|
||
استعمار مجدد آمریکای لاتین و جنگ علیه ونزوئلامطالب ترجمه شدهApril 14, 2019 تاریخ ثابت کرده است، که قدرت امپریالیستی میتواند شکست بخورد و همکارانش را نیز از دست بدهد، اما در حالیکه آمریکا پایگاههای نظامی و قدرت اهرم های اقتصادی خود را حفظ کند، میتواند و خواهد توانست همه ابزارهای قدرت را جهت استعمار مجدد منطقه، گام به گام، با متحد کردن منطقه جهت برتری (در نیمکره)غربی بکار گیرد. همانگونه که اولین دهه قرن ۲۱ نشان داد، بسیاری از دولت ها و جنبش های آمریکای لاتین روند استعمارزدایی را آغاز کردند، جایگزین رژیمهای دست نشانده شدند و رهبری سازمانهای منطقه ای را در دست گرفتند، بازاها و شرکای تجاری خود را متنوع کردند... سوسیال دمکراسی ونزوئلا، با پیشرفتهای اجتماعی و کاهش شدید فقر و نابرابری، به تقویت تعهدات خود جهت ارزش های درون فرهنگی و حاکمیت ملی کمک کرد. علیرغم جمع آوری دست نشاندگان استعماری توسط آمریکا در سراسر آمریکای لاتین و اتحادیه اروپا، ونزوئلا حمایت توده ای را تحکیم کرده است. واشنگتن علیرغم بدست گرفتن رسانه های جمعی جهانی، نتوانسته است در افکار عمومی در مقیاس جهانی نفوذ کند. علیرغم تهدیدات آمریکا مبنی بر «گزینه نظامی»، واشنگتن فاقد حمایت جهانی است. در مقابله با مقاومت طولانی و در مقیاس بزرگ، واشنگتن مردد است. به علاوه، کشورهای استعمارشده آمریکای لاتین با بحرانهای اقتصادی و اجتماعی داخلی و مقاومت سیاسی روبرو هستند. اروپا با تجزیه منطقه ای مواجه است. واشنگتن با تقسیمات حزبی و بحران قانون اساسی شکاف برداشته است. ناتوانی امپریالیستهای افراطی در واشنگتن جهت شکست ونزوئلا، میتواند موج جدیدی از مبارزات استعمارزدایی را به حرکت درآورد...
استعمار مجدد آمریکای لاتین و جنگ علیه ونزوئلا
نوشته: جیمز پتراس
برگردان: آمادور نویدی
«نیمکره غربی قلمرو ماست»
مایکل پومپئو، وزیر امور خارجه آمریکا
از زمانیکه آمریکا دکترین مونرو را نزدیک به ۲۰۰ سال پیش رسماً اعلام نمود و برتری خود را بر آمریکای لاتین ابراز داشت، رژیم کاخ سفید بدین گونه آشکار، مأموریت خود را جهت استعمار مجدد آمریکای لاتین تصدیق نکرده است.
دومین دهه قرن ۲۱ در حرف وعمل شاهد استعمار مجدد و موفقیت آمیز آمریکای لاتین توسط آمریکا، و همچنین نقش فعال و آشکار آمریکای لاتین به عنوان سپاه استعماری یک قدرت امپریالیستی بوده است.
در این مقاله، ما ابتدا روند استعمار مجدد، استراتژی و تاکتیک ها و اهدافی را بررسی میکنیم که نیروی محرکه مستعمره سازی هستند. سپس، دوام، ثبات و توان واشنگتن را جهت حفظ مالکیت بر نیمکره غربی را بحث و بالاخره نتیجه گیری میکنیم.
