در باره انقلاب همگانی / گفتگوى پرسش با علی جوادی

مصاحبه
July 07, 2020

در باره انقلاب همگانی

علی جوادی

پرسش: در دوره اخیر بحثهایی در باره "انقلاب همگانی" صورت گرفته است برخی در دفاع و برخی در نقد آن نکاتی را طرح کرده اند. از نظر شما "انقلاب همگانی" به چه معناست و در بحثهای صورت گرفته به چه معنایی بکار گرفته شده است؟ 

علی جوادی: بحث "انقلاب همگانی" در خلاء و ابتدا به ساکن صورت نگرفته است. مخالفین و موافقین آن در باره انقلاب علی العموم و معنای متفاوت و یا ارزیابی های متفاوت از پدیده انقلاب بطور عام و بدون هیچ چهارچوب و پیشینه سیاسی ای بحث نمیکنند. این بحث تاریخ معین و جایگاه ویژه ای در سلسله مباحث و جدالهای درونی جنبش کمونیسم کارگری دارد. بحث "انقلاب همگانی" در تقابل با بحث "انقلاب کارگری" مطرح شده و "اهمیت" خود را در این چهارچوب پیدا میکند.

یک رکن تلاش کمونیسم کارگری و گسست از کمونیسم های بورژوایی و غیر کارگری، تاکید روشن و بدون شائبه این جنبش بر خصلت طبقاتی و اجتماعی انقلاب مورد نظر طبقه کارگر و مارکسیسم و کمونیسم کارگری در تمایز با انقلاب سایر طبقات و دیگر نیروها و جنبشهای اجتماعی است. واقعیت این است که نیروها و جنبش های متفاوت اجتماعی و طبقاتی درک یکسان و مشابهی از انقلاب ندارند. به پدیده واحد و تغییرات یکسانی نیز اشاره نمیکنند. تفاوتها اجتماعی و طبقاتی اند.

از طرف دیگر بعضا هر تغییر و تحول ناگهانی و غیر مسالمت آمیز و از پایین "انقلاب" نام گذاری شده است. هر خیزش توده ای را نیز "انقلاب" نام نهاده اند. در دوران معاصر تحولات بسیاری انقلاب نام گرفته اند که اساسا یک حرکت ارتجاعی صرف بیش نبوده اند. انقلاب نارنجی، انقلاب مخملی، انقلاب سبز و ... نمونه های متعدد چنین تحولاتی هستند که نام انقلاب را با خود یدک میکشند. تکیه و تاکید کمونیسم کارگری اما بر انقلاب کارگری است. انقلابی برای لغو کار مزدی و پایان دادن به مالکیت انحصاری سرمایه بر وسائل تولید و توزیع اجتماعی و برقراری مالکیت اشتراکی. انقلابی برای خلع ید سیاسی و اقتصادی از سرمایه. این معنای خاصی است که ما مارکسیستها و کمونیستهای کارگری از انقلاب داریم. انقلاب کارگری در تمایز با انقلاب طبقات دیگر!

از طرف دیگر منهم مانند منصور حکمت تمایز روشنی میان جنبشهای توده ای و اجتماعی برای سرنگونی حکومت های موجود و "انقلاب کارگری" قائل ام. هر حرکت اجتماعی که منجر به سرنگونی حکومتی شود الزاما یک انقلاب کارگری از نقطه نظر ما نیست. هر خیزش توده ای یک انقلاب نیست. انقلاب کارگری افق، اهداف سیاسی و نیروی اصلی و رهبری کننده روشنی دارد. برای بحث عمیق تر و همه جانبه تر خوانندگان را به مطالب منصور حکمت تحت عنوان "کارگران و انقلاب"، "سرنگونی، انقلاب و سوسیالیسم - نامه به حمید تقوایی و فاتح شیخ" و همچنین "جنبش توده ای برای سرنگونی رژیم آغاز میشود"، جلب میکنم.

من به پدیده ای به نام "انقلاب همگانی" در دوره حاضر اعتقادی ندارم. "انقلاب همگانی" در دوران کنونی وجود خارجی ندارد. انقلاب از نقطه نظر من مارکسیست در دوران حاضر تنها میتواند یک انقلاب کارگری باشد. منهم میان یک انقلاب کارگری با دستور مشخص خلع ید از سرمایه و جنبشهای سرنگونی طلبانه تمایز ویژه ای قائل میشوم. انقلاب کارگری تنها تحولی بر سر سرنگونی حکومت موجود نیست، تلاش اجتماعی عظیم برای سرنگونی طبقه حاکمه سرمایه داری و نابودی مناسبات سرمایه داری و استقرار یک حکومت کارگری است.

