دولت‌گرایی، سوسیال دمکراسی، توهم دولت رفاه , مروری بر بینش ر. ابراهیم علیزاده (۵)

عباس منصوران
June 28, 2020

دولت‌گرایی، سوسیال دمکراسی، توهم دولت رفاه

مروری بر بینش ر. ابراهیم علیزاده (۵)

 

 در این نگرش، برای یک لحظه، نام گوینده آن را فراموش کنیم، و به این تبیین بنگریم:؛ می‌گوید: «نقش دولت‌ها در اداره امور اقتصاد برجسته شده و درواقع دولت‌ها دارند نقش اول را بازی می‌کنند و در تقابل با سیاست‌‌های نئولیبرالیستی قرار دارد.»!

 داوری شما خواننده مستقل چیست؟ در برابر چنین بینشی، حتابدون اینکه کارگر، زحمتکش، زن زیر ستم، کارگربیکار و یا کادر بیمارستانی خط اول جبهه مرگ کرونایی باشیم و ‌تنها یک فرد واقعی در دنیای واقعی، در باره مبلغین چنین بینشی چه داوری خواهیم داشت؟! جز اینکه باید در برابر مدعیان این بینش با تاسف نگریست و گفت: این ادعا، در دنیای واقعی سرمایه‌داری هیچگونه پایه و واقعیتی عینی ندارد.بینشی که مدعی است در این چند ماهه، بخش خصوصی منحل شده و دولت‌ها نقش اول را بازی می‌کنند،‌یا توهم پراکن است یا خود در متوهم «دولت» مردمگرای سرمایه‌داری ! گویا نمایشنامه و نقشبازی است که به تصمیم و اراده کارگردان، بازیگران و آکتورها رل‌های خود را تغییر دهند!

         بازگشت به دوران نقش اول بازی کردن دولت‌ها توهم است، به این روند، در آمریکای شمالی هیچگاه اجازه داده نشد و در اروپا از دهه‌ی ۱۹۸۰ به بعد نقش اول دولت‌ها و دولت رفاه به تاریخ پیوست. آیا بسیاری از این کمک‌ها، وام‌های با بهره‌‌ای نیستند تا با استثمار نیروی کار به زودی پس از ترمیم و جان تازه یافتن بخش خصوصی، دوباره باید بازپراخت شوند؟ آیا فراموش می‌شود که برای همین واکسن و یا داروی کووید ۱۹، ‌دولت‌ها، میلیاردها دلار به بخش خصوصی پیش پرداخت کرده تا با خرید آنها و داد و ستد و مصرف در بازار به تداوم مناسبات و به ویژه سلطه‌ی بازا آزاد و سوداگری و بورس کمک کرده باشند؟ در اینجا، از سوی ر. ابراهیم بدون در نظر گرفتن واقعیات موجود و نقش سرمایه‌داران خصوصی و حاکم بر جهان، نقش دولت‌ها در اقتصاد برجسته شده است! آیا میلیاردها دلار و یورویی که زیر نام کمک‌های فوری داده می‌شود، ، یا پرداخت از ذخیره‌ها و خزینه‌ها به بخش خصوصی برای دوام مناسبات دولتی کردن معنا می‌دهد ؟!! از این گدشته، بپنداریم که دولت همه اقتصاد را بنا به آرزوی سخنران به دست گرفت، آیا قانون ارزش، بها، ‌سود، ‌سرمایه، ‌استثمار تغییر می‌یابد.حکومت مستبد و فاسد ضد بشری چین را در نظر بگیرد، ‌مگر سوسیالسیم بازار، بر اقتصاد چین حاکم نیست! رویای بازگشت دولت‌های رفاه و سوسیال دمکرات‌ها یک نوستالژی است به همانگونه که اشرافیت، بازگشت پادشاهان مغلوب جمهوری را هنوز پس از ۳۰۰ سال در اروپا و ۱۰۵ سال در روسیه و ۴۱ سال در ایران. برای  چه کسی «معلوم شد  که این سیستم تا حالا ناکارآ بوده...»‌ !

