نقطه کور ناسیونالیسم در حزب حکمتیست

اسد گلچینی
September 26, 2020

نقطه کور ناسیونالیسم در حزب حکمتیست

 

 صالح سرداری ایراد گرفته است که من در مورد سیاست و برخورد حزب حکمتیست استاندار دوگانه بکار برده ام و تاکید میکند که سیاست و فعالیتی که در رابطه با کومه له داشته اند در ادامه همان سیاستهای حزب سابق کمونیست کارگری و حکمتیست است. جدل هایی که او در این بحث دارد رو به من است اما مصرف درون تشکیلاتی هم دارد و در واقع این جنبه مهمی از تلاش اوست. اما در هر حال کار مهمی که صالح سرداری انجام داده است نوشتن نظراتش و دفاع از آنهاست. این نوشته نکاتی راجع به این  نظرات را در بر میگیرد. 

 

هم کومه له تغییر کرده است و هم شما

 

با علنی شدن هر چه بیشتر خطوط بحث و اختلافات در کومه له همه توانستند حجم آنها و نه الزاما عمق اختلافات را ببینند. صالح سرداری از کمیته مرکزی حزب حکمتیست از آن دسته است که ابعاد اختلافات را متوجه شده است اما هنوز قادر به دیدن عمق آن نیست و بنا به مدلی که حزبش برای دخالتگری در رویداد های حال و آینده در کردستان دارد امیدوار است اوضاع کومه له به حال خود برگردد و آنها بتوانند در آرامش قبلی به ارتباطات شان با این سازمان ادامه بدهند و چپ آن سازمان را  در تحولات آتی همراه داشته باشند، قطعنامه و اطلاعیه های مشترک بدهند و یا بر آنچه دارند تاکید کنند. البته نباید فراموش کرد که رابطه صالح سرداری و کمیته کردستان  این حزب همچنان با ابراهیم علیزاده دبیر اول خواهد بود! 

 

ظاهرا در حزب حکمتیست نقاط کور و اغماض، کم نیستند و تا زمان تصادمات شدید خودشان هم متوجه نمیشوند و یا اینکه با زیر فرش کردن آنها و تقسیم مجدد پست های تشکیلاتی به شکل "مسئولانه" به آن ها برخورد کنند.  

 

