ضرورت حمايت همهجانبه از زندانيان سياسي و ايجاد مبارزه سراسري
رويا توانا
August 24, 2020ضرورت حمايت همهجانبه از زندانيان سياسي و ايجاد مبارزه سراسري
شکلگيري و تثبيت جمهوري اسلامي با زندان، شکنجه و اعدام گره خورده است. با وخامت اوضاع و حاد شدن شرايط داخلي و بينالمللي، جمهوري اسلامي بار ديگر هر چه بيشتر بر سرکوبها افزوده است. زندانهاي جمهوري اسلامي مملو از هزاران هزار معترضي است که عليه ستم و استثمار فزاينده دولت سرمايهدار-دينمدار حاکم بهپا خاستند. فشارها بر زندانيان، خاصه زندانيان سياسي، بهشدت افزايش يافته است. برخي از آنها در دادگاههاي ضد انقلاب حکمهاي طويلالمدت گرفتهاند، از اين دسته همگيشان بدون دسترسي به اوليهترين امکانات، ازجمله امکانات بهداشتي ، در شرايط شيوع کرونا در زندانها، در معرض خطر مرگ قرار دارند، برخي از آنها بدون تفهيم اتهام همچنان تحت شکنجههاي کشنده قرار دارند، برخي از آنها اعدام شده و برخي ديگر در صف اعدام قرار دارند. دستگيريهاي گسترده افزايش فشار بر فعالين عرصههاي مختلف و اعدام آنها، هدفي جز مهار اعتراضات از خلال ايجاد فضاي ارعاب در جامعه ندارد.
بهراستي شاهد شرايط سرکوب و کشتار وحشتناکي هستيم. اما بايد توجه داشته باشيم که حاکمان بيش از پيش هراسناکند. تضادها و تنشهاي درون حاکميت بيش از آن است که سرداران جنايت توان پنهان کردنش را داشته باشند. دولت جمهوري اسلامي، با تمامي جناحهايش اعتبار و مرجعيتش را براي بخش بزرگي از تودهها از دست داده است. بسياري از کارتهايش براي اقناع و متحد کردن مردم حول اهدافش، سوخته است. ابتکار عمل در عرصههاي اقتصادي، سياستگذاري و فرهنگي را از دست داده است. در چنين شرايطي است که جمهوري اسلامي، هراسان از اين که اوضاع بيش از اين از کنترلش خارج شود، در صدد استيلاي فضاي رعب و وحشت است.
راه مقابله با فضاي هراسي که جمهوري اسلامي قصد حاکم کردنش بر جامعه را دارد اتحاد بين قشرهاي مختلف تودهها، جنبشها و خواستهاي اجتماعي است. تودههاي فرودست دي و آبان از 96 تا 98 ، چه در زندان و چه بيرون از زندان، فراموش نشدهاند. معلمين، دانشجويان، وکلا، فعالين زنان، فعالين محيط زيست و... بيهوده رنج شکنجهگاههاي دولت اسلامي را بر دوش نميکشند. معترضين خشمگين خيابان دچار ياس و نسيان حاصل از خفقان نخواهند شد. با اين وصف، نهتنها بر کمونيستها بلکه بر تمامي فعالين عرصههاي مختلف است که در اتحاد با ساير خواستهاي اجتماعي به يک مبارزه سراسري دامن بزند. خواست و ضرورت وحدت بين جنبشهاي و خواستهاي اجتماعي، يک خواست دلبخواهي نيست. اين وحدت پايه مادي دارد: فقر، قوانين شريعت، استبداد سياسي، حجاب اجباري و ستم برزن، جنگهاي ارتجاعي در منطقه، ستمگري ملي و نابودي محيط زيست، ستونهايي هستند که بناي اين دولت سرمايهدار-دينمدار بر آنها استوار است. موجوديت اين حکومت با تضادهاي فوق در هم تافته شده است. بنابراين تمامي اين تضادها برخاسته از وجود يک واقعيت است و همگيشان در ارتباط با يکديگر قرار دارند.
