیروز شویم این را به‌صورت اساسی چنین بیان می‌کند: "ما باید هر زمان که می‌توانیم با مردم متحد شویم، و هر زمان که لازم بود با آن‌ها مبارزه کنیم تا انقلاب را پیش ببریم." و این به معنای وسعت دادن به افرادی است که باید درگیر انقلاب شوند: "مردم در داخل شهرها و در زندان‌ها، دانشجویان، دانش‌پژوهان، هنرمندان، وکلا و سایر متخصصان، جوانان در حومه شهرها و مناطق روستایی- مردم در تمام بخش‌های جامعه- باید در مورد این انقلاب بدانند و آن را جدی بگیرند. "

بازهم، اهمیت ویژه‌ای برای جوانان و دانشجویان وجود دارد- چه در بین ستم‌کش‌ترین و چه در میان طبقات متوسط​​- زیرا، حتی باوجود همه مزخرفاتی که این سیستم برای جذب جوانان به کار می‌اندازد، روی آن‌ها به این خاطر که کمتر درهم کوبیده شده تا وضع موجود را به‌عنوان تنها راه ممکن قبول کنند، کمتر "سرمایه‌گذاری" می‌شود. بخش دیگری از جامعه که بسیج توده‌ها از میان آن‌ها هم ممکن است و هم برای انقلاب ضروری است، متخصصین فن‌آوری (یا کسانی که به «نخبگان دیجیتال» معروف‌اند) هستند. بسیج این‌ها هم امروز  و هم برای پیشبرد ساختن رزم همه‌جانبه مهم است- و هنگامی‌که به جنگ سرنوشت‌ساز همه‌جانبه قطعی می‌رسد و اینکه چگونه می‌توانیم آن‌ها را شکست دهیم، اهمیت بیشتری هم خواهد داشت. در مورد آن فکر کنید.

این جهت‌گیری فتح و جذب مردم به‌طور گسترده به‌سوی انقلاب، از اقشار مختلف جامعه همچنین با ماهیت این انقلاب(چیستی این انقلاب) و همچنین اینکه چگونه می‌توانیم بیشترین شانس پیروزی را داشته باشیم، ارتباط دارد. این با مسئله "محاصره و سرکوب" مربوط می‌شود که قبلاً در مورد آن صحبت کردم. همان‌طور که سند چگونه می‌توانیم پیروز شویم توضیح می‌دهد: "ما باید با اقدامات قدرت‌های حاکم برای منزوی کردن، "محاصره کردن "، وحشیگری، حبس توده‌ای مردم و سرکوب سبعانه افرادی که تحت این سیستم در سخت‌ترین شرایط زندگی می‌کنند و بیشترین نیاز را به این انقلاب دارند، مخالفت کرده و آنرا مختل کنیم. ما باید آن‌ها را با آوردن موجی پس از موج دیگری از مردم که در مخالفت قاطع با این سیستم قیام می‌کنند «محاصره» کنیم."

 برگردیم به آنچه قبلاً گفته شد درباره شباهت‌ها و تفاوت‌هایی که میان این انقلاب و جنگ انقلابی که در کشورهای جهان سوم پیش برده شده‌اند، ازنظر این انقلاب و جنگ‌های انقلابی كه در كشورهای جهان سوم به وجود آمده است، هم‌اکنون ما نباید تلاش كنیم كه یك جنگ نظامی واقعی علیه این قدرت‌های حاکم انجام دهیم، اما ما هم‌اکنون باید یک "جنگ سیاسی" قاطعانه علیه آن‌ها انجام دهیم تا درواقع "آن‌ها را محاصره" کرده و آن‌ها را منزوی کنیم، دقیقاً از طریق "آوردن موجی پس از موج دیگری از مردم که در مخالفت قاطع با این سیستم قیام می‌کنند"، افشای ماهیت واقعی این سیستم و پیامدهای حاکمیت آن، و در این فرایند که تعداد بیشتری از مردم بسیج می‌شوند تشخیص دهند که آتوریته و حاکمیت آن بر جامعه ناعادلانه و نامشروع است و باید آن را طرد کرد و با آن مخالفت شود. این نیز باید به‌عنوان یک هدف مشخص و روشن در نظر گرفته شود و به‌طور سیستماتیک(سامانمند) برای آن به‌عنوان بخشی مهم از "تسریع در حین انتظار کشیدن" و پیشبرد "۳ آماده‌سازی" جنگید. و این نبرد سیاسی نیز باید در مخالفت جسورانه و مصمم با "پایه"ای که توسط جناح فاشیست طبقه حاکمه بسیج شده است انجام شود- انجام چنین کاری در حال حاضر به‌خودی‌خود مهم است، و بخشی از آماده‌سازی مهم از تدارک مهمی است که "جنگ داخلی بین دو بخش از مردم" درمی‌گیرد، و تأثیرات مهمی بر آن خواهد داشت – یعنی زمانی که شرایط کاملاً پخته‌شده است و آغاز یک جنگ همه‌جانبه سرنوشت‌ساز(جنگ تمام‌عیار) درراه است.