تاریخ مختصری از استعمار و استعمار زدایی قرن ۲۰
استعمار آمریکای لاتین توسط آمریکا براساس مداخلات مستقیم نظامی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی آمریکا با تأکید ویژه بر آمریکای مرکزی، آمریکای شمالی (مکزیک) و کارائیب بوده است. واشنگتن جهت تحمیل تجارت مطلوب و مزایای سرمایه گذاری، انتصاب و آموزش نیروهای ارتش محلی برای حفظ حکومت استعماری، متوسل به مداخلات نظامی شد تا از اطاعت نسبت به برتری منطقه ای و جهانی آمریکا اطمینان حاصل نماید.
آمریکا قدرتهای استعماری اروپایی رقیب خود – بویژه انگلیس و آلمان را به چالش کشید، و سرانجام از طریق فشار و تهدیدات نظامی و اقتصادی، آنها را به موضع حاشیه ای سوق داد.
با شروع رکود بزرگ که حضور نظامی و اقتصادی آمریکا را تضعیف کرد، روند استعمار مجدد در برخی مناطق و کشورها متحمل شکستهای سختی گشت، که منجر به ظهور رژیمها و جنبشهای ملی گرای قدرتمندی، بویژه در آرژاتین، برزیل، شیلی، نیکارگوئه و کوبا شد.
روند «استعمار زدایی» منجر به، و از جمله به ملی شدن میادین نفتی و بخشهای معادن و شکر آمریکا شد؛ و تغییری در سیاست خارجی بسوی استقلال نسبتاُ بیشتر؛ و قوانین کارگری گشت که حقوق کارگران و اتحادیه های چپ کارگری را اقزایش داد.
پیروزی آمریکا در جنگ جهانی دوم و برتری اقتصادی اش منجر به آن شد که واشنگتن دوباره در نیمکره غربی، مدعی حکومت استعماری خود شود، و رژیمهای آمریکای لاتین در جنگهای گرم و سرد- جنگهای آمریکا علیه چین، کره، ویتنام و مقابله با اتحاد جماهیر شوروی و اروپای شرقی در کنار واشنگتن بایستند.
واشنگتن از طریق رژیمهای دیکتاتوری استعماری خود، هر بخش از اقتصاد، بویژه کشاورزی و مواد معدنی را بدست گرفت؛ و بر بازارها تسلط یافت و اتحادیه های تعاونی استعماری را تحمیل کرد که توسط مرکز امپریایستی ای اف ال – سی آی اُ اداره میشدند.
در اوایل سالهای۱۹۶۰، موجی از جنبشهای توده ای ملی گرا و اجتماعی سوسیالیستی، به رهبری انقلاب کوبا و همراه با دولتهای ملی گرا در سراسر قاره از جمله آرژانتین، بولیوی، ونزوئلا، پرو، اکوادور و جمهوری دومینیکن، دستور کار استعماری آمریکا را به چالش کشیدند. شرکتهای تولیدی چندملیتی آمریکا مجبور به سرمایه گذاری مشترک گشته یا ملی اعلام شدند، از جمله بخشهای نفت، معادن و انرژی.
ملی گراها به عنوان استراتژی توسعه، گزینه تولیدات داخلی برای صادرات را در پیش گرفتند. روند استعمار زدایی در حال انجام بود!
آمریکا با راه اندازی جنگ جهت استعمار مجدد آمریکای لاتین از طریق کودتاهای نظامی، تهاجم و جعل انتخابات واکنش نشان داد. یکبار دیگر آمریکای لاتین با آمریکا در کمک به تحریم اقتصادی کوبا، و سرکوب دولتهای ملی گرا همراه شد. آمریکا سیاستهای ملی گرایانه را معکوس کرد و طبق دستور باصطلاح سازمانهای مالی بین المللی تحت کنترل آمریکا – مانند صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و بانک انکشافی اینتر آمریکن، اقتصاد آنها را ملی زدایی کرد.
روند استعمار مجدد در طول سالهای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، تحت نظارت رژیمهای نظامی جدید تحمیل شده و دکترین بازار آزاد جدید « نئولیبرال» پیشرفت کرد.
