انسان باشید فرزندانم!
مطالب ترجمه شده
October 06, 2019ترجمه داستانی کوتاه از عزیز نسین؛
………………………..
انسان باشید فرزندانم!
بابا مورچه و ننه مورچه، بچه مورچه ها را به دور خودشان جمع کرده بودند، و به آنها درس مورچه بودن رو یاد میدادن...
بابا مورچه، اینطوری حرفهاشو رو تموم کرد:
-ما رو الگو و سرمشق خودتان قرار بدین، ما هر کاری میکنیم، شما هم عین همان کار را انجام بدین!
بچه مورچه ها به بابا مورچه و ننه مورچه نگاه کردند! اونها هرکاری کردند بچه مورچه ها هم عین همون کار رو انجام دادند.
در تابستان خورد و خوراکشان را جمع کردند وآنرا زیر خاک قایم کردند و زمستونا به خواب زمستانی فرو رفتند. در وقت و زمانش هم تخم گذاری کردند.
بابا و ننه مورچه، دوباره بچه هاشونو به دور خودشون جمع کردند و بابا مورچه رو به بچه ها گفت:
...
بابا و ننه ماهی، بچه ماهی ها رو به دور خودشون جمع کرده بودند و به اونها درس ماهی بودن یاد می دادند. بابا ماهی اینجوری حرفهاشو تموم کرد:
بچه ها پرسیدند:
بابا ماهی جواب داد:
بچه ماهی ها به ننه و بابا ماهی نیگا کردن و اونها هر کاری کردند، بچه ها هم عین همون کارها رو انجام دادند. در دریا شنا کردند، ماهی های کوچیک تر از خودشون رو بلعیدند، و توسط بزرگ تر از خودشون بلعیده شدند. تخم گذاری کردند و نسل خودشان را ادامه دادند...
بابا و ننه ماهی بچه هاشونو دور خودشون دوباره جمع کردند. بابا ماهی رو به اونها گفت:
بچه ماهی ها گفتند:
...
بابا اردک و ننه اردک، جوجه اردک ها رو به دور خودشون جمع کرده بودند و به اونها درس اردک بودن یاد میدادن. بابا اردک اینطوری نصیحت هاشو تموم کرد:
بابا اردک گفت:
بابا اردک و ننه اردک دوباره بچه هاشونو به دور خودشون جمع کردند. بابا اردک گفت:
بچه اردک ها گفتند:
...
بابا هاپو و ننه هاپو، توله هاشونو به دور خودشون جمع کردند و به اونها درس سگ بودن را یاد می دادند. بابا هاپو اینجوری حرف هاشو تموم کرد:
توله سگ ها پرسیدند:
بابا هاپو جواب داد:
توله سگ ها به بابا ننه شون نیگا کردند. اونها هر کاری انجام دادند، توله سگ ها هم عین همون کار رو انجام دادند. عوعو کردند. کشیک کشیدند و نگهبانی دادند. صادق و وفادار بودند. جفت گیری کردند و توله پس انداختند.
بابا هاپو و ننه هاپو، دوباره بچه هاشونو به دور خودشون جمع کردند. بابا هاپو رو به بچه ها گفت:
...
گوساله، گاومیش، ماهی، وال و نهنگ، شتر، فیل، مار، گوسفند و خلاصه هر چقدر حیوان نر و ماده روی کره زمین وجود داشت، برای اینکه بچه هایشان مثل خودشان بشوند و هرکاری را که خودشون انجام داده بودند به بچه هاشون توصیه کردند. بچه حیوان ها هم به پدر مادراشون نیگا کردند و راه اونها رو ادامه دادند و دست آخر همه شون به یک حیوان خوب تبدیل شدند. بابا و ننه حیوانها هم در حال مرگ، گفتند که از بچه هاشون راضی هستن و حق شون رو حلال کردند.
...
پدر و مادر انسان هم بچه هایشان را به دور خودشون جمع کردند و به اونها درس انسان بودن رو یاد می دادند. بابا آدم هم اینجوری حرف هاشو تموم کرد:
بابا آدم جواب داد:
بچه ها هم به پدر مادرشون نیگا کردند. اونا هر کاری کردند، بچه ها هم عین همون کارها رو انجام دادند و همگی اونها هم دقیقا شبیه پدرانشان شدند.
بابا آدم و ننه آدم دوباره بچه هاشونو دور خودشون جمع کردند. بابا آدم رو به اونا کرد و گفت:
و نهایتا هم ما می میریم. حیف اون زحمت هایی که براتون کشیدیم! همه اون زحمتها به هدر رفت. تمامی حق مان حرامتان باد! و خدا همه تون رو لعنت کنه!
بچه ها تعجب کردند و رو به پدر ومادرشون گفتند:
عزیز نسین
لینک داستان با صدای خود عزیز نسین:
https://youtu.be/ISoFvxI_Zis
.....
ترجمه: هیرش مجیدنیا/ اکتبر ۲۰۱۹