به‌عنوان بخشی تعیین‌کننده از همه این کارها، ما نیاز داریم که با حملات قدرت‌های حکم برای حمله و نابود کردن این جنبش برای انقلاب به‌ویژه رهبری آن،  مقابله و مبارزه قاطعانه‌ای را برای شکست آن به‌پیش بریم، و این را به پیشرفت‌های بعدی انقلاب تبدیل کنیم، و هم‌زمان که ماهیت دیکتاتوری بی‌رحمانه حاکمیت آن‌ها آشکار می‌شود و سرکوبی که آن‌ها انجام می‌دهند به ضد آن‌ها تبدیل می‌شود، تعداد فزاینده‌ای از مردم مجبور به کنار گذاردن توهمشان درباره ماهیت این سیستم و طبقه حاکم آن می‌شوند و در برابر ستم  و سرکوب آن مقاومت می‌کنند.

برگردیم به اساسی‌ترین نکته: " هدف همه این‌ها رسیدن به یک‌چیز کاملاً مشخص- یک وضعیت انقلابی است." آنچه ما اکنون انجام می‌دهیم انقلاب کردن است - همه این‌ها بخشی از آن است و باید آگاهانه و به‌صورت سیستماتیک(سامانمند) انجام شود، به‌عنوان یک برنامه و رویکرد استراتژیک کلی برای رسیدن به نقطه‌ای که بتوان میلیون‌ها نفر را برای راه‌اندازی جنگ همه‌جانبه سرنوشت‌ساز برای سرنگونی این نظام به میدان آورد، با شانس واقعی برای پیروزی.

یک چالش بزرگ فوری که به‌شدت چشم‌انداز انقلاب را تحت تأثیر قرار می‌دهد، همان چیزی است که توسط رژیم ترامپ/پنس نمایندگی می‌شود. در یک سخنرانی دیگر (رژیم ترامپ/پنس باید برود! به نام بشریت ما یک آمریکای فاشیستی ما قبول نمی‌کنیم، یک جهان بهتر ممکن است)، من در مورد چگونه  این‌ یک رژیم فاشیستی است، صحبت کردم، مبنایی که بر اساس آن در این کشور به قدرت رسیده است؛ چگونه، تا زمانی که این قدرت در قدرت باقی بماند، این رژیم مرتکب جنایات بزرگ‌تری خواهد شد و تهدیدی واقعی برای آینده و موجودیت بشریت از طریق تهاجم به محیط‌زیست و زرادخانه‌های نابودکننده هسته‌ای آن است. و چرا، به نام بشریت، ضروری است و چگونه ممکن است، از طریق یک بسیج گسترده، بدون خشونت اما پایدار از مردم با خواست رفتن این رژیم هستند! در اینجا، من می‌خواهم در مورد رابطه این و هدف اساسی انقلاب صحبت کنم.

