پلنگ كوهستان
هوشنگ اسدیان
July 26, 2019به یاد فرمانده سارا که هنوز دژخیمان رژیم پلید خمینی از آن وحشت می کنند و در شوهای تلویزیونی شان از آن می گویند و بر خود می لرزند.
" پلنگ كوهستان "
سارا سارا سارا ، اى سنگ خارا
تو در درخت ريشه كردى.
هر چند درخت را ببرند
تو درخت را ، بيشه كردى.
ان كور دلانِ خمينى صفت
ندانستند كه در كوه ، يله كردى.
ساراى شير ، تو در صخره چار زبر
جانِ جهان را خيره كردى.
سارا تو با كدامين پلنگان زيستى
كه كوه هاى چار زبر را ، آتشفشان كردى.
سارا سارا ، تو جوان مى كنى دل را
اين چنين است كه دشمن را ، زبون كردى.
ساراى خلق ، به قد ايران افزودى
هنگاميكه بر بلنداى كوه ، رقص آزادى كردى.
سارا سارا ، تو اصل ترانه اى
با آن چهه چهه قناسه ات ، كه در نبردى.
سارا ، تو گرماى دهكده فقر هستى
نابود كننده سوزِ زمستانِ سردى.
فرمانده ساراى دلير ، سخن بگو
با تير بارت از بلنداى كوه ، چه كردى؟
فرمانده سارا ، دژخيمانِ پاسدار ، از تو مى گويند
تو ؛ مگر با آنان چگونه نبرد كردى؟
سارا ، تو زيباترين عروسِ كوه چار زبرى
كه با اسب ِسپيدت، كوهها را گلوله باران كردى.
سارا سارا ، نغمه بخوان ، از بى قراريت
پلنگ ِكوهستان، با ماه و آسمان چه كردى؟
دشمن پليد ، درخت خاطره را بريد
همان درختى كه ، بر كاكلش رقص آزادى كردى.
ساراى دشنه در سينه، عقاب تيز پرواز
نگاه كن ، آل خمينى را ، خوار و ذليل كردى.
دشمن از ترس ، درخت آزادى را قطع كرده
سارا تو رسم آزادى را، بر فراز كوه و دره ، حك كردى.
هوشنگ اسديان(پگاه)
٢٤/٧/٢٠١٩