از خوشبختی، شکست و اخلاق

مطالب ترجمه شده
January 10, 2019

از خوشبختی، شکست و اخلاق

 

منتشر شده در 8  صفحه/ موضوع 18.12.8.20 در یونگه ولت

از: کای کؤلر

برگردان: ظفردخت خواجه پور

 

مبارزات داخلی وخارجی، انقلاب نوامبر در ادبیات : برتولد برشت، تئودور پلیفییر، آلفرد دوبلین

 

"نقاره به صدا در آمد، مردم فقیر در " منطقه ی روزنامه" Zeitungsviertel   می میرند، خانه ها بر سرشان فرود می آیند. صبح مه آلود (خاکستری) است، آنها مانند گربه های غرق شده برروی اسفالت دراز شده اند. من خوکم و خوک به خانه می رود. "

از نمایشنامه "طبلزنی در شب" Trommeln in der Nacht اثر برتولد برشت – قیام "منطقه ی روزنامه" در برلین ژانویه 1919

 

نویسندگان در انقلاب چه می کنند؟ با انقلاب چه می کنند؟ در وهله ی نخست آن ها هم موقعیتی مشابه با مردم دیگر دارند. آن ها در صدد حل مشکلات روزمره اند: در بیرون در معرض تیراندازیند، کجا امنیت برقرار است؟ کدام شایعه را می شود باورکرد؟ چه کسی به خرید می رود؟ اصلا در کجا می شود به موادغذائی مانند کمی کره ی نباتی یا حتا نصف مرغ دسترسی داشت؟ یادداشتهای روزانه و نامه ها حاوی این گونه تنگناهایند. نویسندگان بنا به حرفه اشان می توانند این گونه رفتارها را دقیق تر و آشکارتر از بیشتر مردم تدوین کنند. ولی آنها ویژگی خاصی ندارند. نیز ارزیابی های سیاسی آنها ثابت می کنند که با نگاهی کوتاه به گذشته، حد بالاتری از حد میانگین نیستند.

ولی نویسندگانی هم هستند که اهل عمل اند. بعضی مانند ارنست تولر Ernst Toller در جمهوری شوراهای برلین در شرایطی سخت فعال می شوند. پیامد آن، مفید بودن، از آنها سیاستمدارانی می سازد که با دیگر سیاستمداران تفاوتی ندارند. آنها به عنوان نویسنده فعالیتی هدفمند ندارند.

دیگران برعکس تلاش می کنند با توانائی های خویش بر روند انقلاب اثر گذارند. در سال  1918 در برلین " شورای سیاسی کارگران روشنفکر" Rat geistiger Arbeiter به رهبری "کورت هیلر*" Kurt Hiller وجود داشت همین طور در مونیخ، دست کم به صورت رسمی به رهبری "هاینریش من" Heinrich Mann. اما چنین ائتلاف هائی به سه دلیل موفق نبودند. نخست آن که  متفکرانی هستند که به استقلال فکری خود ارزش می گذارند و به آسانی دریک سازمان باهم کنار نمی آیند. این کمبود وقتی سنگین تر جلوه می کند که به دلیل دوم،  پیامد جریاناتی غیر عادی نابهنگام و شتابزده، واکنش سریع بطلبد. سوما کارگران وسربازان درشوراهای خود درگیر و گرفتار جر و بحث های شدید ایدئولوژیکی و فیزیکی بودند وعلاوه بر این ، آن چنان با آنها مشغول بودند که نمی توانستند زندگی روزانه را راست و ریس کنند. با وجود اینها دیگر درخواست گوش دادن به رهنمودهای نمایندگان " روشنفکران" شاید انتظار زیادی بوده است.