اما دلیل ندیدن تغییراتی که کومه له کرده است و غرق در جنبش ناسیونالیستی است را قبل از هر چیز باید در نقاط مشترک سیاسی و سنتهای مشترک مبارزاتی جستجو کرد که حزب حکمتیست خود را با کومه له در آن شریک می داند، حتی اگر از صالح سرداری و حزب حکمتیست بپذیریم که همکاری ها با کومه له مشخص و موردی است. اما ناظری که از زاویه جنبش کارگری و کمونیستی در کردستان و خارج از کردستان، کومه له را مرور میکند این حرفهای حزب حکمتیست را به خود مربوط نمیداند چرا که در اثر فعالیت کومه له برای طبقه کارگر و مردم زحمتکش اثری انقلابی سازمانگرانه و کمونیستی در بهبود زندگی ، کار، آزادی و برابری اش نمی بیند. صالح سرداری تاکید میکند که ما در دوران منصور حکمت و کورش مدرسی هم همین سیاست های همکاری و تلاش برای همکاری را در مورد کومه له داشته ایم. باید گفت این درست نیست به این دلایل که دوران منصور حکمت کمونیسم کارگری بعنوان یک حزب مارکسیستی مدعی قدرت سیاسی و با نفوذ در میان کارگران کمونیست و چپ جامعه و از جمله در کردستان، کومه له را در گوشه دیوار قرار داده بود و هر نوع راست روی اش را با  تردید و ترس زیاد دنبال میکرد. ما انبوهی از ادبیات برای کارگران و فعالین کمونیست و جنبش هایشان از جمله در نقد نفوذ راست روی و ناسیونالیسم کومه له داشتیم. کارگران کمونیست، کارگران زندانی، زنان، تشکل و تجمع های کارگری و توده ای و کادرهای سرشناس توده ای در شهرهای کردستان یک قطب مهم و قدرتمند بودند. حزب کمونیست کارگری اگر وارد هر رابطه ای با کومه له هم میشد از این زاویه بود. در دوران کورش مدرسی هم این وضعیت به شهادت خود رفقای این حزب در کردستان ادامه داشت و کورش دقیقا از زاویه قدرت این حزب بمراتب سازمانیافته تر در ایران و کردستان، به راه کارگر و کومه له پیشنهاد میکرد که منشور سرنگونی را منشور خودشان بدانند و بر سر آن به توافق برسند. و البته میدانید که در هیچ دوره ای کومه له به برهبری علیزاده و همه کمیته مرکزی شان حاضر به همکاری با کمونیسم کارگری نشدند دقیقا به این دلیل که میدانستند این کمونیسم کارگری و احزابش است که قدرتمند میشوند و آنها نمیتوانستند در استراتژی که در "جنبش کردستان" داشتند در کنار کمونیسم کارگری تداعی شوند. پس باید روشن باشد که داستان همکاری این چنین احزابی در آن دوران با این قدرت و خط روشن و استراتژی سوسیالیستی، تلاشی برای نگه داشتن کومه له در جبهه چپ بود. آن دوران از نظر ما "کومه له جدید" بود و این با تصویر واژگونه ای که صالح و حزب حکمتیست برای توجیه سیاست های راست روانه خود در همکاری با کومه له میخواهند بدهند بشدت متفاوت است چرا که کومه له این دوران عملا برای پیدا کردن صندلی مهم و مطمئنی در جنبش ملی است و دقیقا از زاویه وجودش در این جنبش  و تقویت آن به سراغ چپ ها و از جمله حزب حکمتیست رفته است و آغوشش برای ارتباط با آنها باز بوده است. کومه له با همه وجود و حتی با ریختن خون خود، در ادامه سالها تلاش برای ورود خود به این جنبش و زدودن هر نوع "تخاصماتی" با حزب دمکرات و دیگر ناسیونالیستها کار کرده است. کومه له این جریانات را از لیست صفوف جریانات ارتجاعی و ضد انقلابی خود قبلا بیرون آورده بود و داستان زندگیش در اردوگاه به دیپلماسی با این احزاب و احزاب ناسیونالیست سرمایه دار حاکم  در کردستان عراق گذشته است.  دقیقا به همین منظور طبقه کارگر و مبارزه طبقاتی تبدیل به رفرم و دفاع از کارگر و مردم محروم میشود. کاری که از عهده همه جریانات از حزب دمکرات تا روند سوسیالیستی کومه له هم ساخته است! کومه له جدید در این دوران عملا به کومه له ناسیونالیست تبدیل میشود تا آنجا که دیگر مساله قاطع بودن و سازشکارنبودن کومه له در برابر جمهوری اسلامی هم زیر سوال رفته است چرا که دقیقا از زاویه جنبش ملی دارای این ظرفیت است که همراه مرکز ارتجاعی احزاب کردستانی از یک طرف وارد مذاکره شود که آنها دنبال به دست آوردن چند کرسی در شهرداری و استانداری ها هستند و از طرف دیگر در همراهی با پ.ک.ک و پژاک که در کمپ جمهوری اسلامی می باشند و سرنگونی این رژیم در دستور آنها نیست، چنین خصوصیاتی را از دست بدهد.  کارگران و کمونیستها در جامعه کردستان میتوانند این نقش بی تاثیر این سازمان با پایه اجتماعی را ببینند و بر هر گونه نامیدن این سازمان به عنوان سازمان سوسیالیستی و کمونیستی با تاسف بخندند.به این مساله در ادامه بیشتر خواهم پرداخت. چیز دیگری را که صالح سرداری آگاهانه فراموش کرده است اشاره نکند موقعیتی بود که کومه له در اعتصاب عمومی دو سال پیش در کردستان داشت. کومه له در این اعتصاب همراه با احزاب ناسیونالیست و هم دوش آنها بود در حالی که شیره اش را هم سر حزب حکمتیست و دیگر چپ ها مالید. صالح سرداری و حزب حکمتیست باید حداقل به خودشان صادقانه و برای دفاع از حیثیت  کمونیستی که داشته اند جواب بدهند که کجای این دو شرایط و وضعیت کومه له در سی سال گذشته و در تمام مقاطع این سی سال یکی بوده است؟  آن زمان همه میدانستند که هر اقدام کومه له برای همکاری با ما به تقویت مبارزات کارگری و کمونیستی در جامعه و مبارزه قدرتمند زنان برای  هر درجه از آزادی و برابری  منجر میشد که رهبران و فعالین کمونیست آن در محل حضور قدرتمندی داشتند اما اکنون همه میدانند که در شهرهای کردستان هر اقدام و تلاش کمونیستها برای تداعی شدن با کومه له به جیب این سازمان که در جنبش ملی دنبال صندلی چاق و چله میگردد خواهد بود. همه اینها هم تا هم اکنون موجب نشده است که حزب حکمتیست دست از امیدواری به کومه له بردارد چرا که خاطرات دوازده سال بودن در کومه له و مبارزات کمونیستی مشترک به خاطرات روز وشب خیلی از این رفقا تبدیل شده است در حالی که کمونیسم کارگری و حزب مهمش در هر دو دوران منصور حکمت و کورش مدرسی ، دنیایی  از خاطرات مربوط به فعالیت کمونیستی و کارگری در ایران و خارج کشور هم  دارد که این دیفالت خیلی ها نیست و فقط خاطرات دوران پیشمرگایتی آن نقطه قدرت شکوهمند باقی مانده است در حالی که ما توانسته بودیم موقعیت کادرهای کمونیست  و سازمانشان در شهرها را به روی صحنه برگردانیم. 

