جریان تظاهرات کنونی در ایران از خارج هدایت نمی شود

مطالب ترجمه شده
November 29, 2019

گاهنامۀ هنر و مبارزه

 

جریان تظاهرات کنونی در ایران از خارج هدایت نمی شود

آندریوف کوریبکو

مرکز پژوهشهای جهانی سازی، 27 نوامبر 2019

مشکل ایران این نیست که نیروهای خارجی در کشور هرج و مرج اخیر را تشویق و یا حتا از مخربترین آشوبگران [ حرفه ای]  پشتیبانی می کنند. مشکل اصلی این است که اکثریت عظیم شرکت کنندگان در این تظاهراتی که در سراسر کشور به وقوع پیوست دلایلی خوبی برای آمدن به خیابان داشتند، و جنبش اصیل مردمی را نمایندگی می کردند.

در ایران، از وقتی که دولت قیمت بنزین را افزایش داد، هر لیتر 4000 ریال (تقریباً 0،09 یورو)  در هفتۀ گذشته،  راهکار سهمیه بندی را تحمیل کرد که 60 لیتر در ماه است تا بتواند پرداخت مستقیم به خانواده ها را تأمین کند و در عین حال از فعالیت قاچاق بنزین جلوگیری کند زیرا برخی از رژیم کمک مالی که پیش از این وجود داشت سوء استفاده می کردند. شهروندان ایرانی تا پیش از این می توانستند تا 250 لیتر بنزین در ماه را به قیمت 10000 ریال خریداری کنند، ولی از این پس باید 30000 ریال فراتر از 60 لیتر بپرازند. گرچه قیمت بنزین نسبت به استانداردهای غربی خیلی اندک بنظر می رسد ولی برای ایرانیان متوسط با توجه به بحران اقتصادی که گریبان کشور را گرفته خیلی سنگین است. بحران اقتصادی اندک اندک به دلیل اعلام مجازات های یک جانبه و به اجرا گذاشتن آن توسط ایالات متحدۀ آمریکا رو به وخامت گذاشته است. در این روزهای گذشته هیچ جای شگفتی نیست که ده ها هزار نفر برای اعتراض به چنین تصمیمی به خیابان آمده باشند، زیرا این رویداد در پیوند با بی اطمینانی فزاینده در مورد آیندۀ اقتصادی ایران شرکت دارد. ولی پس از این که برخی آشوبگران به مأموران پلیس حمله کردند، آتش سوزی براه انداختند و برخی ساختمانها را اشغال کردند برخی از تظاهرکنندگان نیز در پی آنان دست به حرکات خشونت آمیز زدند.

رئیس جمهور روحانی اعلام کرد که « تظاهرات و اعتراض حق قانونی مردم است ولی چنین امری با ایجاد هرج و مرج فرق دارد»، سپس او قویاً هشدار داد که اقدامات سرکوب فوری خواهد بود و اظهار داشت که «ما نمی توانیم اجازه دهیم که با شورش نا امنی بر کشور غلبه کند».

آیت الله[1] به سهم خود هوشمندانه از ابراز عقیده دربارۀ حکمت افزایش قیمت اخیر خود داری کرد و اظهار داشت که « در این زمینه کارشناس نیست»، ولی با تصمیم دولت دربارۀ اصلی که رهبران سه شاخۀ دولت پس از مشاورت کارشناسان صلاحیت دار بر سر آن توافق کرده اند ابراز همبستگی کرد. رهبر معظم تأیید کرد که « بی گمان مردم نگرانند یا از چنین تصمیمی خشمگین شده اند» ولی در عین حال « هولیگان » و «اوباش» را که اخیراٌ دست به «اعمال تخریبگرانه» زده اند متهم دانست. او اظهار داست که این موضوع « به ناامنی و مشکلات دیگر دامن می زند» و « بدترین مصیبت برای همۀ کشور و برای همۀ جامعه است».

او [آیت الله] بی گمان روی این موضوع حق دارد و در عین حال حق دارد هشدار دهد که « همۀ مراکز مغرض جهان که علیه ما اقدام می کنند این اعمال [خرابکارانه] را تشویق کرده اند...از خاندان پهلوی بد سرشت مصیبت آور تا فرقۀ تروریست منافقین که دائماٌ چنین اعمالی را از طریق شبکه های اجتماعی و کانالهای دیگر تشویق می کنند.»