روشنفکران می توانند به صورت فردی کار سیاسی کنند همان گونه که دیگران هم می کنند. آنها می توانند در زمانهائی که آرامش برقرار است به مسائل مربوط به  تخصصشان که از نظر اجتماعی هم اهمیت دارند، بپردازند. ولی به عنوان گروه انقلابی قادر نیستند. اهمیت سیاسی نویسندگان در کتاب های سیاسی آنها نهفته است. از میان آثار زیادی که بی واسطه یا در حاشیه به موضوع انقلاب می پردازند، در اینجا سه انتخاب صورت گرفته است: اثر واقع گرای (desillusionierendes Theaterstück) برتولد برشت نمایشنامه ی طَبلزنی در شب"، رمان استنادی پلیفییِر " شاه رفت، ژنرالها باقی ماندند" و از آلفرد دووبلین روایت نامه ی در تبعید بوجود آمده ی" نوامبر 1918".

این جور مشتاقانه خیره مشو!

"طبلزنی در شب" دومین نمایشنامه برشت در 1919 نوشته شده است بعد از مبارزات ژانویه و مارس در برلین و بعد از این که جمهوری شوراهای باواریا با قهر درهم شکسته شده بود. برشت در شهر خودش اَوسبورگ انقلاب نوامبر را تجربه کرد او به حزب مستقل سوسیال دمکرات آلمان USPD گرایش داشت، حالا به عنوان یک مشاهده کننده مجذوب، نظرش را بیان می کرد. این نمایشنامه نگرش های انقلابی را در ارتباط با آن و از دید یک پیشگام بعد از آن را نشان می دهد. دست کم اولین تلاش ها ناموفق بوده اند ولی جمهوری بورژوازی هنوز ثابت نشده است و حتا ممکن است که تلاش یک چپ جدید بر آنها غلبه کند و اما یا یک راست رادیکال با حمایت ارتش رایش یا شبه نظامیان داوطلب فرَی کورپها Freikorps بر آن تسلط یابد.

جریان نمایشنامه در برلین پیرامون مبارزات ژانویه 1919 می گذرد و از این قرار است: دختر یک کارخانه دار به نام آنا بالیکه هنوز امیدوار به برگشت معشوقش آندرآس کراگلراست  -که چهار سال است که در جنگ گم و کشته پنداشته شده -، و مردد، عروسی با نامزدش فردریش مورک را به عقب می اندازد که یک فرد به سطح اجتماعی بالا رسیده، خود خواه و مورد پسند پدر و مادرش است. بلاخره  تحت فشار آنها تسلیم شده و تن به ازدواج می دهد. با وجود این که اوضاع مغشوش وغیر قابل پیش بینی است: اسپارتاکوس ها مردم را به انقلاب فرا می خوانند و منطقه ی روزنامه را اشغال می کنند. ضد انقلاب تانک و توپ های خود را به راه می اندازد. آنها تصمیم می گیرند که در " پیکادیلی بار" که می شود آن را رستورانی شیک و تر و تمیز برای تازه به دوران رسیده ها تصور کرد، جشن بگیرند. در آنجا کار به رودرروئی می کشد: کراگلر برمی گردد. او از زندان اسرای جنگی فرار کرده است. او همانند مورک مبارزی دودل است. وقتی که پدر و مادر بالیکه درتلاشند که  از دست مرده ی دوباره سر از قبر سربرآورده خلاص شوند، مهمانان و کارکنان رستوران حالت وزنه مقابل را می گیرند. "آنا" در این بینابین مردد است: از یک سو کراگلر را که دست خالی است دور میکند و از طرف دیگر اورا در میان عده ای در صحنه های خیابانی و رستورانی دوباره پیدا می کند. دیگر پدر ومادر نقشی ندارند. برای پرولتاریا مهم است که فردی همراه با اسپارتاکیستها مبارزه کند هرچند که نتایج آن قابل پیش بینی نیست. کراگلر دوباره با آنایش است. برخلاف نظر پرولتاریا" تصمیم می گیرد: " نقاره به صدا در آمد، مردم فقیر در " منطقه ی روزنامه" می میرند، خانه ها بر سرشان فرود می آیند. صبح مه آلود (خاکستری) است، آنها مانند گربه های غرق شده برروی اسفالت دراز شده اند. من خوکم و خوک به خانه می رود. (....) نوبت تختخواب است، تختخواب بزرگ سفید و پهن، بیا!"