واقعیت این است که حزب حکمتیست صالح سرداری، رحمان حسین زاده و فاتح شیخ و ... تغییر کرده است همانطور که کومه له تغییر کرده است. صالح سرداری میخواهد نشان بدهد که سیاست هایشان در مورد کومه له در ادامه همان سیاست های قبلی کمونیسم کارگری بوده است که باید گفت این تلاش بیهوده است. هر دو "تغییر ریل" داده اید.  این انتخاب ها هم آگاهانه بوده است و هر دو حزب حکمتیست و کومه له را باید روی پای خودشان و بدون ارتباط به آنچه در سابق بودند دید. شما نمیتوانید فعالیت سابق کومه له را پشتوانه برای اعتبار دادن امروز به آن بکنید همانطور که در مورد شما هم درست نیست فعالیت امروزتان را در امتداد خط و رهبری منصور حکمت و کورش مدرسی بدانید. واقعیت این است که خود حزب حکمتیست جدا شده از ما و اساسا خط کورش مدرسی، زمینه ساز این اتفاق و تغییرات شد. حزب حکمتیست خود انتخاب کرد که "تغییر ریل" بدهد و قطعنامه معروف تغییر ریلشان پایان بخش جدل هایی بود که اساسا در مورد نحوه کار در میان طبقه کارگر، فعالیت حزبی و جایگاه حزب و افق کمونیستی و کارگری بود. و این چنین شد که این رفقا طرح کمیته های کمونیستی جنبشی را رد کردند و گارد ازادی را دودستی چسبیدند، اساسا به این دلیل "مهم" که این کمیته ها میتواند مرکز تلاقی فعالین از احزاب مختلف باشد! و این در حالی بود که بعدا خودشان با انواع احزاب مانند چریک و کومه له و راه کارگر و حزب اتحاد کمونیسم کارگری "همکاری موردی و مشخص" را شروع کردند! 

 

 کومه له سوسیالیست نیست

 

