![]() |
||
|
||
آتش جنگ همچنان زیر خاکستر شعله میکشد!گروه کمونیستهای انقلابی سنتز نوین در ایرانJune 09, 2019 آتش جنگ همچنان زیر خاکستر شعله میکشد! خطر بالقوه جنگ بین امپریالیسم آمریکا و جمهوری اسلامی از بین نرفته است!
برای درک اوضاع عینی از اخبار و گزارشهای منتشرشده شروع میکنیم. خبرها چنین هستند: خامنهای: «جنگی رخ نمیدهد و مذاکره با آمریکا هم سم است» خامنهای همچنین گفت که: «امام خمینی گفت با آمریکا مذاکره نخواهد کرد، من نیز مذاکره نخواهم کرد.»
خبر دیگر این است که در صحنه جهانی با بالا گرفتن تنش بین آمریکا و جمهوری اسلامی، به پیامدهای سفر مایک پمپئو وزیر امور خارجه آمریکا به اروپا و روسیه اشارهشده : بعد از سفر پمپئو به اروپا و بهویژه به روسیه پیام خامنهای به پمپئو داده شد که ما خواهان جنگ با آمریکا نیستم و منافع آمریکا را تهدید نخواهیم کرد. این حاکمان مشتی خالیبند ترسو و شارلاتانهای نیرنگبازی هستند، چون حفظ منافع نظام ضد بشریشان با قربانی و بردهی سرمایهداری جهانی نمودن فرودستان ایران در رکن اول همهچیز قرار دارد! البته خامنهای همچنین گفته است که مذاکره با آمریکا سم است... ولی روشن است که این تعارفات شاهعبدالعظیمی خوردنِ سم از منظر منافع جمهوری اسلامی که بخشی تفکیکناپذیر از نظام جهانی سرمایهداری-امپریالیستی است همچون خوردن آب برایشان سهل است، چون تاریخا به خوردن آن خو گرفتهاند! خوراندن چنین جامی از طرف پدرخوانده قلدر و بزرگ(دولت آمریکا) نوشیدن "سم و زهر" نیست بلکه بالا کشیدن پیاله تا قطره آخری است که حکم نوشدارو و مرهم را برایشان دارد! نوشدارو برای زنده ماندن نظام سرمایهداری تحت حاکمیت جمهوری اسلامی که از منظر منافع اساسی و درازمدت پرولتاریا چیزی مگر زهردارویی برای فرودستان و انقلاب ایران نیست! به سم تشبیه کردن مذاکره و سازش با آمریکا بیش از یک خودزنی توهمزا برای فریب فرودستان ایران نیست و سرانجام "جام زهر"(بخوانید نوشدارو) را مانند خمینی خواهند نوشید!!! همانگونه که شاهد بودیم خمینی با خوردن نوشدارو ( با امضاء قرارداد صلح با رژیم صدام) سیاست نئولیبرالیسم دیکته شده توسط بانک جهانی و صندوق جهانی پول نهادینه کرد و ایران را به عرصه تاخت تاز و چپاول استثمار و ستمگرانه برای سیستم جهانی سرمایهداری-امپریالیستی و درحرکت آنارشی غالب بر رقابت بین امپریالیستها تبدیل نمود. در عمیقترین سطح چنان رانش نئولیبرالیسمی برای انباشت سرمایه شرایط کسب بزرگترین ارزش اضافی به خاطر تولید حداکثر ثروت(تخصیص سرمایه در دست طبقه بورژوازی جهانی، اینیک درصدیهای امپریالیست حاکم بر زندگی میلیاردها نفر از بشریت جهان) را با حداقل پرداخت به نیروی کار طبقه کارگر شاغل ایران(فروش نیروی کار یا توان کار توسط کارگران) و مافوق استثمارش را تحقق بخشید! شرایط فقر و بیچیزی کارگران ایران صرفاً به خاطر تحریمهای اقتصادی کنونی امپریالیسم آمریکا طی یک سال گذشته نیست، بلکه دارای یک تاریخ است، تاریخ سیاه و ننگین ۴۰ سال از استثمار و ستم روا شده به طبقه کارگر ایران و سرکوب دائم این طبقه تحت نظام سرمایهداری حاکمان جمهوری