پدر سالاری و میهن پرستی؛ مردسالاریِ تهاجمی و عظمت طلبی آمریکایی؛ خطر فوری و چالش فوری

مطالب ترجمه شده
August 04, 2020

پدر سالاری و میهن پرستی؛ مردسالاریِ تهاجمی و عظمت طلبی آمریکایی؛ خطر فوری و چالش فوری[1]

باب آواکیان

31 ژوئیه 2020

مترجم:منیر امیری

ترجمه شده برای نشریه عصیان

همانطور که قبلا تاکید کرده ام:

هر جا بنیادگرایی دینی حاکم باشد، نه تنها پدرسالاری و زن ستیزی (نفرت از زنان) بلکه پرستش پرخاشگرانۀ سرزمین پدری را خواهید داشت. توجه کنید که هر دوی این واژه ها یک ریشۀ مشترک دارند که به حاکمیتِ پدر (سرزمین) و تبعیت از اقتدار آن اشاره دارد. و همانطور که دیده ایم، علاوه بر این ها، برتری طلبی سفید و نژادپرستی را هم خواهید داشت.[2] (رجوع کنید به آواکیان، مقالۀ «فاشیست های امروز و آمریکای برده داری: ارتباط مستقیم میان همه ستم ها»)

بیایید عمیق تر به ارتباطِ مردسالاریِ پدرسالار با میهن پرستی و همچنین با برتری طلبیِ سفید نگاه کنیم. به ویژه ببینیم این ها در میان فاشیست های بنیادگرای مسیحی در آمریکا، چه شکل های افراطی و زهرآگینی را به خود می گیرد.

تعصب کورِ فاشیست های مسیحی در حمایت از ترامپ

کریستین کوبس دومِز در شهری در آیوا که پُر از مذهبیون بنیادگرا است بزرگ شد. او از آنها به عنوان «اِوانگلیش» و مشخصا «اوانگلیش سفید پوست» نام می برد. این مذهبیون بنیادگرا در سال 2016 به ترامپ رای دادند. دومِز، در کتاب خود تحت عنوان «مسیح و جان وین: چگونه اوانگلیش های سفید، ایمان را فاسد کرده و ملتی را متفرق کردند»[3] مشاهدۀ مهمی دارد و می گوید:

«حمایت اوانگلیش ها از ترامپ ارتکاب یک خطا یا صرفا گزینه ای عمل گرایانه نبود. بلکه اوج تحکیم مردانگی ستیزه جویانه در میان اوانگلیش ها بود. مردانگی ستیزه جویانه، ایدئولوژی ای است که اِعمال اقتدار پدرسالارانه را تحسین کرده و از نمایش قدرت در خانه و بیرون خانه حمایت می کند. بیش از هر جمعیت مذهبی دیگر در آمریکا، پروتستان های اوانگلیشِ سفیدپوست از اقدام آمریکا به جنگ پیشگیرانه حمایت می کنند، استفاده از شکنجه را مجاز می شمارند و از مجازات اعدام حمایت می کنند. ...  سفیدپوست های اوانگلیش بسیار بیشتر از دیگر گروه های مذهبی، اقتدارگرا هستند. ...»[4]

در تجزیه و تحلیل دومِز، آنچه آشکار می شود بین برتری طلبی پرخاشگرانۀ سفید، مردسالاری و ستم جنسیتی مفرط، میهن پرستی هار، نفرت از مهاجرین و مهاجر هراسی و به طور کلی حمایت از سرکوب خشن در داخل و دست زدن به جنگ های تجاوزکارانه در خارج، پیوندی (یا آن طور که من تاکید کرده ام: «ارتباط مستقیمی») وجود دارد. اما فقط این نیست. بلکه به طور خاص روشن می شود که مرکز و محور همۀ اینها، نقش پدرسالاریِ «عضلانی» یا «مردانگیِ ستیزه جو» می باشد.

