دولتگرایی، سرمایهداری دولتی و توهم دولت رفاه , مروری بر بینش ر. ابراهیم علیزاده(۴)
عباس منصوران
June 22, 2020دولتگرایی، سرمایهداری دولتی و توهم دولت رفاه
مروری بر بینش ر. ابراهیم علیزاده (۴)
«ممکنه در اختلافات داخلیشان دخالت کند ... یکی از فعالیتهای
وزارت اطلاعات در درون همهی سازمانهای سیاسی اپوزیسیون
ج ا یک بخش از فعالیت های وزارت اطلاعات است.»
(تهدید نقد و برخورد به اختلافهای سیاسی؟)- ر. ابراهیم علیزاده
در ادامه نوشتارهای پیشین، به بخش چهارم این نقد میپردازیم. رفیق ابراهیم علیزاده در گفتگوی فارسی خود، فرماسیونهای سرمایهداری را با هم میسنجد و سرمایهداری دولتی را «بدیل» نئولیبرالیسم میداند، هیچ اشارهای به بدیل سوسیالیستی حتا نوع سنتی احزاب چپ دولتی و نه کمونیستی ندارد و بدیل سرمایهداری را پاسخگوی نیازهای جامعه میشمارد. به این اعلام قاطع بنگریم:
«این وضعیت و این شرایط به دنیا نشان می دهد که نئولیبرالیسم و اقتصاد نئولیبرالی قادر به جوابگویی به زندگی امروز نیست [!] و شکست خورده است ومی توانم بگویم که کرونا آخرین میخ تابوت این سیستم را کوبیده است. چون سرمایه داری بدیل دیگری ندارد».( گفتگوی اول)
بدون هیچ پیش داوری، در اینجا منظور از «سیستم»، همان «سیستم نئولیبرالیسم و اقتصاد نئولیبرالی» است. رفیق ابراهیم کمی بعدتر به دور از هر ابهامی برداشت خود از مفهوم «سیستم» را بیان میکند و ما را از هرگونه پیش داوری رهایی میدهد:«ناتوانی سیستم لیبرالی گذشته خود را به نوعی در این دوره جبران کنند.» سخن از جبران گدشته است؛ آن هم به وسیلهی خود سرمایهداری و «دولتها». سخنی از سوسیالیسم بهسان بدیل و نفی سرمایهداری نیست. اگر غیر از این بود نام از ألترناتیو کارگری برده میشد، اگر جز این بود میگفت که سرمایهداری بدیل دیگری هم دارد. ر. ابراهیم هوادار سرمایهداری و بدیل سرمایهداری نیست. او خواهان نوعی از سوسیالیسم است، سوسیالیسمی کخ زودهنگام نباشد-همانگونه که احزاب «برادر» و «چپ» و سوسیال دمکراتها، همان نوع سوسیالیسمی که دولت رفاه میآورد، همان سوسیالیسمهایی که در مانیفست حزب کمونیست در سال ۱۸۴۸ به وسیله مارکس و انگلس و لیگ کمونیست در نشست اول و دوم پاریس و لندن مورد نقد گرفتند و تنها سوسیالیسم انقلابی کارگران را بدیل سرمایهداری اعلام کردند.
ر. ابراهیم اما در این شرایط حتا سوسیالیسم مورد نظر خود و مردود را در شرایط کنونی طبقه کارگر و جنبش سوسیالیستی و وزن «طبقه متوسط» و نبود «توازن قو»ا، مطرح نمیکند. ایشان خواهان شکیبایی طبقه کارگر هستند، تا آن مجال فرارسد. ر. ابرهیم، حتا بارها جنبش کارگری در هفت تپه و پولاد اهواز را به خاطر«عجله و شتاب» زدگی و طرح خودمدیریتی و شوراها، سرزنش و نصیحت کردهاند. او بر این باور است که باید فرصت داد، باید مجال یافت، «خشت روی خشت گذاشت» ووو
در اینجا نه مناسبات سرمایهداری بلکه «نئولیبرالیسم و اقتصاد نئولیبرالی [که] قادر به جوابگویی به زندگی امروز نیست» بحران آفرین شده و آن هم کرونا نشان داد که نمیتواند پاسخگو باشد! به بیان ر. ایراهیم، نه مناسبت سرمایه داری بلکه شکل یا فرماسیون «نئولیبرالیسم و اقتصاد نئولیبرال» آن است. البته بنا به بینش مارکس قرار بود که طبقه کارگر آخرین میخ بر تابوت سرمایه باشد! کرونا خیلی میکرونی است که تنها با میکروسکوپ اکترونیکی دیده میشود. البته بحران میآفُریند، برای سرمایهداری نیز میتواند سودآفرین هم باشد، ولی انقلاب نمیکند. این ابراز نظر، یعنی بیش از ۲۰۰ سال مبارزات سوسیالیستی، کارگری، کمون پاریس، انقلاب اکتبر، مارکس و انگلس و لنینها و تمامی تئوریسینها و رهبران جنبش کمونیستی همه بیهوده بودهاند، و قادر نبودهاند نقش «نئولیبرالیسم» و اقتصاد نئولیبرالی را دریابند! «اقتصاد نئولیرالی» راستی چه صیغهای است؟! چرا از اقتصاد سرمایهداری نامی در این گفتگو و دیگر گفتگوها برده نمیشود، در این گفتار نامی از ماهیت بحرانزا و فلاکت بار مناسبات سرمایهداری نیست، هرچه جنایت است از «اقتصاد نئولیبرالی» برمیآید! ویروس به جای همه این ۴۰۰ سال سلطه بردهداران سرمایهدار و حکومتهایشان، به بیان ایشان «جوابگویی نئولیبرالیسم و اقتصاد نئولیبرالی» و نه سرمایهداری را زیر سئوال برد!
