خیز جناح‌های رقیب سرمایه‌داری برای مصادرۀ جنبش کارگری

کمیته عمل سازماندۀ کارگری‎
February 09, 2019

خیز جناح‌های رقیب سرمایه‌داری برای مصادرۀ جنبش کارگری

شورش دی ماه ۹۶ و به دنبالش یک سال موج اعتراضات و اعتصابات کارگری پی در پی خیابانی، معادلات بسیاری را برهم زد.

بحران اقتصادی ریشه‌دار جمهوری اسلامی لاجرم طبقۀ کارگر را علیرغم همۀ پراکندگی‌ها و سرکوب‌ها و سازمان‌نیافتگی‌اش، در صف اول مبارزه قرار داد، به طوری که حتی توانست سایر اقشار را هم با خود همراه کند. جنبش کارگری نشان داد که قادر است بی‌اعتنا به کشمکش‌ها، مذاکرات، امتیازدهی‌ها و امتیازگیری‌ها و تصمیم‌گیری در اتاق‌های دربستۀ قدرت‌های حاکم -از جمهوری اسلامی تا آمریکا، اتحادیۀ اروپا، روسیه و چین و امثالهم- سرنوشت خودش را تعیین کند.

بی‌خود نیست که تحرکات جناح‌های درونی حکومت از یک طرف و اپوزیسیون دست راستی از طرف دیگر برای نفوذ و مصادرۀ جنبش کارگری افزایش بی‌سابقه‌ای یافته.

دیدیم که چطور ۳ ماه پیش نیروهای بسیجی برای مصادره و یارگیری به درون اعتراضات هفت‌تپه سرازیر شدند، زیر پر و بال برخی نماینده‌های سازشکار مجمع را گرفتند و با دستگیری و شکنجۀ صداهای رادیکال کارگری، دست آخر اعتصاب را شکستند و مجمع را درون شورای اسلامی منحل کردند. 

به موازات این سرکوب، تمرکز نیروهای اطلاعاتی بر این رفت تا هرگونه صدا و فعالیت مستقل نیروهای متشکل چپ هم سرکوب شود. اما این حلقۀ سرکوب نمی‌توانست بدون یک قطعۀ نهایی پازل تکمیل شود: پروراندن طیف جدیدی از نوفعالین سیاسی موسوم به «چپ محور مقاومت»! این ملغمۀ جدید از نئوتوده‌ای‌ها و نئواکثریتی‌ها و اتاق‌های فکر افسران جنگ نرم ج.ا که در سایت‌هایی همچون «مجله هفته» پاتوق کرده و پشت هم مجلات رنگارنگ تولید می‌کنند، تا دیروز مهم‌ترین وظیفه‌اش سفیدکاری سیاست خارجی رژیم -خاصه در سوریه- بود، و این روزها تقابل «نظری» و قلمی با هرگونه ایده و عمل سازماندهی مستقل طبقۀ کارگر برای انقلاب (به اسم خطر مداخلۀ امپریالیسم و سوریه‌ای شدن ایران).

این مسئولیت اصلی البته یک وظیفۀ داوطلبانۀ دیگر را نیز به دوش آن‌ها می‌اندازد و آن گرا دادن و پرونده‌سازی علیه هر جمع مستقل چپ است که بخواهد از استقلال سیاسی جنبش کارگری، سیاسی شدن مبارزۀ صنفی و به طور کل مبارزه برای انقلاب دفاع کند.

روی دیگر این سکه، عیناً تحرکات مشابهی از سوی اپوزیسیون دست راستی برای نفوذ و مصادرۀ جنبش کارگری است. در جریان اعتراضات هفت‌تپه و فولاد رسانه‌هایی که سال به سال اخبار کارگری را پوشش نمی‌دادند ناگاه تمرکز ویژه‌ای بر مسائل کارگری گذاشتند، این پوشش‌های خبری بعضاً حتی با همکاری برخی نیروهای چپ رخ داد. البته استفاده از امکانات رسانه‌ای بزرگ برای خبری‌کردن سرکوب نه نامجاز که بعضاً و بسته به شرایط می‌تواند ضروری هم باشد. اما شرط اصلی استفاده از این رسانه‌ها، نداشتنِ توهم به «آزادی بیان» و اهداف و انگیزه‌های سیاسی صاحبانِ آن (یعنی رقبای سرمایه‌داری جمهوری اسلامی) است. از ابتدا هم واضح بود که این رسانه‌ها خیریۀ کارگری راه نیانداخته‌اند، بااین‌حال حضور آنان به قدری تسهیل شد که اکنون باید برخی اخبار دست اول و مصاحبه‌های کارگری را هم انحصاراً از دریچۀ «ایران وایر» و «توانا» دنبال کرد! همان «توانا»یی که با شنیدن یک کلمه ضدسرمایه‌داری از زبان اسماعیل بخشی، علیه سخنرانی‌هایش حاشیه‌نویسی‌ خبری میکرد!

