|
||
سنگهای گذشته- پلههایی برای آیندهمطالب ترجمه شدهOctober 02, 2019 سنگهای گذشته- پلههایی برای آینده (تصویر در منبع اصلی) ولادتات مبارک، جمهوری خلق! اول اکتبر سال ١۹۴۹، هفتاد سال قبل، جمهوری خلق چین اعلام شد. تا اواخر جنگ جهانی دوم در نقشه سیاسی جهان دو چین وجود داشت. بخشی از قلمرو چین تحت تسلط کومینتانگ بود (حزب ملی، از سال ١۹۲۷ به حزب بورژوا- ملاکی بدل شد). بخش دیگر آن تحت حاکمیت حزب کمونیست چین بود. اتحاد شوروی از خط مشی حزب کمونیست چین، که جنگ با ژاپن را به پایان رساند، حمایت میکرد، اما کومینتانگ از سوی آمریکا پشتیبانی میشد. از سال ١۹۴۶- ١۹۴۹ چین درگیر جنگ رهاییبخش ملی، اما در واقع جنگ داخلی بود. این جنگ فاز پایانی انقلاب ملی- دموکراتیک بود، که به ستم اربابی- فئودالی و سلطه امپریالیسم خارجی بر چین پایان داد. ۳٠- ام سپتامبر سال ١۹۴۹شورای سیاسی مشورتی چین دولت مرکزی ملی چین را تشکیل داد. غلبه بر کومینتانگ و به قدرت رسیدن حزب کمونیست چین به برکت پشتیبانی تعیینکننده اتحاد شوروی مسیر شد. اول اکتبر سال ١۹۴۹ در پکن جمهوری خلق چین اعلام گردید و این تاریخ بمثابه جشن ملی جمهوری خلق چین برگزار میشود. روز بعد، اتحاد شوروی نخستین کشوری بود، که جمهوری خلق چین را برسمیت شناخت و با آن پیمان دوستی، اتحاد و کمک متقابل امضاء کرد. «در این تاریخ خلق چین از خاک برخاست و کمر راست کرد». این سخنان مائو تسه دون در روز اعلام جمهوری خلق چین را کمتر کسی در جهان غرب مورد توجه قرار داد. اما ان سخن به حساسترین سیم در جان ملت زخمه زد. هفتاد سال گذشته را میتوان به سه دورۀ ده، بیست و چهل ساله تقسیم کرد. ده ساله نخست با شعار «روسها و چینیها- برادران ابدی!» گذشت و به پیروزی معنا بخشید. در این دوره اولین برنامه پنج سالۀ چین اساس صنعتی کردن کشور را پایهگذاری کرد، که بدون آن جهش فعلی چین به جایگاه رهبری جهان غیر ممکن بود. در پی این، مرحلۀ بیست ساله در تاریخ جمهوری خلق چین- مرحلۀ ارادهگرایانه «جهش بزرگ»، زندگی پادگانی کمونهای خلقی، خودسری گاردهای سرخ- مرحلۀ گردش بسوی هرجومرج، اغتشاش و بحران فرارسید. این صفحات فاجعهبار تا آغاز رهبری دنگ شیائو پینگ یکی بعد از دیگری باز میشد. او موفق شد کشور را از گرداب هلاکتبار بیرون بکشد و قاطعانه به راه اصلاحات هدایت نماید. چهل سال اصلاحات به دورۀ اصلی خیزش کشور بدل شد: چین بسیار به عقب انداخته شده با موفقیت به پا خاست و در راه رهایی از فقر و عقب ماندگی به پیش میتازد. در سالهای نخستین برنامۀ پنج ساله، دوستی خلقهای بزرگ همسایه سرنوشت انسانی دهها هزار نفر را تحت تأثیر قرار داد. چینیها نه تنها با الگو برداری از تجارب ما، حتی از جهاتی آنها را بهبود بخشیدند. ابتدا، آنها به تعاونی کردن روستاها دست زدند، منتها بدون حذف زمینداری بمثابه طبقه. در اثر انجام این کار، اقتصادیترین مزارع حفظ و به اهرم رشد بهرهوری کشاورزی بدل گردید. و بعد، تحولات سوسیالیستی منعطف و بدون تغییر مالکیت در صنایع و بازرگانی خصوصی انجام شد. نه تنها سرمایه صاحبکار، حتی از فکر او به نفع خلق استفاده شد. چنین بود هدف ایجاد مؤسسات دولتی- خصوصی. وظیفه مدیر کلی به مالک سابق واگذار گردید، فقط یک نفر «کمیسر» در قالب دبیر کمیتۀ حزبی در کنار او جای گرفت. این نگرش نسبت به بورژوازی ملی باعث افزایش رغبت دیاسپور ثروتمند چینی به پکن گردید. درست همین دیاسپور بود که به ستون مالی اصلاحات تبدیل گردید. در حالیکه