مردی که ریاضی نمی داند / خدامراد فولادی
شعر
July 12, 2020مردی که ریاضی نمی داند
فکر کرد آدم ها هم صفرهای اسکناس اند
چندتای شان را که بردارد
میلیون را می کند یک رقمی
و از تجمع ِ بی دلیل ِ این همه عدد/ در یک جا
جلوگیری می کند.
پیش ِ خودش حساب کرد
صفرها را که زدم
بعدش نوبت ِ اعداد ِ بزرگ تر است
خیال ِ همه را راحت می کنم
از این همه صفر و عدد
و همه را کت بسته
می برم خدمت ِ یک.
بیچاره نمی دانست
عددها
به حرف ِ کسی جمع نشده اند با هم
و اگر بلند می کرد سرش را
از روی کاغذ
می دید عددها
در خیابان های اطراف ِ خواب و خیال ِ او
رژه می روند و
نظام جمع می کنند
تا پاک کنند
از روی ِ جمع ِ دوستانه شان
همه ی یک ها را.
هی!
بیسواد مگر باشی
که فکر کنی
میلیون
همین چندتا صفر ِ دور وبر ِ تواند
زانو زده در برابر ِ یک.
وقتی سرت را بیرون کنی
از پنجره ی خواب و خیال
می بینی
جمع متحد ِ عددها را
که پاک کرده اند
از روی هستی ِ خود
همه ی یک ها را.