فقرِمنظر و طوفانی در فنجان

جمشید عبدی
June 08, 2020

فقرِمنظر و طوفانی در فنجان

(پاسخی به نوشته "من خواب دیدم" از رفیق عباس منصوران)

در کتاب بحار الانوار، ج ۶۹، ص ۴۰۸ که فرض من این است که رفیق "عباس "  با متد نگارش و اصول مندرجه در آن آشنایی کافی و لازم را دارند، از زبان "پیام آور مسلمانان" نقل شده که «از طمع به آنچه مردمان دارند، بپرهیز؛ که این طمع خود گونه‌ای فقر است.» با این سخن شیرین، فتح البابی خواهیم داشت نه  به آنچه ر.عباس گفته، که به آنچه وی خواب می بیند. اما چیست آنچه این رفیق را مصداق و مخاطب این حدیث نبوی قرار می دهد. تصور کنید که به مجلسی دعوت شده اید که افراد برجسته ای از زنان و مردان هم حضور دارند. حالا دراین اثنا، موضوعی پیش آمده و از شما هم نظرخواهی می شود. نوعی احساس شوق توام با اعتماد به نفس در شما به وجود می آید و چه احساس شور انگیزی می تواند باشد. این دقیقا احساسی است که عباس منصوران اکنون در حال تجربه کردن آن است. چرا که مجالی رقصیده که تریبونی مفت دست دهد و او نیز در توهم اینکه مبارزه مقدسی را در ادامه خط لنین پی می گیرد و قاعدتا هم کسانی پیدا می شوند که اظهار دارند که : ای استاد به ما بیاموز، زآنچه خوانندش "رادیکالیسم" تا جامه از تن برکنیم . بازهم بی جهت نیست که رفیق عباس متن خود را با این عبارت آغاز می کند که : "من خواب دیده‌ام...."..آری او خواب دیده است، اما شما مثل عباس نباشید، چون هر خوابی، لزوما "رویا" نیست.

رفقایی که متن نوشته شده توسط  ر.عباس را خوانده اند می دانند که با این ابیات مزین است که بلی گویا او خواب دیده که کسی می آید. یعنی اینکه به گونه ای هنرمندانه آنچه را در ضمن تمام محتوی نوشته اش می خواهد برساند، در همین ابیات ابتدایی آورده است. که می فرماید ..." «من خواب دیده‌ام......کسی می آید... کسی دیگر.." ... اما من حتی پیشتر نیز در اینکه این رفیق ما خواب می بیند، شکی نداشتم، منتها آنهنگام خواب هاشان آشفته بود و اما اکنون می شود که خواب گذاری کرد و فهمید واقعا درد این رفیق ما؛ همان درد مشترک است یا موضوع برای او شخصی تر است. چرا که ایشان می فرماید کسی می آید اما "کسی دیگر". اما جناب "کسی دیگر" انگار درمانده ی کابوسی شده که خود برای دیگران تدارک دیده بود.( یادمه جایی شنیدم که کسی نقد دیدگاه شیعه ها رو در مورد امام زمان می کرد و اضافه می کرد که اگه کسی که قراره بیاد داخل اون چاهی باشه که طبق روایات شیعه از آن نام برده می شود، اگه از گشنگی نمرده باشه تا حالا از حجم اجابت مزاج خودش غرق شده است و این "کس دیگری می آید" رفیق عباس هم انگار اتفاق مشابهی برایشان پیش آمده است که این رفیق ما مجبور شده اند که خواب ببینند که  ".. می آید.")

