گزارشي ارسالي به آتش از وضعيت پناهجويان در جزيرة لسبوس يونان
گزارش
March 21, 2020
فلاکتي نه کمتر از جنگ
سهیل کارگر
گزارشي ارسالي به آتش از وضعيت پناهجويان در جزيرة لسبوس يونان
در کرانة شرقي درياي اژه، حد فاصل ميان ترکيه و يونان، جزيرهاي با نام لسبوس واقع شده است که چيزي کمتر از صد هزار نفر جمعيت دارد. نبض شريان باريک و کنترلشدة ورود مهاجرين از خاورميانه و بعضي کشورهاي آفريقايي به اروپا. اردوگاه موريا، جهنم يا به گفتة ساکنانش جنگلي است براي مهاجرين ساکنِ لسبوس. جنگلي داراي نگهبان، درمانگاه، بازار مواد غذايي، دستفروشان کالاهاي ارزان و دستساز، آرايشگاههاي غير بهداشتي و غرفة غذاهاي آماده و ارزان. اردوگاهي با ظرفيت سه هزار نفر که حالا محل نگهداري نزديک به بيست و پنج هزار مهاجر است. مهاجريني که روز به روز تعدادشان افزايش مييابد. آنها گريزانند؛ از جنگ، از مرگ، فقر، گرسنگي و آيندهاي تاريکتر از آنچهکه در موريا تجربه ميکنند! چرا که حريق جنگهاي ارتجاعي و نيابتيِ امپرياليستها و تجاوزهاي نظامي همچنان شعلهور است و عملکرد هر روزة نظام سرمايهداري و تبعاتش، زمين و شهر و روستا و زندگي آنها را از امواج خروشان درياي اژه و کابوس خفته در لسبوس و موريا هولناکتر ميکند. و حفاظت از مرزهاي اروپا هم همچنان «مقدس» و در اولويت است. اردوگاه موريا در ميان بيشههاي سبز زيتون و فيروزهاي درياها، زخمِ بازي است که دردش را هزاران پناهجوي بيپناه، هزاران مرد و زن و کودک و پير و جوان متحمل ميشوند. جايي که به گفتة پناهجويانِ گرفتارِ آن، فلاکتي کمتر از جنگ برايشان ندارد.
اردوگاه:
بهداشت و سلامت در اين اردوگاه وضعيتي بحراني دارد. سوء تغذيه و مواد غذايي آلوده، بسياري را بيمار ميکند. درمانگاههايي که توسط نيروهاي داوطلب در خود کمپ اداره ميشوند، پاسخگوي اوضاع وخيم و نيازهاي عاجل پناهجويان نيستند و با کمترين و اوليهترين امکانات فقط ميتوانند سطح پاييني از احتياجات را برآورده کنند. اين در حالي است که پناهجويان از سرويس بهداشتي و حمامهاي عمومي استفاده ميکنند و مشکلاتي مثل انواع عفونتها و قارچ، شپش و گال (جَرَب) رايج است. سوختگي در اثر استفاده از چوب براي آشپزي و گرمايش و زخمها و عفونتهاي ناشي از آن، چيزي است که هر روزه دهها نفر را گرفتار ميکند. شعلههاي حريقِ فقر و جنگ و سرمايه هنوز اينجا به جان مردم زبانه ميکشند. مشکلات روحي بين بچهها، نوجوانها و زنان آنقدر رايج است که هر روزه فقط حدود صد نفر بهعلت آسيب رساندن به خودشان به درمانگاه مراجعه ميکنند. بچههايي که مدام خودزني يا اقدام به خودکشي ميکنند فقط تحت درمان تکنيکهاي سادة خودياري قرار ميگيرند. آنها حتي از امکانات دارو درماني هم برخوردار نيستند. علت اين است که داروهايي که از طريق اين درمانگاهها در اختيار پناهجويان قرار ميگيرند، داروهاي اهدايي ازطرف مردمي هستند که مجوز خريد و ارسال داروهاي اعصاب و افسردگي را ندارند. در نتيجه حتي اگر دارويي براي اعصاب به موريا برسد، استفاده از آن غير قانوني است و خطر بسته شدن درمانگاه توسط دولت يونان را بهدنبال دارد! آرامش در اينجا ممنوع است. جهان، دير زماني است که آسايش را براي دوزخيانِ موريا قدغن کرده است. مشکلات روحي در مردها، خود را عمدتا بهصورت خشونت و چاقوکشي نشان ميدهد. طوريکه پناهجويان آن را يک اتفاق عادي و روزمره ميدانند و وقتي کسي زخمي ميشود با خنده ميگويند: «اينکه چيزي نيست ما از بمب و گلوله جان سالم به در بردهايم»! شب دوم حضورمان در لسبوس، خبر مجروح شدن شش پناهجوي افغانستاني در اثر چاقوکشي و انتقالشان به بيمارستان را ميشنويم.
فقرِ مالي يکي از عواملي است که پناهجويان را دست به گريبان مشکلاتي چون قاچاق مواد مخدر و تنفروشي ميکند. فقر، زنان و نوجوانهاي زيادي که به اميد ساختن «آيندة بهتر» به اينجا ميآيند را به گرداب نابودي جان و وجودشان ميکشاند. دنيايي که بهاي نان در آن با فروش تن و جان پرداخت ميشود. مثل تمام نقاط جهانِ ما، در لسبوس هم فاجعه براي زنان، مضاعف و مقدم است. خشونت خانگي عليه زنان، به زحمت دور از چشم ميماند. زني را ديدم که صورتش با آب جوش توسط شوهرش سوزانده شده بود. ميگويند فلسفه از همين جزاير برخاسته است؛ جاي فلاسفة يونان باستان خالي است تا ببينند سرمايه و ستم چهطور «انسانِ ناطق» را به انسان قاتل تبديل کرده است.