اسلامی از بدو بروی کار آوردن خمینی و دارو دسته حلقهزده به دور او(این نمایندگان مشروعهچیان خائن به انقلاب مشروطه) در قالب جمهوری مرتجعین مشروعهخواه اسلامی توسط امپریالیستها بهعنوان مدیران بومی و بخشی تفکیکناپذیر از نظام امپریالیسم سرمایهداری جهانی و باز گذاردن دست امپریالیستها در تاختوتاز به شرایط معیشتی و هستندگی طبقه کارگر ایران میباشد! طبقه پرولتاریا از ادامه عمر ننگین جمهوری اسلامی و یا تعویضش با یک طبقه ستمگر نوین وابسته به سیستم سرمایهداری-امپریالیسم جهانی هیچ منفعتی مگر فقر و بینوایی و ستم و استثمار روزافزون عایدش نخواهد شد! منافع اساسی پرولتاریای ایران بهعنوان بخشی از پرولتاریای جهانی ایجاب میکند که جمهوری اسلامی در یک انقلابی تودهای با شرکت میلیونها نفر از فرودستان ستمکش سرنگون شود، چنین سرنگونی هم مطلوب، هم ممکن و هم ضروری است و درعینحال کلیه شاخکهای استثمار سیستم سرمایهداری جهانی از بدنه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران قطع شود، زیرا همانگونه که مارکس بهطور صریح اظهار داشت «سرمایه کار مرده است، کار مردهای که مانند خفاش خونآشام تنها با مکیدن کار زنده میتواند زنده بماند.» نباید فراموش کرد که نه خامنهای خمینی است و نه شرایط کنونی با شرایط زمان خمینی در جنگ ارتجاعی بین جمهوری اسلامی و رژیم صدام حسین یکی است! در شرایط کنونی حاکم بر جهان که رانش سرمایه و شرایط انباشت آن توسط رژیم فاشیست ترامپ-پنس بر سیستم جهانی سرمایهداری اعمال میشود، ضرورت کنونی پیشاروی جمهوری اسلامی با ضرورتهای آن در زمان خمینی فرق اساسی دارد. در اوضاع کنونی روند غالب بر جهان تکرار تاریخ به شیوه و همان سیاستهای اعمال شونده قبلی توسط امپریالیسم آمریکا نیست! امروزه یک جناح فاشیست متنفذ از جمهوریخواهان به دور ترامپ و با فاشیستهای مسیحی (به رهبری مایک پنس) برای بسط و تسلط منافع استراتژیک امپریالیسم آمریکا بر سیستم امپریالیسم سرمایهداری جهانی متحد شده است. این اتحاد نماینده فاشیسم برای بازسازی امپراتوری بیچونوچرای امپریالیسم آمریکا و تحمیل آن به دیگر رقبای حاکم بر کشورهای پرقدرت سرمایهداری است. رانش فاشیستی که در عمیقترین لایههای درونی سوختوساز تضاد اساسیاش برهم زدن و فروپاشیدن نظم کهنه نئولیبرالیسم غالب بر سیستم جهانی سرمایهدری-امپریالیستی که از زمان جنگ دوم جهانی بر این سیستم جهانی توسط دولت آمریکا بهعنوان سرکرده آن برقرار گشت، و بازسازی، بازتولید، و اعمال و تحمیل آن با تکیهبر فاشیسم عریان است! مفهوم جنگ تجارتی بین آمریکا و چین که از دهه هشتاد بهعنوان موتور اصلی بسط سیاست نئولیبرالیسم برای انباشت و توسعه سرمایهداری جهانی عمل میکند و همچنین جنگ تجاری با دولت امپریالیسم کانادا و همچنین با دولت مکزیک و دول امپریالیسم اتحادیه اروپا و پشتیبانی ترامپ از خروج امپریالیسم بریتانیا از اتحادیه امپریالیستهای اروپا (برگزیت!) چیزی جز فروپاشاندن نظم کهن و برقراری و معماری نظم نوین نیست! فروپاشی نظم کهن و برقراری نظم نوین توسط دولت آمریکا بهعنوان سرکرده اصلی سیستم سرمایهداری جهانی از زمان ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش(پسر!) با حمله به عراق شروع گشت که با مشکلات و موانع بسیاری روبرو شد، باعث رشد گروههای بنیادگرای مذهب اسلام در خاورمیانه و سراسر جهان و تسلط نسبی جمهوری اسلامی در عراق شد و ماشین نظامی امپریالیسم آمریکا در باتلاق جنگ در خاورمیانه و افغانستان با رشد گروههای جهادگران اسلامی در قامت طالبان گیر کرده است؛ و یکی دیگر از نتایج نسبی چنان جنگافروزی سالها بعد سبب بوجود آمدن یک شکاف، یک پنجره و فضای باز برای شروع و پاگیری "بهار عربی" و سرنگونی دیکتاتورها و نوکران سیستم امپریالیسم جهانی شد! جنبش "بهار عربی" موانعی جدی بر سر راه برقراری نظم نوین آمریکا بود. هدف استراتژیک اصلی دولت ترامپ-پنس از بین بردن موانع و محدودیتهایی است در راستا ولی همچنین در ضدیت نسبی با آنچه دولت بوش برای فروپاشاندن و شکستن نظم قدیم و برقراری یک نظم نوین شروع نمود، با اتکا به فاشیسم متعصب نژادپرستانه آشکار است. به قدرت رسیدن فاشیسم در آمریکا منجر به رشد راسیست متعصب و گروهای مسلح به ایدئولوژی فاشیسم هیتلری در جایجای جهان است.فاشیسم در سراسر در حال عروج است! درک پویا و زنده از اوضاع کنونی برای انتخاب راه و استراتژی انقلاب در شرایط نوین کنونی بهویژه توسط کمونیستهای انقلابی از اهمیت فوقالعاده مهم و حیاتی برخوردار است. که در ادامه بهطور مختصر (اما در آینده نزدیک بهطور جامعتر)به آن اشاره خواهد شد. برای شناخت از این اوضاع نیاز است به رخدادهای کنونی توجه کنیم و به آن همانگونه که اتفاق میافتد مراجعه کنیم. پس اجازه دهید به آن بازگردیم و بهمرور جدی آن نه بهطور سطحی بلکه وجوه شکل یابی و اجزاء شکلدهندهی کانکریت و دینامیک آنرا با رویکرد علمی ماتریالیسم دیالکتیک بهطور عمیق شناسایی نمایم. بهتازگی پمپئو بعد از دیدن وزیر امور خارجه روسیه اعلام کرد که آمریکا خواهان جنگ با ایران(بخوانید جمهوری اسلامی) نیست... فعلاً به نظر میرسد که ظاهراً مسئله جنگ(بخوانید جنگ در عرصه روانی) برای کوتاهمدت برطرف شده... لحنها تغییریافته است اما این تغییر و تحول اوضاع همچنان ادامه دارد و هیچچیزی حتی در عرصه جنگ روانی ساکن و ثابت نیست، حال باید دید که مذاکرات پشت پرده جمهوری اسلامی و آمریکا که از طریق روسیه و کشورهای دیگر پیامهایشان ردوبدل میشود و یا با گرادهایی که از طریق سخنرانیهای سران حاکم هر دو کشور در مطبوعات منتشر میشود که به یک مفهوم واقعی مذاکرات غیرمستقیمشان است، کی علنی میشود!به یاد داشته باشیم که مذاکرات بین جمهوری اسلامی و قدرتهای بزرگ سرمایهداری امپریالیستی مدتها پشت پرده قبل از سال ۲۰۱۵ جریان داشت و در آستانه نشست برجام علنی شد! در خبر دیگری (منبع بیبیسی)که به زبان انگلیسی هست، پمپئو بعد از دیدار با وزیر خارجه روسیه در نشست مطبوعاتی اعلام کرد: «آمریکا قصد جنگ با ایران را ندارد.» https://www.bbc.com/news/world-middle-east-48272208 در یک خبر دیگر از طرف بیبیسی فارسی از قول ترامپ نوشتهشده است«ترامپ: قصد اعزام نیرو نداریم، در صورت نیاز بیش از ۱۲۰ هزار نیرو به منطقه میفرستیم.»