فراخوانی برای مبارزه ی انقلابی پایانی ندارد. در آخر نمایشنامه مطلبی نیست که دال بر اشتباه بودن تصمیم کراگلر برای سعادت شخصی باشد. هم چنین این اثر نمی تواند دلیلی برای ستایش وضع موجود باشد: بورژوازی حسابگر و استفاده جو و از نظر اخلاقی، اقتصادی و اجتماعی منحط به نظر می رسد، احساسات انسانی را در پیکادلی بار فقط پیشخدمتان و فواحش نشان می دهند." تصنیف سربازان مرده"  Moritat vom toten Soldaten که در میخانه ی  پرولتاریا خوانده می شود، در مورد جسدی در حال حاضر بی رمق است که از طرف پزشک نظامی آماده برای جنگ توصیف شده و به اجبار برای دومین بار به کشتارگاه جنگی فرستاده می شود. این  به مذاق راست های ناسیونال خوش نمی آید. آنچه قابل لمس است لذتی است که برشت در اوائل در بکاربردن طنزهای نیشدار داشته است. هدفمندی این طنزها ست که مورد پرسش است.

برشت برای "طبلزنی در شب" زبان کاملا خاص خودش را پیدا کرده است که با تقلید طبیعت گرائی از زبان روزمره کمتر سروکار دارد همانند اکسپرسیونیسم پر تصویر ارزش های انسانی. جمله ها آنقدر ساده اند که موقع خواندن به سختی فهمیده می شوند و این به دلیل ایجاز و کوتاهی آنهاست. برشت زبان کوچه و بازار را با تصاویر شاعرانه ای همراه می کند که بیشتر آنها در زمینه ی مرگ و انهدام اند. این ارتباط  به رغم جدی بودن بحران ها، شوخی خوشمزه گی ای مبهم وکدرایجاد می کند. ارزش های بزرگی که گاهی از آنها صحبت می شود در پرده ی ابهام و شک وتردید می افتند. زبان نیز آنجا که به مسائل خصوصی می پردازد، آنجا که چه کسی با آنا به بستر می رود بیانگر ارزش های اخلاقی نیست. برای مورک مهم نیست که آنا هنوز به کراگلر فکر می کند، همان طور که برای کراگلر فرق نمی کند که آنا از مورک حامله است و کودکی را انتظار می کشد.

این زبان، پندار گرائی را از بین می برد، آنجا که به  چهره ها حالت مبارزه ای جدی می دهد، مبارزه ای که برای رسیدن به هدف های خودخواهانه به جای دستیابی به ارزش های عمومی انجام می گیرد. تقریبا هر جمله بر ضد چهره ای دیگر است. این ضد همدیگر بودن یک اصل شناخته شده ی عمومی است، محدود به قواعدی منصفانه مانند مقرراتِ بعدها مورد ستایش برشت قرارگرفته ی ورزش بوکس است. وقتی سر و کله ی کراگلر درپیکادیلی بار پیدا می شود تا محبوبش را به چنگ آورد، چهره ای جنبی در خواستی را به زبان می آورد: " خفه شید! اینجا اونه که رنج می بره.(...) او باید اجازه ی حرف زدن داشته باشد. حق با اونه." 

 همه چیز برای چنین ظهورنمایشنامه دراماتیکی آماده است. این رؤیای یک جامعه هماهنگ را ازبین می برد، که در نمایشنامه " طبلزنی در شب" نه در یک خانواده کوچک و نه در یک کشور بزرگ وجود دارد که  گویا هنوز هم با دلائلی سوسیال دارونیستی حق  قویتران همخوانی دارد. کراگلر مبارزه نمی خواهد بلکه خوشبختی و آرامش حتا به بهای فروش انقلاب می خواهد. این که فقط می خواهد با آنا بر روی تخت بخوابد، ثابت می کند که یک ماتریالیست سازگار با پیآمد غیر قابل انکار پیشآمد است و از دید امروزی همزمان هم بُرد است هم باخت.

