سرمایهداری مردسالار، سرکوب سیستماتیک زنان
آزاده صمیمی
July 28, 2020سرمایهداری مردسالار، سرکوب سیستماتیک زنان
ورزشهای تحریکآمیز
در شرایطی که از یکسو بحران اقتصادی و سیاسی همه جامعه را در برگرفته و از سوی دیگر، ویروس کرونا با کمک بیکفایتی و بیدرایتی مقامات حکومت، در اوج موج دوم خود قرار دارد و هر روز رکورد خود را در مرگ مردم میزند، دستگاه سیاسی_ ایدئولوژیک ضد زن جمهوری اسلامی لحظهای از برنامهریزی در جهت ممنوعیت، محدودیت، خط و نشان کشیدن و سرکوب زنان غافل نمیشود. با آغاز فصل گرما و طبق معمول هرسال، گشتهای امنیت اخلاقی برای برخورد با زنان"بدحجاب" بیشتر از قبل در خیابانها و میادین اصلی شهرها مستقر شدند. مغازههایی که لباسهای "هنجار شکن" عرضه میکردند پلمب شدند. امسال، مانتوی جلوباز و شیشهای یا بدننما مصداق هنجارشکنی است. رئیس پلیس تهران از دخالت پلیس راهنمایی رانندگی در برخورد با "بدحجابی" در ماشین خبر داد. به این معنا که پلیس راهنمایی و رانندگی میتواند در صورت مشاهده زنان "بدحجاب"، یا آنها را جریمه کند و یا ماشین را بخواباند. به جز این، دوربینهای راهنمایی و رانندگی هم، "بدحجابی" را به عنوان یکی از کدهای تخلف رانندگی ثبت کرده و افراد را جریمه میکنند. در کنار همه اینها، سه ممنوعیت ورزشی با حاشیههای بسیار بر زنان تحمیل شد تا بار دیگرتاکید و تائید شود که جمهوریاسلامی یک حکومت ضد زن است و تئوکراسی، اساسی است که قوانین و عرف جامعه بر پایه آن نهاده شدهاست. قوانینی که در آن، زنان در همه امور باید تابع مردان باشند و جنس دوم و فرودست بودن زنان و مالکیت مردان در بند بند این قوانین مشهود است. ممنوعیت دوچرخهسواری زنان، در اردیبهشت ماه و از سوی دادستان اصفهان که آنرا به عنوان " فعل حرام" و مستوجب برخورد با قانون مجازات اسلامی دانست، اعلام شد. سخنگوی قوهقضائیه تلاش کرد که نظرات دادستان اصفهان را تطهیر کند و خبر پخششده را برداشت ناقص از نظرات او دانست. او همچنین اظهار کرد که بر اساس قانون" دوچرخهسواری زنان اگر با رعایت موازین شرعی باشد، منعی ندارد". البته ایشان برای اینکه از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند، گفت،"من فقیه نیستم و فتوا نمیدهم". این تائید و تکذیبها و کش و قوسهای نظری افرادی که تا ریزترین سلولهای مغزشان به این نظام دینمدار وابسته است دردی را از زنان دوا نمیکند و بهتر است زنان و مردانی که درون همین سیستم دنبال راهحل میگردند، بدانند که آب در هاون کوبیدن است و گشایش در جای دیگری است. بعد از نظر دادستان اصفهان، امامجمعه این شهر هم اعلام کرد که ترویج دوچرخهسواری زنان، ترویج بیدینی است. بعد از این