کلیت این اخبار دلالت بر آن دارد که خطر بالقوه جنگ از بین نرفته است و کماکان کلیه گزینهها ازجمله جنگ روی میز(رژیم فاشیست ترامپ/پنس) است... منتفی نکردن اعزام این نیروی زمینی ارتش متجاوز امریکا به منطقه خلیجفارس از طرف ترامپ و البته فرستادن ۱۵۰۰ نیروی اضافی به خاورمیانه که از قول پاتریک شاناهان، سرپرست وزارت دفاع آمریکا برای تقویت نیروها "در مقابل تهدید مداوم نیروهای ایرانی، ازجمله سپاه پاسداران و وابستگانش" انجام میشود، به این مفهوم است که جمهوری اسلامی نهفقط با تحریمهای امپریالیسم آمریکا شاهرگ اصلی طلای سیاهش(منبع درآمد اصلی جمهوری اسلامی با فروش نفت تأمین میشود)قطع گشته است، بلکه همچنین به لحاظ نظامی مورد محاصره قرارگرفته و بنابراین در مقابل جمهوری اسلامی برای اینکه از وضعیت مرگ حتمی خلاص شود راهی مگر تسلیم و سازش خواست آمریکا شدن در درازمدت وجود ندارد... و الا!!!!»
رژیم فاشیست ترامپ-پنس برای شکل دادن به افکار عمومی در آمریکا و سراسر جهان با فرستادن ناو جنگی و سیستم دفاعی پاتریوت به خلیجفارس( اعزام گردان ۶۰۰ نفره موشکهای پاتریوت که ویژه دفاع ضدموشکی است)، درواقع گاهی عملاً اعلام جنگ پیشه میکند و جنگافروزی را دامن میزند و گاهی ظاهراً یک گام به پس میگذارد، عقب مینشیند تا بار دیگر محکمتر از گذشته شنیعتر برای ساختن افکار عمومی جهان امکان حمله موضعی محدود به ایران برای تغییر رژیم را به وجود بیاورد. این اتمامِحجت و محاصره اقتصادی نظامی آمریکا، جمهوری اسلامی و خامنهای را به وحشت انداخته است! چنین وحشتی در سخنرانیهای اخیر خامنهای و مواضعی که میگیرد کاملاً آشکار است.
درعینحال همانگونه که قبلاً اشاره شد، هیچگاه نباید فراموش کرد که جمهوری اسلامی یک رژیم دیکتاتور ارتجاع بنیادگرای مذهبی است که ظرف ۴۰ سال گذشته بهعنوان مدیران داخلی سیستم جهانی سرمایهداری-امپریالیستی با سرکوب داخلی و قتل و جنایت اقشار و طبقات خلق در ایران، اعدام کمونیستها در دهه شصت، سرکوب آزادی و بهویژه تحمیل حجاب اجباری به زنان بهطور روزمره زنان را تحت سرکوب قرار دادن( در اینجا یک اشاره کوتاه به این نکته ضروری است که امروزه رشد این تضاد حاد اجتماعی یعنی مسئله و رهایی زنان در چهل سال گذشته تحت حاکمیت مردسالار و زنستیز جمهوری اسلامی باعث بازشدن یک شکاف و پنجرهای شده است که مبارزات زنان علیه حجاب اجباری با ایستادگی زنان در اماکن عمومی به یک مفهوم واقعی به سطح بالاتری گام گذاشته است. امروزه زنان شمار روزافزونی از زنان حجاب را سنبل بردگی زن میدانند و دیگر حاضر نیستند زیر بار آن روند. نباید فراموش کرد که زنان ایران با تحمیل قانون ضد بشری پوشش شرعی پدرسالار در جمهوری اسلامی به مجازات حبس ابد و زندانی دائمی تحت حجاب اجباری محکومشدهاند.)