معضلات سر راه یک تغییر ریل!

احمد عزیز پور
October 13, 2020

معضلات سر راه یک تغییر ریل!

رفیق ابراهیم علیزاده در ادامه ی مصاحبه ها یش با "رادیو دیالوگ" نوشته ای تحت عنوان: «چگونه اختلاف نظر های درون حزب کمونیست ایران بزرگ نمایی می شود؟»  را انتشار داده اند. در نوشته ایشان آمده است که: « قضاوت من در مورد این مباحث این است که آنچه از آن به عنوان اختلاف سیاسی نام برده می شود، در عین اینکه سایه روشنی از تفاوت نظر را در خود دارد، اما اختلافات جدی نیستند و بزرگ نمائی می شوند. چرا ؟ زیرا: اولاْ، این اختلاف نظر ها در عین اینکه ظاهراْ در حوزه های سیاست و تاکتیک مطرح هستند، اما به هیچ واقعیت اجتماعی بیرون از ما متکی نشده اند. بگذارید با چند مثال ساده منظورم را روشن کنم. مثلاْ طبیعی بود اگر ما بر سر ارزیابی راجع به آنچه که در سال ۱۳۸۸ بنام "جنبش سبز"معروف شد، اختلاف نظر جدی داشته باشیم و از آن تاکتیک های متفاوتی اتخاذ می شد. یا بر سر نقش آمریکا در منطقه، محاصره اقتصادی ایران، تفاوت نظر داشتیم، و از آن مثلاْ دو نوع دیپلوماسی و دو نوع سیاست تبلیغی نتیجه می گرفتیم، باز به عنوان مثال تحولات دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ و کرونا و عواقب آن در ایران و در کردستان، مورد ارزیابی های متفاوت و لاجرم تاکتیک های سیاسی متفاوت قرار می گرفتند. یا در گرما گرم تدارک "کنگره ملی کرد" که افکار عمومی در هر چهار بخش کردستان شدیداْ به آن امید بسته بود، بر سر شرکت در آن اختلاف نظر می داشتیم، در حالیکه می دانیم در آن موقع نه تنها بر سر شرکت در پروسه تدارک آن اختلاف نظری وجود نداشت، بلکه بر سر لزوم به خرج دادن ابتکار عمل برای تامین درجه ای از هماهنگی بین کلیه احزاب موجود در کردستان ایران هم در برخورد به مسائل  درون کنگره اتفاق نظر وجود داشت. اینها همگی تحولات سیاسی مهمی در سال های اخیر بوده اند. بنابراین اگر اختلاف سیاسی امروز به هیچ درجه از هیچ تحول اجتماعی و یا رویداد سیاسی  کنکرت  متکی نباشد، طبیعی است که می توان آنرا شنید ولی جدی نگرفت».

 

در ابتدا لازم می دانم به نکته ای در مورد نظرات رفیق ابراهیم اشاره کرده و اظهار نظر نوشتاری ایشان در مورد مسائل سیاسی و تشکیلاتی را به فال نیک بگیرم، زیرا که ایشان در مصاحبه های متوالی برسر یک مسئله معین موضع گیری های متفاوتی اتخاذ می کنند، یا نظراتشان را طوری بیان می کنند که حداقل تفسیرهای متفاوتی از آنها استنباط می شود، یا نظراتشان را تعدیل و اصلاح می کنند، اما خود در این مورد چیزی نمی گویند. حسن نوشته، سیاه بر سفید این است که درک منظور نویسنده برای خواننده ی مطلب آسانتر بوده، و نویسنده نیز ناچارمی شود دقت بیشتری در فرمول بندی آن داشته باشد، زیرا که تعدیل، اصلاح و یا تغییر آن به آسانی مشاهده خواهد شد.

در مورد اختلافات درون حزب کمونیست ایران، رفیق ابراهیم در دو مصاحبه با "رادیو دیالوگ" و در این نوشته اظهار نظر کرده است و هر با ر تعریف متفاوتی از این اختلافات ارائه داده است. در مصاحبه اول می گویند: « وجود اختلافات سیاسی در حزب کمونیست ایران واقعی است. مسئله در درون ما این نیست که اختلاف سیاسی وجود ندارد، چون اگر بگوئیم اختلاف سیاسی وجود ندارد مثل این است که بگوئیم ماست سیاه است. در میان رفقایی که خود را جهت متفاوتی می شناسانند تا کنون یک صفحه آ۴ در مورد اختلافات و تمایزات که  نشان دهد آنها جهت دیگری هستند وجود ندارد».