اظهارنظرها، در تمام ایستگاههای دوچرخه شهرداری، حداقل در تهران، این یادداشت دیده میشد که "از دادن خدمات به بانوان معذوریم". سه ایستگاه در اصفهان به دلیل کرایه دوچرخه به زنان پلمب شدند. چهارسال پیش، خامنهای در جواب به سوال یک خبرنگار گفت:"دوچرخهسواری بانوان در مجامع عمومی و در منظر نامحرم، غالبا موجب جلبنظر مردان و در معرض فتنه و به فساد کشیده شدن اجتماع و منافی با عفت بانوان است و لازم است ترک شود و در صورتی که در منظر نامحرم نباشد، اشکال ندارد". همه این نظرات در یک موضوع خلاصه میشود و آن بدن زن است. بدن زن تحریکآمیز است. مانتوی کوتاه و افتادن شال و خمشدن روی دوچرخه میتواند خطرساز باشد. خطر تحریک مردانی که گویی چشمشان اتصال مستقیم با غرایز جنسیشان دارد. همین موضوع در رشتههای ورزشی دیگر هم صادق است. ورود دو زن علاقمند به ورزش زورخانهای در شهر قدس از توابع تهران و کبادهکشی یکی از آنها، منجر به برکناری مسئول زورخانه و مرشدی که ضرب گرفته بود، شد و کلا حکم به ممنوعیت ورود زنان به زورخانه هم در مقام ورزشکار و هم به عنوان تماشاگر داده شد. در این مورد هم بین هیات ورزشهای زورخانهای و فدراسیون مربوطه اختلاف موجود است. فدراسیون معتقد است که چند مرجع تقلید این ورزش را برای زنان با رعایت شئونات اسلامی بدون اشکال شرعی دانستهاند. این در حالی است که چندی پیش عدهای از پیشکسوتان این ورزش، طلاب و نیروهای مسلح در مخالفت با حمایت فدراسیون از زنان، در مقابل یک زورخانه در تهران تجمع کردند و در بیانیهای حضور زنان در این رشته را امری مذموم و ناپسند و لکه ننگی برای فدراسیون دانستند. آنها معتقدند که حضور زنان در زورخانه، تقدس گود زورخانه را از بین میبرد. عده ای از مردان این رشته هم در اعتراض به حضور زنان اعلام کردهاند که اگر زنان وارد زورخانه شوند، لباسهایمان را از تن در میآوریم تا دیگر هیچ زنی حتی به عنوان تماشاگر هم نتواند بیاید.
بحث زنان و ورزش زورخانهای هنوز داغ بود که مهین فرهادی زاد، معاون بانوان وزارت ورزش اعلام کرد " در مبانی اعتقادی ما، زن ریحانه است" و رشتههای پاورلیفتینگ، بوکس و ورزشهای زورخانهای به علت اینکه کل سیستم فیزیولوژی و بدنی زن را تحتتاثیر قرار میدهد، برای زنان مناسب نیست. او معتقد است پرورش اندام و حجیمشدن عضله با شرایط زنان جور در نمیآید. تعبیر ریحانه مربوط به یک حدیث است." إنًّ المًراًه رًیحانًهُ و لًیسًت ِبقًهرًمًانًه". یعنی زن مانند گل است و قهرمان نیست. گل مظهر زیبایی، خوشبویی و ظرافت است. در اینجا هیچ نشانی از تفکر و آگاهی زنان دیده نمیشود. گویی زنان قرار است با این مضامین تعریف شوند و معیار زن خوب این موارد است.