بُرد است به دلیل این که شاعران اکسپرسیونیست به وجهی انتزاعی رهائی انسان را در ذهن خود، جشن می گیرند که اغلب با رد خشونت همراه است – درحالی که انسان های خاصی در یک جامعه ی خشونت گرا، در وضعیتی مناسب، منافع خود را تعیین می کنند؛ پوستری با متن: " این جور مشتاقانه خیره مشو" همان طور که برشت برای اجرای نمایش "طبلزنی در شب" خواسته بود، یک نگرش روشن، طلب می کند، علاوه برآن، به خاطر این که در 1918/1919 تعداد کمی از مردم مخالف سوسیال دموکراتی رهبری شده از طرف "فرَیکورپ های" مرتجع بودند که برای انقلاب سوسیالیستی می جنگیدند.                                     

خیزش انقلابی از پائین

ضرر این چنین ماتریالیسم مبتنی بر حس بیواسطه ی محدود در این است که یک چشم انداز طولانی در آن گم می شود. آیا این که خانه ی کراگلر و آنا در 1943 بمباران شده و پسر آنها در 1945 کشته شده به این خاطر بوده است که انقلاب نوامبر شکست خورده است؟ برشت بعدها با آگاهی وهوشیاری کامل بارها با این پرسش ها در گیر بود، مثلا  در نمایشنامه "ننه دلاور"  ننه دلاور در جنگ سی ساله به صورت تک تک معامله ی خوبی می کند ولی در کلیت همه چیز را از دست می دهد.

این که شکست قابل توضیح انقلاب نوامبر برای مشکل آتی که سرمایه داری را پایدار ساخت از اهمیت برخوردار است را تیتر رمان تئودور پلیفییر : "شاه رفت ژنرال ها ماندند." نشان می دهد.

گرچه نویسنده از آنارشیسم می آمد کتاب در نشریه کمونیستی "رُتن فانه" Roten Fahne پیشاپیش چاپ شد و در سال 1932 در نشر مالیک منتشرگشت. پلیفییر بعد از 1933 به تبعید به شوروی رفت. در آنجا به جمع آوری مدارک و اسناد برای در حال حاضر معروفترین رمانش "استالینگراد" پرداخت که با شکست ارتش ششم تصویر کاملی از جامعه فاشیستی طراحی می کند. در 1947 اقبالش را در غرب جستجو کرد بدون اینکه موفق به خلق اثر مهمی شود. ولی این امر نباید نگرش او را برای رمان انقلاب مکدر کند.

 زمان رمان از اکتبر 1918 در جبهه غرب و تا غروب نهم نوامبر در برلین جریان دارد. جلد بعدی که به شرح جریانات تا اول 1920 پرداخته است، در 1933 به آخر رسید ولی  به علت فرار پلیفیییر به تبعید گم شد؛ قسمت پایانی که تا زمان تورم 1923 می بایست رسیده باشد، هرگز نوشته نشده است.

گرچه رمان به یک بخش از یک دوره پرداخته است، جامع است. اولین بخش بزرگ به قربانیان جنگ امپریالیستی می پردازد، بخصوص کسانی که در کشتارگاه جبهه با نیروهای کشورهای متحد رویارویند. بعد نظرش را  به فرماندهانی که وضعیت را نومیدانه تلقی می کنند و تا به سیاست در برلین، بسط می یابد. اینجا نخست وزیر جدید رایش "ماکس فون بادن" و نمایندگان سوسیال دموکراتی که در اکثریتند می کوشند با کمی اصلاحات وضعیت حاکم را نجات دهند در حالی که حزب مستقل سوسیال دموکرات آلمان (USPD) در رایشتاک( پارلمان) رادیکالتر سخن می گوید ولی بیشتر نمایندگان آنها از اقدامات قاطعانه دوری می کنند. در این میان مردم گرسنه اند، پلیس زن هائی را که برای یک تکه گوشت در صف ایستاده اند کتک می زنند. فقر و کمبود حوایج زندگی زیاد است، انقلابیون با هم جروبحث می کنند: آیا باید همان طور که "کارل لیبکِنِشـت" Karl Liebknecht از زندان آزاد شده می خواهد با فراخوانی تظاهرات بزرگ قدرت "چپ" را نشان داد؟ یا باید همان گونه که رؤسای فراکسیون های انقلابی معتقدند در روز تصمیم گیری، مسلح، قدرت را بدست گرفت.