کشور ما به شهروندان مقیم خارج خود بدیدۀ مهاجران سفید یا معارضان بیبازگشت مینگرد، چینیهای مقیم خارج، همیشه مهمانان مطلوب حاکمیت پکن هستند. سرانجام، کمونیستهای چینی از تبدیل سوابق اجتماعی مردم به معیار اعتماد به آنها خودداری نمودند. فرزندان سرمایهداران، در کنار فرزندان مالکان، به عضویت سازمان جوانان درآمدند، به مدارس نظامی پذیرفته شدند. و این کار، والدین آنها را از مقاومت در مقابل انقلاب ظفرمند بازداشت. اما پس از پایان موفقیتآمیز نخستین برنامۀ پنج ساله، که بر مبنای تجربۀ اتحاد شوروی و با همکاری متخصصان ما تحقق یافت، مائو، رهبر کبیر به رویکرد ماجراجویانه «جهش بزرگ» متوسل شد. شعار «سه سال کار سخت- ده هزار سال خوشبختی» دهقانان را به انقیاد کشید، آنها را نه فقط به کار جمعی، حتی به ارتزاق از دیگ مشترک وادار کرد. تحت شعار «از انگیس سبقت میگیریم!»، تقریبا در همه حیاطها چدن بیکیفیت تولید میشد. «پرش بزرگ بسوی کمونیسم» به بدبختی کشور و مردم منجر گردید. چین پس از شکست «جهش بزرگ» در لبه پرتگاه قرار گرفت. در این وقت دنگ شیائو پینگ، شخصیت دولتی، سیاسی و حزبی چین پا به میدان گذاشت. او که هیچوقت رهبر اصلی کشور نبود، از اواخر سالهای هفتاد تا اوایل سالهای نود قرن گذشته، عملا رهبری چین را بر عهده داشت. اسم مستعار دبیر کل- شیائوپینگ بمعنی «بطری کوچک» بعنوان یک استعاره معادل همان اصطلاح «ریزه- پیزه» ما در چین بود. دنگ شیائوپینگ که سه بار از رأس هرم قدرت به زیر کشیده شد، دوباره به رأس آن برگشت. در چین با ارثیهای بمانند کلاف سر در گم، که پس از «انقلاب فرهنگی» عملا در شرایط جنگ داخلی اعلام نشده قرار گرفته بود، دنگ فکر جدیدی را مطرح کرد. او اصل «سوسیالیسم با ویژگی چینی» را توسعه داد، به اصلاحات اقتصادی در چین دست زد و کشور را به بخشی از بازار جهانی تبدیل کرد. او چرخش «از جزمگرایی به عملگرایی» را تحقق بخشید. چینیها با عطف توجه به چهل سال اصلاحات، امروزه چهار عنصر فرمول موفقیت خود را نام میبرند: اوّل- برای شروع قبل از شکستن ساختار سیاسی، ارتقاء بهرهوری اقتصادی لازم است. بویژه، که دورۀ گذار به یک قدرت مرکزی مقتدر و دارای اهرمهای مطمئن مدیریت نیاز دارد. دوم- بمنظور تأمین غذا و پوشاک اکثریت جمعیت در اسرع وقت، برای از میان برداشتن فقر، برای به حداقل رساندن هزینههای اجتماعی گذار به بازار و ایجاد فرصت استفاده از مزایای آن برای میلیونها انسان، نه از شهر، بلکه، از روستا باید شروع کرد. سوم- برای خصوصیسازی مؤسسات دولتی، بویژه، انحصارهای طبیعی نباید عجله کرد. بجای این، باید روی جلب سرمایۀ خارجی در مناطق ویژه اقتصادی جذاب برای شرکتهای خارجی تمرکز کرد، تا آنها بتوانند نه تنها در آنجاها ایجاد اشتغال نمایند، حتی سطح کلی فنآوری تولیدی کشور را ارتقاء دهند. چهارم- استفاده حداکثری از نقش تنظیم کننده دولت، بمنظور جلوگیری از قطبی شدن جامعه. بموجب این، تدابیر مختلفی بعمل آمد، که فاصله درآمد سه برابری ۵٠٠ میلیون شهروند و ۸٠٠ میلیون دهقان کاهش داد. زمانی که جمهوری خلق چین به راه اصلاحات قدم گذاشت، یک چهارم جمعیت چین در شرایط فقر و نداری بسر میبرد. اکنون دیگر میزان فقر مطلق در جامعه چین از ۲۵ ٪ به کمتر از ۲ ٪ رسیده است. حتی سازمان ملل متحد، که بندرت از پکن تمجید میکند، این را پیروزی بیسابقه بر فقر در تاریخ معاصر مینامد. در مدت چهار دهه اصلاحات ۲۵٠ میلیون نفر از فقر نجات یافت و همراه با آن ۲۵٠ میلیون نفر «چینی جدید» پدید آمد. و بر این اساس، حزب حاکم شعار برابری اجتماعی را دوباره مطرح کرد و همآهنگسازی جامعه، متوقف کردن و معکوس نمودن روند قطبی شدن، هموار کردن و از میان برداشتن تضاد منافع میان مناطق و بخشهای مختلف جامعه بعنوان هدف تعیین گردید. راه جدید چین نه فقط بمعنی تغییر اهداف، بلکه بمفهوم تغییر روشهای مدیریت بود. حزب کمونیست مدرن چین بجای آن که خود را در جایگاه ابزاری برای از میان برداشتن کهنه قرار دهد، اکنون در جایگاه بیانگر منافع ملی، یک حزب حاکم معاصر، قادر به داشتن دولت صالح، متکی بر قانون، دموکراسی و علم قرار گرفته است. مائو تسه تونگ به کشور کمک کرد تا به پا خیزد و به استقلال برسد. دنگ شیائوپینگ و وارثان او چین را ثروتمند نمودند. حالا نوبت شی جین پینگ است که در نظر دارد چین را به بازیگر قدرتمند جهانی همسطح با کشورهای پیشرو تبدیل کند. چین قول میدهد به پیشروی در مسیر صلح و توسعه ادامه دهد، بطور صریح بر اصل منافع تکیه نماید، از دعواهای عقیدتی دوری کند و نگاه صحیح به عدالت را عملی سازد. اما مسئلهای هم هست که رهبری «امپراطوری چین» توجه خاصی به آن دارد و آن مبارزه با فساد است. در چین از قرنهای پیش رابطهها، رشوهدهی، رشوهخواری و هدایای گرانبها بعنوان یکی از پایههای پایدار زندگی اجتماعی و وسیلۀ مطمئن برای رسیدن به هدف عمل میکند. با این حال، رهبری فعلی کشور جایی برای چنین «سنتها» در آینده پیدا نمیکند. از این رو، «جنگ صلیبی» واقعی علیه فساد آغاز کرده است. در دورۀ کارزار گسترده برای مبارزه با فساد، که پس از به قدرت رسیدن شی جین پینگ، رهبر فعلی جمهوری خلق چین آغاز شد، بیش از یک و نیم میلیون نفر عضو حزب کمونیست مجازات شد. از ماه دسامبر سال ۲٠١۲ در کشور «هشت قانون» ناظر بر رفتار مناسب مقامات با هدف ریشهکن کردن بوروکراسی، رباخواری و رفتار نامطلوب در خدمات دولتی اجرا میشود. نهاد نظارتی کشور در همه سطوح از مقامات بازرسی بعمل میآورد. اجرای این قانون موجب ابداع عبارتی شد، که همیشه در گزارشهای مربوط به فساد مقامات استفاده میشود: «نقض نظم و انضباط حزبی». پس از این اتهام متخلفان را، طبق روال معمول، با رسوایی از حزب اخراج، از همه پستها عزل و از درجه و جوایز محروم نموده، اموالشان را مصادره میکنند. آن زمان که عضویت در حزب در نوع خود تضمینی بود برای استفاده از تمامی پاداشها و جوایز احتمالی، سوءاستفاده از موقعیت و مقام، برای دریافت هدایای گرانقیمت، بردن خانواده بمرخصی بحساب دولت و برای تشکیل ضیافتهای پرهزینه، رشوه دادن و در امان ماندن گذشت. از سال ۲٠١۲ همه چیز تغییر کرد. اکنون فعالان حزب و کارمندان دولت موظفند معیارهای انضباطی را بطور جدی رعایت نمایند. از همه مهمتر این است که امروز در چین «مصونیت» وجود ندارد، حزب «هم ببرها، هم مگسها» را میزند. و در ماه آوریل سال ۲٠١۵ باز هم مبارزۀ گسترده سراسری با اسم رمز «شبکۀ آسمانی» برای دستگیری مقامات فاسد فراری به خارج و اعضای حزب کمونیست آغاز شد. مقامات چینی لیست اسامی ١٠٠ جنایکار فراری مظنون به فساد را به پلیس بینالمللی تقدیم نمودند. پلیس بینالمللی در مورد آنها «اعلامیۀ قرمز» صادر کرد. در دورۀ بعد از آغاز فعالیت «شبکۀ آسمانی»، چین تقریبا از ١۲٠ کشور جهان بیش از ۴۸٠٠ نفر از مظنونان به فساد، از جمله، ۵۴ نفر از افراد مندرج در لیست «قرمز» پلیس بینالملی به کشور بازگرداند. بموازات این، چین همچنین موفق شد وجوهی را بمبلغ تقریبا ۲ میلیارد