یکبار دیگر استعمار مجدد منجر به جوامع بسیار قطبی شد، که در آن نخبگان استعمار شده داخلی یک اقلیت مجزا بودند. بعلاوه، دکترین اقتصادی استعماری به بانکها و سرمایه گذاران آمریکایی اجازه داد که کشورهای لاتین را غارت کنند، قرض های خارج از کنترل تحمیل کرده، اقتصاد آنها را صنعت زدایی کنند، بیکاری را بشدت افزایش دهند و در استاندار زندگی یک کاهش چشمگیر بوجود بیاورند.
در اوایل سالهای قرن ۲۱، تعمیق استعمار منجر به بحران های اقتصادی، ظهور جنبشهای توده ای و موجهای جدیدی از جنبشهای محبوب ملی گرایی شد، که حداقل در بخشی- بدنبال برگشت روابط و ساختار استعماری بودند. قروض استعماری دوباره مذاکره یا برطرف شدند؛ چند شرکت خارجی ملی شدند؛ مالیات ها بر صادرات کشاورزی افزایش یافت؛ افزایش هزینه های رفاهی عمومی منجر به کاهش فقر شد؛ و سرمایه گذاری عمومی، حقوق و دستمزدها را افزایش داد. روند استعمارزدایی با کمک به رونق در بخشهای کالایی پیشرفت کرد.
استعمارزدایی قرن ۲۱ جزئی بود و فقط بخش محدودی از اقتصاد را تحت تأثیر قرار داد؛ و این بجای اینکه تغییرات ساختاری در قدرت مالی و اموال داشته باشد، بطور عمده، قدرت مصرف مردم را افرایش داد.
استعمارزدایی و نخبگان قدرت استعماری باهم زیستند. تغییرات بزرگ با توجه به سیاستهای منطقه ای انجام گرفت. نخبگان استعمارزدایی، متحدان منطقه ای ایجاد کردند که شامل حضور آمریکا نبود و یا حضور آمریکا را به حداقل رساند.
قدرت منطقه ای در مرکوسور به آرژانتین و برزیل؛ ونزوئلا در آمریکای مرکزی و کارايیب؛ اکوادور و بولیوی در منطقه آندی(آندیان) منتقل شد.
استعمار مجدد آمریکای لاتین: برزیل، آرژانتین و معاهده لیما علیه ونزوئلا
تاریخ ثابت کرده است، که قدرت امپریالیستی میتواند شکست بخورد و همکارانش را نیز از دست بدهد، اما در حالیکه آمریکا پایگاههای نظامی و قدرت اهرم های اقتصادی خود را حفظ کند، میتواند و خواهد توانست همه ابزارهای قدرت را جهت استعمار مجدد منطقه، گام به گام، با متحد کردن منطقه جهت برتری (در نیمکره)غربی بکار گیرد. همانگونه که اولین دهه قرن ۲۱ نشان داد، بسیاری از دولت ها و جنبش های آمریکای لاتین روند استعمارزدایی را آغاز کردند، جایگزین رژیمهای دست نشانده شدند و رهبری سازمانهای منطقه ای را در دست گرفتند، بازاها و شرکای تجاری خود را متنوع کردند.
با این همه، رهبران و احزاب قادر نبودند و نمیخواستند از نخبگان محلی وابسته به پروژٰه استعماری آمریکا جدا شوند.
آسیبپ پذیر بودن کشورهای لاتین در برابر کاهش قیمت کالاها، ترکیبی از متحدان سیاسی ناهمگون و قادر نبودن آنها در ایجاد یا تقویت فرهنگ ضداستعماری، آمریکا را بسوی بازسازی پروژه استعماری خود سوق داد.آمریکا به «ضعیف ترین حلقه» روند استعمارزدایی ضربه زد.آمریکا از کودتاها در هندوراس و پاراگوئه حمایت نمود. سپس، واشنگتن با تغییر قضات/قوه قضائیه و کنگره به عنوان اولین گام جهت راه اندازی یک حمله سیاسی بر رژیمهای استراتژیک در آرژانتین و برزیل پرداخت و سرانجام کشورهای دیگر را در اکوادور، شیلی، پرو و السالوادور به مدار آمریکا کشاند.