دومِز همچنین تأکید می کند که تمام اینها، ریشه در اعتقاداتی دارد که فقط اعتقادات دینی نیست بلکه موتور محرکۀ اجتماعی و فرهنگی دارد و یک مذهب مسیحی بنیادگراست که واقعا تکیه بر روابط ستم گرانه و سرکوب گرانۀ مشخص و افکار و مقاصد ایدئولوژیک و سیاسیِ منطبق بر این روابط دارد و به آن خدمت می کند. قبلا گفته ام که مسیحیت و ادیانِ «توحیدی» (تک خدایی) دیگر مانند یهود و اسلام، یک مشخصه دارند و آنهم این است که  ادیان پدرسالار بوده و مروجِ  روابط اجتماعی پدرسالارانه و مردسالارانه می باشند.[5] (آواکیان. «اخلاقیات بدون دین، رهایی واقعی») با این وصف باید گفت که، بنیادگرایانِ (در اینجا مسیحیان) بر بخش هایی از سنت و كتاب مقدس مسیحیت (به ویژه کتابِ «عهد عتیق» و همچنین «عهد جدید» انجیل) تمرکز و پافشاری می کنند که به آشكارترین و تهاجمی ترین وجه بر تبعیت زنان از شوهران و سلطۀ شوهران بر زنان و به طور کلی، تسلط مردان بر زنان تاکید می کنند.  این امر، به ویژه در ایالات متحدۀ آمریکا، همانطور که دومِز تاکید می کند، شامل «مردانگی پرخاشگر سفید» می باشد.

«پیمان» ویژه با خدا

در کتاب «دور ریختن همه خدایان» توجه خوانندگان را به این تحلیل مهم کوین فیلیپس جلب کردم و گفتم:

فیلیپس نشان می دهد، پس از جنگ داخلی[6]، با وجود آنکه ایالات برده دار جنوب آمریکا شکست خوردند و نظام برده داری ملغا شد، اما در دهۀ 1870 پیمانِ «بازسازی» (که بیان شرایط تسلیم شدن ایالات برده دار و پذیرفته شدنشان در ایالات متحده آمریکا بود) واژگون شد و به این ترتیب، جنوب «دوباره سر از خاک بلند کرد» و صاحب قدرت سیاسی و نفوذ در سراسر کشور شد. فیلیپس می گوید، در ارتباط با این واژگونی، شاهد عروج یک افسانۀ مذهبی هستیم که در میان سفیدپوستان جنوب ریشه دواند که گویا جنوبِ (سفید) «دارای پیمان ویژه با خدا است» و احیای موقعیتِ گذشته اش، در واقع طرحی از سوی خدا بود تا خطای فاحشِ جنگ داخلی جبران شود.[7]

اما، جنوبی های برتری طلب سفیدپوست که «ندامت» نکرده و «بازسازی» نشده بودند و کسانی که پیرو همان جهان بینی مسموم بودند، مفهوم «پیمان ویژه با خدا» را محدود به جنوب نمی دیدند. بلکه، خود را مکلف به اعمال آن در سراسر آمریکا می دانستند. به علاوه، آنها این مفهوم را تعمیم داده اند و آن را عالیترین بیان مفهوم «برتری تمدن غربی» و فرمان ویژه ای برای گسترش سلطه شان نه تنها بر قاره آمریکای شمالی بلکه بر کل جهان  و تمام مردم دنیا می دانند --  به ویژه سلطه بر کشورهای آفریقایی و دیگر نقاط «جهان سوم» که دونالد ترامپ آنها را «گودال های  متعفن» می خواند.

.... این برتری طلبان آمریکایی (و برتری طلبانِ سفید اروپایی) در نهایت کراهت، در حالی که از تجربه تاریخی و دستاوردهای هزاران سالۀ مردم جهان بهره مند شده و بر استثمار بیرحمانۀ مردم اقصی نقاط دنیا تکیه کرده اند، از موقعیت سرکردگیِ آمریکا در جهان که از طریق نسل کشی و برده داری، دزدی و غارت و جنگ به دست آمده است استفاده می کنند تا ادعا کنند «برتر» از دیگر مردمان این کشور و تمام مردم دنیا هستند و حق «خدا دادیِ» حاکمیت بر آنان را دارند.

فاشیسم مسیحی و ضد کمونیسم هار

دومِز توضیح می دهد، با برخاستن جنبش های قدرتمند دهۀ 1960 علیه جنگ ویتنام و نژادپرستی و ستم جنسی و جنسیتی، «اوانگلیش ها» و به خصوص «اوانگلیش های سفید»:

«به شدت به این اعتقاد چسبیدند که آمریکا یک ملت مسیحی بوده و ارتش آن یک نیروی خیر در جهان است و قدرت این ملت وابسته به وجود خانوادۀ پدرسالارِ منظم و مستحکم می باشد. جنبش اوانگلیش های سفید پوست، در دهۀ 1970 احیاء شد و حول معجونی از سیاست هایی انسجام یافت که «ارزش های خانوادگی» در مرکز آن بود و این ارزش های خانوادگی همواره با افکار مشخصی در مورد سکس، قدرت، نژاد و ملت درهم تنیده شده بود. اینها فمینیسم را برای زنانگی سنتی و همچنین امنیت ملی خطرناک می دانند. زیرا، وظیفۀ تامین و حمایت خانواده را از روی دوش مردان برداشته و درهای ارتش را به روی زنان باز کرده است. به همین ترتیب، برای اینها، شکست در ویتنام فقط یک موضوع امنیت ملی نبود، بلکه بحران مردانگی نیز بود.»[8]

 این واقعیت که ایالات متحده، با وجود قدرت زیاد و دست زدن به کشتار و ویرانیِ هولناک در ویتنام و علیه مردم آن کشور، در به انقیاد کشیدن ویتنام ناکام ماند و خروجش از آن کشور نتیجۀ شکست در جنگ بود، مسیحیان بنیادگرای فاشیست را دیوانه کرد. از آنجا که رهبران مبارزۀ رهایی بخش ویتنام به عنوان کمونیست شناخته می شدند، نفرت متعصبانه فاشیست های مسیحی با نفرت از «کمونیست های خدا نشناس» در آمیخت و یک «ترکیب سمی» به وجود آورد که حاصل مخلوط شدن ضد کمونیسم کور و احساسِ اخته شدن «نظامی گریِ عضلانیِ مردانه» است.

البته استفاده از دین برای ترویج میهن پرستی اجباری محدود به نمایندگان راستگرا و آشکارا فاشیستِ امپریالیسم سرمایه داری آمریکا نبوده است. در دهه 1950، در زمان ریاست جمهوریِ آیزنهاور (از حزب جمهوریخواه») که به اصطلاح یک رئیس جمهور «میانه رو» بود، عبارت «زیر سایۀ خدا» به سوگند وفاداری دولتی  اضافه شد. این کار، مستقیما ربط داشت به اعلان جنگ صلیبی علیه «کمونیسم خدا نشناس» که آمریکا آن را تهدیدی علیه سلطه اش بر جهان می دانست که با جنگ و ویرانی و دهشت های دیگر به دست آمده بود. جنگ و ویرانی که سلطۀ آمریکا بر جهان را تضمین کرد شامل استفاده از دو بمب اتمی توسط آمریكا در پایان جنگ جهانی دوم بود که دستور آن را ترومن، رئیس جمهور دموکرات داد. این دو بمب بلافاصله صدها هزار غیرنظامی ژاپنی را در شهرهای هیروشیما و ناكازاكی سوزاند (و شمار بسیاری را محکوم به درد و رنج های طاقت فرسا کرد) و به این ترتیب «عصر هسته ای» آغاز شد که از آن زمان نسل های بعدی بشریت را در معرض خطر نابودی قرار داده است.

اما امروز، فاشیست های حاکم در ایالات متحده آمریکا و فاشیست های مسیحی که موتور محرکۀ آن هستند، آماده اند تا همین وحشت ها را در مقیاسی به مراتب بزرگتر و در  ابعاد دهشتناک تر تکرار کنند. به سخنان زیر از بیانیه ترامپ در تاریخ 4 ژوئیه ... توجه کنید که در آن به ستایش ترسناک و جنگ طلبانه از قدرت ویرانگر آمریکا پرداخت:   

«هیچ دشمنی یارای ایستادگی در مقابل ما را ندارد. ما 2.5 تریلیون دلار خرج این سلاح ها کرده ایم که همه ساخت آمریکا هستند. قدرت و تجهیزات گذشتۀ خودِ ما نیز به گردِ پای قدرت و تجهیزات فعلی مان نمی رسد و هرگز نداشته ایم. همه را در سه سال ساختیم. ... این هواپیماها در هر جا پرواز کرده اند، از آسمان رعد و برق آمریکایی را پایین ریخته و عدالت آمریکایی را اجرا کرده اند و به شدت از هر مترمربع حاکمیت آمریکا دفاع کرده اند. ... در وجودِ زره فولادین آنها و بال های بزرگ و  موتورهای خروشانشان، ما شاهد حکایت مقاومت جسورانه آمریكا، روحیه متعالی و عزم جزم آن هستیم.»