در ابتدا به پرسشها پاسخی داده نمی شود. پلیفییر توجه و تمرکز را به ملوانان و قاتل آن ها، انقلاب می دهد. این بخش اصلی رمان است که در آن نویسنده بعضی از سربازان نیروی دریائی را با اولین سرپیچی از فرمان در- ویلهلمز هافن Wilhelmshaven– تا جنگ قدرت در "کیل" Kiel و تا حرکت آنها در شمال آلمان تعقیب می کند. درهمان حال  که  "گوستاو نوسکه " Gustav Noske  فرستاده ی مرکز در برلین در راس انقلاب در "کیل" که ظاهرا برای حمایت از انقلاب مستقر شده بود تا در اصل به ضد انقلاب برای پیروزی کمک کند، ملوانان در کودتا ی هامبورگ مشارکت می کنند. بعد از توقف در "سله Celle " و "برانشوَیگ" Braunschweig جائی که آنها را همراه با کارگران محلی به شرکت در مراسم کفن و دفن حاکم آنجا مجبور می کنند، نزدیک و نرسیده به برلین دستگیر کرده و در سلولهای زندان "موآب" برلین می چپانند.

بخش پایانی رمان  دوباره در پایتخت جریان دارد. نقشه ی کودتای طرحشده ی رهبران فرانکسیونهای انقلابی موفق می شود. همچنین نیروهائی که  قابل اعتماد به نظر می رسیدند، تیراندازی نکرده و سمت عوض می کنند. پلیفییر وحشت دفتر نخست وزیری رایش ولی بعد وقتی که" اِبِرت " ظهر نخست وزیر می شود اقدام متقابل او را نشان می دهد. او موفق می شود که سوسیال دموکرات مستقل آلمان را در حکومت خود ادغام نماید و با دورنگری دیدگاه های رادیکال شوراها را خنثی کند. و با تبانی با فرماندهان عالی با تمام گرایش های بلشویکی مبارزه نماید. در غروب انقلاب به انقلاب خیانت می شود.

رمان دقیق وسختگیرانه، با سند ومدرک همراه است. در پیوست از  92 مورد مصاحبه نام برده شده که نویسنده برای نوشتن رمانش انجام داده است، لیست کاملی از ادبیات وجود دارد و با دلائل چشمگیر پاسخگوی حاشیه پردازی هائیست که انجام آنها را برای داستان خودش لازم دیده است . مدعی توصیف واقعگرایانه ی جریان هاست. رمان تاریخی است و کمتر به تک تک اشخاص توجه دارد. ملوان های داستان هم بعد از آزادی از زندان "موآب" نقشی در داستان ندارند زیرا که  اعمال آن ها دیگر در مرکز توجه نیست. در ابتدای داستان، بعضی از چهره ها، کوتاه مورد توجه قرار می گیرند و بعد دوباره در جمع گم می شوند.

ولی این به معنی عدم توجه به این چهره ها نیست، رفتار آن ها کاملا شرح داده شده است چه در مورد ملوانان وچه در چگونگی رفتار شاهزاده "ماکس فون بادن" و نخست وزیر فرصت شناس سنگین و کسل کننده اش "اِبِرت" که به عنوان نماینده برقراری نظم به هر قیمتی، نمایان می شوند. از نظر ادبی، رمان قوی است زیرا پلیفییر مدعی چهره سازی نقش ها نیست بلکه شخصیت آن ها را در شرح عملشان نشان می دهد.

 همدلی او متوجه رفتار غافلگیرانه زحمتکشان و کارگران است که رفتار سودجویانه ی خوک مانند را دیگر نمی خواهند تحمل کنند. مرز آن ها وقتی مشخص می شود که در "کیل " دیگر از ایدئولوژی و سیاست حزبی نمی خواهند چیزی بدانند و به دام خائن سوسیال دمکراتی "نوسکه " بیفتند ولی پلیفییر به طور کلی امیدوار به اعمال انقلابی از پائین است. او فقط این نکته را برجسته می کند که خیانت "اِبِرت" فقط موثر افتاد زیرا سازمان سوسیال دموکراتی(حزب سوسیال دموکرات) را نمایندگی میکرد. از رمان او می شود دریافت که انقلاب ها چگونه انجام می گیرند نه این که چگونه باید انقلاب را از خطر دور نگهداشت. این موضوع جلد های بعدی است.