درحالیکه روند استعمارمجدد پیشرفت کرد، آمریکا سُلطه خود را در سازمانهای منطقه ای و بین المللی دوباره بدست آورد. رژیمهای استعمارشده، اقتصادهای خود را خصوصی کردند و واشنگتن رژیمهایی را تضمین کرد که خواهان گرفتن قرض های کمرشکن بودند، ولی قبلاً( آنها را) انکار کرده بود.
پیشرفتهای آمریکا در استعمارمجدد، دولت سرشار از نفت، پویا و قدرتمند ضداستعماری ونزوئلا را هدف قرارداد.
ونزوئلا به چندین دلیل استراتژیک هدف قرار گرفته است:
اول، ونزوئلا تحت ریاست چاوز، مخالف جاهطلبی های استعماری منطقه ای و جهانی آمریکا بود.
دوم، کاراکاس جهت تقویت و ترویج رژیمهای ضداستعماری در سراسر آمریکای لاتین و بویژه در کارائيب و آمریکای مرکزی، کمک مالی ارائه داد.
سوم، ونزوئلا در یک دستور کار عمیق و وسیع اجتماعی دولتی سرمایه گذاری کرد و آن را به اجرا درآورد، مدارس و بیمارستان ساخت، آموزش و پروزش و مراقبت های بهداشتی مجانی ارائه میدهد و جهت غذا و مسکن یارانه داده میشود. ونزوئلای سوسیال دمکرات در تضاد با نابودی دولت رفاه آمریکا در میان دولتهای استعماری، بازسازی شده است.
چهارم، کنترل ملی ونزوئلا بر منابع طبیعی، بویژه نفت، یک هدف استراتژیک در دستور کار امپریالیستی واشنگتن است.
درحالیکه آمریکا بطور موفقیت آمیزی متحدان ونزوئلا را در بقیه آمریکای لاتین کاهش داد و یا حذف کرد، اما تلاشهای مجدد آمریکا جهت بزانو درآوردن ونزوئلا شکست خورده است.
کودتای خنثی شده شکست خورد؛ همانطوریکه رفراندوم جهت اعلام جرم علیه چاوز شکست خورده بود.
تحریمهای آمریکا و حمایت مالی از انتخابات جهت سرنگونی دولت ونزوئلا شکست خورد.
واشنگتن قادر نشد که فشاور بیاورد و حمایت توده ای جمعیت یا ارتش را کسب کند.
تکنیک های کودتا، که در جاهای دیگر در تحمیل رژیمهای استعماری موفق بوده اند، در ونزوئلا شکست خورده اند.
آمریکا در سراسر قاره، به یک جنگ چندجانبه، مرئی و نامرئی نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی متوسل شده است.
کاخ سفید خوان گوایدو، یک ناشناخته- اما دست نشانده - را به عنوان «رئیس جمهور موقت» منصوب کرده است. گوایدو با ٪۲۵ رأی در ناحیه محل خود برای کنگره انتخاب شده بود. واشنگتن میلیونها دلار جهت تبلیع گوایدو و تأمین مالی سازمانهای غیردولتی (ان جی اُ) ها و سازمانهای خودپندار حقوق بشری هرینه کرد که دولت ونزوئلا را بدنام کند و حملات خشونت آمیز را بر نیروهای امنیتی به راه بیاندازد.
کاخ سفید رژیمهای دوباره استثمار شده را در منطقه به صف کرد که گوایدو را به عنوان «رئیس جمهور قانونی» برسمیت بشناسند.
