|
||
گفتگوى سوسياليسم امروز با سلام زیجی به مناسبت٤١ مین سالگرد شکست انقلاب ١٣٥٧مصاحبهJanuary 21, 2020 گفتگوبا سلام زیجی به مناسبت٤١ مین سالگرد شکست انقلاب ١٣٥٧ ایران و درسهای که باید از آن گرفته شود
"بدون پیروزی طبقه کارگر و سوسیالیسم، ایران بعداز جمهوری اسلامی، بازهم یک ایران تحت سرکوب و جنایت و استثمار و نابرابری خواهد بود"!
سوسیالیسم امروز: امروز اول بهمن ماه وارد سالگرد انقلابی میشویم که در همین ماه اتفاق افتاد. بدینترتیب وارد چهل و یکمین سالگرد شکست انقلاب آزادیخواهانه سال ١٣٥٧ میشویم، که با نقشه دولتهای غربی و بورژوازی ملی و مذهبی ایران به یژه با دخالت مستقیم دولت امریکا که در نهایت منجر به استقرار خونین یکی از فاشیستی ترین نظامهای بورژوازی و مذهبی و قرون وسطی در ایران و جهان شد، که پیروزی آن بر دریائی از خون و جنایت و کشتار انقلاب کنندگان هموار گردید. متاسفان اکنون سالگرد تاریخ شکست جامعه ای را مرور میکنیم که برای امر آزادی، برابری، رفاه، و رهایی از استبداد سلطنتی و زندان و اعدام به میدان آمد اما متاسفانه شکست خورد، و جامعه به جای بدست آوردن آزادی و برابری و رفاه به چاله دیگر و به دام یک استبداد و فاشیست به مراتب ارتجاعی تر مدافع نظام سرمایه داری افتاد و به هدف خود نرسید.
وقایع تاریخی مهم و شکستی بسیار بزرگ که جریانات ضد انقلابی و ارتجاعی اعم از جمهوری اسلامی و سلطنت طلبان سرنگون شده و دیگر ژورنالیستهای اجیر شده ایرانی و جهانی، هر کدام به نوعی روایتی از این واقعه بدست می دهند، که با نفس و ماهیت آن رویداد تاریخی نه تنها سنخیتی ندارد که کاملا بر سانسور و دروغ بنا شده است.
رفیق سلام زیجی ! نسل شما که در آن انقلاب ضد سلطنتی شرکت و حضور داشتید، واکنون ٤١ سال هم هست علیه جمهوری اسلامی به عنوان عامل و مامور شکست انقلاب سال ٥٧ در حال مبارزه هستید، لطفا توضیح بدهید که مهمترین زمینه های انقلاب سال ٥٧ علیه نظام استبدادی سلطنتی و ماهیت و مطالبه آن چه بود و اکنون چه درسهای از ان باید آموخت تا چنین ناکامی های بسیار پر هزینه ای که متحمل شده ایم، دوباره به طبقه کارگر و صف آزادیخواهی و برابری طلبی در جامعه ایران تحمـیل نگردد؟
سلام زیجی: برای بررسی جامع روند انقلاب ٥٧، و همچنین عواملها و فاکتورهای وقوع و شکست آن میتوان بطور مفصل نوشت. و البته هر جنبش و نیرویی از منظر جنبش و منفعت طبقاتی خودش به وقایع تاریخی مینگرد و از این رو نیز در صدد بررسی سیاستها و درسهای که باید اتخاد کنند و بگیرند به آن وقایع برخورد می نمایند. معمالا در تحولات سالیان اخیر از دیماه ٩٦ تا آبان ٩٨ و مهمتر از اعتصابات پرشور کارگری تا اعتراضات و شعارهای رادیکال اخیر جنبش دانشجوئی و اعتراض گسترده به جنایت سرنگون کردن هوپیمایی مسافربری که در آن جان ١٧٢ نفر به واسطه سپاه ترویست اسلامی گرفته شد ، معمولا هر نیرو و جنبشی یکبار دیگر به آن تاریخ و تجربه بر گشت و در صدد هدایت و یا حتی سرکوب اعتراضات و دخالت در آن بر اساس همان تجارب سال ٥٧ و تاثێر گذاری بر آن بر بستر سیاست ٤١ ساله جنبش و طبقه و حزب و دولتشآن بوده اند. ما به سهم خود به عنوان یک جریان روشن بین کارگری و سوسیالیستی بسیار متفاوتر از بقیه به حقیقتهای آن دوران پرداختیم و گفتیم نباید آن تاریخ تکرار گردد چرا که همچنانکه شما هم اشاره کرده اید متاسفانه جمهوری جنایت اسلامی از انقلاب آزادیخواهانه سال ٥٧ “بیرون آمد” که نمی بایست چنین باشد!