اما تز "انقلاب همگانی" در دوره حاضر توسط حمید تقوایی، علیرغم تمام مباحث و تاکیدات منصور حکمت دو باره بدست گرفته شده است. سئوال این است که چرا؟ بکارگیری این مفهوم اجتماعی قرار است به کدام هدف سیاسی خدمت کند؟

"انقلاب همگانی" نشان و یا تاکیدی بر اجتماعی بودن و یا گسترده بودن و یا شرکت گسترده بخشهایی از جامعه در یک تحول اجتماعی و ناگهانی و غیر مسالمت آمیر نیست. در هر انقلابی توده وسیعی از مردم شرکت و دخالت دارند. نتیجتا "همگانی" بودن به ویژگی خاص و دیگری اشاره دارد. در اینجا "همگانی" بطور واقعی جایگزین "کارگری" شده است. بطور واقعی اشاره مشخصی به خصلت اجتماعی و طبقاتی این تحول اجتماعی دارد. "همگانی" بودن تبیین مشخصی برای حضور و اشتراک منافع طبقات ونیروهای بورژوایی و غیر کارگری در تحول اجتماعی مورد نظر است. اجازه دهید رک و پوست کنده بگویم: طرح مقوله "انقلاب همگانی" تلاشی برای به سازش کشاندن جنبش کمونیسم کارگری با جنبش راست پرو غربی در تحولات حاضر برای سرنگونی رژیم اسلامی است. تلاشی است برای ایجاد یک فصل مشترک میان جناحهای چپ اپوزیسیون راست پروغربی و تلاش طبقه کارگر.  این ارزش مصرف این تئوری اجتماعی است.

 

پرسش: میگویید که تز "انقلاب همگانی" در عمل به معنای یک تحول سیاسی "همه با هم" است. این به چه معنا است؟ یعنی موافقان تز "انقلاب همگانی" بر این تصورند که ما وارد دوره ای میشویم که جنبشهای اجتماعی متفاوت دست در دست هم سرنگونی رژیم اسلامی را رقم میزنند؟

علی جوادی: دقیقا. و "همه با هم" در اینجا به معنای همه توده مردم با هم نیست. بحث بر سر اتحاد توده مردم تحت یک پرچم کمونیستی نیست. اگر چنین بود، هیچ جدلی موضوعیت نداشت. اشاره به "اتحاد" جنبشهای طبقات متفاوت اجتماعی در مقابله با رژیم اسلامی است. منظور به مشخص همه جنبشهای اجتماعی با هم است. هیچ کس مخالف این نیست که همه توده مردم زحمتکش در زیر پرچم سوسیالیستی طبقه کارگر و رهبری جنبش کمونیسم کارگری همزمان با سرنگونی رژیم اسلامی از حکومت سرمایه نیز خلع ید کنند. این مطلوب ترین سناریوی ما در تحولات سیاسی است. این کم مشقت ترین و رادیکال ترین سناریو است. اما شاید محتمل ترین سناریو نباشد. ببینید جنبشهایی که برای سرنگونی رژیم اسلامی تلاش میکنند تن به رهبری واحدی نخواهند داد. هر گونه تلاش برای ایجاد "اتحاد" میان جنبشهای راست و چپ در جامعه یک پروژه ارتجاعی و در عین حال خام اندیشانه است. ما از هم اکنون شاهد جدال و کشمکش نیروهای متفاوت راست و چپ در صحنه جامعه هستیم.

منهم مانند منصور حکمت معتقدم که "انقلاب ايران يک انقلاب همگانى و يک جنبش "همه با هم" نخواهد بود. انقلاب ايران انقلابى کارگرى خواهد بود با هدف اثباتى ايجاد يک حکومت کارگرى، يک جمهورى سوسياليستى. اين انقلاب از دل جنبش جارى و به احتمال قوى با موفقيت جنبش جارى عروج ميکند. نيروهايى که حکومت اسلامى را بزير ميکشند زير بار يک رهبرى واحد نخواهند رفت. اين بار خامى و خوشباورى انقلاب ٥٧ را نخواهيم ديد. جنبش سرنگونى‌طلب اينبار به مراتب تحزب يافته‌تر خواهد بود. احزاب و نيروهاى سرنگونى‌طلب در عين تنش حاد با يکديگر وارد اين جدال ميشوند. اينها آلترناتيو حکومتى واحدى را نميپذيرند. همه نيروها سقوط رژيم اسلامى را به مثابه گامى براى ايجاد نظام سياسى مطلوب خود نگاه ميکنند. و جدال واقعى ميان اين آلترناتيوها و افق‌ها، ميان جنبشهاى طبقاتى و پرچمهاى حزبى مختلف با پيشروى جنبش سرنگونى‌طلبى بيشتر اوج ميگيرد. بنظر من با سرنگونى رژيم اسلامى، جنبش توده‌اى بشدت در درون خود پُلاريزه ميشود. صفبندى جديدى، له و عليه پرچم کارگرى- کمونيستى درجامعه پديدار ميشود. ما درصف مقدم جنبش سرنگونى‌طلبى در اين ميدان حضور پيدا ميکنيم، اما نگاهمان به آنجاست. به انقلاب کارگرى. اين احتمال البته وجود دارد که سرنگونى رژيم و پيروزى کارگرى در يک پروسه همراه با هم و همزمان به وقوع بپيوندند. ما براى اين تلاش ميکنيم. بهترين حالت براى ما همين است که رژيم اسلامى با يک انقلاب کارگرى سرنگون شود و بجاى آن، مستقيما و به کم‌مشقت‌ترين شکل، يک حکومت کارگرى با يک برنامه کمونيستى برقرار بشود. اما اين تنها سير ممکن و يا لزوما محتمل‌ترين سير نيست."