اگر این رژیم بتواند قدرت خود را بیش‌ازپیش تثبیت کند و برنامه وحشتناک خود را به‌طور کامل‌تری اجرا کند، چشم‌انداز انقلاب را می‌تواند بسیار مهار کند و نیروهای انقلابی آگاه حداقل برای مدتی از بین برود- یا کاملاً نابود شدند. از طرف دیگر، اگر یک جنبش توده‌ای برای بیرون راندن این رژیم ساخته شود و اگر انقلابیون برای ساختن این جنبش از منظر ارتباط آن با انقلابی که به‌عنوان راه‌حل اساسی موردنیاز است، تلاش کنند، وضعیت جامعه(و جهان) برای مبارزه بابی عدالتی و ستم بسیار مطلوب‌تر خواهند شد و می‌توان پیشرفت‌های اساسی در جهت سرنگونی کل سیستم به دست آورد. اکنون، تا حدی قابل‌توجه ای درگیری بین بخش‌هایی از جامعه که این فاشیسم را حفظ می‌کنند و مخالفان آن، از منظرهای مختلف، در حال شکل دادن به صحنه‌ای(زمینی)است که مبارزه برای انقلاب باید در آن انجام شود. این درگیری احتمالاً تشدید می‌شود و می‌تواند در رویارویی خشونت‌آمیز بیشتر فوران کند و درهرصورت عامل مهمی درزمینهٔ یک مبارزه همه‌جانبه سرنوشت‌ساز تعیین‌کننده (جنگ تمام‌عیار) بین انقلاب و ضدانقلاب خواهد بود.

رابطه بین مبارزه با این رژیم فاشیستی و ساختن انقلاب "یک جاده مستقیم" یا "یک‌طرفه" نیست: کسانی که نیاز به انقلاب را درک می‌کنند نباید به آن این‌طور برخورد کنند که گویا "ابتدا ما باید برای بیرون راندن این رژیم یک جنبش توده‌ای ایجاد کنیم و سپس می‌توانیم توجه خود را به کار مستقیم برای انقلاب کردن معطوف کنیم." نه. درعین‌حال که لازم و حیاتی است، حول خواستِ بیرون کردن این رژیم، با مردمی که دیدگاه‌های(چشم‌اندازهای) مختلفی دارند، به‌طور وسیع متحد شده و مردم را بسیج کنیم، اما انجام این کار در مقیاس و جدیتی که برای بیرون کردن این رژیم الزامی است، بسیار مشکل‌تر خواهد بود اگر که هم‌زمان نتوانیم شمار هرچه بیشتر و بیشتری از توده‌های مردم را حول درک این واقعیت بسیج و سازمان‌دهی کنیم که نه‌تنها باید این رژیم را از قدرت بیرون راند بلکه باید سیستمی را  که این رژیم(فاشیستی ترامپ/پنس) از بطن تضادهای عمیق و تعیین‌کنندۀ آن سربلند کرده است، محوکنیم، سیستمی که به خاطر ماهیتش رنج و عذاب‌های هولناک و کاملاً غیرضروری را بر توده‌های بشریت تحمیل می‌کند و تا زمانی که خود این سیستم از بین برود، تحمیل چنین رنج و عذابی را ادامه خواهد داد. و هرچه بیشتر و بیشتر مردمی که آگاهانه و فعالانه برای انقلاب تلاش کنند به‌صف انقلاب قدم پیش بگذارند بسیج شوند قدرت رو به رشد و "اقتدار اخلاقی" این نیروی انقلابی به‌نوبه خود عزم و اراده تعداد فزاینده‌ای از مردم را برای بیرون راندن این رژیم فاشیستی که اکنون در قدرت است تقویت می‌کند، باوجوداینکه روشن است که بسیاری به انقلاب جلب نخواهند شد(و برخی شاید هرگز به انقلاب جذب نشوند). بنابراین، انجام هر دو این کار هم برای پاسخگویی به چالش فوری در ایجاد یک وضعیت سیاسی که در آن این رژیم از قدرت برکنار شود- و طبق آن ابتکار عمل سیاسی به درجه زیادی به دست افرادی که مصمم هستند که حمله به بشریت که توسط این رژیم انجام می‌شود را طرد کنند، می‌افتد و برای رسیدن به جهانی بهتر تلاش کنند، اما آن‌ها درک میکنند-که پیشروی به سمت هدف اساسی انقلاب از اهمیت حیاتی برخوردار است، و همه‌کسانی که نیاز به انقلاب را درک کرده‌اند به‌طور فعال در ساختن این جنبش برای بیرون کردن رژیم ترامپ/پنس خدمت کنند و این کار را با چشم‌انداز انقلاب و در چارچوب کلی فعالیت برای این انقلاب انجام دهند.