چشم انداز

پلیفییر با این پرسش بخشی از یک دوره تاریخی را در رمانش به پایان رسانده است که آیا از واگذاری قدرت به فاشیست ها در آلمان می شد جلوگیری به عمل آورد؟ با توجه به این پرسش مجموعه ی چهار قسمتی ولی از نظر موضوعی بهم پیوسته یِ دووبلین، Tetralogie "نوامبر 1918" که خود او آن را با توجه به چند قسمتی بودن و در ضمن پیوستگی آنها باهم "روایت نامه" Erzählwerk نامیده است، با مروری درگذشته در هنگام تبعید بوجود آمد. دووبلین در موقع طراحی آن در فرانسه، از قبل می دانسته که چه عواقب طولانی ای خیانت سوسیال دموکراتی داشته است؛ این اثر کامل را در2000 صفحه در ایالات متحده آمریکا که در آنجا پناهنده بود، به پایان رسانده است، در همان زمان که جنگ جهانی دوم وارد فاز تعیین کننده ای شده بود.

آغاز آن غیر عادی است: عمل روز های واقعی انقلاب در نوامبر 1918 و با آن بخشی بزرگ از جلد اول "شهروندان و سربازان" در الزاس Elsass اتفاق می افتد که هنوز به رایش آلمان تعلق دارد. این دسترسی دو مزیت دارد. دووبلین آن را بروشنی نشان می دهد که انقلاب در بعضی از مناطق مرزی با مبارزه برای جدائی طلبی از آلمان درهم می آمیزد -مبارزه ای در استراسبورگ و اطراف آن که با مداخله جوئی قدرت برنده، فرانسه در مورد آن فوری تصمیم گرفته شده بود. دوم این که این مبارزه توجه به وقایع کیل، برلین و مونیخ را مختل می سازد. نتیجه آن آگاهی به این واقعیت است که به چه اندازه مناطقی که در آنجا وقایع اصلی و مرکزی زمان انقلاب جریان دارند منزوی بودند.

 در اولین بخش فصل الزاس خیلی از چهره ها وارد می شوند که دووبلین پیشرفت آنها را در جریانات بعدی شرح می دهد. از همه بیشتر دو افسر زخمی "فریدریش بکر" Friedrich Becker  و "هانس ماَوس" Hans Maus مهم می شوند که در بیمارستان با هم دوست شده بودند، همچنین پرستار آنها "هیلده" Hilde که بین این دونفر در نوسان است. آنها در روزهای آخرین نوامبر به برلین می رسند و می بایست سمت وجهت خود را در محیط ناشناس شده بیآبند.

 یک موضوع مرکزی رمان - تصمیم گیری- است. بدون شک این عیب تلقی می شود که این زن، کار انتخاب مردی در بین مردان دارد، در حالی که مردان برعکس مسئله ی خیلی مهم حل مسئله ی جهان بینی دارند. همراه با آنها دووبلین به  گونه ی محسوسی همدردی با جهت "هانس ماَوس" ندارد کسی که مصمم برای حل بحران های زمان، فعال می شود ولی در ضمن عمل از حلقه های کلیدی اسپارتاکوس با سهولت افسر فریکورپها می گردد. ولی در تنگناهی که در آن قرار گرفته هنوز دوستی با "بِکِرِ" مردد را حفظ می کند.

"بِکِر" برعکس با تمام وجود از وضع موجود و تصمیم گیری و دادن پاسخ به پرسش زمان رنج می برد، به همان گونه که دووبلینِ متاسفانه خیلی کاتولیک شده ی تبعیدی، او را می فهمد. او برای مبارزه  با شیطان تصمیم می گیرد به همان گونه که کسی برای تغییر مذهبی religiöse Konversion. در مبارزات ژانویه ی1919  "بِکِر" دوباره با دلائل فردیِ اخلاقی در جمع اسپارتاکیست ها قرار دارد؛ و با شکست آنها گرچه "مأوس" سعی می کند که او را از زندان به بیرون آورد از دیگاه اخلاقی می گذارد که به زندان چندین ساله محاکمه شود؛ محکومیتش هم بعد از درگیری های دائمی با شیطان به عنوان یک واعظ دوره گرد غیر قابل انعطاف unangepasster Wanderprediger بالاخره زود تر از موعد به پایان می رسد، چیزی که در رُمان مثبت به نظر می رسد.