در تکلمهی برنامهی دوم ر. ابراهیم در پاسخ به حکم مجری (ف.ش) به زبان آورد و پرسیده بود: «باید در انتظار روزهای تحول بخش دگرگون کنندهتری روبرو باشیم. و اینکه «این پسا کرونا این ساختارهای ناکارآمد نمی تواند وجود داشته باشد، دنیای پسا کرونا چگونه خواهد بود؟»
در ادبیات سوسیالیستی «تحول بخش و دگرگون کننده» چیزی فراتر از رفرم است یعنی تغییر ماهوی و چیزی که دیگر مکانیزم و ساختار و مناسبات جاری و قبلی را ندارد. و آنگاه که وعده میدهد که دنیای پسا کرونا این ساختارهای ناکارآمد نمیتواند وجود داشته باشد...» هیچگونه ابهامی باقی نمیگذارد که این پرسش که خود اعلام همان موضع ر. ابراهیم است را به جای پرسش هم تبلیغ میکند و هم تایید. به این معنا که: «کسی میآید ... کسی که مثل هیچکس نیست...» و تحول بخش است ودگرگون کننده است و ساختارهای ناکارآمد (اقتصاد نئولیبرالی» را برکنار. این فرشته نجات و برهم طننده «سیستم» همان «دولت» نجات است که « مالیتها» و خزینه ها را «هزینه سلامتی مردم میکند».
س ابراهیم: «کرونا دو واقعیت را آشکار کرد:
«اول اینکه نشان داد که زیرساختهای دوران نئولیبرالی در زمینه بهداشت و درمان به هیچ عنوان پاسخگو نیست.» اینکه کجا باید بازگردیم، به پیشا نئولیبرالی، لیبرالی یعنی برههی آزاد سرمایه و ؟؟؟ آشکار نیست؛ همانگونه که «زیرساختهای نئولیبرالی» که لفظ مبهم و غیردقیقی است به ویژه که با کاربرد «دوران» که در ماتریالیسم تاریخی ما تا کنون چهار دوران بیشتر نداشته نداشتهایم (کمونهای اشتراکی اولیه، برده داری، فئودالیسم و سرمایهداری) و بقیه برهههایی، یعنی برشهایی از دوران داشتهایم. یکی از مهمترین کمبودهای ما، کاربرد نادرست مفهومها است. نمونههای پیش پا افتاده و سادهای مانند دوران، دولت، حکومت، جامعه مدنی، بشر، انسان، برابری، آزادی، و صدها مفهوم دیگر که اگربه معنای درست آنها به کار برده نشوند، بدآموزی و حتا فاجعه بار خواهند بود.
اما در سخنان ر. ابراهیم، ازهرچه بگذریم، یک چیز بسیار روشن و آشکار است، هیچ سخنی از انقلاب علیه مناسبات نیست، سوسیالیسم در اینجا محلی از اعراب ندارد، از بدیل سوسیالیستی و کارگری خبری نیست ووو. در اینجا سخنی از مداخله طبقه کارگر و جنبش و خیزش هم نیست، سخنی از مداخله حتا مردم با همان معنای پوپولیستی همه باهمی هم نیست. دولت است که با شوک کرونا بیدار شده، در برابر بخش خصوصی ونئولیبرالسم می ایستد، و همانند فرشته نجات و رابینهود، سرمایهها را مصادره و هزینهها را در راه سلامت و بهداشت و خوشبختی جامعه به مصرف میرساند. باید به مجری و گوینده یادآور شد که مفهوم دگرگونی در بستر جامعه بورژوایی، که شرایط مادی آن و نیز زمان مادی آن برای رفع تضادهای مناسبات حاکم فراهم است را مارکس و کمونیسم مارکسی اینگونه تبیین کرده اند:
«روابط تولید بورژوایی، آخرین شکل تضاد فرایند تولید اجتماعی است ... اما نیروهای دگرگونساز در بستر جامعهی بورژوایی، هم زمان شرایط مادی را برای رفع این تضاد فراهممیآورد.»(۱)
و در تضاد با آصول کمونیسم انقلابی، وعده داده میشود که: «باید در انتظار روزهای تحول بخش دگرگون کنندهتری روبرو باشیم» و ««نقش دولتها در اداره امور اقتصاد برجسته شده و درواقع دولتها دارند نقش اول را بازی میکنند و در تقابل با سیاستهای نئولیبرالیستی قرار دارد.» (ر. ابراهیم علیزاده، گفتگوی فارسی)
لویاتان