بعداز اصلاحات ارضی و روی آوری جمعیت کثیری به شهرها که با خود میلیونها کارگر و مراکز وسیع حاشیه نشینی و بیکاری به همراه داشت، نظام کاپیتالیستی تازه به دوران رسیده تحت حاکمیت نظام پادشاهی قادر به پاسخگوئی به این تحولات نبود، و به مرور زمان جدال طبقاتی در جامعه نوین کارگری و رشد یافته سرمایه داری در شکل جدال و کشمکش با حاکمیت، ساواک، و شاه، به واقعیت کشمکش های اجتماعی و طبقاتی در آن دوران تبدیل شد. شروع دهه پنجاه شمسی مصادف شد با شروع بحران و تعمیق کشمکشهای اجتماعی و طبقاتی که نظام سرمایه داری پادشاهی میخواست از راه سرکوب و ریاضت اقتصادی و نیروی کار ارزان "ایران را به یک کشور مدرن در جهان" تبدیل کنند که سرشان به بحران و سنگ خورد. و در نهایت سرنگون شدند. وجود نابرابری اقتصادی و تعمیق فاصله طبقاتی، فقر، گرانی و بیکاری و تبعیض های گسترده اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نظام حاکم سرمایه داری پادشاهی، اعمال یک حاکمیت به شدت خشن پلیسی و امنیتی، سازماندهی توحش در زندان و انوع اعدام و شکنجه و ترور، ممنوع کردن هر نوع فعالیت آزاد سیاسی و رسانه ای، اجازه ندادن به ابراز وجود احزاب مخالف سیاسی، شکل دادن به حاکمیتی بر مبنای شونیسم فارس، نفرت پراکنی و سرکوب وحشیانه علیه هر شکلی از آزادیخواهی و کمونیسم، سرکوب و تبعیض علیه اقلیتهای اجتماعی، فرهنگی و زبانی دیگر در جامعه و بلاخره بر بستر فقر گسترده در جامعه در راستایی گسترش کاپیتالیسم و منفعت یک اقلیت که آشکارا سرگرم یک زندگی مجلل و مفت خوری و اعیان نشینی و عیاشی و فساد و دزدی از جانب خاندان شاه و طرفداران آنها، همه و همه عواملها و زمینهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی وقوع انقلاب ٥٧ علیه نظام قرون وسطی و مستبد شاهنشاهی را فراهم کرد.