 اما جدا از قصه اینکه " کسی می آید" متد، عرضه شده درمتن رفیق عباس، یک الگوی مغالطه گرانه، تجریدی و گونه ای بازی با گزاره های یک متن جدا از کاتنکس اصلی آن است، عباس منصوران آمده و بخش هایی از مصاحبه رفیق ابراهیم علیزاده را جدا کرده و بعد سعی کرده به پاره هایی از متن که خود وصله و پینه کرده است، معنایی را بار کند که لزوما از آن گفته ها برنمی آید و در انتها به  این وصله پینه ها اتهامامت و برچسپ هایی وارد آورد تا به قول خودش راه را هموار کند که "« کسی می آید... کسی دیگر.."  این آن چیزی است که از دید امثال این فرد، تحلیل شفاف خوانده می شود ولی در واقع چیزی جز فرافکنی تجربه شکست های سیاسی خود او نیست. میراثی که در تمام دوران فعالیتش، نه چیزی ساخته و نه حتی توان برساختن توهمات خود را، به سطح یک رویا دارد. چرا که آنچه از نوشته های درهم برهم و افکار آشفته او برمی آید، بیگمان راهی به خواب هایش هم برده است. کافی است به شمار تعداد برچسپ های عباس در این پاراگراف از نوشته اش نگاه کرد تا هر آدم عاقلی به وجه رازآلود و ژرف متافیزیکی روح این بزرگوار پی برد که چه کشف و شهوداتی که رخ نداده است . رعبـــــــــاس می گوید:" "بینش ر. ابراهیم یک تحلیل است، تحلیلی که دیگر سانتریستی نیست، ‌بل‌که در این دو گفتگو، به سوی دیگری راستا گرفته است - به سوی راست سوسیال دمکراتیک- راست‌دولت‌گرا، آن‌هم سرمایه‌داری دولتی، و  شگفت آورتر،‌به سوی کینزیسم. اما آنچه که عیان است، این بار، ‌همان نگرش تجدیدنظر طلبانه در گفتگوی اخیر نیز به روشنی خودنمایی می‌‌کند. "  به گفته جناب عباس، رفیق ابراهیم همزمان همه این گرایش ها را دارد  "... راست سوسیال دمکراتیک، راست‌دولت‌گرا، سرمایه‌داری دولتی و کینزیسم و تازه نگرش تجدیدنظر طلبانه هم به روشنی خودنمایی می‌‌کند . تعجب نکنید از اینکه این همه گرایشات در یک فرد بتواند جای بگیرد ایشان دقیقا درست می فرمایند ، من خودم یک بار همین منصوران را دیدم که در سینه‌اش دو ماهی و در دستتش آینه بود و گیسویِ خیسِش هم خزه‌بو، چون خزه به‌هم...اما من فریاد برکشیدم از آستان یاس که: دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را.

اما بایستی اضافه کنم که اشخاصی از این دست، با این سبک کار و متد تخریبگرانه، نه هیچگاه نیروی فکری بوده اند و نه توانی پراتیک به جنبش داده اند. اینان کارشکنی را نقد و تهمت و برچسب زنی را فعالیت سیاسی پنداشته اند. نمونه های این افراد تقریبا در تمام احزاب سیاسی کنونی در اپوزیسیون پیدا می شود. همه کسانی که دوره ای حتی محدود در جریان مبارزات سیاسی و امور مربوط به احزاب اپوزیسیون بعد از سال 57 بوده اند، می دانند که تا چه درجه ای این "نت های بدصدا" سمفونی آزادی خواهی را تنزیل داده اند و دینمنشانه و ددمنشانه به هر تکفیری حکم کرند و هر برچسبی را به کار گرفته و  به هر ابزاری متوسل شده اند، تا فرومایگی خود را در پشت نقاب های "رادیکالیسم" پنهان کنند.  جناب عباس، وقتی از رادیکالیسم سخن گفته می شود، دست بردن به ریشه هایی است که می باید ساخته و یا برچیده شود، سخن از رادیکالیسم در همراهی با مفهوم عینی انسان است و در تدارک ارتقا به شعوری اجتماعی که زمینه و بستر او باشد و این دست نمی دهد مگر در مبارزه ای هر روزه و واقعی و با راهکارهای واقعی. راهکار واقعی به معنای راهکار تکفیر کردن مبارزان دیگر نیست، البته که جناب شما کس دیگری جز خود را مدافع طبقه کارگر نمیداند، پس سخن کوتاه باید والسلام.


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com