 در مصاحبه ی دوم می گویند:« آیا اختلاف سیاسی وجود دارد، بله جواب من این است که وجود دارد. آیا چیزی در این مورد نوشته شده است، بله نوشته شده است. آیا گفتگو و مصاحبه ی رادیویی و تلویزیونی در مورد آن انجام شده است، بله تمام اینها انجام شده است» و بالاخره  در مطلبی که اخیراْ در همین مورد اختلافات سیاسی نوشته اند، آمده است که: « قضاوت من در باره مسائل درون تشکیلات حزب کمونیست و کومه له که به عنوان اختلافات سیاسی بیان می شود، درعین حال که سایه روشنی از تفاوت نظر سیاسی در آنها میتوان مشاهده کرد، اما اختلاف جدی نیستند. چرا؟ به این خاطر که به هیچ واقعیت اجتماعی متکی نیستند. بنابراین اگر اختلافات امروز به هیچ درجه ای از هیچ تحول اجتماعی  و یا رویداد سیاسی کنکرت متکی نباشد، طبیعی است می توانید آنرا شنید، اما جدی نگرفت. اوضاع درون تشکیلات حزب کمونیست ایران و کومه له دلایل متعددی دارد که کمترین آنها اختلافات سیاسی هستند و مهمترین آنها رواج فرهنگ غیر دموکراتیک در بر خورد به اختلاف نظر سیاسی در احزاب شرقی در کشورهای دیکتاتور زده می باشد».

بنابراین  تلاش ایشان در این جهت می باشد که وجود اختلافات سیاسی را انکار نموده یا غیر جدی معرفی کنند. اما اختلافات درون حزب کمونیست ایران  فقط به تحولاتی اختیاریی که ایشان بر شمرده اند، خلاصه نمی شود. رفیق ابراهیم اختلافات درون تشکیلات را آگاهانه اختلافات امروز عنوان می کند، یعنی آنها را اختلافاتی عنوان می کند که ریشه در گذشته ندارند، استراتژیک نیستند و تنها تفاوت هایی شبیه آنچه به صورت معمول همیشه در هر سازمان و حزبی پیرامون مسائل روز به وجود می آیند و کوچکترین خللی هم در درون و بین افرادی که صاحب ارزیابی های سیاسی متفاوت و لاجرم تاکتیک های سیاسی متفاوت می باشند، به وجود نمی آورند. در حالیکه این اختلاف ها ریشه در گذشته داشته، از سالها قبل شروع شده و بتدریج آشکار تر گشته و ماهیت خود را عیان کرده اند.

اجازه دهید در میان  تحولاتی که نام برده اند به مورد کرونا و کنگره ملی کرد اشاره ای داشته باشیم.