این از عواقب بعدها تا اندازه ای سخت کاتولیک شدن دووبلین است. این خِرَدگریزی به جلد آخری (رمان) به نام "کارل و رُزا" لطمه می زند، آنجا که رزا لوکزامبورگ در زندان کمتر سبک وسنگین کردن متفکرانه سیاسی را رعایت می کند و تلاش های شیطانی را که در معرض آنها هستند نمی بیند، و مدت کوتاهی قبل از کشته شدنشان لوکزامبورگ و لیبکِنِشت مثل این که هیچ کار دیگری ندارند غیر از این که در مورد فرشته ی مرده صحبت کنند. "برشت را می توان فهمید وقتی که در مجله اش سال 1947 در مقاله ای در جشن شصت وپنج سالگی دووبلین  گلایه کرد، سخنرانی اش "در مخالفت با نسبیت اخلاقی و برای ابعاد ثابت سرشت و رفتارمذهبی" که  "احساسات کفر آمیز بیشتر جشن گرفتگان بی اعتقاد را" مجروح ساخته بود. در قسمت های بعدی روایتنامه (تترالوجی) پاساژهای رمان زیاد می شوند که فقط به سختی می شود آنها را خواند.

اما این عیب از ارزش کارِ موفق نمی کاهد. گستردگی غیر عادی آن عملکرد خودش را دارد: برای دوبلین مهم است که تمام ابعاد آنچه را که اتفاق افتاده نشان دهد. در رمان فقط صحبت از بازیگران احزاب نیست بلکه صحبت از چهره های مبهم و مشکوکی هم هست  که در وضعیتی غیر قابل پیش بینی در تلاشند که  قدم های کوچک و بزرگ خود را بر دارند، : جاسوس، بازیگری با پرچم دروغین، جاعلین کوچک مارک های تقلبی مواد غذائی و قاچاقچیان و متقلبان بزرگ. در کنار آنها کسانی که خیلی ساده می خواهند زنده بمانند و کسانی که عشق، آنها را خسته و از نظر روحی فرسوده می سازد. در رده ی اول "هیلده" که معشوقش کاملا تغییر کرده از جنگ برمی گردد وحالا او باید با افسران بورژازی بحث وجدل داشته باشد، جروبحث هائی که به دنبال رفتاری درست، جریان را برای او به سختی قابل درک سازند. داستان حاشیه ای جامعی به نمایشنامه نویس "اشتاَفر " Dramatiker Stauffer  اختصاص داده شده است که در آن میان در یک جریان عاشقانه عضوی در  "شورای کارگرن روشنفکر" یک معشوق قبلی را دوباره پیدا می کند و در زندگی خودش انقلابی برپا می سازد.

به همین گونه سیاست بین الملل بخش بزرگی از جریان ها را به خود اختصاص می دهد. چهره مهم، نویسنده ی ناسیونالیست فرانسوی "موریس بَارِس" Maurice Barrès است که پیروزی کشورش را می خواهد جشن بگیرد و گفتگوهائی که وقوع جنگ جدیدی را نتیجه گیری می کنند، می فهمد. قهرمان بی چون وچرا "وودرو ویلسون" Woodrow Wilson رئیس جمهور ایالات متحده است که در رمان "دووبلین" بسیار ایده آلیست شده است و برای صلحی است که توازن ایجاد کند، خدمت می کند ولی در بین سیاستمداران واقعی بین متحدانش به هدفش نمی رسد.

