بلشویکها به قدرت می رسند ... انقلاب ١٩١٧ در پتروگراد (٢٧)

مطالب ترجمه شده
January 16, 2019

بلشویکها به قدرت می رسند
انقلاب ١٩١٧ در پتروگراد (٢٧)

آلکساندر رابینویچ
لازم به یادآوری است که به دنبال روزهای ژوئیه، فعالیتهای دولت موقت و تمامی ادارات کاملا نابسامان بودند. اکنون با مراجعه به گذشته، آشکار می شود که اگر قرار بود این دولت به حیات خود ادامه دهد، مبرم ترین مسئله می بایست جلوگیری از ناآرامی توده ها و برخورد قاطع با چپ باشد. اما این مسائل به هیچوجه برای افراد عجول دولت موقت روشن نبود. همانطور که دیدیم، از دوم ژوئیه که اولین ائتلاف از هم پاشید، تا ٢٣ ژوئیه که کرنسکی بالاخره موفق شد کابینه کاملی سرهمبندی کند، روسیه فاقد دولتی کارآ بود. بنظر می‌رسید بلشویکها برای همیشه سرکوب شده‌اند و از اینرو، بیشتر وقت کرنسکی صرف بحث درباره تشکیل دولت ائتلافی جدید و برنامه ریزی برای برقراری ثبات در جبهه ها می شد. پس از جلسات سراسری شب، کرنسکی پتروگراد را به قصد موگیلف و پسکف یا جبهه دیگری برای مشورت با فرماندهان ارتشی ترک می کرد.
در این زمان، وزرا، مثل مهره شطرنج از یک وزارتخانه به وزارتخانه دیگری جابجا می‌شدند. مثلا می‌توان از وزارتخانه کشور و دادگستری نام برد که بیش از همه درگیر امور مربوط به "واقعه سوم و چهارم ژوئیه" بودند. پس از استعفای لوف در ٨ ژوئیه، تسرتلی وزیر کشور شد. ٢٤ ژوئیه جای تسرتلی را نیکلای آوکسنتیف گرفت. فرد اخیر در آخر اوت استعفا داد. در وزارت دادگستری، ایوان افرمف در ١١ ژوئیه جای پروزوف را گرفت. در کابینه اعلام شده در ٢٣ ژوئیه، آلکساندر زارودنی وزیر دادگستری شد. جای زارودنی را، ٢٥ سپتامبر، پاول مالیانتویچ گرفت. نتیجه این جابجائیها دائم وزرا بهم ریختگی اوضاع بود و گریزی از آن وجود نداشت.
در همین زمان، خواست عمومی مردم برای رسیدگی به مسئله چپهای زندانی بالا گرفت. از یکسو لیبرالها و محافظه کاران برای افشای کامل و بدون تأخیر بلشویکها بی تابی می کردند، و از سوی دیگر سوسیالیستها به همان اندازه اصرار داشتند که یا به نحو مناسبی علیه بلشویکها اعلام جرم شده و محاکمه شوند و یا آزاد شوند. کارینسکی، ظاهرا برای خاموش کردن این انتقادات، ٢١ ژوئیه گزارشی درباره پیشرفت تحقیقات خود انتشار داد. این گزارش، گناه تحریک، سازماندهی و رهبری شورش ژوئیه را تنها به گردن بلشویکها می‌انداخت. در مورد اتهام جاسوسی علیه حزب، گزارش نتیجه گیری می‌کرد که لنین، زینوویف، کولونتای، ساخاروف، راسکولنیکف و روشال، برای کمک به فروپاشی ارتش روسیه و پشت جبهه ... با دشمنان روسیه پیمانی بسته اند و بدین منظور، با پول دریافتی از این دولتها، شورش مسلحانه‌ای علیه نظم موجود سازمان دادند. کارینسکی در این گزارش، برای اثبات اتهامات فوق، شواهدی بغایت سست بنیان و جسته گریخته ارائه داده و مکررا به شواهد محکمتری اشاره می‌کرد که ادعا داشت در حال حاضر نمی‌توان افشار کرد. این گزارش همچنان که پیش بینی می‌شد، موجب اعتراض شدید چپها شد. بقول نوایاژیزن "مشکل است بتوان درک کرد، چرا بجای بیان واقعی اینکه چه اتفاق افتاده، فقط اعلام جرم تحویل داده می‌شود ... نتیجه‌گیریها ربطی به فرضیات ندارد ... آن بخش از گزارش که مربوط به دلائل است آنچنان سطحی و مبهم است که تصور ارائه چنین مطالبی از طرف مقام دادستانی حیرت‌انگیز است؟"
با توجه به ماهیت تعصب آمیز و یک جانبه گزارش کارینسکی، مارتوف به کمیته اجرائی مرکزی پیشنهاد کرد که دولت را وادار کند به چپهای دستگیر شده اجازه دهد در جریان تحقیق از خود دفاع کنند. همچنین تأکید کرد کوشش شود نمایندگانی از کمیته اجرائی مرکزی در کمیسیونهای تحقیق دولتی حضور داشته باشند. میزان شدت خشمی که گزارش کارینسکی ایجاد کرده بود از آنجا معلوم می‌شود که علیرغم بیزاری اعضاء کمیته اجرائی از بلشویکها و وفاداری بنیانی آنها به دولت، اکثریت آنان بلافاصله هر دو پیشنهاد مارتوف را پذیرفتند. آنان، همچنین بیانیه‌ای عمومی بتصویب رساندند که در آن نسبت به انتشار محتویات تحقیقات مقدماتی درباره وقایع سوم تا