در مورد بحران کرونا رفیق ابراهیم در مصاحبه ای که به زبان کردی از  تلویزیون کومه له پخش گردید، ارزیابی  و تحلیل بسیار نادرست و غیر علمی ای ارائه دادند، اما زمانیکه بحث ایشان مورد نقد قرار گرفت، به جای اینکه از نگرشی که در این خصوص داشتند انتقاد نمایند و سعی کنند ارزیابی خود را بر یک دیدگاه درست بنیان نهند، مصاحبه ای دیگر ترتیب دادند و این بار به زبان فارسی سعی در تعدیل و اصلاح مواضع خود نمودند، اما تلاش ایشان  در این خصوص بی نتیجه بود، زیرا قصدشان تعدیل و اصلاح بود، نه تغییر ریشه ای و رادیکال در مواضع و ارزیابی نادرستی که بیان داشته بودند. برای اینکه نشان دهیم که ارزیابی های ایشان از بحران ویروس کرونا و بیماری کووید ـ ۱۹ کاملاْ نادرست بودند، بخشی از سخنان ایشان را در این جا می آورم :« یک نوع نگرش تقریباْ عمومی بوجود آمده است که جهان به کجا میرود. در این دوره واقعیتی خود را بیشتر آشکار کرد که نشان داد، هیچ گاه رویدادها و اتفاقات دنیا به اندازه اکنون بر هم دیگر موثر نبوده اند. یعنی هر رویدادی در هر گوشه ای از جهان،  اثراتش را می توان در تمام نقاط دنیا ملاحظه کرد. اینکه سرنوشت تمام مردم در جهان بهم گره خورده است. این واقعیت را کورونا تحمیل کرد. قبل از شیوع کورونا مسئله ی تندرستی، اپیدمی و بیماری مطرح بود، طبعا همزمان مسئله ی سود ،تجارت و بازرگانی و استثمار هم مطرح بود. در دنیای قبل از کرونا به شیوه ای کاملاْ آشکار در مقایسه با تندرستی و بهداشت، تجارت، بازرگانی، استثمار و سود در اولویت قرار می گرفتند. در این دوره اکثریت بیمارستان ها، درمانگاه ها و موسسات مربوط به سلامت و بهداشت در اختیار بخش خصوصی قرار داشتند و مسئله این بنگاه ها قبل از هر چیز سود بود، نه سلامت جامعه. مثلاْ  کدام واکسن و یا درمان، بیشتر سود آور بود در اولویت قرار می گرفت،  نه اینکه سلامت امروز و آینده مردم را در نظر داشته باشند. اما در دوره کرونا این واقعیت معکوس شد. در این دوره دولت های سرمایه داری و حتی سرمایه داران بزرگ هم این را پذیرفتند که این وضع نمی تواند روند زندگی باشد، حتی اگر میخواهند پروسه تجارت، استثمار و سود خودشان را هم پیش ببرند. بنابراین بایستی تندرستی و سلامت در اولویت قرار گیرد. ما دیدیم که روند قبل از کرونا دگرگون شد. ما قبل از هر چیز در مورد کشورهای پیشرفته ی  سرمایه داری صحبت می کنیم. ما شاهد بودیم که اکثر مراکز کار و تولید و  بنگاه های سود آوری را تعطیل کردند و دولت شروع به هزینه کردن تمام ذخیره هایش در جهت سلامت انسان کرد و برایشان معلوم شد که مسئله ی سلامت، مسئله ای جهانی است. آنها نمی توانند فقط در فکر سلامت کشور خودشان باشند، بدون آنکه به این مسئله که در آفریقا، آسیای مرکزی، آسیای جنوب شرقی و یا در جاهای دیگر جهان چه می گذرد فکر کنند. یعنی به گونه ای اولویت ها عوض شد و روالی را پی گرفت که از قبل انسانی تر بود. اکنون مسئله این است که اگر کشورهای سرمایه داری در جهت تندرستی مردم در دوره ی کرونا چنین سیاست هایی در پیش گرفتند،  آیا بعداز پایان کرونا دو باره به آنچه قبل از دوره ی کرونا اعمال میشد برمی گردند؟ چنین به نظر میرسد که روند واقعی زندگی این برگشت را از آنها نمی پذیرد». (خطوط تاکید از من است).

آیا هنوز رفیق ابراهیم می پندارند که در دوره کرونا واقعیت در اولویت قرار گرفتن تجارت، بازرگانی، استثمار و سود در مقایسه با تندرستی و بهداشت معکوس گردید؟ این ادعا به هیچ وجه درست نیست. واقعیات امروز خلاف تصور ایشان را نشان می دهد. در ۵ـ ۶ هفته اخیر آلودگی به ویروس کرونا در کشورهای مختلف اروپایی بشدت افزایش یافته است، اما علیرغم خطر بدتر شدن اوضاع و گسترش ابتلا به بیماری کووید ـ۱۹، اکثر کشورها حاضر نیستند، حتی محدودیت های لازم برای جلوگیری از گسترش آلودگی و ابتلا به بیماری را بر مراکز کسب و کار اعمال نمایند. آیا واقعا در دوره کرونا  سرنوشت تمام مردم در جهان بهم گره خورد؟ یعنی سرنوشت طبقات دارا و اقشار مرفه جامعه به سرنوشت کارگران و زحمتکشان جامعه گره زده شده است؟ آیا دولت ها در کشورهای بزرگ سرمایه داری تمام ذخیره هایشان را در جهت سلامت انسان هزینه کردند؟ آیا واقعاْ برای این دولت های سرمایه داری معلوم شد که سلامت مسئله ای جهانی است و آنها نمی توانند فقط در فکر سلامت کشور خودشان باشند؟ معلوم نیست این همه توهمات از کجا سرچشمه گرفته است، در حالیکه اگر موارد بسیار کمی محموله ی پزشکی از جانب کشورهای سرمایه داری به کشورهای در حال توسعه ارسال شده است، اهدافی سرمایه دارانه، در جهت دست یافتن به بازار کالا، آماده کردن مقدمات برای سرمایه گذاری و استثمار نیروی کار ارزان و غیره بوده است و متاسفانه بحران کرونا در مواردی به تقویت ناسیونالیسم و رفتارهای نژاد پرستانه نیز کمک کرده است.

