تعمق کن! رفیق / شمی صلواتی
شعر
March 03, 2019تعمق کن! رفیق
٭٭٭
قبل از اینکه نفرت را
همچون خنجر تیز دو لبه
در قلبم فرو کنی!
[تعمق کن! رفیق
به دفتر پر از خاطرات
به گفتار رفاقت که زمانی ارزش بود
به سیگاری که بهم دادی
گفتی بعد از یک چای داغ می چسبد.
اگر دل و دماغی بود!
[تعمق کن! رفیق
من از بی عاطفه ترین انسانها - هم
انتقام نمی گیرم
بهتر از هر کسی
می دانی که من
عاشق عاشق شدنم
و زیبایی ها را دوست دارم]
به حرمت آن لحظه های
باهم بودن
قبل از اینکه دیر شود!
[ تعمق کن! رفیق
مجبورم و به اجبار
بجای نوشتن یک شعر عاشقانه
با توصیفی از لب به لب
که شیرینی زندگی ست
نفرت را به چالش بکشم
٭٭٭
تا جهل و خرافه را
همچون باغبان پیر هرس کنم
چرا که بهار با باران زیباست
چشم با اشکی به یاد رفیق
به یاد آن چای داغ
آن سیگاری که گر گرفتی!
و گفتی بکش
بعد از یک چای داغ می چسبد!
[ تعمق کن! رفیق
صلابت کوه در صبوری و
درخت پیر را از سایه اش !
بایدش! دید
مثل رودخانه که شجاعتش را
در زلالی و رفتن ش عریان عریان است!
قبل از اینکه نفرتت را
همچون جنجر تیز دولب
در قلبم فرو کنی
ازت میخواهم
با کمی فرو تنی!
تعمق کنی! رفیق
قبل ازینکه دیرشود.!
[تعمق کن! رفیق.
شمی صلواتی