در این بینش ازمفهوم طبقاتی دولت (حکومت درست است، زیرا که دولت تنها بخشی از حکومت است) هیچ نشانی نیست. در بینش ر. ابرهیم، در این سخنرانی، حکومتها «در سراسر جهان» از ابزار طبقاتی طبقه سرمایهدار(خصوصی و دولتی) خارج شده و ماوراء طبقات قرار میگیرند. فعال مایشاء میشوند و بهسان منجی اجتماعی مانند مسیح از آسمان مناسبات طبقاتی و از وظیفه طبقاتی خود جدا شده، به زمین «مردم» فرود میآیند و به ساماندهی نابسامانیهای زاییده شده از «سیستم اقتصاد نئولیبرالی» جامعه و تندرستی مردم ووو میپردازند. به سال ۱۶۰۰ میلادی بازمیگردیم، به «توماس هابز» که با تئوری حکومت یا «لِویاتان» که از افسانه توراتی برداشته شده و جانوری با ترکیبی از همهی جانوران تصور شده که از اقیانوس سربرون آورده و به ضرورت برای صلح و مهار«ماهیت ستیزه جویی» بشر، حکومت خواهد کرد بازمیگردیم. این تز زمانی به ذهن توماس هابز گذر کرد و سپس مارکس و انگلس از آن بهره بردند و تئوری حکومت را از آن برداشت کردند که جنگ داخلی و کشتار صدها هزار نفره در انگلستان و رود خون روان جاری بود. هابز با ذهن فلسفی خود به ضرورت قدرت سیاسی برفراز جامعه پی برد تا نزاع طلبی آدمیان را مهار کند، هرچند آن قدرت را به غولی افسانهای به نام لویاتان تشبیه کرد که نه بهسان ابزار طبقه مسلط، بلکه «ورای طبقات» به میانجی گری میآید. این اشتباه را هکل نیز مرتکب شد. او حکومت (اشتاتState-) را نماد مادی تکامل عقل یا ایده و روح مطلق انگاشت که با انقلاب بورژوایی فرانسه در سال ۱۷۸۹ پدیدار شد. هگل که ناپلئون بناپارت را مظهر دولت خود میدید به زودی پس از جنگهای ویرانگر وی در اروپا و مصر و روسیه، از ناپلئون نا امید شد و ویلهلم قیصر آلمان را مظهر عقل کل خود وناجی مردم دانست. اینک ۴۰۰ سال وس زا هابز و ۲۰۰ سال پس از هگل که همه مورد نقد کمونیستی مارکس و انگلس قرار گرفتند، برای جلوگیری از شرارتهای «نئولیبرالیسم» و کنترل بحران و تنش و کنترل جامعه، برای دبیر اول کومهله و دوستان همراه، «دولت» یک ضرورت میشود.به هیمن سادگی، مارکس و انگلس و لنین که با بینش طبقاتی آن، تئوری نقش وماهیت دولت (حکومت) را در مناسبات طبقاتی تحلیل کردند، همگی به کناری میروند و طرحی نو به سلامتی به میانه میآید. دولتِ مبارک قدم و میمون و بدیل پسا کرونا.
چنین است که در این دو برنامه، در رسانههای حزب کمونیست ایران و کومهله، اینگونه دولتها و نقش حکومتها تقدیس میشود:
«تنها دولتها بودند که میتوانستند این ناکامی و ناتوانی سیستم لیبرالی گذشته خود را به نوعی در این دوره جبران کنند. به همین دلیل همه شون در کشورهای مختلف دراین دوره» (گفتار دوم، فارسی)
سرمایه داری بدیل سرمایهداری
در اینجا« بدیل» نابسامانی معرفی میشود، از زبان دبیر اول کومهله، بدیل، خود سرمایهداری و نه هیچ چیز دیگر! به همین سادگی و بسیار روشن و آشکار. ابراهیم میافزاید: «که نئولیبرالیسم و اقتصاد نئولیبرالی قادر به جوابگویی به زندگی امروز نیست.»
در این باب پیشگویی و تحلیل ر. ابرهیم نکات دیگری نیز نمایان میشوند: «دومین واقعیتی که با آن روبرو بودند، که آشکار بود که سلامت و تندرستی مردم یک مساله جهانی است. یعنی اینطور نیست که اگر قرار است فکری و راهبردی در پیش گرفته شود تا جلو اپیدمی گرفته شود، بایستی جهانی باشد.»( ابارهیم علیزاده، گفتار دوم، فارسی)... ادامه دارد.
عباس منصوران- ۲۱ ژوئیه ۲۰۲۰
زیر نویسها و منابع
۱- مارکس، مقدمه بر اقتصاد سیاسی.