سوسیالیسم امروز: اکنون بعداز ٤١ سال گذار از آن تجربه و تاریخ، شما و حزب سوسیالیست انقلابی ایران چه چشم اندازی برای وقوع انقلاب دیگری علیه جمهوری اسلامی، به عنوان رژیمی که جانشین رژیم پادشاهی در سال ٥٧ گردید، دارد؟
تردیدی نیست که خواست سرنگونی جمهوری اسلامی در ایران بسیار عمیق و گسترده است، اما در عین حال از یکطرف موقعیت که جمهوری اسلامی نیز بدست آورده، و ابزار گسترده سرکوب و مسلح و تروریستی که بسیج نموده ماننده دوره شاه نیست که به آسانی و با چند تظاهرات خیابانی و به زبان خوش قدرت را رها کند، حداقل برای طبقه کارگر و نیروی چپ به آسانی رها نخواهد کرد. از سوی دیگر بنظر من اپوزسیون بطور کلی و بطور مشخص اپوزسیون چپ در این مقطع هنوز توان و ظرفیت و آمادگی سیاسی و سازمانی ندارند که هژمونی چپ و سوسیالیستی و آلترناتیو قطب کارگری و کمونیستی را نه تنها تامین نمایند که بخش زیادی از آنها من تردیدی ندارم همان نقش چپی را ایفا میکنند که در سال ٥٧ چپ سنتی و پوپولیست و دنباله رو ایفا نمودند. یعنی بخشا به نیروی جنبشهای دیگر و حتی به زیر عبای جنبش و نیروهای دست راستی خواهند رفت. همزمان ما باید فاکتور بسیار مهم دیگری را نیز در این دوره در نظر بگیریم که در سال ٥٧ با آن روبرو نبودیم، آنهم وجود یک کمبربند گسترده از جنایت و تروریسم و جنگ و حضور قلدرمنشانه امریکا و روسیه و دولتهای همپیمان آنها که همه شان علیه روند چپ و آزادیخواهی و کارگری و مانع قدرت گیری طبقه کارگر و آلترناتیو سوسیالیستی هستند. به این فاکتورها دوباره باید فاکتور مخربتر اپوزسیون راست ملی گرا و اسلامی که بنظرم در صورت ضعیف بودن صف کارگری و سوسیالیستی میتوانند هزار برابر پر مخاطره تر باشند از دوره ای که بخشی از اینها رفتن زیر عبای خمینی برای سرکوب انقلاب ٥٧.
بدین ترتیب روشن بگویم، ضمن اینکه از هفت تپه و فولاد و هپکو و آذر آب تا آبان و ١٦ آذر و همین اعتراضات دیماه دیروز و پریروز علیه جنایت کشتارهواپیمائی مسافربری، که شاهد یک روند اعترضی رادیکال و بسیار مثبت هستیم، اما هنوز به منزله تدارک و آمادگی کافی برای شروع یک قیام دگرگون کننده به نفع طبقه کارگر و اکثریت جامعه نیستیم، هنوز تناسب قوایی واقعی در زمین صف مبارزه طبقاتی، اگر فراتر از آنچه تا به حال رخ داده و فراتر از ارزیابیهای احساساتی آنرا ببینم، به نفع طبقه و جنبش ما بطور کامل هنوز صورت نگرفته است. برای مثال هر گاه موارد هفت تپه و فولاد آهوازیها را در سراسر کشور و به ویژه در مراکز مهم صنعتی به شکل سازمانیافته باز تکثیر شد و همچنین چون یک طبقه واحد متحد پشت همدیگر را هم بگیریم، آنگا مسیر پیروزی خود بر دولت و همه ارتجاع را هموارتر کرده ایم!
از اینرو تا آن مرحله و کسب تناسب قوای بسیار بهتر فعلا چشم انداز کاملا روشن برای شروع یک انقلاب پیشرو و رادیکال و کوبنده که تحت هژمونی روند سوسیالیستی و کارگری باشد ضعیف دیده میشود. به بیان دیگر بگویم، روزنه پیروزی کمونیزم و کارگر در این مقطع، به دلیل عواملها و کمبودهای جدی که اشاره کردم، متاسفانه با وجود همه عاملهای مثبت توده ای و کارگری و با وجود نفرت گسترده و عمیق که از جمهوری اسلامی وجود دارد ، شانس پیروزیش هنوز و اکنون کم است. توجه داشته باشید من در باره چشم انداز روند سرنگونی انقلابی که آینده آن به نفع کارگر و سوسیالیسم و آزادیخواهان تمام گردد صحبت میکنم نه هر نوع “سرنگونی” یا فروپاشی که به هر دلیلی دیگری ممکن است اتفاق بیفتد، مثلا با مرگ خامنه ای و تعمیق دعوای درونی خود رژیم یا دخالت نظامی دولت ثالث یا حتی فروپاشی اقتصادی و یاعوامل مشابه ای که ربطی به هدف و اراده سازمانیافته ما کارگران و انقلابیون سوسیالیست نداشته باشد. وقوع این نوع "انقلاب"ها در ایران به همان اندازه سال ٥٧ یا به اندازه "انقلاب" ها ی "بهارعربی" نسیب مردم تشنه آزادی و برابری خواهد شد.