آیا رفیق ابراهیم اکنون نیزاین گفته ی خودشان را تایید میکنند؟ « به باور من کشورهای بزرگ سرمایه داری  به هیچ عنوان نمی توانند این روند را به روال قبل از دوره ی کرونا برگردانند، یعنی من به شما قول می دهم که در ماه ها، و یا یک ـ دو سال آینده به شیوه ای اساسی سلامت انسان از حیطه ی نفوذ سرمایه داری خصوصی بیرون می آید و دولت ها ناچار می شوند که خود کنترل این بخش حیاتی زندگی انسان را بعهده بگیرند».

تحولاتی که در زمینه بهداشت و سلامت تا کنون اتفاق افتاده است، خلاف ارزیابی ایشان را ثابت می کند. رفیق ابراهیم کافی است به آنچه در همین حکومت اقلیم کردستان در این زمینه در جریان است، توجه نمایند تا دریابند که درست بر خلاف تصور ایشان بیمارستان هایی که از بودجه دولت (یعنی پول مردم)، ساخته شده اند، به شرکت های خصوصی فروخته می شوند. از جمله یک بیمارستان اطفال در اربیل به یک شرکت خصوصی ترکیه ای فروخته شده است. ایشان حتماْ متوجه شده اند که امکانات لازم را در اختیار بیمارستان های دولتی قرار نمی دهند تا کسب و کار بیمارستان های خصوصی پر رونق گردد، یعنی خصوصی شدن تندرستی و بهداشت به شدت ادامه دارد و در کشورهای اروپایی نیز نشانه ای از کاهش خصوصی سازی عرصه سلامت و بهداشت دیده نمی شود. بنابراین کسی نبایستی در انتظار به واقعیت پیوستن وعده فوق باشد.

 

در مورد کنگره ی ملی کرد، این ادعا که گویا افکار عمومی در هر چهار بخش کردستان به انعقاد کنگره ملی  کرد شدیداْ امید بسته بودند، دور از واقعیت می باشد. چگونه است که رویدادی توانسته است که افکار عمومی هر چهار بخش کردستان را شدیداْ به خود امیدوار کند، اما بسیار سریع چون حبابی بترکد و چند روز پس از پایانش، نه تنها منشاء هیچ تحولی نشده باشد، بلکه اساساٌ آثاری از آن باقی نمانده باشد؟ به باور من حتی این ادعا که در صد بالایی از مردم در کردستان در ایران، عراق، سوریه و ترکیه از انعقاد چنین کنگره ای باخبر باشند، دور از ذهن می باشد. اما در آن زمان احزاب ناسیونالیست کرد در تمام کشورهای منطقه، که بعضی از آنها ( از جمله  پ. ک. ک، حزب دموکرات کردستان عراق و اتحادیه میهنی کردستان)، دارای نفوذ توده ای هم بودند و با تمام امکاناتشان، از طریق کانال های متعدد تلویزیونی که در اختیار داشتند تبلیغ می کردند، توانسته بودند افکار بخشی از  مردم کرد در کشورهای مختلف را نسبت به آن تحت تاثیر قرار داده و بعضی از آنها را هم نسبت به این مسئله متوهم نمایند. در آن موقع  در حزب کمونیست ایران از دو زاویه به این مسئله برخورد میشد، بعضی تصور می کردند که:« این کنگره می تواند به نهاد معتبری تبدیل شود، و در صورتی که این کنگره بتواند پیامی محکم برای دولت هایی که مردم کرد در آن کشورها زندگی می کنند، تحت ستم ملی می باشند و از ابتدائی ترین حقوق خود بی بهره اند، بفرستد، کنگره ای موفق خواهد بود. این پیام محکم می تواند نشانه به وجود آمدن توازن قوای بهتری در جهت منافع مردم کرد در هر چهار بخش کردستان باشد و در این صورت می تواند در مورد سیاست های کشورهای منطقه موضع واحد اتخاذ نماید و به این ترتیب توازن قوا را به نفع مردم کرد تغییر دهد.  این کنگره می تواند این پیام را به کشورهای اشغالگر کردستان، به دولت های این کشور ها که دشمنان مردم کردستان می باشند بفرستد که بیش از این نمی توانند بر سیاست تفرقه انداختن میان نیروهای سیاسی کردستان حساب باز کنند، نمی توانند مبارزه مردم کرد در بخشی از کردستان را علیه بخش دیگر به کار گیرند » (نقل به مضمون از سخنان رفیق ابراهیم علیزاده در مصاحبه با تلویزیون کومه له پس از اولین نشست کنگره ملی کرد). 