سابقه کمونیستی کومه له  و بودن در ائتلاف و یا جبهه ای چپ، و البته تز "کمونیسم مسئول" حزب حکمتیست ظاهرا به صالح سرداری و این حزب مجوز صدور اعتبار سوسیالیست بودن کومه له را صادر کرده است. کومه له در سی سال گذشته و با جدا کردن خود از کمونیسم کارگری منظما به دنبال داشتن مکانی معتبر در جنبش ناسیونالیستی کرد بوده است و در سالهای اخیر برای این سنگ تمام گذاشت و راه بازگشتی ندارد و در تمام مسیر هر چپ و کمونیست متوهم به کومه له به کمک این پروژه شتافته است. به همین دلیل  در تمام این سالها هیچگاه کومه له در جنبش سوسیالیستی کارگری و متعلق به طبقه کارگر فعالیت نداشته است و در بهترین حالت بعنوان "کمونیست کرد!!" خواسته اند خود را معرفی کنند. بدون دلیل نیست که در این اواخر ابراهیم علیزاده به داشتن "حزب کمونیست یا سوسیالیست کردستان"، تمایل پیدا میکند و میداند که میتواند همه چپ هایی که کومه له را سوسیالیست میدانند دور خود جمع کند و همه را در کیسه سوسیالیستی که در حال حاضر دارد بریزد. آیا این ممکن نیست؟ در همان منطقه و دنیا سازمان و دولت سوسیالیست و کمونیست سراغ ندارید که فقط تابلوی آن دارای کلمات سوسیالیستی  باشد؟  به همین دلیل است که با وجود برملا شدن عمق اختلافات در کومه له و نقش ناسیونالیزم کرد در تعیین سیاست های آن و تاثیراتی که بر مناسبات درونی شان هم داشته است باز هم صالح سرداری آرزوی سوسیالیست ماندن کومه له را از طریق یادداوری "قطعنامه کلن" به خوانندگانش دارد. واقعیت این است که صالح سرداری و حزبش در نقد ناسیونالیسم کومه له لکنت زبان دارند و با علنی شدن همه اختلافات فرار به جلو را انتخاب کرده اند. بخش مهمی از چنین وضعیتی در نوع کمونیسم رقیق شده ای است که ناتوان از فراخوان به طبقه کارگر و کمونیستهای آن  برای دور شدن از کومه له ناسیونالیست و ایجاد حزب و صف خودشان در ایران است. لابد میگویید فرصتی برای این باقی نمانده است و تحولات و یا بالا رفتن سن ها اجازه نمیدهد!! 

 

به این تاکیدات صالح سرداری و حزب حکمتیست باید دقت کرد که میگوید:

 

" احکام سطحی و سیخکی مبنی بر کل کومه له در "جنبش ملی غرق شده" آن هم در شرایطی که یک جناح چپ علنا و آشکارا شکل گرفته و مقاومت میکند غیراز تقدیم  کل پدیده کومه له به ناسیونالیسم کرد، هیچ ارزش دیگری ندارد. بارها گفته ايم كه كومه له محل تلاقی گرایشات راست و چپ ویا  ناسیونالیستی وسوسیالیستی  است . هم سوسیالیسم  و هم ناسيوناليسم در آن حضور دارند و شريك هستند. اگر به تاريخ سی سال گذشته نگاه كنيم همين را مي بينيم.

از نظر من اكنون در حزب كمونيست ايران و كومه له گرايشي چپ و سوسیالیست وجود دارد که  از سوسياليسم و چپ گرايي عليرغم هر نقدی كه به آن داشته باشيم دفاع ميكند."

"من از سياست حزب حكمتيست و تلاش براي تقویت  همکاری نیروهای چپ وكمونيست در كردستان دفاع ميكنم و آن را سياستي از روي احساس مسئوليت كمونيستي در قبال سرنوشت كمونيسم در آن جامعه می دانم"

 

باید به رفقای حزب حکمتیست و صالح سرداری گفت که احدی نمیتواند پیدا شود که اگر به منصور حکمت و پایه های کمونیسم کارگری معتقد مانده باشد و در کومه له گرایش سوسیالیستی پیدا کند.(لطفا جناح های چپ و راست درون یک سازمان را با گرایش سوسیالیستی یکی نکنید) همین مساله دوری از کمونیسم کارگری و کفش و کلاه کردن برای "عروج حزب" در میان احزاب در تبعید، وارد شدن به حریم کومه له به وسیله "زیارت و شعر و تسلیت"  از عوارض همین سیاست در حزب حکمتیست است و این در حالی است که همین گرایش سوسیالیستی در درون کومه له هیچگاه در سی سال گذشته حزب کمونیست ایران را ادامه تاریخ مارکسیسم انقلابی و کمونیسم کارگری ندانسته اند. در تمام سرنوشتی که کومه له در استحکام موقعیتش در جنبش ناسیونالیستی کرده است شریک بوده اند. تا زمانی که از طرف جناح ناسیونالیستی مورد تعرض جدی قرار نگرفته است حاضر به تقابل نشده و تا هم اکنون هم یک پلاتفرم سوسیالیستی بر پایه های حتی دفاع از مبانی و تاریخ حزب کمونیست ایران در مقابل تهاجم نهایی جناح علیزاده ندارد. سرمایه گذاری صالح سرداری بر این "گرایش سوسیالیستی" دقیقا ناشی از احساس هم خانوادگی  همین ظرفیت چپ درون کومه له در نقد از جناح ناسیونالیستی است. حزب حکمتیست هم همین اندازه از کومه له نقد دارد که جناح چپ درون خودش به "زیاده روی های" کومه له در جنبش کردایتی . به همین دلیل است که صالح سرداری هنوز با افتخار قطعنامه مصوب در کلن را بازتکثیر میکند که دارای امضای "نیروهای چپ و کمونیست است". حزب حکمتیست در اینجا هم در میدان ابراهیم علیزاده به بازی گرفته شد و صالح سرداری کماکان بر اعتبار آن تاکید دارد. این باید همین کومه له ای باشد که بخش مهمی از درون خودشان آنرا ناسیونالیست میدانند و صالح  از امضایشان و عنوان چپ و کمونیست از این سازمان ناسیونالیستی دفاع میکند. شاید بدتر از این مورد اعطای اعتبار چپ و کمونیست به "روند سوسیالیستی کومه له" است که حتی خود این سازمان برادر کومه له، خودش را با این عنوان نمیتواند تعریف کند.

