‌توده‌يي‌ها مانند ويروس‌اند. نمي‌ميرند. بازتوليد مي‌شوند.(٤)

سهراب.ن
June 16, 2020

‌توده‌يي‌ها مانند ويروس‌اند.

نمي‌ميرند.

بازتوليد مي‌شوند.(4)

 

خاطرات

 

      خاطره نويسان حزب توده‌، و قل ديگرشان يعني مائويست‌ها، هيچ‌کدام نخواسته‌اند و يا نتوانسته‌اند که به ريشه دست ببرند، تا علل و چگونه‌گي تولد و ظهور حزب توده را به روشني، مشخص نمايند. آن‌ها در بيان خاطرات خود، در تلاش‌اند تا از عبوديت «استالين» و «صدر مائو» چيزي کاسته نشود. سران حزب توده در قرارهاي حزبي خود تصويب کرده بودند که هيچ وقت حقايق را با طبقات فرودست جامعه و اعضاي رده پايين حزب توده،‌ در ميان نگذارند و هر آن‌چه که به منافع «رفقا» آسيب رساند، به هر قيمتي هم که شده، مانع از انتشار آن شوند. آن‌ها در خاطرات خود، اين موضوع را در نظر گرفته‌اند.

      به گفته‌ي بابک اميرخسروي و فريدون آذرنور تهيه‌کننده‌گان خاطرات ايرج اسکندري، در درون تشکيلات حزب توده «رسم بر اين بوده که با استناد به حفظ «اسرار حزب»، از بيان حقيقت به توده‌هاي حزبي و مردم و زحمت‌کشان سر باز زده و ملغمه‌يي از دروغ و فانتزي را به جاي واقعيت‌ها به خورد آنان بدهند. در واقع تاريخ حزب توده ايران، آن‌گونه که [از طرف مسئولان حزب] به تحرير در آمده و آن‌چه در اسناد ديده مي‌شود، در بسياري از مسائل و موارد حساس دور از واقعيت و خلاف حقيقت است.»(خاطرات سياسي ايرج اسکندري:ص4)

      روي همين دليل هم بوده است که در خاطرات کليه‌ي رهبران حزب توده، هيچ اثري از کثافت‌کاري‌هاي خودشان در رابطه به جنبش کارگري در مقاطع مختلف، مانند؛ 1320 تا 1332، و انقلاب 1357، ديده نمي‌شود و آن را مسکوت مي‌گذارند. جنبش مستقل کارگري به رهبري يوسف افتخاري و باقر امامي را با سکوت، جعل، و دروغ‌گويي ماست‌مالي مي‌کنند. به اين مورد باز خواهيم گشت.

      همان‌طوري که افتخاري و باقر امامي بيان داشته‌اند، که اسکندري‌ها از طبقه‌ي ما نيستند، ايرج اسکندري در خاطرات خود گفته است که در ابتداي استخدام در دادگستري، در «سال 1311 خورشيدي در حدود 170 تومان که آن موقع نسبتا" پول خوبي بود»(پيشين:ص16) حقوق مي‌گرفته است در حالي که يوسف افتخاري در سال 1308، ماهي 8 تومان که بعدا" به ماهي 10 تومان ارتقاء يافته، دستمزد مي‌گرفته است.

      بزرگ علوي از افراد 53 نفره در بيان خاطرات‌ محافظه‌کارانه‌اش، حقايقي را که استالين بر سر برادرش، مرتضا علوي از اعضاي حزب کمونيست ايران، آورده است، مسکوت مي‌گذارد و نيز کارنامه حزب توده را آن‌طور که شايسته‌اش است رونمايي نمي‌کند.

      مورد ديگر خاطره نويس، خليل ملکي است که به قول ناصر زربخت، خليل ملکي «در خاطرات خود به گونه‌ي شايسته‌يي جريان 53 نفر را در زندان به قلم آورده است. ضعف و تسليم بسياري از آن‌ها را خاطرنشان نموده و نيز کش‌مکش‌هاي دروني آن‌ها و ادامه‌ي همه‌ي اين کش‌مکش‌ها را پس از خروج از زندان و تشکيل حزب توده و انشعاب سال 1326/1947، [نيروي سوم] که خودش هم از سردم‌داران آن بوده، نوشته است. بسياري از حقايق را چه در زندان و چه در خارج از آن مي‌توان در خاطرات ملکي (1) يافت، ولي در رابطه‌ با وقايع آذربايجان و تشکيل فرقه روش منفي دارد. ملکي به ويژه موج اصلاح‌طلبان [درون حزب توده] را در رهبري حزب پس از واقعه‌ي آذربايجان آشکار مي‌کند، که در خاتمه منجر به انشعاب شد.» (ناصر زربخت: گذار از برزخ)

      يا مثلا" فريدون کشاورز (2) در خاطرات خود فقط کامبخش و برادر زنش کيانوري را محکوم و خائن مي‌نامند در حالي که گروه ديگري که خود و رامنش و روستا در آن قرار دارند، را پاک و منزه مي‌داند. مَثَل معروف است که «تيشه نمي‌تواند دسته خود را به تراشد.» به قول ناصر زربخت از اعضاي قديمي حزب توده، فريدون کشاورز، به‌جاي اين‌که بنويسد «من متهم مي‌کنم کميته مرکزي را» مي‌نوشت «من متهم مي‌کنم دسته‌يي از کميته مرکزي را و تبرعه مي‌کنم دسته ديگر را.» بهتر بود!