واشنگتن چندین کشور برجسته اتحادیه اروپا، بویژه انگلیس، فرانسه و آلمان را به خدمت گرفت تا ونزوئلا را ایزوله کنند. آمریکا از طریق باصطلاح کمکهای بشردوستانه، و خودداری از کارکردن با صلیب سرخ و دیگر سازمانهای مستقل بدنبال نفوذ و خرابکاری در جمعیت ونزوئلا است.
کاخ سفید روزهای تعطیل ۲۳ و ۲۴ فوریه را به عنوان لحظه سرنگونی مادورو- رئیس جمهور ونزوئلا تعین کرد. این شکستی بینظیر برای آمریکا بود، که دروغی دیگر به همه دروغ های واشنگتن اضافه کرد.
آمریکا ادعا کرد که نیروهای مسلح ترک خدمت میکنند و به ایوزیسیون حمایت مالی شده توسط آمریکا می پیوندند- تنها ۱۰۰ نفر، کم وبیش از ۲۶۰ هزار نفر نیروهای مسلح ترک خدمت کردند. علیرغم رشوه ها و وعده و عیدها، ارتش به مردم و دولت و قانون اساسی ونزوئلا وفادار ماند.
واشنگتن ادعا کرد که «مردم» در ونزوئلا قیام میکنند و صدها هزار نفر از مرز عبور میکنند. بجز چند دوجین از ارازل و اوباش- کسانیکه مولوتف کوکتل پرتاب میکردند، هیچگونه قیامی صورت نگرفت و کمتر از چند صد نفر سعی کردند از مرز عبور کنند.
چندین تُن از «کمکهای» آمریکا در انبارهای کلمبیا باقی ماند. پاسدارن مرزی برزیلی «تظاهر کنندگان» آماد به خدمت و کمک مالی شده توسط آمریکا را جهت مسدود کردن عبور آزاد به مرز فرستادند.
حتی تحریک کنندگانی که دو کامیونی را که «کمک» حمل میکردند، به آتش کشیدند، افشاء شدند و کامیونهای آتش گرفته درکنار مرز کلمبیا باقی ماندند. بدلیل مصادره غیرقانونی درآمدهای صادرات ونزوئلا توسط واشنگتن، تحریم صادرات نفت ونزوئلا توسط آمریکا تا اندازه ای موفقیت آمیز بوده است.
گروه دوباره استعمار شده لیما قطعنامه خصمانه ای تصویب کرد و گوایدو - رئیس جمهورمنصوب ترامپ را دوباره منصوب کرد، اما تعداد کمی از رأی دهندگان در منطقه رأی خودشان را جدی گرفتند.
نتیجه گیری
از کشورهای استعمارشده چه انتظاری جهت خدمت میرود؟ چرا کاخ سفید نتوانست ونزوئلا را دوباره استعمار کند، همانگونه که بقیه آمریکای لاتین را (مجدداً استعمار) کرد؟
کشورهای دوباره استعمار شده آمریکای لاتین در خدمت بازکردن بازارهای خود به روی سرمایه داران با شرایط آسان، با مالیات کم و هزینه های اجتماعی و کار(نیروی کار) ارزان، ثبات اقتصادی و سیاسی برمبنای سرکوب طبقات توده ای و مبارزات ملی هستند.
از رژیمهای استعمار شده انتظار میرود که از تحریمها، کودتاها و تهاجمات نظامی آمریکا حمایت کنند و طبق دستور، پرسنل نظامی ارائه دهند.
رژیمهای استعمار شده در جنگهای بین المللی و مذاکرات در مدار آمریکا هستند؛ در سازمانهای منطقه ای به آمریکا رأی میدهند و قروض خود را در روی وقت و بطور کامل پرداخت میکنند.
کشورهای مجددا استعمار شده باید اطمینان حاصل کنند که با دستکاری و تقلب در انتخابات و تصمیمات قضایی، با حذف کاندیداها و مقامات ضداستعماری و دستگیری فعالان سیاسی، نتایج مطلوبی برای واشنگتن داشته باشند.