، منافع قدرتهای امپریالیستی را با ریختن خون مردم تحت ستم ایران فراهم کرده است. بنابراین رژیم جمهوری اسلامی یک جریان تاریخا منسوخ مرتجع مذهبی است که ظرف ۴۰ سال گذشته سیاست همراهی و سازش و عملی نمودن سیاستهای دیکته شده توسط بانک جهان و صندوق جهانی پول را برای باز کردن راه چپاول و غارت منابع زیرزمین(بهویژه نفت و غیره) توسط امپریالیستها بهپیش برده است درعینحال که همچنان در مقابل منافع نظام سرمایهداری جهانی و پدرخوانده این سیستم مافیای جهانی یعنی دولت آمریکا محدودیتهای معینی (شرکت در جنگ سوریه و یمن و مسلح کردن حزبالله و طالبان و حماس و غیره) برای دستیابی به منافع استراتژیک در خاورمیانه(ژاندارم منطقه شدن!) که ارتباط تنگاتنگ دیالکتیکی با استمرار عمر حکومت ننگینش دارد، بوجود آورده است. آمریکا، رژیم جمهوری اسلامی را مانعی برای ایجاد امپراتوری بیچونوچرایش در خاورمیانه میبیند. رژیم جمهوری اسلامی به همینگونه که هست در نظم نوین موردنظر دولت کنونی آمریکا جایگاهی ندارد! باید متحول شود و "تغییر" یابد! دولت فاشیسم آمریکا برای دستیابی به چنین هدفی منتظر پوست انداختن و ظاهر شدن پوسته "جدیدی" اما با حفظ همان هسته و محتوای اصلی از جمهوری اسلامی نیست! از منظر نمایندگان منافع استراتژیک آمریکا این مانع باید از سر راه برقراری نظم نوین دولت فاشیست ترامپ-پنس در خاورمیانه کنار زده شود و محو شود! اما رسیدن به چنین هدفی خالی از تضاد و برآمدهای غیرقابلپیشبینی نتایج آینده نیست! در میان جناحبندیهای هیئت حاکمه آمریکا بهطورکلی(هر دو جناح حزب دمکرات و حزب جمهوریخواه) و مهمتر بهویژه در میان جناح فاشیستی که قدرت سیاسی را فعلاً در دست دارد(جناح متنفذ جمهوریخواهان راست حلقهزده به گرد ترامپ و فاشیستهای مذهبی مسیحی که مایک پنس نمایندهشان هست) تضادهای واقعی وجود دارد. برای همین شاهد بروز سیاستهای متناقض در برخورد به فرجام رژیم جمهوری اسلامی هستیم.
بنابراین نباید اخبار متناقض کنونی را بهحساب برطرف شدن تضاد بین آمریکا و جمهوری در درازمدت گذاشت. از تأکید چندباره بر دولت فاشیسم ترامپ-پنس برای برقراری نظم نوین نباید غافل و خسته شد. نباید با چسبیدن به و تکرار مکرر روایتهای گذشته حاکم بر جنبش کمونیستی و افکار سنتی را بازتولید نمود و شرایط پسمانده گذشته بودن که در ضدیت با پیشگام آینده بودن جنبش کمونیستی هست را مهیا نمود. این رویکرد در شرایط حاکم بر جهان کنونی کارکرد خود را سالهاست که ازدستداده است و تاریخمصرفش به مدت چهار دهه سپریشده است. گسست از بسیاری از درکهای رایج غلط و غیرعلمی که ریشهاش در ماتریالیسم مکانیکی قرار دارد، ضرورت فراروی ما برای تبدیلشدن جنبش کمونیستی به پیشگام آینده یک نیاز واقعی است.