 تک تک وضعیت های سیاسی، قالب مانند در برابر همدیگر قرار نگرفته اند، بلکه هرکدام جداگانه مجسم شده اند. این تجسم شامل توصیف دنیای افسران عالی مقام هم می شود؛ دووبلین، پزشک نظامی در جنگ، آشکارا، این چهره ها را می شناخته است. نه فقط ملاحظات دقیق و سبک وسنگین کردن حیطه ی فرماندهان عالی بلکه در مورد ژنرال "کورت فون شلَیشر" Kurt von Schleicher هم به عنوان چهره ی اصلی، روشن و آشکار است. به همین گونه نشان می دهد که نسل بعدی رادیکال می شوند. یک مامور اطلاعاتی که کمپ "فریکورپها" در برلین را بازرسی همه جانبه می کند، متوجه می شود که قصابان تجمع می کنند و وضعیتی کاملا نو می خواهند. در ضمن فریدریش بکر معلم زبان یونانی هم که یکبار برای برگشت به گیمنازیومش (یک فرم دبیرستان در آلمان) تلاش می کند، با دانش آموزان که برخورد می کند، متوجه می شود که دانش آموزان مدت کوتاهی این معلول جنگی را احترام می گذارند ولی بعد به نحوی بسیار نگران کننده او را که ناتوان است از خود دور می کنند.

در مورد سوسیال دموکراتی خفیف و پست  با اختلاف آشکار نمایندگان اصلی "ابرت شایده من " Ebert, Scheidemann و"نوسکه " , Noske نباید صحبت کرد- ولی دووبلین مفصل و با موفقیت این کار را انجام می دهد. او شخصیت خیانتکاران را نخست با طنز، سپس به گونه ای هنرمندانه مسخره آمیز و ناهنجار، و با تمام این که این افراد بی لیاقتند: توانائی آنها را که ریشه در تصورات ابلهانه و سر پوش گذاشته شده ی آنها از نظم و دیسیپلین دارد، نشان می دهد.

 انقلابیون با همدردی بیشتری توصیف شده اند. ولی رمان در باره ی شکست است و دوبلین ضعف آنها را هم تشریح و مجسم می کند. مجموعه ای که در آن "مأوس" دوستش "بکر" را با خود به این ور وآن ور می کشد خیلی جذاب نیست. "کارل لیبکنشت" (به دنبال رویکرد ها-م ) به عنوان یک آرمانگرای سازگار ظاهر می شود ولی همچنین استعداد ارزیابی مناسبات قدرت و گرفتن نتایج عملی عواقب پایانی را ندارد. کسی که توانائی این کار را داشته مشاور روسیش "کارل رادک " بوده که با تفکر روشن و رهنمون های عملی چهره ای تأثیر گذار است. ولی اوهم در روایت نامه ی دووبلین در تأثیرگذاری های متقابل(مکانیک) قدرت هشیار دهنده و باز دارنده است همانند کتاب "انقلاب روسیه " لنین  که جلد آخرش از دید  "رزا لوکزامبورگ" رد شده به نظر می رسد.

دوبلین ولی یک جانبه امتناع مذکور رزا لوکزامبورگ را درتجزیه وتحلیل مترقی و پیشگام انقلاب اکتبرروسیه نتیجه گیری می کند. همچنین برای دووبلین، اخلاق لنین که  بنا به موقعیت و به اجبار برای پیشبرد عمل است، یک نیروی مسحور کننده پر از راز Faszinosum است؛  این نیروی مسحور کننده با وجود این در طراحی کلی مذهبی اخلاقی-فلسفی religiös-ethischen  روایت نامه "تترالوجی" به عنوان یک اختلال به نظر می رسد. این حد و مرز یک کار هنری و ادبی Dichtung است که  روحانیت Geistige را هدف قرار می دهد: شکست را بپذیرید بهتر از این است که شرایط یک پیروزی را مورد پرسش قرار دهید. با این حال دوبلین همه ی جزئیات یک انقلاب را نشان می دهد.

https://www.jungewelt.de/artikel/345081.literatur-der-revolution-von-gl%C3%BCck-scheitern-und-moral.html

  1. 1. 2019 ظفردخت خواجه پور

 

 


 
 

        Del.icio.us Technorati Furl Digg Google Netvouz Add to Balatarin Send to Frinds by Y! Messenger Share/Save/Bookmark

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com