در چند دهه گذشته در جهان، حضور زنان در ورزشهایی که به واسطه عضله داشتن و میزان خشونت "مردانه" تلقی می شوند، افزایش داشته است. در ایران هم این تمایل به ورزشهای رزمی مثل بوکس، کشتی و همچنین بدنسازی بالا رفته است. ولی محدودیتهای زیادی در مقابل آنها قرار دارد. اولین و مهمترین، مساله پوشش است. حجاب، خط قرمز جمهوریاسلامی در مورد زنان است. کشتی و بدنسازی و حتی ورزشی مثل شنا با پوشش کامل بدن امکانپذیر نیست. دومین مورد همین نگاهی است که در مورد بدن زنان در جمهوری اسلامی وجود دارد و از زبان معاون ورزش گفته شده. زنان چون قرار است بارور باشند و چون الگوی زن بودن در تفکر دینی جهوری اسلامی یک زن ظریف، زیبا، مطیع، آرام و سر به زیر است، ورزشهای خشن و قدرتی با این تفکر جور در نمیآید. درنتیجه زنان علاقمند فقط به صورت فردی و غیررسمی میتوانند این ورزشها را ادامه بدهند. در چند سال گذشته، زنانی بودند که به صورت مستقل در مسابقات جهانی بدنسازی شرکت کردهاند که البته بعد از بازگشت به ایران با احضار و دستگیری به همراه مربیانشان مواجه شده و ممنوعالخروج و ممنوعالفعالیت هم شدهاند. پس از آن فدراسیون بدنسازی پیشنهادی را به مجمع فدراسیون جهانی داد مبنی بر لزوم جلوگیری از حضور زنان بدنساز ایرانی در مسابقات جهانی. این پیشنهاد پذیرفته شد و از سال 96 هیچ زن ورزشکاری با گذرنامه و تابعیت ایرانی نمیتواند در مسابقات خارجی شرکت کند. تقریبا تمام کشورهای اسلامی با ممنوعیت ورزش بدنسازی زنان موافق هستند. در چند سال گذشته کم نبودند ورزشکارانی که به دلیل محدودیتهای ناشی از پوشش و نگاه کالایی و ضد زن به زنان و بدن آنها در رشتههای مختلفی اعم از بدنسازی، بوکس، شنا، تکواندو و حتی شطرنج از ایران خارج شدند و در تیمهای کشورهای دیگر ورزش خود را ادامه میدهند. همینجا باید متذکر شد که این نگاه کالایی به بدن زنان در کشورهای دیگر به شکلی دیگر وجود دارد. به عنوان مثال تا مدتها بعد از ورود زنان به ورزش بدنسازی در دهه 70 و 80 میلادی، با وجود پرورش حرفهایتر عضلات به آنها امتیازات کمتری داده میشد. چون معیار"ظرافت زنانه" همچنان وجود داشت. در حال حاضر هم از بدن زنان بدنساز برای مدلینگ و تبلیغات مختلف استفاده میشود. یعنی بدن آنها مورد توجه است. با نگاه سکسیستی به بدن و اندام زنان در جهت جلب مشتری و کسب سود استفاده می شود. این نگاه ارتجاعی به زنان در همه جای دنیا است.
سوال اینجاست که آیا این وضعیت قابل تغییر نیست؟ آیا باید بپذیریم و تن بدهیم به هر شکلی از ستم که بر ما می رود؟ حقیقت چیست؟ چه جامعه ای برای ما ایده آل است؟ چکار باید کرد تا به چیزی که میخواهیم برسیم؟
موقعیت زنان در دنیای کنونی
حقیقت این است، زن ابژه لذت مردان نیست. قرار نیست فقط مادر و همسر باشد. اهمیت زن به دلیل تولید مثل نیست. بدن ما ابزاری در جهت تولید سودهای کلان در صنعت سکس و تبلیغات نیست. زنان هم مثل مردان، استعداد، توانایی کسب دانش، مهارت و تخصص در هر حیطه ای را دارند. این حق آنها است که بتوانند دنبال علایق و استعدادهایشان بروند. در جهان مردسالار کنونی، زنها زیر سلطه مردان هستند. این موضوع در قانون و عرف جوامع نهادینه شده است. سکسوالیته زنان توسط مردان کنترل می شود و تبدیل به کالا هم میشود. بدن و رفتار اجتماعی زنان به اهرم توجیه ایدئولوژیک جریانهای اسلامی و فاشیستهای مسیحی تبدیل شدهاست. جریانهایی که هر روزدر حال قدرتگیری در گوشهای از این دنیا هستند و زندگی زنان را به تباهی کشاندهاند.
ستم بر زنان در هر گوشه از این دنیا به اشکال مختلفی زندگی این نیمه جامعه را به محاق کشانده است. حجاب اجباری، خشونت خانگی، قتل ناموسی، جلوگیری و محدودیت در ختم بارداری، ناقصسازی جنسیتی و پورنوگرافی بخشی از ستمهایی است که زنان در این دنیا متحمل میشوند. این ستمها در چهارچوب نظام حاکم بر دنیا، سرمایهداری مردسالار، چه از نوع اسلامی و چه از نوع سکولار آن از میان نخواهد رفت. خانواده مردسالار، ستم مرد بر زن، فرودستی زن در جامعه، نقشهای تعریف شده زنان در خانواده و جامعه، اجزای مهم این سیستم هستند و بدون اینها، این نظام معنا و کارکرد خود را از دست میدهد.