و این ما را به اینجا میرساند که شناخت علمی از دوران کنونی را برای تعیین یک استراتژی انقلابی، برای ساختن یک دنیای بهتر رادیکال و بوجود آوردن جامعه سوسیالیستی نوین تحت دیکتاتوری نوین پرولتاریا در ایران بهعنوان بخشی از انقلابات پرولتاریای جهانی با اتکا به سنتز نوین کمونیسم( که رفیق باب آواکیان بهعنوان رهبر تئوریک و ایدئولوژیک جنبش کمونیستی بینالمللی آنرا تبیین نموده است) در خود نهادینه نماییم، آنرا عمیقاً درک کنیم و برای عمیقتر شدن و کمک به کشف نکات ناروشنش آنرا به چنگ گیریم و بنابراین دریابیم که رژیم ترامپ-نس یک رژیم فاشیست است و برنامههایش را بنا به ذات سوختوساز درونی فاشیستیاش قدمبهقدم و مرحلهبهمرحله بهپیش میبرد. گاهی با تمام نیرو برای مهیاکردن شرایط انباشت سرمایه حرکت میکند و اولتیماتوم جنگافروزانه میدهد و گاهی پس نشسته تا بار دیگر سهمگینتر از قبل گام بردارد، این همان راهکاری بود که هیتلر فاشیست در آلمان اجرا نمود، گهی پس مینشست و بار دوم و نوبت دیگر پرقدرتتر از گذشته رژیم فاشیسمش را در آلمان و جهان نهادینه میکرد! آنچه روشن است این است که فعلاً سنبه رژیم فاشیست ترامپ-پنس بهخاطر آماده نبودن متحدان امپریالیسم اتحادیه اروپا و همچنین مخالفت چین و روسیه با حمله نظامی (موضعی و محدود بهاحتمالقوی و یا بهاحتمال کمتر یک جنگ تمامعیار) و سیاست "رژیم چنج" در ایران ضعیف است( به شکستن نظم کهن غالب بر سیستم جهانی سرمایهداری -امپریالیسم توسط دولت فاشیست ترامپ-پنس توجه کنیم!). اما همین اعلامها و فرستادن ابزار و آلات جنگی به خلیجفارس و بعد عقبنشینی ظاهری در مورد جنگ با جمهوری اسلامی فرایندی پیچیده از راهکار و دینامیک پیچیدهای است که رژیم هار و فاشیست ترامپ-پنس در حرکت آنارشی رقابتجویانه برای انباشت بیشتر سرمایه علیه جمهوری اسلامی شروع نموده است در عمیقترین برنامهاش "رژیم چنج(تغییر رزیم!) در ایران را در خیال پرورانده است! سخنان اخیر خامنهای بهعنوان سخنگوی اصلی و سرکرده نظام ضد بشری جمهوری اسلامی که بهصورت شفاف خطاب به هیئت حاکمه آمریکا است هذیان نیستند از سر استیصال و بیچارگی و ضرورتی است که در مقابلشان گذاشتهشده، راه گریزی برایشان متصور نیست و نشاندهنده این است که دوزاری خامنهای و سران مافیای کوتوله جمهوری اسلامی کج نیست و پیام پدرخواندهاش امپریالیسم آمریکا دایر بر اینکه شکست در این رانش را باید علناً اقرار کنی را گرفته است! بیخود نیست که خامنهای میگوید "جنگی رخ نمیدهد." و اضافه نمود که "منافع آمریکا را تهدید نخواهیم کرد "! او با دادن این پیام شفاف که رژیمش نهتنها خواهان جنگ با دولت فاشیست آمریکا نیست بلکه منافعش را تهدید نمیکند، دستها را به علامت تائید شکست قبل از شروع جنگ اصلی بالابرده است بهغلط کردن افتاده، و درعینحال در خفا آمادگی خود بهعنوان سخنگوی اصلی نظامش را برای خوردن جام زهر اعلام نموده است! این خفت، ننگ ابدی است که بر پیشانی او و دیگر سران نظامش حکشده است. اما فرجام جمهوری اسلامی، بودن و یا نبودنش و ماندن و یا رفتنش همچنان نامشخص است! هر کس در این مورد باید بهطور قطعی تعیین تکلیف کند که آیا در کدام تیم میخواهد باشد و برای کدام تیم و کدام منافع میخواهد مبارزه کند، آیا میخواهد در تیم امپریالیسم جهانی به سرکردگی رژیم فاشیست ترامپ-پنس، و یا در تیم مرتجعین جمهوری اسلامی و یا در یک تیم مستقل و مجزا از آن دونیروی منسوخ تاریخی میخواهد باشد؟ و این ارتباط دارد بااینکه کمونیستهای انقلابی برای رهایی قطعی چه جهتگیری استراتژیکی را باید اتخاذ کنند و چه خط سیاسی را با کدام رویکرد (علمی و یا ضد علمی) میخواهند برای بوجود آوردن چنان تیم متشکلی شامل آگاهترین، ازخودگذشتهترین، زبدهترین، پیگیرترین و جدیترین کادرها بر آن غالب کنند.
