"طراحی سوخته" سناریویی دیگر از جنایت های رژیم علیه زندانیان سیاسی

سازمان زنان هشت مارس (ایران و افغانستان) واحد دوسلدورف
January 21, 2019

          "طراحی سوخته" سناریویی دیگر از جنایت های رژیم علیه زندانیان سیاسی

 

شنبه شب 19 دی ماه صدا و سیمای جمهوری اسلامی به اصطلاح مستندی به اسم "طراحی سوخته" نمایش داد.این فیلم نمایشی از اعترافات اسماعیل بخشی و سپیده قلیان  و چند زندانی سیاسی دیگر بود. برخی از فیلم های "اعتراف" مربوط به 9 سال پیش است. این نمایش نفرت انگیز دست و پا زدن های یک رژیم مرتجع و مستاصل است.

اسماعیل بخشی  بعد از آزادی از زندان رو به جامعه اعلام کرد که در زندان شکنجه و مورد ضرب وشتم قرار گرفته و بطور علنی رژیم جنایتکار اسلامی را به مصاف طلبید. همه جناح های رژیم بصدا در آمدند و اعلام کردند که اسماعیل بخشی شکنجه نشده است. بعد از اسماعیل سپیده قلیان و عسل محمدی اعلام کردند که آنها هم در زندان مورد شکنجه وحشیانه قرار گرفته و همچنین شاهد ضرب وشتم و شکنجه اسماعیل بخشی بوده اند. این دادخواهی تبدیل به موج حمایت گسترده  ازاسماعیل بخشی و سپیده قلیان و افشای شکنجه در زندان های جمهوری اسلامی شد .

وادار کردن زندانی از طریق شکنجه، به اعتراف علیه خود وتبدیل کردن آن به یک شو تلویزیونی، یکی از ترفند های رژیم علیه زندانیان سیاسی در طول حیات ننگین چهل ساله اش  بوده است وهدف او  با نمایش دادن  این اعترافات ساختگی نه تنها برای شرمندگی و بی اعتباری زندانی،  بلکه جهت  عقب راندن مبارزات و اعتراضات اجتماعی و مرعوب کردن فعالین جنبش های اجتماعی بوده است. اما این بارنه نتها کسی را مرعوب نکرد بلکه به سندی افشاگرانه علیه رژیم تبدیل شده واو را رسواتر و بی آبروتر کرد .  دیگر دهه شصت نیست  که هزار هزار فرزندان مردم در سیاه چالهای جمهوری اسلامی اعدام می شدند ودر سکوت و تاریکی شب در گورهای دسته جمعی دفن می شدند و با سرکوب، مردم را وادار به سکوت می کردند. سپیده قلیان ها و اسماعیل بخشی ها فرزندان همان نسلی هستند که رژیم با کشتن آنها تلاش کرد جامعه را به قهقرا ببرد و توده های کارگر و زحمتکش و زنان و معلمان و دانشجویان و روشنفکران را به تسلیم وادار کند.

این مرتجعین، با سپیده ها و زنان مبارز دیگر در زندان با شکنجه و تحقیر جنسیتی رفتار می کنند. همانطور که در دهۀ شصت با ما می کردند. در زندانهای دهه شصت ایدئولوژی دینی-پدرسالار را برای سرکوب زنان زندانی سیاسی به کار می بردند و علاوه بر شکنجه های معمول به طور خاص از آزار جنسی و تحقیر جنسیتی زن ستیزانه به عنوان اهرم فشار بر زندانی زن استفاده می کردند.  در زندان های جمهوری اسلامی، علاوه بر همان اتهام هایی که به مردان زندانی سیاسی می زدند، ما زنان زندانی سیاسی را به خاطر زن بودن و با مکانیزم های خاص هم شکنجه و سرکوب می کردند. یعنی  به خاطر زن بودن نیز تحت سرکوب و توبیخ شدیدتر قرار میگرفتیم. و با افترها و تهمت هایی همچون "برای شوهر کردن وارد مبارزه سیاسی شدی و یا برای لذت  جنسی مردان سیاسی شدی ....". چون از نظر جمهوری اسلامی و ایدئولوژی و اخلاقیاتِ پوسیدۀ اسلامی این رژیم،  زنان پایشان را از گلیم شان یعنی چهار دیواری خانه و خانواده بیرون گذاشته بودند و وارد جامعه و عرصه ی سیاست و زندگی اجتماعی شده بودند. اکنون نیز سپیده قلیان علاوه بر شکنجه وضرب و شتم با توهین و افترا شکنجه گران و بازجویان زن ستیزوبا اتهاماتی همچون  "اسماعیل بخشی دوست پسر تو است و اسماعیل بخشی تو را در بغل گرفت و بوسید..."مواجه است . نسل جوان ما هزینۀ آن را می دهد که ما هنوز این رژیم را سرنگون نکرده ایم. اما یک اتفاق خوب دارد می افتد. عده روزوافزونی از مردم، به ویژه نسل جوان با دیدن جنایت های این حکومت و زن ستیزیِ فاشیستی آن، این افکار و فرهنگ ارتجاعی ضد زن را پس می زند و این منجلاب اجتماعی را شایستۀ همان تفاله های شکنجه گر می داند. پس همه با هم، زن و مرد، در ابعادی گسترده، به مبارزه با این نظام تبه کارِ کارگر ستیز و زن ستیز بلند شویم.