واقعیت این است که جنبشهای اجتماعی نه دست در دست هم بلکه در کشمکش و جدال با هم برای سرنگونی رژیم اسلامی و تحقق حکومت مورد نظر خود تلاش خواهند کرد. سناریوی "همه با هم" یک عوامفریبی بزرگ است. کلاه گشادی است که قرار است سر کمونیسم کارگری گذاشته شود. نتایج آن را در "انقلاب ٥٧" دیدیم. این تاریخ دو بار تکرار نمیشود.

 

پرسش: در پاسختان تمایزی بین انقلاب کارگری و جنبش برای سرنگونی قایل هستید، فرق این دو چیست؟

علی جوادی: هر نوع جابجایی یا تغییر قدرت سیاسی را نمیتوان انقلاب نامید. منظور من از انقلاب در اینجا صرفا انقلاب کارگری است. سرنگونی رژیم اسلامی نیز الزاما در پس یک انقلاب صورت نمیگیرد. اما چرا؟ امروز نیروهای متعددی خواهان سرنگونی رژیم اسلامی هستند. این نیروها به جنبشهای متفاوت اجتماعی تعلق دارند. از بخشهایی از بورژوازی گرفته تا طبقه کارگر و توده مردم زحمتکش خواهان سرنگونی رژیم اسلامی اند. برای درک تفاوت این دو مقوله اجتماعی تصور کنید که جنبشهای راست و پرو غربی بتوانند با توطئه و عوامفریبی و هزار بند و بست دیگر موفق به سرنگونی رژیم اسلامی شوند قبل از آنکه کمونیسم و طبقه کارگر امکان بسیج توده های کارگر و مردم را داشته باشد و یا اینکه در راس جنبش سرنگونی طلبانه توده های مردم قرار گرفته باشد. در این صورت آیا چنین تحولی را باید انقلاب نامید؟ شاید ژورنالیسم معاصر برای حقنه کردن این تغییر قدرت سیاسی و مشروعت بخشیدن به آن در اذهان جامعه چنین تصوری را رواج دهند. اما من و شما بهتر میدانیم که سرنگونی رژیم اسلامی و تصرف قدرت سیایسی توسط جریانات راست و ارتجاعی را نمیتوان یک انقلاب نامید.

به قول منصور حکمت: " چپ‌هاى ايران عادت دارند دو مقوله سرنگونى و انقلاب را هميشه با هم ببينند. بنظر من اين دو مقوله لزوما هميشه با هم نيستند. واضح است که رژيم اسلامى با مسالمت بزير کشيده نميشود و مردم ناگزير خواهند شد زور بکار ببرند. اما هر اعمال فشار و زور از جانب مردم، يک انقلاب نيست. بنظر من جمهورى اسلامى که هم اکنون در مقابل معضلات اقتصادى ايران به زانو درآمده است، حکومتى است اسلامى در يک موقعيت ضد اسلامى در برابر مردمى ضد اسلامى، و زير فشار مردم کنار خواهد رفت. اين روند ميتواند اشکال مختلفى بخود بگيرد. جنبش تظاهراتى و اعتصابى، نافرمانى‌هاى مدنى وسيع مردم، زد‌و‌خوردهاى موضعى با حکومت، کودتا و ضدکودتا، انتخاباتها و لغو انتخاباتها همه محتمل‌اند. اما ماحصل اين روند نهايتا از ميدان خارج شدن رژيم اسلامى است. اين تازه بنظر من ميتواند شروع يک انقلاب در ايران باشد. انقلاب کارگرى، انقلاب کمونيستى."

مسلما ما همزمان برای سرنگونی رژیم اسلامی و استقرار یک حکومت کارگری و سوسیالیستی تلاش میکنیم.

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com