تحت چنين شرايطي جنبش کارگري و کارگران مبارز که امروز با اعتصابات پي در پي و با پايداري و استقامت عليه ستم و تبعيض و بيحقوقي بهپا خاستهاند ميتوانند پرچمدار ضديت با ستمگري ملي، زنستيزي و استبداد نيز باشند. اين جنبش و ساير جنبشهاي اجتماعي نيز ميتوانند صداي رساي لغو احکام سياسي-امنيتي براي زندانيان سياسي باشند. هيچ جنبش اجتماعياي نميتواند و نبايد محدود به مطالبات «دروني» خود باشد. بهويژه در شرايط کنوني و براي جلوگيري از مسلط شدن فضاي ترس و ارعاب مبارزه و اتحاد سراسري بين جنبشهاي مختلف بر سر تضادهاي پايهاي اين نظام و پيشبرد مبارزات، گامي ضروري است. گامي ضروري در جهت سرنگوني ديکتاتوري بورژوايي جمهوري اسلامي.
در اين ارتباط، توجه به يک نکته پايهاي ضروري است. در پيشبرد اين مبارزات ما با يک دولت سروکار داريم. بنابراين وقتي از شکافها، تضادها و هراسهاي دولت جمهوري اسلامي گفتيم، به منظور عطف توجه به فرصتهايي بود که در اختيار داريم. اما همچنين بايد تاکيد کنيم، بهرغمِ حاد بودن شرايط براي جمهوري اسلامي، تضادهاي بينالملي و تحريمهاي سنگين امپرياليستي که بار عمدهاش بر گرده تودهها سنگيني ميکند، و تغييرات سياسي منطقه و شکلگيري اتحادهاي جديدي که عرصه را بر جمهوري اسلامي تنگ کرده، اين دولت بهمثابه يک دولت در زد و بندهاي سياسي و مانوردهي ميان قدرتهاي امپرياليستي رقيب تلاش ميکند تا بحرانهايش را مديريت کرده و از بحران «عبور» کند. هرچند عرصه برايش بسيار تنگ شده است. بهاينترتيب در اين وهله سرعت عمل و ابتکار عمل کمونيستها و ساير نيروهاي مترقي از اهميت حياتي برخوردار است. درغلتيدن به هويتگرايي در جنبشهاي اجتماعي -حال اين هويتگرايي چه کارگري باشد، چه صنفي باشد و چه ملي باشد و چه ساير اشکال هويتگرايي- امکان هر گونه مبارزه سراسري عليه دولت را محدود و درنهايت مسدود ميکند.
نکته مهم ديگر اينکه الغاي نهايي اين ستمها بهصرف سرنگوني جمهوري اسلامي گره نخورده است. سرنگوني جمهوري اسلامي تنها اولين گام براي لغو اين ستمها است. اما زوال و محو نهايي آنها در گرو پيروزي انقلاب کمونيستي و سرنگون کردن کل ديکتاتوري بوژوايي است. ما تاکيد داريم که براي حل تضادها بايد تضادها را شناخت و با اتکا به سنتز تجربيات تاريخي به تحليل وضعيت کنوني پرداخت. کمونيستهاي انقلابي ضمن اتحاد با جنبشها و خواستهاي برحق تودهها، صريحا، افق و بديل خود را نيز پيش رو ميگذارند: افق ما انقلاب کمونيستي است و معتقديم که اين انقلاب بدون دست يازيدن به پيشرفتهترين حلقه شناخت (سنتز نوين کمونيسم) ممکن نيست.
زنده باد جمهوري سوسياليستي نوين ايران!
شکسته باد زنجيرهاي زندان ديکتاتوري بورژوازي جمهوري اسلامي!
به نقل از نشريه آتش106 – شهریور99
atash1917@gmail.com
n-atash.blogspot.com
پانوشت:
حزب ما از اين تضادها بهمثابه گسلهاي اساسي جمهوري اسلامي ياد کرده و ذيل هفتتوقف، آنها را صورتبندي کرده است. ما بيش از دو سال پيش در بهمن 96 بر ضرورت مبارزه سراسري حول اين تضادهاي هفتگانه تاکيد کرديم. براي
بحث مفصلتر در باب گسلهاي وضعيت و هفتتوقف رجوع کنيد به سايت www.cpimlm.org