 ما با رژیمی روبرو هستیم که برای بقا خود از هیچ جنایتی فرو گذار نیست .نباید گذاشت  با پخش چنین سنایوهایی  طرح ها و نقشه های سبعانه رژیم بی پاسخ بماند. فقط با سکوت نکردن ،افشا کردن و اتحاد وسیع همه اقشار جامعه است که می توانیم جلو درنده خویی این رژیم جنایتکار را بگیریم. ما همه فعالین جنبش های اجتماعی، زنان ، کارگران ، دانشجویان و دیگر اقشار جامعه را فرامی خوانیم که با شکل دادن کارزاری وسیع علیه شکنجه و زندان و پشتیبانی و حمایت اززندانیان سیاسی با اتحاد و همبستگی و مبارزات   پیگیر آن را تبدیل به جنبشی برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی کنیم.

 

سازمان زنان هشت مارس واحد دوسلدورف   21 ژانویه 2019

8mars2019@gmail.com

کتاب «و ما انکار خدای شان بودم ...» را حتما بخوانید. این کتاب مصاحبه ای است با 5 زن زندانی سیاسی دهه شصت. با خواندن این کتاب بیشتر با نگاه شریعت اسلامی و حاکمان، نظریه پردازان، بازجویان و شکنجه گران اسلامی به زن و مساله زنان آشنا می شوید. در این کتاب انبوهی ازمستندات و روایات دیده و شنیده شده زندانیان از دیگر ویژگی های کتاب است که روایت و تحلیل آن تقریباً 60 درصد حجم کتاب را شامل میشود. در خلال گفتگوها، چهرۀ نظام سیاسی، قضایی و ایدئولوژیکِ اولین دولت اسلام گرای مدرن در زندان وخصوصا در مواجهه با زنان سیاسی کمونیست و انقلابی، به خوبی نمایان شده است.

https://goo.gl/ZsP7FR

http://cpimlm.com/bzzanan/ma-enkare.pdf

http://matlan-w.blogspot.com/2018/02/blog-post_32.html

دو نظر در مورد کتاب «و ما انکار خدای شان بودیم ...»

نظر اول:

این کتاب تکان دهنده را از دست ندهید: و ما انکار خدایشان بودیم ...

هر آنکس که میخواهد بداند دهه شصت در جامعه ایران چه گذشت! هر آنکس که میخواهد عمق تباهی ایدئولوژی اسلامی رادریابد! هر پژوهش گر که می خواهد در مورد ستم های خاصی که بر زنان انقلابی و کمونیست در زندان و جامعه اسلامی رفته، تحقیق کند! هر زنی که میخواهد گام بر عرصه سیاست نهد! هر آنکس که میخواهد درک زنده و روشنی از مبارزه و مقاومت زنان کسب کند! باید این کتاب را بخواند! این کتاب علیرغم برخی کاستی های بسیار جزئی و فرعی یک منبع غنی، زنده وماندگار است و شما را با افکار، زندگی و فعالیتهای یک نسل انقلابی آشنا میکند.

دیروز این کتاب را با علاقه و دقت خواندم و گریستم و خشمگین شدم. باری دیگر در فضای دهه شصت غوطه خوردم. دهه فداکاریها و قهرمانی ها، رفاقت ها و از دست دادن ها، شکست ها و دستاوردها! با درود و خسته نباشید به دست اندرکاران تهیه این کتاب ارزشمند.

نظر دوم:

درود به زنان راسخی که علیرغم انواع فشارهای جنسیتی و طبقاتی حتی اگر کمر و پاهایشان از فرط شکنجه تکه تکه شد اماسرشان بالا بود و بالا است.

وقتی تجربه های زنان را میبینم که به اقتضای زمانه خود و به هر نحوی که تشخیص دادند و برایشان ممکن بود، سعی کردند به خشمشان جهت آگاهانه و سیاسی بدهند و در مسیر نجات جامعه از بسیاری از جنبه‌های راحت زندگی خود بگذرند و رنج وشقاوت را بدون سرخم کردن، تاب آوردند برای من که دقیقا روی سال کشتار (67) به نطفه رسیدم و درگیر تجربه های زیستی؛اجتماعی و سیاسی از نوع و در بستر متفاوتی با نسل قبل از خود بودم قضاوت و ابراز نظر خیلی پیچیده و سخت میشود. مابسیاری از تجربیات شما را نداریم. نسل ما نتوانست درک شفافی از امیدواری و تشکل یابی و کسب آگاهانه روحیه مقاومت درشرایط مختلف را درک و تجربه کند و امواج مبتذل و روسیاهی مثل اصلاحات و اعتدال و غیره هم بر همین خصوصیات شکافته تاریخی سواری گرفته و پیش میروند.

اگر با یک رویکرد ماتریالیستی برای تاریخ وجهی زنده قائل باشیم پس تاثیرات چنین نسلی، مبارزه و حتی شکست و تجربه های سرکوب و... همگی هنوز بخشهای زندهای در نهاد آن جامعه دارند که باید از یک جایی گیرندههای باقیمانده و قابل درک یکدیگر را پیدا کنند تا انتقال تجربه انتقال حقایق و وقایع تاریخی؛ انتقال آگاهی همه جانبه تر و بالاخره جبران زمان عمق داده شده و شکافته توسط حکومت بشود. وقتی سرکوب، خشونت، تحقیر و شکنجه در زندان و خیابان و دانشگاه و خوابگاه و خانواده ودر بخشهای مختلف جامعه از طرف یک حاکمیت مشترک در دوره‌های مختلف اما با یک منشا و جنس مشخص تجربه شده، بین این نسلها باید یک جایی به هم متصل شوند و به انرژی برخورد و پیوند رود در مسیر انقلابی جهت بدهند. برای همین باید دریک نقطه به قول فروغ فرخزاد این خورشیدها به هم خیره بشن تا تاریخ زنده روشن بشه و به آگاهانه ترین وجه انقلاب کنند.

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com