خواستم تاکید کنم برای به سر انجام رساندن یک نبرد واقعی و کارگری-سوسیالیستی سرنگونی طلبانه علیه چنین رژیمی نیازمند سازماندهی تشکلهای قدرتمند کارگری و ایجاد احزاب نوین سیاسی و انقلابی هستیم. نیازمند تغییر ساختاری و تغییر در نگرش و سنتها و سیاستهای ٩٩ درصد کلیه احزاب و نیروهای موجود در طیف چپ هستیم. جامعه وقتی میتواند به میدان نبرد نهایی قدم بگذاردکه وجود واقعی یک مجموعه احزاب مسئول و جدی، و بطڕیق اولی وجود یک آلترناتیو روشن و انقلابی و سوسیالیستی قدرتمند را سراغ داشته باشد و به آن اعتماد کند. نمیشود همینطوری در تاریکی سنگ پرتاب کرد! اگر کسی از حرفهای من دلخور است و یا از نظر فرهنگی برایش سخت است قبول چنین واقعیتهای، لطفا توضیح دهند چرا جریان با سابقه و خیلی کمونیستی آنها توان سازماندهی یک مقاومت از نوع کوبانی و عفرین را ندارند؟ مگر جمهوری اسلامی و جنایتش چه چیزش از داعش و ترکیه کمتر است؟ همه اش “فضای سرکوب باعث شده است”؟ بنظر میرسد این جمهوری اسلامی خوب به داد توجیهات بی عملی اینها رسیده است. این تجارب نشان میدهد حتی گاها سیاست بسیار شفاف و کلمه به کلمه کمونیستی نیست که میتواند جامعه و مقاومت و نبرد جدی را سرو سامان داد. یا حداقل صرفا با داشتن”سیاست کمونیستی” روی کاغذ اما در میدان نبرد واقعی بدون پراکتیک انقلابی بودنها نمیتوان سنگی روی سنگی گذاشت. وجود اراده و از خود گذشتی و عبور از زندگی مجلل و راحت طلبی و جسارت رهبری داشتن و غیره نیز بخش مهمی از ملزومات انجام هر عمل انقلابی و یا نیمچه انقلابی در جامعه است. من “رهبرانی” را میشناسم که حقیقتا دو روز حتی عرق هم نریخته و معنی گرسنگی هم نمی فهمند چه رسد به پراکتیک انقلابی و کمونیستی، اما برای تعدادی همینها یک پیغمبر تمام عیار هستند. تا این فرهنگ بورژوائی به اسم “چپ” وجود داشته باشد نباید به چنین سازمانها و افرادش هیچ امیدی داشت.
.