حرف های ترامپ، صرفا نشانۀ مردانگی تهوع آور او نیست. بلکه در سطحی عمیق تر، نشانۀ پیوند و ارتباط تنگاتنگ بین سلطه گری افسارگسیختۀ مردانه با بیرحمانه ترین نوع جنگ و ترغیب چنین جنگ بیرحمانه ای برای دفاع از «ملت برگزیدۀ خدا» (که در واقعیت هیچ نیست مگر امپراتوریِ سرمایه داریِ امپریالیستی آمریکا) است. متن زیر از کتاب «مسیح و جان وین» این پیوند را به خوبی ترسیم می کند (در ضمن به یاد داشته باشید که نویسنده از عبارت «اوانگلیش» یا «اوانگلیش های سفید» استفاده می کند ولی عبارت «فاشیست های بنیادگرای مسیحی» علمی تر است):

«برای اوانگلیش ها، سیاست داخلی و خارجی دو روی یک سکه اند. ناسیونالیسم مسیحی؛ یعنی اعتقاد به اینكه آمریكا ملت برگزیدۀ خدا است و باید به همین شکل از آن دفاع شود، پیش درآمد پر رنگی است بر مهاجر ستیزی، حمله به اقلیت های نژادی و غیر مسیحیان و مرتبط است با، ضدیت آنها با حقوق همجنسگرایان، با کنترل حمل سلاح و حمایتشان از مجازات های سنگین برای مجرمان، با موجه شمردن استفاده از خشونت بیش از حد علیه آمریکایی های سیاه در موقعیت های اجرای قانون و با ایدئولوژی جنسیتی سنتی. اوانگلیش های سفید همۀ این موضوعات متفرق را به یکدیگر متصل کرده اند و نخ تسبیحی که همۀ اینها را متصل و منسجم میکند، تعهد نوستالژیک آنها به مردانگیِ نخراشیده، پرخاشگر و ستیزه جوی سفید است. اقتدار پدر در خانه ارتباط لاینفکی دارد با رهبری قهرمانانه در صحنه ملی و سرنوشت ملت به هر دوی این ها وابسته است.»[9]

واقعیت این است که سرنوشت بشر خیلی ساده می تواند وابسته به طرد کامل و درهم شکستن این ترکیب سمی باشد: ترکیب پدرسالاری پرخاشگر و میهن پرستیِ آمریکای مسیحی سفید. تحقق این امر، در گام بسیار فوریِ برخاستن توده ها برای عملی کردن ضرورت عاجل سرنگونی رژیم فاشیستی ترامپ/پنس فشرده شده است و قدرتمندترین بیان آن بسیج گسترده و متحدانۀ توده ای، به روش مسالمت آمیز اما پایدار، در خیابان و حول خواست سرنگونی فوری این رژیم است.

اساسی تر از همه، کل این امر در نهایت وابسته به سرنگونی سیستم سرمایه داری- امپریالیسم و ریشه کن کردن آن است که بستر نشو و نمای فاشیسم  حیرت انگیز کنونی بوده است.

Follow: @TheRevcoms
Read: 
www.revcom.us
Watch: 
youtube.com/TheRevComs

 

 

[1] PATRIARCHY AND PATRIOTISM—

AGGRESSIVE MALE SUPREMACY AND AMERICAN SUPREMACY—THE DANGER AND THE IMMEDIATE CHALLENGE,by Bob Avakian, July 31, 2020 | revcom.us

[2] Fascists Today And The Confederacy: A Direct Line, A Direct Connection Between All The Oppression, by Bob Avakian… is available at revom.us

[3] Kristin Kobes Du Mez, Jesus and John Wayne: How White Evangelicals Corrupted a Faith and Fractured a Nation, Liveright Publishing

[4] Kristin Kobes Du Mez, Jesus and John Wayne: How White Evangelicals Corrupted a Faith and Fractured a Nation, Liveright Publishing. The passages quoted here are from the “Introduction.”  

[5] Morality Without Religion, Emancipation That Is Real

[6] جنگ داخلی در آمریکا میان شمال با جنوب برده دار در سال 1861 تا 1865 که در آن شمال پیروز شد و برده داری لغو شد.

[7] Bob Avakian, Away with All Gods! Unchaining the Mind and Radically Changing the World, Insight Press, 2008, pp, 141-42. The statements by Kevin Phillips cited here are from Kevin Phillips, American Theocracy: The Peril and Politics of Radical Religion, Oil, and Borrowed Money in the 21st Century, Viking Press, 2006.

[8] Jesus and John Wayne, the “Introduction.”  

[9] Jesus and John Wayne, the “Introduction.”  


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com