با مواجهه با این چالش‌های بزرگ و با نگاه به این اهداف جهانی-تاریخی، باوجود نیروهای کوچکی که اکنون بخشی از انقلاب هستند، چگونه ازاینجا جلو برویم تا به آنچه نیازهای اساسی بشریت از ما می‌طلبد، برسیم؟ از آن دسته از خودمان شروع می‌کنم که فهمیده‌اند که نه‌تنها این انقلاب می‌تواند جهان بسیار بهتری را بوجود آورد بلکه این انقلاب هم به‌طور اضطراری موردنیاز و هم  امکان‌پذیر است؛ از وب‌سایت انقلاب (revcom.us )  و نشریه انقلاب برای کار بر اساس درک و رویکرد واحد، راهنمایی بگیریم؛ سند چگونه می‌توانیم پیروز شویم را به‌عنوان یک راهنمای اساسی مورداستفاده قرار دهیم، و این سخنرانی که به تشریح بیشتر آن پرداخته به‌عنوان راهنمای پایه‌ای (و از فیلمی که از این سخنرانی تهیه‌شده و همچنین فیلم رژیم ترامپ/پنس باید برود! به‌عنوان ابزارهای مهم) استفاده کنیم؛ درحالی‌که به کندوکاو عمیق کتاب مبانی (Basics) و دیگر کارهای کلیدی دیگر کمونیسم نوین می‌پردازیم تا زمینه‌ای عمیق‌تری در روش و رویکرد علمی انقلاب داشته باشیم، ما برای ساختن این انقلاب کار می‌کنیم: گسترش این انقلاب در همه‌جا، سازمان‌دهی مردم در صفوف انقلاب و به آن‌ها راه‌های کار برای این انقلاب، مبارزه با قدرت حاکمه و دگرگون کردن افکار مردم، برای انقلاب، پیشبرد "۳ آماده‌سازی"... تا به‌نوبه خود، این انقلاب را گسترش دهد، با فعالیت بیشتر مردم برای پیشبرد این امر، سازمان‌دهی افراد بیشتری در   صفوف انقلاب، که برای این انقلاب فعالانه کار می‌کنند ... تا این انقلاب را بیش‌ازپیش در جامعه گسترش دهند... از طریق همه چالش‌ها و مشکلات ، و در برابر تلاش‌های قدرت‌های حاضر برای به خطر انداختن و متوقف و نابود کردن این انقلاب و رهبری آن را در هم بشکنید، به سمت شرایطی پیش بروید که سیستم در یک بحران عمیق و حاد به سر ‌برود و "میلیون‌ها نفر از زندگی به روش کهن سر باز ‌زنند - و مایل هستند همه‌چیز را برای به زیر کشیدن این سیستم و ایجاد یک جامعه و دولت نوین که بر اساس قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین در آمریکای شمالی بنا شود را در دستور کار قرار دهند. "

انقلاب کردن امکان‌پذیر است- و برای تحقق بخشیدن به آن باید به کار خود ادامه دهیم. بنابراین بگذارید با آنچه درنتیجه گیری سند چگونه می‌توانیم پیروز شویم، پایان دهم:

"همه این‌ها بستگی به جذب میلیون‌ها نفر در صفوف انقلاب در دوره‌ای که منجر به بلوغ یک وضعیت انقلابی شود، دارد. شانسِ شکست دادن آن‌ها وقتی‌که چنین اوضاعی سر می‌رسد – شانس خلاص شدن از این سیستم و به وجود آوردن چیزی بسیار بهتر از آن – کاملاً وابسته به آن است که امروز چه می‌کنیم. هرکسی که گرسنه جهانی بنیاداً متفاوت، عاری از استثمار و ستم و همه رنج‌ و عذاب‌های بی‌مورد ناشی از این سیستم است، اکنون باید با عزمی راسخ برای تحقق این امر کار کند، بنابراین شانس واقعی پیروزی خواهیم داشت."