آتشسوزيهاي مکرر، انباشت زبالهها، چادرهاي غير مقاوم در برابر باران و طوفان، مجاورت حيوانات جونده و درنده. اينها چيزي است که هزاران انسان از جنگ و آوارگي به آن پناه آوردهاند. اين جنگلي است که بيست و پنج هزار انسان را در خود جاي داده است. جنگلي که هر لحظه از زمينِ آن، بيماري، تجاوز و فلاکت ميرويد تا اکسيژنِ بهرهکشي و استثمار در جهان را تأمين کند. اينجا زندگي، بوي مرگ ميدهد.
شهر:
جزيرة لسبوس سالها است که با بحران مهاجرت بهصورت تنبهتن رو در رو ميشود. اينجا مدتها است به قُرُقگاهِ جريانات فاشيستي و ضد مهاجر درآمده است. همانها که هر بار با تغييرات اوضاع در خاورميانه و ساير نقاط جنگ و فقرزدة جهان، با سلاح گرم و سرد با کمک نيروهاي پليس و نظامي از قلعة نفوذناپذير اروپا حفاظت ميکنند. سگهاي نگهبانِ «نژادهاي برتر» اروپايي، محافظين مدنيّت هِلِني1، پاسداران «طلوع طلايي»2 يونان!
اعتراضات ضد مهاجرين، اين بار با تصميم دولت براي ساختن اردوگاهي سربسته براي پناهجويان آغاز شد. مردم محلي در سراسر جزيره، مغازهها، رستورانها و پمپ بنزينها را براي دو روز بستند. حمل و نقل عمومي را تعطيل کردند و همگي دست به اعتصاب زدند. جلوة ضد مهاجر اين اعتصابات زماني عريانتر ميشد که مغازهها فقط به روي مردم محلي باز ميشد و تاکسيها مسافران يوناني را سوار ميکردند. بهدنبال باز شدن مرزهاي ترکيه و سرازير شدن هزاران نفر به طرف جزاير مرزي يونان، جريانات فاشيستي به بستن راهها و حملههاي خشونتآميز به انجياوهاي کمکرساني به پناهجويان روي آوردند. وضعيت ناامن شهر و خطر حملههاي وحشيانه، پناهجويان زيادي را راهي آتن کرد. درحاليکه خيلي از آنها ميدانستند راهي که ميروند خطرِ اخراج به ترکيه را در پي دارد. تهديدها و حملهها تا حدي بود که بسياري از انجياوها کارشان را رها کردند و جزيره را ترک کردند.
چند روز بعد، تجمعات ضد فاشيستي در شهر ميتيليني، مرکز جزيرة لسبوس برگزار شد که تعداد بسيار زيادي را حول حمايت از پناهجويان و اعتراض به سکوت و سياستهاي اتحادية اروپا گرد هم آورد. يک گروه از هنرمندان جوان، ترانه-سرودهايي در دفاع از پناهجويان، عليه مرزها و فاشيسم و در حمايت از جهاني بدون مرز و ديگريستيزي خواندند. امروز هواي لسبوس تميزتر است، نسيم از دريا به شهر ميوزد و آفتاب دلت را گرم ميکند. فاشيستها اما تظاهرات را بيپاسخ نگذاشتند و شبانه مدرسة پناهجويان را به آتش کشيدند. مساله ابعاد گستردهتري به خود گرفت و بسياري از پيوستن فاشيستها از سرتاسر اروپا ابراز نگراني ميکردند. مردم محلي، هم از وضعيت پناهجويان در جزيره جانشان به لب رسيده و هم از اقدامات خشونتآميز فاشيستها و هم از وضعيت رقتانگيز زندگي خودشان. يکي از ساکنين بومي شهر ميگفت: «اين اوضاع براي هيچکس خوب نيست. ما خودمان هر روز فقير و فقيرتر ميشويم. پناهجوياني که به اينجا ميآيند جنگلهاي ما را تخريب ميکنند که چوبهايش را بسوزانند. توريستها ديگر به اينجا نميآيند. هيچکس حاضر نيست به جايي بيايد که کنارش پناهجويان را در چنين وضعي ببيند. اوضاع ما را هم نگاه کنيد. آيا چيز بهتري از وضعيت پناهجويان ميبينيد؟». حق با او است. زندگي براي صدها ميليون نفر از مردم جهان يک کابوس مکرر است.
به تظاهرات آنتيفاشيستها فکر مي کنم. به مدافعين پناهجويان و ترانه-سرودهاشان، آنها که همة انسانها را شايستة زيستن زير سقفهاي امن و يک زندگي بهتر ميدانند. و به ياد جملة لنين ميافتم که گفت: «بر هر سلول و ذرة دنيا و جامعة طبقاتي که دست بگذاريد، ضرورت کمونيسم را فرياد ميزند». نبرد ادامه دارد و جهان به هواي تازه و زندگي نوين نيازمند است.
مارس 2020
پانوشت:
1.هلنيسم، تمدن و فرهنگ امپراتوري يونان باستان از 330 تا 27 قبل از ميلاد.
اشاره به حزب فاشيستي اتحادية مردم يا طلوع طلايي (Golden Dawn) در يونان امروز
به نقل از نشريه آتش101 – فروردین 99
n-atash.blogspot.com
atash1917@gmail.com