این وضعیت( ستم بر زنان) ابدی و ازلی نیست. چرخه طبیعت و خواست خدا نیست. اما در چهارچوب این سیستم هم قابل حل نیست. ستم بر زنان با شکلگیری جامعه طبقاتی آغاز شد. یعنی زنجیرهای اسارت زنان قدمتی به طول تاریخ طبقات دارد که در طی سالیان، شکل آن تغییر کرده اما هرگز از بین نرفته است. سرمایهداری و مردسالاری، یک ترکیب سمی است که بینشان برهم کنشی دائمی وجود دارد. بنیانهای اقتصادی سرمایه داری مثل فرماندهی سود، استثمار، مالکیت خصوصی و کالایی کردن در ترکیب با مردسالاری، جنس دوم و فرودست بودن زنان را شکل داده که به اشکال مختلفی که در بالا گفته شد، خود را بروز میدهد. دین در این ترکیب سمی نقش کاتالیزورایدئولوژیک را ایفا میکند.
ستم بر زنان در ایران با روی کار آمدن جمهوری اسلامی شکل ویژه ای به خود گرفت. ترکیب دین و دولت، فرم خاصی از ستم بر زنان را به وجود آورد. تخاصم حکومت با زنان یکی از مهمترین شاخصههای دولت تئوکراتیک شد و حجاب اجباری مهمترین نماد سرکوب سیاسی زنان در ایران. در چهار دهه گذشته، زنان با ممنوعیتهای زیادی در ابتداییترین و بدیهیترین حقوق خود مواجه بودهاند. از جمله حق ازدواج، تحصیل، طلاق، سفر، ورزش و حتی ورود به استادیومهای ورزشی . حقوقی که اجازهاش در دست مردان یا سیستم مردسالار است.
سکوت در مقابل ستمی که بر زنان میرود، هم به معنای تن دادن به وضعیت فاجعه باری است که در دنیا حاکم است و هم به نوعی همدستی با سیستم است. حل نشدن مساله ستم بر زن در این سیستم به معنای ناامیدی و پذیرفتن وضعیت موجود نیست. بلکه دلیل محکمی است برای انگیزهداشتن و تمام قد ایستادن در مقابل آن. یکی از پاشنههای آشیل این سیستم، مساله زنان است. در اصل گسلی است که پتانسیل این را دارد که باعث شکاف و از هم گسیختگی کل ساختار اجتماعی حاکم شود. ولی نه به صورت خودبخودی این شکاف ایجاد میشود و نه با ناراضی بودن و مقاومت تنها. این گسل با قدرت جمعی و متحد همه کسانی که از ستم به ستوه آمدهاند از بین خواهد رفت. همه مردان و زنان. همه آنها که از فقرو بی آیندگی، از جنگ و آوارگی و مهاجرتاجباری، از تفتیش عقاید و زندان و اعدام، از تحقیر و تبعیض به واسطه مذهب و ملیت، به تنگ آمدهاند. همه این ستمها یک سرچشمه دارد و آن سیستم سرمایه داری حاکم است. به راه انداختن مبارزه ای حول تمامی شکافهای این سیستم وظیفه همه ستمدیدهگان و هر انسان آگاه است. در مقابل ما دو انتخاب قرار دارد. یا به این شرایط تن میدهیم و آیندهای بدتر از امروز در مقابل بشریت قرار خواهد گرفت یا به همه این ستمها پایان میدهیم. هدف هر ستمدیده و نیروی آگاهی تلاش و مبارزه برای نجات کل بشریت باید باشد نه سهم من، به عنوان جنس، هویت، نژاد، ملیت یا هر چیز دیگر. ما برای دنیایی میجنگیم که همه زنجیرهای بردگی در کلیه سطوح شکسته شوند.