تجربه حداقل یک قرن اخیر حاکمیت دو نظام پادشاهی -شونیستی و اسلامی - شعیه گری و حامیان و حافظان نظام ضد انسانی سرمایه داری بر کشور ایران به هر کسی که به دنبال خلاصی از چنگ این جنایتکاران است و واقعا برای یک جامعه آزاد، برابر، مرفه، خوشبخت و بری از تبعیض و استثمار و سرکوب و خرافه گری دینی و ملی در تلاش است، ثابت کرده است است، وبیش از هر زمانی عیانتر شده است، که بدون پیروزی طبقه کارگر و سوسیالیسم، و کسب قدرت سیاسی و دولتی از جانب این جنبش و طبقه، ایران بعداز جمهوری اسلامی، بازهم یک ایران تحت سرکوب و جنایت و استثمار و نابرابری و مملو از فقر و درد و رنج و جنایت و افسار گسیجتگی سرمایه داری برای اکثریت شهروندان خواهد بود! ما همه صف آزادیخواهان را به اتحاد حول تلاش برای کسب پیروزی جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر فرامیخوانیم!، نه حول شگرد فریبکارانه و ارتجاعی "همه با هم بودن"های که شیادان سیاسی بورژوا و پوپولیست در پوزسیون و اپوزسیون آنرا هر روز جار میزنند تا نظام طبقاتی وحشی سرمایه داری و حاکمیت سیاه بورژوا-رتجاعی خود را همچنان حفظ نمایند. تاریخ سرنوشت آینده ایران را باید کارگر و سوسیالیسم و انسانهای آزادی و متمدن رقم بزنند! این ممکن است اگر جنبش ما و رهبران کارگری و کمونیست به این منفعت طبقاتی و مبارزه خطیر خود واقف باشند و این مهم را برهمه مصالح دیگر ترجیح دهیم.
زنده باد آزادی، زنده باد برابری، زنده باد نظام شورائی و سوسیالیستی، مرگ بر جمهوری جنایتکار اسلامی و نظام ضد انسانی سرمایه داری حاکم بر کشور!
منبع: شماره ١١٧ نشریه سوسیالیسم امروز ١ بهمن ١٣٩٨ ٢١ ژانویه ٢٠٢٠ همچنانکه اشاره شد نیروی محرکه و مفهوم آزادیخواهانه و بستر اصلی چنین انقلابهای انقلابی نیز اساسا طبقه کارگر و مردم زحمتکش و مبارز شکل میدهند. روشن است بحث ما در باره انقلابات واقعی و طبیعی شکل گرفته از پائین جامعه علیه دولت و حاکمیت سرمایه داران و نمایندگان سیاسی آنها در قالب دولت چه در شکل “ملی” و چه در شکل “اسلامی” است، نه هر نوع “انقلابی”، مانند “انقلابات مخملی”، و یا تغیر حاکمیتها از طریق “رژیم چنج” و دخالت قدرتهای امپریالیستی یا دراثر دعوا و فروپاشی و کودتاه از درون صفوف خود طبقه حاکمه بورژوائی، اینها اگر اسمشان انقلاب باشد انقلابات ارتجاعی و از بالا و بدون دخالت واقعی انقلابیون و رهبری و هژمونی رادیکال و آزادیخواهی و سوسیالیستی “پائینیها” صورت میگیرد. کشورهای “بهارعربی” و دست بدست شدن بخشی از استبدادهای حاکم و جایگزینی شان به مستبدین دیگری و همچنین تحمیل جنگ و سناریو سیاه طولانی مدت در کشورهای منطقه خود بخشی از این تحولات ضد انقلابی هستند که برخی آنرا “انقلاب” نامگذاری کرده اند، همانطوری که در طول ٤١ سال اخیر برخی از این جریانات اپوزسیون چپی و ملی و اسلامیگرا نیز حداقل ٤١ بار اسم هر حرکتی ولو ارتجاعی را نیز در ایران انقلاب گذاشتند تا واقعیت انقلابی و زیرورو کننده عمل انقلابی و اجتماعی کارگری و آزادیخواهانه را لوس و تحریف نمایند. همانگونه که مفاهیم سیاسی و طبقاتی خیلی پدیده های دیگر انقلابی را نیز به نفع جنبش راست و پوپولیستی از طرف بخشی از خود چپ تماما از محتوا تو خالی شده اند.
|
||
مطالب مرتبط |
||
|
||
Copyright © 2006 azadi-b.com |