جان زنده , بهاری دیگر / کامبیز گیلانی
شعر
March 20, 2019جان زنده
بهاری دیگر
وقتی چهره ی زندگی را
طبیعت
دگرگون می کند دوباره،
موسیقی
گوش جان را
پر از آفتاب می کند
و
آواز تازه ای
در رگ خون یخ زده
جاری می شود.
جان زنده
در التهاب دویدن
زندگی را
باز می شناسد
باز.
در این بهار
سکوت،
خاموشی است
و
خاموشی تو
اگر
با زبان فریاد
به پیشواز زندگی
که بهاری دیگر
با هزار
رنگ و آهنگ
به سوی تو آورده است،
نشتابی.
خاموشی تو
اگر بنشینی
در کنار زمستانی
که پلیدانی
این گونه از هر دست،
دوره کرده اند
تو را.
خاموش نمان
بیدار باش
زنده بمان
که زمان این زندگی
کوتاه تر از لحظه ای است
در انحنای هستی.
خاموش نمان
و
زندگی را
با هزار رنگ
با هزار آواز
در آغوش گیر
باز.
گوش کن
تو را به نام
می خواند کسی
پشت در.
گوش کن
با جان دل گوش کن
خاموش نمان
بهاری دیگر
تو را
می خواند باز.