 

همکاری با کومه له به چه منظور

 

اشاره شد که اگر زمانی کمونیستها در احزاب کمونیست کارگری و حکمتیست سابق، برای پیشبرد مبارزه ای در جامعه سراغ کومه له یا هر جریان دیگری رفته اند به منظور تقویت مبارزه کمونیستی و کارگری و امر سرنگونی جمهوری اسلامی بوده است. حزب حکمتیست چند سال است به نظر من بیشتر دنبالچه سیاست های کومه له در کردستان شده است و سیاست مستقلی از آن دیده نشده و یا وجود خارجی آن دیده نمیشود. این ادعای من نیست واقعیتی است که وجود دارد. بیاییم وضعیت مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی، وضعیت جنبش کارگری برای احقاق حقوق اولیه خود، مساله تشکل های کارگری و زنان و ...  در کردستان را مشاهده و بررسی کنیم. کومه له نیرویی سیاسی و اجتماعی در کردستان است، در همه این زمینه ها نقش کومه له چگونه بوده است؟ مبارزه برای سرنگونی رژیم در درون جامعه و نه در پشت مرزها و در اردوگا ها چگونه است؟ مبارزه توده ای برای سرنگونی رژیم کدام صفوف متحد را دارد؟ جنبش های مختلف کارگری، زنان، جوانا ن و دیگر اقشار جامعه چه شاغل و چه بیکار چه اندازه متشکل شده اند؟ یا چه اندازه پراکنده تر شده اند و به جای آن تا دلتان بخواهد سازمانهای حاشیه ای در جامعه ای بشدت حزبی و سیاسی موجود است و جنبش ناسیونالیستی در میان آنها دست بالا را دارد. کدام مبارزه کارگران در هفت تپه و اهواز و اراک مورد حمایت هزاران کارگر در کردستان قرار گرفته است و ... و همه اینها به کارهایی حاشیه ای و محدود از طرف "فعالین کارگری" که تقریبا هیچکدام هم در محل های کار کارگران نیستند انتقال داده شده است. یا اینکه تشکیلات هایی که هر از گاهی آکسیونی دارند که سابقا با دو محفل سازمان داده شده در خانه های تیمی با فعالیت چریکی ممکن میشد.باید از حزب حکمتیست پرسید که شما دنبال چه چیزی در کومه له بوده اید؟ اگر این تصویر اغراق شده است شما تصحیح کنید اما نمیتوانید مطلقا نشان بدهید که شما در پی تقویت مبارزه طبقاتی کارگران و کمونیستها در جامعه بوده اید که به وسیله کومه له به جبهه ای انقلابی و پر خروش برای سرنگونی جمهوری اسلامی و متحد کردن صفوف کارگران و رهبران آنها در تعیین تکلیف آینده آن با همه مصائب و مشکلات طبقاتی و ملی آن باشد. کومه له اکنون در کجای این تصویر کمونیستها ست؟ کومه له در این تصویر نقشی ندارد و مشغول به تنظیم مناسبات برادرانه با هم جنبشی هایش در تبعید است و نقشه اش را برای دوران "متحول" در جیب گذاشته است و تبلیغاتی هم که دارد از این نوع آمادگی برای جامعه تحت تاثیرش عبور نمیکند. حال روشن کنید همکاری های موردی دو سه ساله اخیر شما به نفع کدام جبهه تمام شده است؟ جامعه کردستان سطح همکاری های "موردی و مشخص" شما را در کدام یک از این عرصه ها به خود دیده است؟ به نظر من تاثیراتی که شما به اندازه قواره ای که دارید این بوده که به کارگران و کمونیستها همین توهمات خودتان در مورد کومه له را منتقل کردید و این نیرو را بعنوان نیروی سوسیالیستی و همکار معرفی کردید که در عین حال دارید به نقش "راست" و نه ناسیونالیزم آن هم انتقاد میکنید! نتیجتا هیچ چیزی عاید شما نمیشود غیر از سرخوردگی که مثلا در اعتصاب عمومی 97 به خود و رفقایتان دادید. توقع از یک حزب کمونیستی و به ویژه حزبی با پیشینه بودن در کمونیسم کارگری و دقیقا در آستانه آنچه صالح سرداری میگوید جامعه در ایران و کردستان میرود که متحول بشود، دنبال سرپناهی قوی تر برای صفوف کمونیستی و کمونیستها در جامعه است، دنبال تقویت و قدرتمند کردن صفوف کارگران کمونیست و رهبری آنها در جنبش کارگری است و برای آنها تا هر جایی که میتواند ادبیات تولید میکند و بهر شکلی در تقویت آنها بر میاید و از جمله روشن ترین نقد ها را به همه جریانات غیر کمونیست  و ناسیونالیستهای ملی و محلی در ایران  دارد. آنچه امروز جامعه به آن نیاز دارد نه "عروج احزاب" آنهم در تبعید، بلکه عروج جنبش کارگری با صف متحد و متشکل و حضور روشن و قدرتمند جنبشی کمونیستی و کارگری در آن و در سطح جامعه است تا قادر به ایجاد پایه های یک حزب و جنبش قدرتمند در جامعه هشتاد میلیونی  نه تنها در کردستان بلکه در سراسر ایران بشوند و متضمن حضور قدرتمند کمونیسم باشند. 