رژیمهای استعمار شده نیازها و خواسته های واشنگتن را برطرف میسازند و قطعنامه ها را به نیابت آنها در سازمانهای منطقه ای ارائه میدهند.
در مورد ونزوئلا، آنها بلوک های منطقه ای مانند گروه لیما را ترویج میدهند که مداخله برهبری آمریکا را ترویج کنند.
درحالیکه واشنگتن اقدام به بی ثباتی ونزوئلا میکند، متحدان استعمارشده، تبلیغات رسانه ای آمریکا را بازیافت میکنند و برای اپوزیسیون فراری و پناهندگان پناهگاه ارائه میدهند.
بطور خلاصه، نخبگان دوباره استعمارشده، چپاول داخلی کشورهای خود و پیروزی های خارج از کشور را برای واشنگتن تسهیل میکنند.
ونزوئلا، بخاطر رهبران ملی گرا و سوسیالیست که ثروت های خصوصی را دوباره عمومی و هزینه های عمومی را بین کارگران، دهقانان و بیکاران دوباره توذیع کردند، توانست مقاومت کند و آمریکا را جهت تسخیر دوباره شکست دهد.
تحت رهبری چاوز، ونزوئلا نیروهای نظامی و امنیتی وفادار به قانون اساسی را در راستای یک دستور کارمحبوب اجتماعی اقتصادی و ضداستعماری استخدام کرد. ونزوئلا اطمینان حاصل کرد که انتخابات و منصوب شدگان قضایی آزاد و در خط سیاستهای اکثریت باشند.
ونزوئلایی ها اطمینان حاصل کردند که مشاوران نظامی، مستقل از مأموریتهای نظامی آمریکا و سازمانهای کمک رسانی باشند که کودتاها را طراحی میکنند و نسبت به دولت ملی گرا خائن هستند.
سوسیال دمکراسی ونزوئلا، با پیشرفتهای اجتماعی و کاهش شدید فقر و نابرابری، به تقویت تعهدات خود جهت ارزش های درون فرهنگی و حاکمیت ملی کمک کرد.
علیرغم جمع آوری دست نشاندگان استعماری توسط آمریکا در سراسر آمریکای لاتین و اتحادیه اروپا، ونزوئلا حمایت توده ای را تحکیم کرده است. واشنگتن علیرغم بدست گرفتن رسانه های جمعی جهانی، نتوانسته است در افکار عمومی در مقیاس جهانی نفوذ کند. علیرغم تهدیدات آمریکا مبنی بر «گزینه نظامی»، واشنگتن فاقد حمایت جهانی است. در مقابله با مقاومت طولانی و در مقیاس بزرگ، واشنگتن مردد است. به علاوه، کشورهای استعمارشده آمریکای لاتین با بحرانهای اقتصادی و اجتماعی داخلی و مقاومت سیاسی روبرو هستند. اروپا با تجزیه منطقه ای مواجه است. واشنگتن با تقسیمات حزبی و بحران قانون اساسی شکاف برداشته است.
ناتوانی امپریالیستهای افراطی در واشنگتن جهت شکست ونزوئلا، میتواند موج جدیدی از مبارزات استعمارزدایی را به حرکت درآورد، و می تواند آمریکا را مجبور سازد که به منظور استعمارزدایی رأی دهندگان خود به درون و پائین (کشور خود) نظر بیاندازد.
درباره نویسنده:.
جیمز پتراس، استاد بارتل (بازنشسته) جامعه شناسی در دانشگاه بینگهامتون، نیویورک است.
آدرس اینترنتی سایت پتراس:
برگردانده شده از:
The Recolonization of Latin America and the War on Venezuela, By: James Petras
https://petras.lahaine.org/b2-img/PetrasRecolonizationLatinAmerica.pdf https://petras.lahaine.org/the-recolonization-of-latin-america-and/
|
||
مطالب مرتبط |
||
Copyright © 2006 azadi-b.com |