ولی مشکل ایران نیروهای خارجی نیست که از دیدگاه سیاسی اغتشاشات را تشویق می کند، و نه حتا تا حدودی پشتیبانی از آتش بیاران در ارتکاب به اعمال خشونت آمیز، مسئله این است که اکثریت شرکت کنندگان در این تظاهرات ملی به دلایل بر حق و قانونی به خیابان سرازیر شدند و یک جریان اصیل مردمی را تشکیل می دهند. نیروهای انتظامی نیز حق دارند آنانی را که به اعمال جنایتکارانه علیه مردم و یا اعمال تروریستی علیه دولت دست می زنند سرکوب کنند، ولی منحصر دانستن اتهامات به مأموران خارجی در رویدادهای اخیر، ساده اندیشی خواهد بود. گرچه ایالات متحده مستقیماً از چندین سال پیش مسئول اختلال اقتصادی در ایران است، این امر «سیاسی ناخوش آیند» یعنی سیاست تحریم طبیعتاً موفق به ایجاد شرایطی شد که مردم را گهگاه به خیابان کشاند (و به ویژه پس از رویدادهای « مسبب » مانند افزایش اخیر قیمت بنزین)، که متعاقباً (خواسته یا ناخواسته) به «سپر انسانی» تبدیل شد تا عوامل شورشی پشت آنان علیه دولت دست به حملات تهاجمی بزنند[2]. تا وقتی که توده های معترض در خیابانها هستند می توانند طبیعتاً سپر بلای آنان باشند و از آنان « حفاظت » کنند، نیروهای انتظامی نیز در پاسخ به اغتشاشگران از بیم «خسارات جانبی» خود داری می کنند.

با توجه به سر ریز شدن اغتشاشات اخیر و با سرعتی که در سراسر کشور گسترش یافت، و شدت برخی تظاهرات شورشگرانه، اغراق نگفته ایم اگر بگوئیم که ایران با آغاز یک بحران روبرو می باشد که اگر راه حل مناسبی پیدا نکند می تواند به راحتی در مسیرهای غیر قابل کنترلی به جریان بیافتد. این روند می تواند به بی ثبانی خودگردان بیانجامد و به این ترتیب مداخلۀ خارجی در امور داخلی کشور را تسهیل کند.

کلید در کنترل خشم مردم و تفکیک تظاهر کنندگان قانونی از شورشی های حرفه ای ست، و این امر امکان پذیر خواهد بود، فقط در صورتی که دولت اعطای امتیازاتی را بپذیرد تا آنان را برای ترک خیابانها تشویق کند. ولی این «اعطای امتیاز» نیز خالی از خطر نیست زیرا در عین حال می تواند به تظاهر کنندگان و شورشی های (حرفه ای) که خود را پشت آنان پنهان کرده اند شهامت بیشتری بدهد، ولی پذیرش این خطر ارزش آزمون آن را خواهد داشت.

آیت الله با هوشمندی از ابراز عقیده دربارۀ افزایش قیمت خود داری کرد و به پشتیبانی از اصلی که رهبران سه شاخۀ دولت دربارۀ آن تصمیم گرفته بودند بسنده نمود، و به گونه ای که در حاشیه امکان مانور خودش را برای پیشنهاد « راه حل مصالحه جویانه» در صورتی که ضروری بداند حفظ کرد. این موضوع می تواند برخی از غیر مردمی ترین مقامات مسئول در این تصمیم گیری را مثل فیوز بپراند.

***

اگر دولت بخواهد در موضع نفی هر گونه «واگذاری امتیاز» (نمادینه یا اساسی) پافشاری کند،  پیش از پاسخ گوئی قدرتمندانه (با استفاده از ابزار سرکوب) به شورشی ها، در خطر رادیکالیزاسیون اکثریت تظاهرکنندگانی قرار خواهد گرفت که تابع قانون بوده و با نیّت بر حق و صادقانه به میدان آمده اند. در نتیجه، این گروه از مردم معترضِ قانونمدار در معرض دو آتش قرار می گیرند و به این ترتیب هستۀ پویای انقلاب رنگی[3] رو به وخامت خواهد گذاشت یعنی همان چیزی که دولت می خواهد با آن مقابله کند. علاوه بر این، هر گونه تلاش برای معرفی جنبش اعتراضی به عنوان پی آمد صرفاً مداخلۀ خارجی حامل این خطر هست که شکایات اقتصادی واقعی [و بر حق] مردم بی اعتبار و غیر قانونی تعبیر شود، و دولت را از هر گونه مسئولیتی در بحران تبرئه کند. با وجود این، با توجه به ناآرامی های اخیر در عراق و همسایگانش در لبنان، دولت باید درک می کرد که وقت مناسبی را برای افزایش قیمت بنزین انتخاب نکرده است.