در چنین اوضاعی کمونیستهای انقلابی بهویژه کمونیستهای طرفدار سنتز نوین کمونیسم نباید تسلیم این دو طرف نیروی منسوخ تاریخی یعنی امپریالیسم آمریکا بهعنوان دشمن شماره یک مردم فرودست تحت ستم جهان و رژیم ارتجاعی و منسوخ تاریخی جمهوری اسلامی بشوند و در این مناقشه حاد که خطر بالقوه جنگ از بین نرفته است طرف یکی از آنها را بگیرند. اگر ما از یکی از این دو طرف منسوخهای ارتجاعی تاریخی حمایت کنیم به شعله این مناقشه و جنگ و سازشوتبانی بنزین پاشیدهایم، هر دو طرف را تقویت میکنیم، عمر ننگین جمهوری اسلامی را استمرار بخشیدهایم، به تقویت رویکرد "رژیم چنج" دولت فاشیست آمریکا خدمت میکینم و با چنین رویکرد تسلیمطلبانه(ضد علم کمونیسم) کاری مگر اینکه دودش به چشم فرودستان برود انجام ندادهایم! کمونیستهای انقلابی اصیل نیاز دارند که همواره حقیقت را به مردم فرودستی که ستون اصلی انقلاب تشکیل میدهند، بگویند. حقیقت در خدمت منافع پرولتاریا و انقلاب کمونیستی است. حقیقتی که منبعث از شرایط عینی-ضرورت- فرارو باشد( و نه ساخته و پرداخته ذهنیگری موهوم)، و برای تغییر ضرورت به آزادی از همیت حیاتی برخوردار است. بنابراین انقلاب کمونیستی و سرنگونی جمهوری اسلامی و قطع دست امپریالیستها از حیات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی برای رهایی قطعی فرودستان ایران بهطور خاص و بشریت سراسر جهان بهطورکلی همچنان در دستور روز ما باید قرار داشته باشد. با جمهوری اسلامی بجنگیم و افکار ناصحیح مردم ستمدیده را برای انقلاب متحول کنیم، آنان را برای انقلاب سازماندهی کنیم! فرودستان ایران به یک انقلاب واقعی نیاز دارند و نه انتخاب بین ستمگران! نه به دخالت امپریالیسم آمریکا در ایران و نه به جمهوری اسلامی! مردم تحت ستم ایران به یک انقلاب واقعی برای سرنگون کردن رژیم جمهوری اسلامی و کوتاه کردن دست امپریالیستها از ایران نیاز ضروری دارند. سرنگونی رژیم مستبد جمهوری اسلامی هم مطلوب، هم ممکن و هم ضروری است! وظیفه ما: تسریع فرایند انقلاب از طریق تسریع در ساختن جنبشی برای انقلاب کمونیستی، آمادهسازی زمینه، آمادهسازی مردم از طریق ساختن هستههای ۳ تا ۵ نفره برای به وجود آوردن و آمادهسازی پیشاهنگ(حزب) است!
گروه کمونیستهای انقلابی سنتز نوین کمونیسم در ایران ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۱۵ ماه مه ۲۰۱۹ این تحلیل در ۱۵ خرداد ۱۳۹۸ بهروز شده است
|
||
|
||
Copyright © 2006 azadi-b.com |