با این استدلال این نگرش نتیجه می گرفت که به این ترتیب یک حزب مسئول نمی تواند نسبت به این پدیده بی تفاوت باشد. اما مناسبات بسیار فشرده  تعدادی از این احزاب و بویژه آنها که فراخوان دهنده کنگره بودند با دولت های منطقه، وقوع چنین انتظاری (موضع واحد در قبال سیاست های کشورهای منطقه) را با شکست مواجه می کرد. صاحبان این نگرش می بایست به این واقعیت توجه می داشتند و با توجه به غیر واقعی بودن انتظاراتشان از دامن زدن به توهم پراکنی بیشتر خود داری می کردند. بر خلاف تصور صاحب این نگرش احزاب ناسیونالیستی کردستان در کشورهای منطقه هر کدام  دارای پیوند هائی در سطوح مختلف با دولت های منطقه می باشند و این دولت ها به هیچ وجه برای  به کار بردن احزاب سیاسی منطقه علیه همدیگر گرفتار مشکل نمی شوند. یاد آوری رابطه و پیوند های  این احزاب با دولت های منطقه و جنایات آنها در ۵۰ ـ ۶۰ سال گذشته علیه احزاب سیاسی و مردم همان بخش از کردستان یا کشورهای همجوار در حوصله این نوشته نیست، اما مگر همین امروز احزاب حاکم در کردستان عراق، در بلوک بندی های منطقه ای با این یا آن دولت سرکوبگر مردم کردستان در یک بلوک قرار نگرفته اند  و مگر پس از ۳۰ سال حاکمیت در  اقلیم کردستان، این اقلیم را به دو منطقه زرد و سبز، بخش های تحت حاکمیت اتحادیه میهنی و حزب دموکرات کردستان تقسیم نکرده اند، مگر هر کدام نیروی مسلح جداگانه برای خود ندارند؟

آیا رفیق ابراهیم این واقعیات را نمی بیند، مگر شاهد نیستند که دولت ترکیه در چند ماه اخیر با تمام امکانات پیشرفته نظامی خود به جنگ تمام عیار علیه پ.ک.ک در مناطقی از اقلیم کردستان عراق ادامه می دهد و حزب دموکرات کردستان عراق هیچ عکس العملی نسبت به آن نشان نمی دهد؟ بنابراین همه آنچه این نگرش از این کنگره انتظار دارد توهم و خیالبافی های بی اساس می باشد.