در اینجا موضوع این نیست که بگویم دولت « سزاوارد » چنین پاسخی بوده، ولی این واکنش با وجود مسائل امنیتی در ابعاد منطقه ای کاملاً پیشبینی پذیر بود[4]. دولت حق دارد به شکلی که مناسب می داند به شورشیان پاسخ بگوید، همانگونه که حق دارد سیاستهایش را به اجرا بگذارد، ولی این مجموعه باید با مسئولیت همراه باشد به شکلی که شانس بازگشت آشوب را تقلیل دهد و توفیق اقداماتی را که به اجرا می گذارد تضمین کند. تا وقتی که ناآرامی های جاری به هدایت نیروهای مردمی[5] ادامه یابد مشکلات امنیتی ایران اهمیت ویژه ای خواهد داشت.

 

لینک متن اصلی :

https://www.mondialisation.ca/les-manifestations-qui-se-deroulent-actuellement-en-iran-ne-sont-pas-pilotees-depuis-letranger/5639267

ترجمۀ حمید محوی

گاهنامۀ هنر و مبارزه/ پاریس/ 29 نوامبر 2019

 

 

 

 

 

 

 

[1] Quant à l’Ayatollah

[2]  مترجم : نشانه های عینی حاکی ازاین امر است که این عملیات تهاجمی از خارج نیز هدایت شده است. برخی ویدئوها حتا تظاهر کنندگان را به حمل سلاح سرد تشویق کرده و این عمل را به بهانۀ «دفاع از خود» توجیه می کند. علاوه بر این داستان واقعۀ دیگری وجود دارد که حاکی انتقال فهرست اسامی افرادی ست که از طریق ترکیه به کشور ثالثی برای آموزش خرابکاری در چارچوب جنگ ترکیبی مسافرت کرده بودند، ولی چرخ گردان چنین می خواهد که  سرویس اطلاعاتی ترکیه این فهرست را در اختیار اطلاعات ایران قرار می دهد. این داستان واقعه که باید خیلی با احتیاط از آن یاد کنیم، حتا می گوید که افزایش قیمت بنزین به شکلی که به وقوع پیوست، یعنی بی مقدمه و نابهنگام، در واقع دام سرویس های اطلاعاتی ایران برای جلو انداختن عملیات این افراد به ثبت رسیده در فهرست ترکیه بود. زیرا در ساخت و ساز جنگ ترکیبی گاهی به شکل اتفاقی «رویداد مسبب» یا « رویداد آغازگر» می تواند برنامۀ اغتشاش را بجلو بیاندازد و نمونه اعلام ناگهانی افزایش بنزین بود که رویداد « مسبب یا محرک» (بخوانید فرصت طلائی) به عنوان علامت برای آغاز اغتشاش،  تقویم کار خرابکاران را تسریع کرد. روشن است که پادشاهی نئولیبرالیسم به پشتیبانی خود ولایت فقیه و دستگاه دین اسلام در ایران در جایگاه مانیفست تبعیض و طبیعتاً خشونت طبقاتی با اتکا به معادلهای قدسی و کلام قصار و ورد جادوئی همۀ تروریستهای ساکن بورژوازی و باستی هیلزهای جهان « انشا الله »، خیلی پیش از عرضۀ «رویداد مسبب یا فرصت طلائی» برای شورشیان، شکاف طلائی اجتماعی و اقتصادی را برای توفیق جنگ ترکیبی فراهم کرده اند، توطئۀ های خارجی بی گمان از فقر گسترده که به یاری همۀ قدیس های گرامی (ع) و معجزه گر میان بیش از 80 میلیون ایرانی تقسیم شده تا لذت زندگی آنان را از کار عبادت باز ندارد، بخوبی و به همان اندازه هوشمندانه که سرویسهای اطلاعاتی خوش شانس ایرانی استفاده می کنند. تکنولوژی آمریکائی در ابداع جنگ ترکیبی، دائماٌ در جستجوی شکافهای طلائی ست تا نه فقط آن را وخیم تر کند بلکه از آن  بهره برداری و بخوانید یار گیری  کند. به دوستانی که به موضوع جنگ ترکیبی می پردازند، پیشنهاد می کنم روی حرکات ایالات متحده و اپوزیسیون پنتاگونی مزدور خائن چندان پافشاری نکنیم، چون که اینها را می شناسیم و می دانیم که ضربه از کجا می آید و فوراً  گارد می گیریم، این گارد گیری و دفاع در ما درون سازی شده و در فلات و قارۀ ایران پنج هزار ساله است،  ولی باید در بارگاه هارون الرشید دقت نظر بیشتری داشته باشیم، یبشتر باستی هیلز را نگاه کنیم، بنگاه های معاملات ملکی، خصوصی سازی ها را نگاه کنیم، ابزارهای جنگ ترکیبی علیه ما اینها نیز هستند.