 بیش از یک سال قبل ما در دفتر پژوهشهای تحزب کمونیستی در ایران تاکید کردیم که:

"کومه له موقعیت نسبتا مستحکمی در جایگاه فعلی که حدود ۳۰سال است برای آن تلاش میکند، پیدا کرده است. انتقادات چپ از درون خود این سازمان یکبار دیگر زمین را زیر پایش حداقل برای مدتی دیگر و تا بازگشتن به مسیر طبیعی، گرم نگه داشته است. فضا  در این سازمان  بر منتقدین از زاویه چپ به زیاده روی های کومه له در جنبش ناسیونالیستی، تنگ شده است. یکی از بارزترین دلایل برای نشان دادن ماهیت این اختلافات پیشروی بیشتر سنت و سیاست های ناسیونالیستی کومه له است که این بار تا حد کنار گذاشتن کادرهای منتقد پیش رفته است. اینکه این بار هم این منتقدین شکست خواهند خورد جای تردید نیست. این بار هم منتقدین جا پای محکم و روشنی در نقد سیر تکامل کومه له در جنبش ناسیونالیستی کرد ندارند. خاصیتی که فعالیت منتقدین این دوره (که در برگیرنده طیف بیشتری از کادرهای کومه له هستند) میتواند داشته باشد، روشن کردن بیشتر اذهان به موقعیت کنونی کومه له به عنوان یکی از جناح های جنبش ناسیونالیستی در کردستان ایران است.
این یکبار دیگر مجالی برای کارگران کمونیست فراهم میکند که با آگاهی بیشتری در این موضوع دخالت کنند. کمونیستهایی که  به کومه له دلبسته اند و یا به آن توهمی دارند امروز این شانس را دارند که با آگاهی به نقشی که در  وضعیت کنونی و تحولات آتی در ایران و کردستان دارند به صف خود انسجام بدهند. طبقه کارگر و صفوف آگاه و رزمنده آن از محله و کارگاه و کارخانه  تا دانشگاه و جوانان رزمنده و زنان مبارز، در مبارزات بهم فشرده خود برای زندگی برابر میتوانند یکبار دیگر سازمان سیاسی خود را انتخاب کنند. کومه له در این میان باید انتخاب کند که در کجا خواهد ایستاد. نیروی منتقد در اردوگاه های کومه له و یا خارج کشور، تاثیری بر تغییر در کومه له نخواهد داشت، همانطور که تاکنون نداشته است. تجزیه و تحلیل جایگاه کنونی کومه له برای کمونیستها از بسیاری لحاظ اهمیت دارد. ( از مقاله کومه له و کارگران کمونسیت در کردستان، کدام اینده؟ کدام جنبش؟ خرداد 1398)