پنجم قبل از اتمام این تحقیقات بشدت اعتراض کرده و "این نقض آشکار قانون"، نشانه منحوسی از شباهت نظام قضائی جدید، با بدترین شیوه‌های دادگاههای تزاری محکوم شده بود. در این زمان رنج و آزار بسیاری از بلشویکهای زندانی شده که هنوز حتی بطور رسمی مورد بازجوئی قرار نگرفته بودند، برای بسیاری از کارگران و سربازان، تبدیل به مسئله قانونی مهم و قابل توجهی شده بود. کلیه فرصتهای موجود بعد از روزهای ژوئیه، برای بی‌اعتبار کردن قطعی بلشویکها و اهداف آنها، توسط دولت و ارتجاع، بسرعت از دست رفت. از این رو دولت مجبور شد بتدریج بلشویکهای اسیر را آزاد کند.
بی‌ثمر بودن کلی کوششهای دولت در سرکوب و بی‌اعتبار کردن بلشویکها در روزهای بعد از اوائل ژوئیه با بررسی موقعیت و فعالیتهای کمیته مرکزی، کمیته پترزبورگ و سازمان نظامی آن حزب، در نیمه دوم ژوئیه و اوائل اوت آشکار می‌شود. از ٩ نفر اعضاء کمیته مرکزی که در کنفرانس ماه آوریل انتخاب شده بودند، فقط کامنف پشت میله‌های زندان بود. اجبار لنین و زینوویف به مخفی ماندن، محدودیت شدیدی در فعالیت آنها بوجود آورد. با این وجود، از نظر حزب کاملا از دست نرفته بودند. زینوویف کوششهای مطبوعاتی خود را حفظ کرد، و در واقع افزایش داد، و لنین از طریق پیامهای کتبی پیگیر از رازلیف و فنلاند به اثرگذاری خود، بر تدوین سیاستهای حزب ادامه داد. علاوه بر آن جوزف استالین و یاکوف اسوردلف، همراه با رهبران مسکو یعنی فلیکس دژرژینسکی، اندره بوبنوف، گریگوری سوکلینکف و نیکلای بوخارین که در اواخر ژوئیه به عضویت کمیته مرکزی انتخاب شدند، خلاء موجود در غیاب رهبران بالای حزبی زندانی شده و مخفی را پر کردند. (در کنگره ششم حزب، کمیته مرکزی جدیدی انتخاب شد. اعضای آن عبارت بودند از: برزین، بوبنوف، بوخارین، دژرژینسکی، کامنف، کولنتای، کرستینسکی، لنین، میلیوتین، مورانوف، نوگین، رایاکوف، سرگیوف، شاومیان، سمیلگا، سوکلینکف، استالین، سوردلاف، تروتسکی، اورتیسکی و زینوویف.)
کمیته مرکزی، زیر رهبری خونسردانه اسوردلف، مدیر جوان و خستگی ناپذیر اهل اورال که دبیر اول حزب بود، کار خود را به آرامی در یک آپارتمان محقر نزدیک مرکز شهر از سر گرفت. در اواسط سالهای ١٩٢٠ که انتقاد علنی از ارگانهای بالای حزب هنوز تحمل می‌شد، لین ژنوسکی فعالیتهای کمیته مرکزی، در این دوره را بی پرده و با آرزوی بازگشت به وضع گذشته، چنین بیان می‌کند: "من تقریبا هر روز به مقر کمیته مرکزی میرفتم ... و اکثرا منظره آرام بخش یک خانواده را می‌دیدم. همه اطراف میز نهارخوری نشسته و چای می‌نوشیدیم. روی میز، بخار مطبوعی از سماور بلند می‌شد. ال – آر منژینسکینسکایا یکی از کارکنان حزب، در حالیکه حوله‌ای روی شانه داشت، استکانها را تمیز و خشک می‌کرد و بعد برای هر رفیق تازه وارد چای می‌ریخت. ناخواسته، مقایسه وضع مقر کنونی کمیته مرکزی با آن زمان بیاد انسان می‌افتد. ما اکنون ساختمان عظیمی با بخشهای پیچ در پیچ داریم. شمار بزرگی از کارکنان، در هر طبقه با عجله مشغول رفت و آمد و انجام وظایفی فوری هستند. طبیعتا با توسعه امروزی وظائف کمیته مرکزی، امکان هم ندارد بتوان بشکلی جز این عمل کرد. اما باز هم این واقعیت که آن دوران، با چنان کوششهای ساده و بی غل و غش و در عین حال رفیقانه ای، بسر رسیده و هرگز باز نخواهد گشت، به نوعی غم انگیز است."
در اولین هفته‌های بعد از شورش ژوئیه، بسته شدن پراودا کار کمیته مرکزی را با اشکال روبرو کرد. حزب، تازه در اوائل اوت توانست انتشار منظم روزنامه را دوباره از سر گیرد. با اینحال، حتی در اواسط ژوئیه که ارتجاع در پتروگراد تسلط کامل داشت، اسوردلف از آنچنان ایمانی به آینده سرشار بود که تلگراف زیر را به کمیته‌های ایالتی مخابره کرد: "روحیه در پترز(بورگ)، نیرومند و استوار است. سرهامان را بالا نگهمیداریم. تشکیلات از میان نرفته."
(ادامه دارد)


 
 

        Del.icio.us Technorati Furl Digg Google Netvouz Add to Balatarin Send to Frinds by Y! Messenger Share/Save/Bookmark

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com