————–

متن این سخنرانی به زبان انگلیسی در لینک زیر موجود است:

https://revcom.us/avakian/Bob-Avakian-why-we-need-an-actual-revolution-and-how-we-can-really-make-revolution-en.html

 

این بخش ابتدا در کانال "کمونیسم نوین" در شبکه اجتماعی تلگرام منتشر شد:
https://t.me/New_Communism/2096

 

ترجمه فارسی بخش اول این سخنرانی در لینک شبکه اجتماعی تلگرام موجود است:
https://t.me/New_Communism/2072
 

 

 

[1] - critical masses-نیروی لازم- آواکیان از این واژه که در علم فیزیک رایج است در علم جامعه‌شناسی و تغییر ریشه‌ای آن جامعه توسط انقلاب توده‌ای استفاده می‌کند. در علم فیزیک به آن "جرم حیاتی لازم" که عبارت از جرمی است به کمترین مقدار مواد شکافت پذیر موردنیاز برای واکنش زنجیره‌ای هسته‌ای پایدار، گفته می‌شود. توضیح از مترجم است.

[2] - Scarface(اسکارفیس- صورت زخمی) یک فیلم درامای جنایی آمریکایی به کارگردانی برایان دی پالما در سال ۱۹۸۳ است که توسط الیور استون نوشته‌شده و توسط مارتین برگمن تولید و توسط شرکت یونیورسال فیلم(Universal Pictures) توزیع شده است. این بازسازی فیلمی است که در سال ۱۹۳۲ ساخته شد و داستان پناهنده کوبایی تونی مونتانا (که نقش او را آل پاچینو بازی می‌کند) را روایت می‌کند که بدون هیچ‌چیز دارایی در دهه ۱۹۸۰ به میامی می‌آید و بعد از مدتی به یک سرکرده یک گروه قاچاقچی قدرتمند مواد مخدر تبدیل می‌شود. پاچینو پس از دیدن نسخه‌ی ۱۹۳۲ به بازسازی نسخه‌ی آن علاقه‌مند شد و وی و مارتین برگمن تهیه‌کننده آن شروع به ساخت آن کردند. فیلم بیشتر در لس‌آنجلس فیلم‌برداری شد. موسیقی متن فیلم توسط جورجیو مورودر ساخته‌شده است.

اسکارفیس در اول دسامبر ۱۹۸۳ در شهر نیویورک به نمایش درآمد و در ۹ دسامبر ۱۹۸۳ اکران شد. این فیلم در گیشه داخلی ۴۵ میلیون دلار و در سراسر جهان ۶۶ میلیون دلار فروش داشت. در ابتدا این فیلم مورد انتقادهای اولیه سخت به دلیل خشونت بیش‌ازحد، فحش و مصرف مواد مخدر در این فیلم گرافیکی قرار گرفت. برخی از مهاجران کوبایی در میامی به نمایش فیلم کوبایی‌ها به‌عنوان جنایتکار و قاچاقچی مواد مخدر اعتراض داشتند. در سال‌های پس‌ازآن، منتقدان آن را دوباره "ارزیابی کردند" و اکنون برخی آن را یکی از بهترین فیلم‌های ژانر جنایی و یکی از بزرگ‌ترین بازسازی‌های ساخته‌شده می‌دانند زیرا این فیلم درواقع به فکر خود بودن(اول خودم)، و از هیچ کاری برای رسیدن به پول و مال‌ومنال حتی از روی جسد دیگران رد شدن و یا دیگران را لگدمال کردن فروگذاری نکردن را تبلیغ می‌کند که با فرهنگ رایج مسلط بر جامعه امپریالیسم سرمایه‌داری آمریکا و تبلیغ آن توسط قدرت‌های حاکم بر جامعه آمریکا خوانایی دارد. توضیح از مترجم است.

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com