زن بابا جنایت آفرید! نقش جنسیت در قتل!
آذر ماجدی
September 02, 2020
خبری کوتاه در رسانه ها منتشر شد. یک پسر بچۀ پنج ساله توسط زن بابا به قتل رسید. در میان اخبار قتل های ناموسی دختران کودک و جوان توسط پدرانشان، که بحث های بسیاری بدنبال داشت، خبر قتل این پسر بچۀ پنج ساله بدون هیاهو و بحث به فراموشی سپرده شد. یک زن سی و یک ساله در جنون از حسادت، در تلاش برای تصاحب تمام قلب شوهر، فرزند پنج سالۀ او را با نقشۀ قبلی و نه در یک جنون لحظه ای به قتل رساند. این جنایت را چگونه توضیح می دهیم؟ برای قتل ناموسی تز و تئوری داریم؛ برای کودک کشی توسط زن بابا پاسخ مان چیست؟
قتل ناموسی تاریخ و سنت و ایدئولوژی شناخته شده ای دارد. تراژدی قتل های ناموسی عموما دو دسته پرسوناژ دارد؛ دختر یا زنی توسط همسر، پدر یا مردان غیور خانواده که خود را مالک سکسوالیتۀ او می دانند به قتل می رسد. نقشه ریخته می شود، برنامه ریزی می شود یا در لحظه ای جنون آمیز داسی، خنجری یا چاقویی بر گردن زن فرود می آید. اما کودک کشی توسط اولیاء کودک، یا توسط زن بابا نیز یک پدیدۀ شناخته شده و نه چندان نادر در جامعۀ امروزی است. یکی از شنیع ترین جنایاتی است که هر روزه در این دنیای کثیف بوقوع می پیوندد. دلیل آن چیست؟
خشونت شیوه ای است که انسان در جامعۀ پر از تضاد، پر از بی عدالتی و سرکوبگر به آن متوسل می شود. خشونت، خشونت می آفریند. خشونت آموخته می شود؛ به یک رفتار آموخته شده بدل می شود. یک واکنش فکر شده یا نشدۀ انسان به وقایع و اتفاقاتی است که قادر به حل آن یا توضیح و درک آن نیست. در جامعه ای که اساسش بر خشونت گذاشته شده رفتارهای خشونت آمیز پدیده ای طبیعی و قابل درک است.
مولفه های این تراژدی معکوس قتل ناموسی است. در قتل های ناموسی یک دختر توسط یک مرد کشته می شود؛ در اینجا یک پسر بچه توسط یک زن کشته شده است. آیا این مولفات معکوس دلیل بی توجهی به آن شده است؟ آیا جان یک زن یا دختر از جان یک پسر بچه مهمتر است؟ از اینرو که زنان تحت ستم اند؛ زنان جنس تحت قیمومیت اند پس ما انسان های برابری طلب به قتل یک جنس تحقیر شده توجه بیشتری نشان می دهیم؟ بویژه زمانی که یک عضو جنس تحت ستم توسط یک عضو جنس "برتر" به قتل می رسد؟ لذا زمانی که پرسوناژ ها درست عکس قتل ناموسی اند، یعنی مقتول یک پسر و قاتل یک زن است با چشم اغماض به آن می نگریم؟
برخوردهای پر از خشم نسبت به قتل های ناموسی مهم و با ارزشند؛ اما در عین حال از یک ترند سخن می گویند؛ ترند مطرح شدن مساله زن، ستمکشی زن و دفاع از زنان بمثابه یک "مُد"! دفاع از آزادی زن و برابری کامل زن و مرد یک خواست و هدف مهم و با ارزش است اما این دفاع باید در چهارچوب دفاع از کلیت انسانیت باشد. در چهارچوب دفاع از یک جامعۀ آزاد و برابر؛ منفک از "سیاست هویتی" که امروزه مد شده است، سیاست هویتی بر مبنای جنسیت، نژاد، قومیت، و گرایش های جنسی. سیاست هویتی به یک مانع در مقابل آزادی و برابری کل جامعه بدل شده است.
سیاست هویتی قرار است اختلاف طبقاتی، جامعه طبقاتی و مناسبات طبقاتی را حاشیه ای کند. سیاست هویتی پاسخ امروز ایدئولوژی حاکم و جریان لیبرال در سطح بین المللی به معضلات و مصائب جامعه کنونی است. قرار است هر کس به قشر خود محدود شود تا به ریشه های واقعی تر و اصلی مصائب پی نبرد و توجه نکند. نژادهای "متخاصم"، جنسیت های "متضاد" و ملیت های متفاوت به نبرد و حساب صاف کردن با یکدیگر مشغول شوند و دشمن اصلی از نظرها پنهان بماند. این بخشی از ایدئولوژی دفاعی حاکم در مقابل خشم خروشان بشریت در مقابل مصائب جامعۀ امروزی است. و ما کمونیست ها هر گاه به ریشه این مصائب می پردازیم به سطحی گری، کلی گویی یا کور جنسی محکوم می شویم. این نیز یک سیاست دفاعی ایدئولوژی حاکم است.
این خشونت های شنیع، این جنایات محصول این جامعۀ طبقاتی است که انسان ها را به بردگی می کشد، از خود بیگانه و از انسانیت تهی می کند. در تحلیل نهایی هم آن پدر و همسری که سر آن دختر را از بدن جدا می کند قربانی این نظام پر از تضاد و خشونت است و هم آن زن بابایی که پسر بچه پنج ساله را سر به نیست می کند. از خود بیگانگی و تهی شدن از انسانیت یکی از محصولات این نظام خشن، سرکوبگر و استثمار گر است. مولفات و روایت های جنایت متفاوت است اما ریشه ها یکیست. این نظام پر از خشونت، سرکوب و بی عدالتی است که انسان ها را به اعمال خشونت می کشاند؛ و خشونت معمولا معطوف به ضعفا می شود. ضعیف کُشی یک مقولۀ شناخته شده و جا افتاده است. صورت مساله خشونت هر چه باشد؛ پرسوناژ های درگیر از هر بخشی از جامعه باشند، معمولا هدف خشونت انسان ضعیف تر است. این یک قاعدۀ شناخته شده است.
حدیث یازده ساله که توسط پدر به دلیل ناشناخته ای به قتل رسید؛ رومینای چهارده ساله که توسط پدر تحت نام قتل ناموسی سر بریده شد و پسر بچه پنج ساله ای که توسط زن بابا کشته شد هر سه قربانی این نظام خشن، سرکوبگر، ناعادلانه و طبقاتی هستند. برای ریشه کن کردن این جنایات باید این نظام را به زیر کشید.