به چند جمله دیکر از بیانات رفیق ابراهیم در همان مصاحبه توجه کنید:« از طرف دیگر اگر این کنگره بتواند پیامی امیدوار کننده برای همه مردم کردستان بفرستد که مبارزه آنها در هر چهار پارچه اش از پشتیبانی مردم کرد  در بخش های دیگر کردستان بهره مند است، دستاورد بزرگی خواهد بود. در این کنگره می توان مکانیسمی ایجاد کرد تا فضای مناسبی به وجود آید که در آن نیروهای سیاسی، برای حل اختلافات فی ما بین دست به اسلحه نبرند، همه این ها می توانند عملی شوند»،

احزاب بورژوا- ناسیونالیستی اقلیم کردستان در رقابت بر سر منافع حزبی و خانوادگی خود و تسلط بر منابع ثروت این جامعه، هزاران نفر از همدیگر را کشتند و قتل و عام کردند، حالا رفیق مدعی کمونیسم و منافع طبقه کارگر انتظار دارد که این احزاب بورژوا – ناسیونالیست از مبارزه حق طلبانه مردم در بخش های دیگر کردستان حمایت کنند!!.

متد برخی دیگر برای شرکت در این کنگره این بود، که می گفتند در حالیکه نسبت به این مسئله در میان مردم کردستان  توهم وجود دارد، و از طرف دیگر نیروهای چپ به لحاظ برخورداری از پایه اجتماعی غیر از کومه له در کردستان در موقعیتی نیستند که در مقابل "کنگره ملی کرد" کنگره مستقل خود را برگزار کنند، به عنوان یک تاکتیک معین در این کنگره شرکت می کنیم، تا اولاْ نظرات خود را از تریبون کنگره بیان داریم، و ثانیاْ با حضورمان امکان افشاگری را از آنچه در کنگره می گذرد به دست می آوریم و از این طریق هم به مردم کردستان نشان می دهیم که راه رسیدن به خواسته های برحق آنان و رفع ستمگری ملی از مسیر مبارزه مستقیم خودشان می گذرد. این نگرش اساساْ به دلایل فوق و در مرز بندی با برخوردهای منزه طلبانه شرکت در کنگره را مجاز می دانستند، نه به این دلیل  که گویا این کنگره می تواند در خدمت مردم قرار گیرد. در هرحال بعداز جلسه ی افتتاحیه و یکی، دو ماه کار مشترک هیئت تدارک این کنگره به بن بست رسید. این کنگره به وسیله ی  جریان های  بورژوا ـ ناسیونالیستی (حزب دموکرات کردستان عراق، پ.ک. ک  و اتحادیه میهنی ) سازماندهی شده بود و هر کدام اهداف خود را تعقیب می کردند که اساساْ در جهت منافع مردم کردستان نبود.  از این روی توجیه هر دو نگرش نادرست، غیر کارگری و کمک به توهم پراکنی احزاب ناسیونالیست کردستان بود. به باور من، رای دادن ما به حضور کومه له در این کنگره ما را در اتخاذ این سیاست نادرست شریک کرد.

رفیق ابراهیم فقط از تحولاتی صحبت می کنند که در بعضی از آنها ارزیابی و تحلیل ما حتی با سازمان های چپ و کمونیست دیگر اختلاف چندانی ندارد، اما مواردی را که قبلاْ بارها از آنها یاد شده است ازجمله شیوه ی برخورد با احزاب ناسیونالیست و مسئله حاکمیت شورایی مردم در کردستان را به فراموشی می سپارند. اینکه ایشان درهمکاری با احزاب ناسیونالیست می خواهند حاکمیت را پس از دوره ی گذار که در آن دوره  حاکمیت در دست احزاب خواهد بود، به مردم بسپارند. میدانیم که مردم در شرایط انقلابی و زمانیکه موفق شده اند ارگانهای حاکمیت را به زیر بکشند، تلاش می کنند که ارگان های حاکمیت خودرا بر پا دارند. شوراها اولین نهادهای حاکمیت توده ای هستند که از پایین تشکیل می شوند. در فردای چنین تحولاتی این شورا ها در کردستان طبعاْ مورد تعرض نیروهای ناسیونالیست قرار خواهند گرفت. این نیروها از هم اکنون برای کنترل خیزش توده های مردم و عقیم گذاشتن تلاش های آنها برای تشکیل ارگان های حاکمیت توده ای نقشه میریزند. تشکیل  "نیروی واحد پیشمرگ" یا "سپاه میهنی کردستان"  برای کنترل خیزش توده های مردم، جلوگیری از تشکیل شوراهای مردمی و دیگر ارگان های اعمال اراده مردم می باشد. آیا این نیروها حاضر خواهند شد حاکمیت شورایی مردم را بپذیرند و پس از دوره گذار حاکمیت را به مردم واگذار نمایند؟