 اگر زنگ خطر نفوذ این رسانه‌های دست راستی را درون جنبش کارگری  نشنویم و حساسیتی نسبت به جاده کشیدن آنان به درون جنبشِ خیزگرفتۀ طبقه کارگر نداشته باشیم، یا متوهم به اهداف نیروهای سرمایه‌داری جهانی شده‌ایم و یا ساده‌لوحانه بازوهای رسانه‌ای این نیروها را از خودِ این نیروها و اهدافشان جدا فرض کرده‌ایم.

رقابت بر سر مصادره این روزها به قدری بالا گرفته که همین اخیراً عده‌ای با پرچم شیر و خورشید شعار «نان، کار، آزادی – میهن، رفاه، آزادی» را در خیابان‌های اروپا سر می‌دادند!

در کنار تمام این‌ها، فرایند «رهبرسازی» است که شتاب بیشتری گرفته است: دیدارهای حضوری مسیح علینژاد و شاپرک شجری‌زاده و احمد باطبی، یکی به‌عنوان نمایندۀ خودخواندۀ زنان و دیگری به‌عنوان فعال اسبق دانشجویی با سران آمریکا، لابی‌های ۲۴ ساعتۀ رژیم چنجی‌ و نشست ورشوی لهستان که قرار است در روزهای آتی هم نقش اهرم فشار برای امتیازگیری از جمهوری اسلامی را بازی کند و هم بطور توأمان چرب کردن مهره‌های در آب نمک خواباندۀ اپوزیسیون راست را!

اما آنچه جمهوری اسلامی و اپوزیسیون راست را علیرغم هزار رقابت و اختلاف به هم وصل می‌کند، خصومت ذاتی همۀ آن‌ها با طبقۀ کارگر و پایداری‌شان در حفاظت از منافع سرمایه‌داران است.

 برای اپوزیسیون دست راستی «دفاع» از اعتراضات کارگری تا جایی اهمیت دارد که آن را اهرمی برای تضعیف موقت رژیم ببینند، اما به محض اینکه آمریکا با جمهوری اسلامی وارد مذاکره و مصالحه شود (چنانکه قبلاً شده) حتی همین خبررسانی‌ها هم از تک و تا می‌افتد و اگر زمانی جنبش وارد مرحلۀ انقلابی بشود و بخواهد بساط هر نوع حاکمیت سرمایه‌داری و رؤیاهایشان را برهم بزند، آن وقت خودِ همینان ولو با لشکرکشی در صف اول سرکوبش قرار خواهند گرفت.

«رژیم چنج» چیزی را برای طبقۀ کارگر تغییر نمی‌دهد، درست همانطور که رژیم پهلوی جایش را به رژیم جمهوری اسلامی داد و «عمامه» جای «تاج» را گرفت. وسط این همه تحلیل و تفسیر در مورد آیندۀ ایران بعد از رژیم، طبقۀ کارگر برای آنکه سردرگم و فریفته نشود باید حواشی را کنار بزند و رو به تمامی نیروهای مدعی اپوزیسیون یک مسأله را صاف و ساده پیش بکشد: گیریم که رژیم هم واژگون شود، تکلیف منابع کلان (نفت، پتروشیمی، معادن، اراضی و صنایع بزرگ و...) چه می‌شود؟

جواب تمام نیروهای مدافع سرمایه‌داری آنست که سرمایه‌داران حاکم را بردارند و بجایش افراد دیگری را بگذارند. درحالیکه جوابی که خودِ طبقۀ کارگر، یعنی اکثریت جامعه میتوانند به این مساله بدهند اینست که چرا همین اکثریت خودش با تشکیل شوراهایش این منابع را در دستش نگیرد و برای رفع نیازهایش برنامه‌ریزی و استفاده نکند؟!

اگر این کار صورت نگیرد، سرمایه‌داران رقیبِ جمهوری اسلامی خواهند آمد تا تمام این منابع را بالا بکشند و برای حفظ موقعیتشان هم بلافاصله همان دستگاه سرکوب نظامی-پلیسی قدیم را احیا می‌کنند، قوانین را به نفع خود می‌نویسند و خلاصه جای طبقۀ حاکم قدیم را میگیرند، ولو این‌بار با کراوات فیروزه‌ای یا هر رنگ دیگری!

بنابراین مسأله برای ما تغییر جمهوری اسلامی از بالا نیست، مسأله اینست که در جنگی که انواع رقبای جمهوری اسلامی برای رسیدن به قدرت دندان تیز کرده‌اند، طبقۀ کارگر باید بتواند با سازماندهی جنبش خودش، آنان را کنار بزند و شوراها و دولت خودش را برای ادارۀ کل جامعه تشکیل بدهد.

کمیته عمل سازمانده کارگری - ۲۰ بهمن ۹۷

 منبع:

https://ksazmandeh.wordpress.com/2019/02/09/رقابت-جناحهای-سرمایه-داری-برای-مصادره/


 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com