دلار که بطور غیرقانونی به خارج برده شده بود، به کشور برگرداند. در داخل چین نیز یک عملیات دولتی تحت عنوان «شکار روباه» برای جستجوی مفسدان انجام میشود. اگر مردم عادی قبلا از نظام تک حزبی ناراضی بودند، به آن اعتماد نداشتند، تصور میکردند، که حزب کمونیست چین هرگز اعضای خود را مجازات نمیکند، اکنون، پس از هفت سال مبارزه بر علیه فساد، دیدند هیچیک از فاسدان چه در پائینترین پست، چه در بالاترین مقام نمیتواند از مجازات فرار کند. این واقعیت اعتماد عمومی به ساختار دولتی و کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست چین را تقویت کرد. امروزه مبارزه با فساد به اجتناب از هدر رفتن ثروتهای اجتماعی، توزیع ناعادلانه ثروتهای ملی و تقسیم جامعه به فقیر و غنی کمک میکند. همچنین، شرایطی را برای رقابت منصفانه در بازار ، حفظ نظم بازار و بهبودی محیط سرمایهگذاری فراهم میآورد، که برای تنظیم بموقع الگو توسعۀ اقتصادی و توسعه اقتصادی سالم و پایدار بسیار مفید است. کارشناسان غربی از سالها پیش اطمینان میدادند، که بازار و شکوفایی اقتصادی ناگزیر چین را به سمت الگوی غربی سوق میدهد، اما این اتفاق نیافتاد. سیاست اصلاحات و درهای باز، چین را از یک کشور عقبمانده و پرجمعیت جهان سوم به دومین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل کرده است. (تصویر در منبع اصلی) چین به پا خاسته: سال ۲٠١۹ به تازگی، شی جینپینگ رهبر جمهوری خلق چین هدف جدید حزب کمونیست را تشریح کرد: «ساختن یک کشور سوسیالیستی معاصر، ثروتمند، دموکراتیک، متمدن، متوازن، نوین». و برای تحریک اعصاب بسیاری از ناظران خارجی اظهار داشت: «چین آماده است خردمندی و برنامۀ توسعۀ خود را با سایر کشورها در میان بگذارد». «همچنین، شی جینپینگ در کنگره نوزده حزب کمونیست بر وفاداری انقلاب چین به فلسفه کسی که مانو او را «آموزگار بزرگ» خود مینامید، تأکید کرد. آن کس، یوسف استالین بود. شی جینپینگ خود را در موقعیت مدافع میراث استالینی قرار داد. هنگامی که هجدهمین کنگره حزب وی را به عالیترین مقام خود انتخاب کرد، او گفت: بیاعتنایی به تاریخ اتحاد شوروی و حزب کمونیست اتحاد شوروی، بیاعتنایی به لنین و استالین، لاقیدی به هر چیز دیگر برابر است با پوچگرایی تاریخی. چنین غفلتی اندیشه ما را تهدید میکند و سازمان حزبی را در تمام سطوح مختل میسازد»*. با این حال، آیا ممکن است رهبران روسیه و سایر کشورها از تکبر اجتناب نموده، از خردمندی کشور باستانی بهره ببرند؟ زمانی که ما به دامن دنیای متمدن فروغلطیدیم، چینیها موفق شدند از درّه بدهی خارج شوند و یک کشور موفق و با محوریت اجتماعی ایجاد کنند. و به ویژه، تجربه آنها در مبارزه با فقر، با قشربندی اجتماعی، بیقانونی بوروکراتیک و از همه مهمتر، با فساد، قابل تأمل است. یک ضرب المثل چینی می گوید: «فقط راه اشتباه وجود دارد، اما شرایط ناامید کننده وجود ندارد». و میخواهم مطمئن باشم زمانی فرامیرسد که ما دوباره همصدا با هم خواهیم خواند: «روسها و چینیها تا ابد برادرند»! ولادیمیر زویف (Vladimir Zouev) http://www.sovross.ru/articles/1899/45942 ا. م. شیری https://eb1384.wordpress.com/2019/10/02/ ١٠ مهر- میزان ١۳۹۸ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ *-https://news.rambler.ru/asia/38176682-si-tszinpin-stremitsya-vozrodit-stalinskuyu-kommunisticheskuyu-ideologiyu/
|
||
مطالب مرتبط |
||
Copyright © 2006 azadi-b.com |