باور به عملی شدن چنین پروسه ای وعده ای بدون پشتوانه و توهمی  بیش نخواهد بود. نمونه احزاب ناسیونالیستی کردستان عراق بایستی هشداری باشد که کارگران و زحمتکشان کردستان هرگز به حاکمیت احزاب در کردستان تن ندهند، زیرا که در این صورت، آنها برای حفظ قدرت و حاکمیت خود از تمام ابزارهای لازم، از جمله نیروی مسلح خود علیه توده های مردم استفاده خواهند کرد و برقراری ارگان های حاکمیت بورژوازی کردستان را در دستور کار خود خواهند داشت.

مواضع امروز رفیق ابراهیم در رابطه با توافق با جریانات ناسیونالیستی بر سر حاکمیت در کردستان، همان مواضعی است که قبل از کنگره ی ۱۵ کومه له در رابطه با تشکیل "جبهه" کردستانی  با نیروهای ناسیونالیست به پلنوم کمیته مرکزی پیشنهاد کرد، اما پیشنهادشان مورد تایید قرار نگرفت. اکنون ایشان می خواهند همان سیاست را به طریق دیگری حقنه نمایند. این مسئله مهم را به این دلیل که زمان عملی شدنش فرا نرسیده است، کم اهمیت معرفی می کنند و بعنوان نکات مهم مورد اختلاف به حساب نمی آورند.

سئوال این است که آیا  برای این مسئله استراتژیک کومه له در آینده کردستان (حاکمیت شورایی) و نقش کارگران و توده های زحمتکش درآن هیچ گونه ملزوماتی لازم نیست؟  ضروری نیست که کارگران و زحمتکشان کردستان از هم اکنون خود را برای چنین سناریوهایی که بورژوازی کرد برایشان تدارک دیده اند، آماده نمایند؟ آیا رسالت کومه له بایستی تلاشی پیگیرانه در جهت کسب آمادگی ذهنی و سازمانی کارگران و زحمتکشان کردستان باشد یا مذاکره برای راضی کردن احزاب ناسیونالیست، برای واگذار کردن حاکمیت به شوراهای مردم بعد از دوره گذار !؟

در مورد نیروی مسلح هم رفیق  ابراهیم می خواهد با احزاب ناسیوناسیت به مذاکره بنشیند تا با این احزاب که  می خواهند "نیروی پیشمرگ مشترک" برای کنترل خیزش مردم در کردستان تشکیل دهند به توافق برسند که نیروی مسلح خود را در اختیار شوراهای مردم قرار دهند. چگونه آنها حاضر به چنین کاری خواهند شد، او  از توضیح در این مورد خودداری می نماید. آیا ایشان اعتقاد دارند که چنین اقدامی از جانب جریانات ناسیونالیست ممکن است،  ایشان واقفند که احزاب ناسیونالیست هرگز قدرت را به مردم واگذار نمی کنند، اما او و همفکرانش می خواهند کومه له را به بخشی از این سناریو تبدیل کنند و آنچه بیان می دارند، آگاهانه لاپوشانی این سناریو است.

تجربه حکومت اقلیم در این خصوص بسیار گویاست. هر دو حزب اتحادیه میهنی و حزب دموکرات کردستان عراق، علیرغم اینکه سال هاست مشترکا حاکمیت کردستان عراق را در دست دارند، حاضر نیستند نیروهایشان را در هم ادغام نمایند تا حداقل نه بعنوان نیروی احزاب، بلکه بعنوان نیروی حکومت بورژوازی در اقلیم کردستان عمل نمایند. هر دوی این احزاب با تسلط بر منابع مالی، نیروی مسلح و روابط دیپلماتیکی که در اختیار دارند، حتی مکانیسم انتخابات برای تشکیل پارلمان را از اعتبار ساقط کرده اند. قدرت این احزاب نه از رای مردم، بلکه از میزان دستیابی آنها به منابع مالی و قدرت نظامی سرچشمه می گیرد.

۱۳ اکتبر ۲۰۲۰

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com