نگاهی دقیقتر به اتفاقات اخیرهفتتپه!
گرایش مارکسیست های انقلابی ایران
October 04, 2019نگاهی دقیقتر به اتفاقات اخیرهفتتپه!
تجربه مبارزات ده ساله گذشته کارگران نیشکرهفتتپه فرازونشیبهای فراوانی را پشت سر گذاشته است. آنان از خلال آزمون و خطا و درتجربه عملی تاکتیکهای مناسب برای پیشبرد مبارزه را یافته و به بوته آزمایش گذاردند.
شاید بتوان گفت مهمترین دستاورد این مبارزات همانطورکه درشعار اسماعیل بخشی “نان، کار، آزادی، اداره شورایی” منعکس شد، وقوف وآگاهی به اهمیت تکیه برقدرت کارگران که در تشکلات مستقل خود گرد آمدهاند تا با اعمال کنترل کارگری بر تولید، نان و امنیت شغلی خود را تضمین کنند، بوده است. این شعار در اساس و محتوا منافاتی با ارکان سرمایه داری نداشته و درتمامی نظامهای سرمایهداری امکانپذیر است؛ اما صاحبان سرمایه و دولت هار و سرکوبگر سرمایهداری حامی آنان درعمل نشان دادند که نه تنها قادر به تضمین آن نیستند بلکه حتی توانایی پذیرش این اصل پذیرفته شده جهان سرمایهداری را نیز ندارند. آنان همچنان مدافع منافع عقب ماندهترین لایه های سرمایهداری یعنی دلالان و رانتخواران بوده و در آینده نیز خواهد بود.
اگرآنان ادعایی به جز این دارند چگونه میتوان حمایت دولت از امثال اسدبیگیها را، که گویا مدیرعامل و سرمایه گذار اصلی آن امید اسدبیگی اینک به جرم اختلاس در زندان بوده و یا فراری داده شده است، توجیه نمود؟
مگر نمیتوان قانوناً کارخانه را به جرم همین اختلاس و بهازای قروض حاصله به بانکها، از مالکیت وی خارج نمود و دولتی کرد؟ حتی نمی گویم به شوراهای کارگری سپرد، می گویم “دولتی کرد”؛ که تشت رسوایی کارخانههای دولتی هم قبلا از بام افتاده و ماهیتش برای کارگران روشن است.
اما در مقابل، دولت چشم برهمه این واقعیتها بسته وهنوز دست آقایان “سرمایهدار خصوصی” (یا بهتر است بگوئیم اختلاسگران و دزدها ) را باز می گذارد که هرچه میخواهند بتازند.
آنان کارگران را اخراج میکنند واین یکی با اشاره به مواد قانونی آن را موجه جلوه میدهد.
آنان با تهدید به اخراج تلاش میکنند تامانع شرکت کارگران دراعتصاب حمایتی از کارگران اخراجی شوند؛ و این یکی با جلب کارگران نافرمان به اداره اطلاعات شوش و پرونده سازی وزندان عملا ازشرکت آنان جلوگیری می کند.
آنان با اخلال درتولید، میزان شکر تولیدی را از۱۲۰ هزار تن به۲۹ هزار تن می رسانند و این یکی با حمایت از رانتخواران وارد کننده شکر کارگران تولید کننده داخلی را بیکار کرده وبه خاک سیاه مینشاند.
همه این مثالها نشان میدهد که چگونه دست سرمایهداران و دولتهای سرمایهداری در دست یکدیگر است. یکی دزد است و دیگری چراغدار دزدی و شریک اموال دزدیده شده.
حال باید پرسید که چگونه می توان در درون چنین مناسباتی به امامزادهای مثل رئیسی که تازه یکی از مهمترین مهرههای شناختهشده در تثبیت نظام بوده و پرونده درخشانی در سرکوب و کشتار، ازجمله کشتار زندانیان سیاسی سال ۶۷ که دست وی تا مرفق به خون آنان آغشته است، دارد دخیل بست و انتظار داشت که وی به کمک و حمایت کارگران بیاید؟ مگر چاقو دسته خودش را میبرد؟ خانه بالا اگر هم کاری کند تعویض اسدبیگی با حسینبیگی است. آیا چنین تغییر مهره، تغییری در وضعیت عمومی کارگران و زحمتکشان جامعه ایجاد می کند؟
مگر در زمان صدارت ایشان نبود که کارگران هپکو را لتوپار کردند؟
مگر حکم جلب بیش از ۴۰ نفر از این کارگران که هنوز شش نفر آنان به عنوان لیدر و سازمانده پشت میلهها هستند توسط همین قوه قضائیه تحت نظرایشان صادر نشده است؟
مگر قاضی صلواتی که حکمهای نجومی برای اسماعیل، خنیفر، علی نجاتی و بقیه متهمان پرونده هفتتپه صادر کرد و کثافتکاریهای مالی و اخلاقی وی در فضای مجازی به کرات پخش شده، هنوز زیر نظر ایشان انجام وظیفه نمیکنند؟
یکی دیگر از امامزادههای تازه ظهور کرده سردار قاسم سلیمانی است که ناگهان در میانه اعتصابات و اعتراضات اخیر کارگران سروکلهاش پیدا شد. سردارکودککش، لقبی که ایشان در کشتارهای جنگ سوریه بدان ملقب شدند. سرداری که وظیفه صدور انقلاب اسلامی و “دفاع ازمستضعفین” در منطقه را به عهده دارد.
هرچه فکر کردم که مناسبت حضور ایشان را پیدا کنم متاسفانه نتوانستم. باز رئیسی دریکی از پیامهایش به کارگران گفته بود”خدا قوت”، ولی این یکی چه؟
تنها جوابی که به ذهن خطور میکند این است که دوباره سیاستبازان درصدد سوءاستفاده از احساسات و قدرت کارگران در جهت دستیابی به مقاصد کثیف خود هستند.
کارگران تاکنون برای رسیدن به اصل آگاهی و وقوف به لزوم اتحاد و اتکا به قدرت کارگران، این تولید کنندگان اصلی ثروت و قدرت در جامعه، در شوراهای مستقل بهای سنگینی پرداختهاند؛ خودسوزی کارگران در اثر فقر، کار کودکان، تنفروشی برای ادامه حیات و اخیرا ۱۱۰ سال زندان برای اسماعیل و یارانش. نمیتوان چنین تجربهای را به بهایی چنین اندک فروخت. این تجربه را باید در وجدان طبقه بایگانی کرد، حرمت گذاشت وتداوم بخشید.
حتی اگر بپذیریم که استفاده از تاکتیکهای متفاوت در مقاطع مختلف مبارزه لازم و جایز است؛ اما هرانتخابی بر اساس شرایط ویژه آن دوران قابل دفاع است، و اینک با قدرت میتوان گفت که انتخاب تاکتیک درخواست عاجزانه ازقدرتمداران درشرایط فعلی که هنوز پتانسیل انقلابی در درون کارگران وجود دارد انتخابی نادرست بوده و نتیجهای به جز رخنه فرصتطلبان و سودجویان و نهایتا یاس و افتراق به دنبال نخواهد داشت.
فراموش نکنیم که کارگران صاحبان اصلی قدرت هستند وحقوق خود را تنها از طریق تکیه بر قدرت خود و از طریق تشکل در تشکیلات مستقل و متحد خود به دست خواهند آورد. حق را نمیتوان عاجزانه طلب کرد. بنابه قول معروف: حق گرفتنی است ، نه دادنی.
گرایش مارکسیست های انقلابی ایران
۱۲ مهر ۱۳۹۸