 

[3] révolution de couleur

[4]  مترجم : به پا ورقی شمارۀ 2 مراجعه کنید. بنظر می رسد که کریبکو هنوز از ماجرای انتقال فهرست شورشیان حرفه ای از سوی  سرویس اطلاعای ترکیه به ایران بی اطلاع است. البته در صورتی که چنین گزارشی حقیقت داشته باشد. شورش پیش از آنکه خواست شورشگران باشد خواست خود دولت بوده است تا تدارکات جنگ ترکیبی را ناکام بگذارد. برخی از ناکام ماندن 2 میلیارد دلار گفته اند که بن سلمان برای این عملیات هزینه کرده بود.

 

[5]  مترجم : همان گونه که محمد رضا حنانه اخیراً در مقاله ای زیر عنوان « بنزین و مبارزۀ اقتصادی کارگران»، منتشر شده در مجلۀ هفته 28 نوامبر 2019 ، نوشته است : « بدون ابزارهای نبرد، کارگران در رویدادهای آینده آلت دست بورژوازی داخلی و بورژوازی امپریالیستی می‌شوند.». این نظریه کاملاً صحیح و استراتژیک است،  مردم ایران این واقعیت تاریخی اجتماعی را در سال 1357 در فروپاشی نظام شاهنشاهی آمریکائی تجربه کردند، زیرا استبداد حاکم هیچ رقیبی را بر نمی تابید، و نقد اجتماعی جائی نداشت (عملکردی نیز نداشت)، و مردم هیچ مؤسسه ای بجز مسجد و دستگاه دین اسلام نداشتند. امروز ممنوعیت نقد در دین اسلام که قانون اساسی کشور ما را برای « ابد و ازل» مهر و موم کرده است در حد وظیفۀ دینی ارتقا یافته. در نتیجه تا وقتی حزب فقط حزب الله باشد شکاف های « طلائی » برای جنگ ترکیبی در جامعۀ ایران آینده ای «درخشان» خواهند داشت و چنانکه پیروز شود باری دیگر ایران و ایرانیان را در ظلمت ابدی و ازلی دیگری فرو خواهد برد. از این دیدگاه، جمهوری اسلامی با تمام دار و دسته های نئولیبرال و با تمام باستی هیلزها و خصوصی سازیهایشان  به همان اندازه در تبانی با جنگ ترکیبی هستند که اپوزیسیون های پنتاگونی مزدور خائن. امروز که 1400 سال از کشتار مردم استخر می گذرد، دستگاه دین اسلام به عنوان مانیفست طبقۀ حاکم در وابستگی فنی (دست کم وابستگی فنی به بیان خود حضرت آیت الله) به کشورهای امپریالیستی و حتا به خود آمریکا (دست کم برای خرید گندم) در پی خصوصی سازی مهمترین امور استراتژیک کشور است، حتا خصوصی سازی در ارتش، و خصوصی ها را تا مقام قهرمان ملی ارتقا داده اند تا تارو پود حیات اجتماعی ایران را بیش از پیش به گروگان یک عده اوباش سیاسی و اقتصادی درآورد. الگوی متعالی این خصوصی سازی کشورهای اروپائی مانند فرانسه است که امروز مردم فرانسه را با جلیغۀ زرد به خیابانها کشانده و سوژه های سرمایه دار مانند [ بارون ارنست آنتوان سلیر دو لابورد ] کارفرمای کارفرمایان فرانسه شجاعانه می گوید « ما آن چیزی هستیم که داریم» یعنی اینکه هویت ما به مال و ثروت ما بستگی دارد و به همین علت امانول مکرون چندی پیش گفته بود  «افرادی هستند که همه چیز هستند و افرادی هستند که هیچ چیز نیستند». حالا باید بدانیم این ثروتها از کجا در حساب یک عده جمع شده؟ حالا رژیم اسلامی می خواهد پا جای پای دزدان سرگردنۀ اروپائی بگذارد. خوشبختانه در ایران اساتید جامعه شناس و دانشجویانشان با واژگان بوردیو مانند «خشونت نمادینه» آشنائی دارند، این خشونت همان خشونت طبقاتی ست. آنانی که می خواهند خطر جنگ ترکیبی را از کشور ما دور کنند و تلاشهای دشمنان ایران را  ناکام بگذارند، باید بفکر شکافها باشند که یکی از ابزارهای جنگی در جنگ ترکیبی علیه ماست. دیوارهای باستی هیلز یک شکاف عظیم است.

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com