      «انور خامه‌يي همان راه فريدون کشاورز را با ابعاد وسيع‌تري طي کرده است. اگر سه جلد کتاب او را با دقت مطالعه نماييد خواهيد ديد که جلد يکم آن، که به چگونه‌گي سرنوشت 53 نفر مربوط مي‌شود، بهتر است نام آن را «کامبخش‌نامه» مي‌گذاشت. جلد دوم که از تشکيل حزب توده تا انشعاب را در بر دارد کيانوري هم به آن اضافه مي‌شود و خاطرات مبدل به «کامبخش و کيانوري نامه» مي‌شود. ولي از جلد سوم کم‌کم کيانوري حتا جاي کامبخش را هم مي‌گيرد و کتاب مبدل به «کيانوري‌نامه» مي‌شود. اگر ملاحظه شود او همه‌جا دسته‌ي کيانوري و کامبخش را «باند» ناميده است. ولي از دسته‌ي متقابل اصلا" خبري نيست. ... سواي اين، خامه‌يي چه بسيار از موضوع خارج شده و به سياست و نظريه‌پردازي‌هاي عجيب و غريب پرداخته است.»(پيشين)

      احسان طبري که در هنگام دستگيري اعضاي 53 نفر، در اولين جلسات همه‌ي‌ اطلاعات خود را با توضيحات مفصل نوشت و بعدها هم چون يک چوب تر به هر صورتي که خواستند در آمد. بعد از آزادي در 1320، از طريق فاتح وارد شرکت نفت انگليس شد و همراه با فاتح به مدت دو سال، نشريه فارسي زبان «اخبار روز» را براي شرکت نفت انگليس مي‌چرخاندند. او ماهي 300 تا 400 تومان حقوق از دولت «فخيمه» انگليس دريات مي‌کرد و بعد از آن وارد خبرگزاري تاس گرديد، خود و زن‌اش ماهي 1500 تومان! از خبرگزاري تاس مي‌گرفتند.(آدينه شماره 36) به قول «رفقايش» نه سواد علمي درستي داشت و فقط بلد بود، مطلب را حفظ کند. به قول زربخت «احسان طبري که در محاکمات عصر پهلوي، هم‌واره تسليم بوده و گاه گريه مي‌کرده است، در زندان جمهوري اسلامي همه‌ي دوستان قديمي خود را مي‌کوبد تا خودش را سالم و بي‌گناه قلم‌داد نمايد. فقط خود را نجات دهد.» (ناصر زربخت: گذار از برزخ)

      بابک امرخسروي از خاطرات احسان طبري در روزنامه اطلاعات عصر جمهوري اسلامي نقل مي‌کند که احسان طبري در جريان برگزاري پلنوم 16، حزب توده گفته است: «ايرج اسکندري در اين موقع به گريه افتاد و گفت؛ «خواهش دارم من در پشت ميز کار خود باقي بمانم. اين يک ميز منبت‌کاري بزرگي بود که فقط دبير اول پشت آن مي‌نشست و در اتاق اجلاسيه هيئت اجرائيه قرار داشت. اعضاء هيئت اجرائيه با اين خواهش صندلي پرستانه اسکندري موافقت کردند.»

      اسکندري در پاسخ به طبري مي‌گويد: «اين‌ها ديگر از آن مطالبي است که فقط از خباثت اين آدم ساخته است، طبري سست‌ترين عنصر رهبري حزب توده از اول تا آخر بوده، ولي واقعا" اين ديگر از آن دروغ‌هاي شرم‌آور است که گفته شده.»

 (خاطرات اسکندري:قسمت چهارم:ص44 )

 

ادامه دارد

سهراب.ن

26/03/1399

 

توضيحات:

(1): خسرو شاکري نقدي دارد تحت عنوان «خليل ملکي و مصدق» بر مقاله «سر و ته يک کرباس» از خليل ملکي در سال1323، در دفاع از دادن امتياز نفت شمال به شوروي و مخالفت با موضع‌گيري مصدق.

 

(2): کشاورز در پلنوم وسيع چهارم حزب توده در ۵ تا ۲۶ تير ۱۳۳۶ در مسکو، فهميد که افسار شتر کجاست از حزب توده کنار کشيد.


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com