 

کلماتی کلیدی برای حزب حکمتیست 

 

 بعد از جدایی از خط حزب حکمتیست و در کنار  تبلیغات بسیار زشت و نا رفیقانه ای(بویژه در مورد مساله مالی و ...) بر علیه جمع مخالف شما در دفتر سیاسی که  تلاش کردیم جلو راست روی تان را بگیریم و موفق نشدیم، شما در مصاحبه هایی که میکردید تاکید میکردید که ما دیگر نمی خواهیم مثل سابق باشیم و بهر کسی بپریم، بد و بیراه بگیم و برخورد دیگری داریم و ... (نقل به مضمون)  آن "حرفها" پیام روشن به بیرون و مخالفان تا آن زمان حکمتیست ها  و بویژه پیام روشن به کومه له بود. اکنون هم چند کلمه ای کلیدی در گفته و نوشته های شما و دیگر رفقای این حزب شنیده و دیده میشود که "معنی دارند" و آنها را باید در متن تغییراتی که همچنان در این حزب به راست چرخیده، ادامه دارد معنی کرد. یکی "احساس مسئولیت" و یا "کمونیسم مسئول!؟" است که معمولا به طرف کمونسیتهای منتقد حزب حکمتیست پرتاب میشود. گویا کمونیستها نمی فهمند که در کردستان و ایران چه خبر است و الکی حرف میزنند. این "احساس مسئولیت" از جنس احساس مسئولیتی است که ابراهیم علیزاده و تیمش منظما به طرف منتقدینشان پرتاب میکنند، منتقدینی که اجازه نمیدهند که راست روی آنها مخفیانه ادامه پیدا کند. احساس مسئولیت مورد استفاده حزب حکمتیست و "کمونیسم مسئول" در این دوره پرده ای دودی برای حفظ حرمت و کرامت جنبش ناسیونالیستی کومه له و همراهی اش با احزاب ارتجاعی باید معنی شود.  کلمه دیگر موضع"رادیکال" گرفتن است و گویا این هم به دنیای واقعی که حزب حکمتیست و کومه له در همکاری که دارند باید بی ارتباط باشد. نقد به راست روی های تاکنونی از جمله حزب حکمتیست در مورد کومه له به موضع "رادیکال" گرفتن معنی میشود. کلمه دیگر "پا در هوا" بودن است که به هر کسی که "امر واقع" را نمی بیند و نقش احزاب و ضرورت همکاری با آنها را در نمیابد پرتاب میشود و ...  که هر کدام در هر مقطع کارکرد خود را دارد. در این میان البته که "کمونیسم مسئول" که رحمان حسین زاده اختراع کرده است میتواند هم طراز "سوسیالیسم انسانی" تقوایی باشد.

متاسفانه این چنین ادبیاتی امروزه برای صالح سرداری و حزب حکمتیست در پاسخ به منتقد کمونیست و یا هر کسی  که نقد جدی از سازمانی که عنوان کمونیستی و کارگری دارد است. حزب حکمتیست از نقد به ناسیونالیسم کرد در کومه له به دلیل احساس نزدیکی برای امروز و آینده جنبشی که به آن علاقمند است، یعنی جنبش سرنگونی و جنبش کردستان، سالهاست دارای لکنت زبان است و در تلاشند به اشکال مختلف این را چه در درون خود و چه برای بیرون و البته به قیمت نگه داشتن صندلی های سابق مسئولیت و یا سازش برای تقسیم مجدد آن، حفظ کنند. بدون تردید شرط اولیه تعلق به کمونیسم کارگری، کنار گذاشتن و نقد موقعیت و نگاه کنونی حزب حکمتیست به کومه له است.

 

4 مهر 1399

25 سپتامبر 2020

asadgolchini@gmail.com






 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com