ر. ابراهیم علیزاده می‌افزاید:‌«معلوم شد که این سیستم تا حالا نا کارآ‌بوده و در ذهن مردم نمی‌شود...» به یاد اوریم که منظور از «ناکارآمدی سیستم»، ‌نه سیستم سرمایه‌داری، ‌بلکه «سیستم نئولیبرالی» از سوی سخنران و مجری است. به این معنا که کرونا باید می‌آمد و ماهیت «این سیستم را معلوم» می‌کرد و نه کاپیتال،‌ مارکس، شرایط عینی طبقه کارگر،‌ بحران زایی سرمایه، ترکیب ارگانیک سرمایه، رقابت‌ها، تضاد‌های ماهوی سرمایه، تمرکز سرمایه در سویی و اجتماعی شدن تولید در سوی دیگر، میلیاردها تهی‌دست و تن و جان فروش، صدها میلیون کودکان کار و قانون ارزش و جنگ‌های و فلاکت‌ها...!     

در اینجا مجری، سراسیمه به میان می‌آید و یادآور می‌شود که: «رفیق ابراهیم تصور نباید این باشد و اصلا این نیست ... دولت‌‌ها واردعرصه‌ی اقتصاد ناچار شدند... ناچارشدند ... از طرف دیگر باج سیاست قرنطینه را بدهند، تایید سیاست دولت‌ها ابدا اینجوری نیست اینطوری که من برداشت کردم.» از «باج گیری» ‌که بگذریم، این واکنشی معترضانه از سوی مجری برنامه نبود، ‌بلکه واکنشی  برای جلوگیری از بدتر شدن اوضاع،  برای لاپوشانی ظاهر بود اما بی ثمر و اینکه ر. ابراهیم پیشتر اشاره کرده بود که «دولت‌های شروع کردند دادن هزینه قرنطینه به افرادی که ناچار شدند در خانه بمانند در هلند تا۹۰ درصد افرادی شاغل (بخش) دولتی و غیردولتی در بریتانیا ۸۰ در صد مانند فرانسه و ۸۴درصد هزینه‌ی مردم در خانه ماندن را پرداخت کردند.» آیا به راستی این ادعایی فریبنده از سوی حکومت ها نبود؟  آیا هزینه قرنظینه پرداخت شد؟ بروید در کشورهای مهد دمکراسی فرانسه، ‌سوید، آلمان ووو از یک کارگر بپرسید.

حکومت‌های مورد نظر  سخنران، برای کاهش هزینه‌های قرنطینه که در اسپانیا، فرانسه و ایتالیا، نزدیک به ۴۵درصد میزان تولید بود،‌ و نیز ایالات متحده آمریکا، کارگران را پیش از همه به تولید بازگرداند و یا اخراج کردند، و با اعمال سیاست کشتار جمعی ایمنی سازی گله‌ای (Floke immunity) توده‌‌های مردم را به میدان مین کووید ۱۹ فرستادند تا آسیب پذیران و ناتوان‌ترین‌ها «پاکسازی» ‌شوند و قوی‌ترها بمانند تا نیروی کار و افراد مورد نیاز اقتصاد سرمایه‌داری، همچون گلادیاتورهای جان به در برده، در خدمت سرمایه و حکومت‌‌های سرمایه، همچنان برده‌گی کنند.

 

مخالفت با استثمارکافی نیست، از ضرورت انقلاب کارگری باید گفت

مبارزه و مخالفت بااستثمار از زمان برده‌داری آغاز شد و تا کنون ادامه داشته است. اما مبارزه با استثمار به معنای مبارزه علیه مناسبات سرمایه‌داری و تلاش برای جایگزین سوسیالیسم نیست.  همه‌ی مدعیان مبارزه علیه استثمار از «عدالت اجتماعی» می‌گویند حتا خود بخش‌هایی از سرمایه‌داری و به ویژه طیف توده‌ای» و... از «عدالت اجتماعی» می‌گویند. ‌اما کمونیست‌ها هستند که پایان دهی به استثمار را در گرو لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید می‌دانند. در همین جاست که بینش سیاسی به رهبری ر. ابراهیم ‌می‌تواند ضد استثماری -رفرمیستی باشد . ر. ابراهیم با یادآوری مجری سخنرانی، متوجه می‌شود که باید نامی از کارگر و استثمار هم بیاورد: « بله، برای آنکه کارگر را استثمار کنند باید بتواند کارگر برود سرکارش برای حفظ نظام استثمارگرانه سرپایش نگه دارند و بتوانند جامعه‌ای که متعهد شده اند که اداره‌اش کنند نظام اجتماعی را  نگه دارند» شبانه روز، بارها و بارها در باره‌ی طبقه کارگر، استثمار شونده، ‌از زبان و تریبون‌های رفرمیست‌ها، و حتی سوسیال ‌دمکراتهای مسیحی، ملی مذهبی‌ها، حقوق بشری‌ها ووو شنیده می‌شود. مهدی بازرگان آنگاه که از فرانسه بازگشته و جوان بود، در کتاب «کار در اسلام» زیرعنوان «سیرتکامل کار در طول تاریخ بشریت» با کپی برداری فرمالیستی، به زبان ماتریالیسم تاریخی به «بررسی تاریخ تحول تمدن» می‌پردازد و از استثمار،‌ طبقه کارگر، ‌ضرورت سوسیالیسم ووو می‌گوید:

مهدی بازرگان، تکامل نظم حاکم و طبقه رو به ‌رشد را «تمدن»‌ می‌نامد و آنرا به ۱۳ مرحله تقسیم می‌کند: « تمدن از یک مرحله به مرحله بعد و تحول از مرحله ساده به مرحله پیچیده، تماماً‌ توسط کار بوده است. موقعیت اجتماعی طبقات هم از تقسیم کار و... ناشی می‌شود. نحوه‌ی کار نحوه تعیین کننده استثمار است. رابطه پیچیده میان تولید کنندگان، به تدریج جامعه‌ی پیچیده‌تری به وجود می‌آورد،‌ واحد خانواده را ضعیف می‌کند و به استثمار می‌افزاید. پیشرفت اجتماعی طبقه آریستوکراسی را تشکیل می‌دهد.... صنعت و دولتِ متمرکز به وجود می‌آید. در جریان این تحولات، ‌اختلاف میان تولید کنندگان و استثمارگران ادامه دارد.»(۱) بازرگان، نخست دولت موقت حکومت اسلامی و خمینی پا را حتا فراتر می‌گذارد و سوسیالیسم را امر حتمی این روند تاریخی و طبقاتی می‌نامد: «‌با اینکه در عصر صنعتی، ‌حقوق کارگران تا حدودی رعایت می‌شود، اما صاحبان سرمایه با نیروهای سازمان‌یافته کارگری، رودرو هستند. از میان درگیری‌اشان رژیم‌های سوسیالیست به وجود می‌آیند که برای طبقه کارگر تسهیلاتی را فراهم می‌آورند.»(۲)  وی عدالت اجتماعی و «هرکس به اندازه کارش» که در گام نخست سوسیالسم باید متحقق شود را با آیه‌ای از قرآن، گردن می‌نهد و سوسیالیسم را امری حتمی می‌شمارد.

شعار آزادی، عدالت و همبستگی اجتماعی برپایه سوسیال دمکراسی، راهکار سالهای ۱۹۷۰-۱۹۰۰ برهه‌ای نظام سرمایه‌داری برای بقای برده‌داری مدرن بود. اقتصاد سرمایه‌داری دولتی و سوسیالیسم بازار و «دولت رفاه» جامعه باز و حقوق مدنی و سیاسی و غیره در خدمت تداوم مناسبات طبقاتی بوده است. پیشبرد مناسبات بر پایه سیاست کینزی مورد عنایت ر. ابراهیم و نوکینزی مدتهاست با سلطه نئولیبرالیسم، بر چیده شده است و برگشت ناپذیر. میلتون فریدمن‌ها آمدند و رفتند و بچه‌های شیکاگو‌(شیکاگو بویز) و دهها بار نوبل اقتصاد گرفتند و درمانی نیافتند و اعتراف کردند که درمانی درکار نیست و تنها آرامبخشی گذرا در دست است. «فوکویاما» نیز که پایان تاریخ را با سرمایه‌داری اعلام کرده بود، ‌سال گذشته اعتراف کرد که اشتباه فرموده است. اکنون در رهبری کومه‌له، «بدیل» این وضع در خود سرمایه‌داری یافته شده است. این یک «کشف» تاریخی است یا یک تجدید نظر در در برنامه و بینش و استراتژی حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان آن که هزاران انسان جا برکف و جانباخته در راه به تحقق پیوستن آن سلاح بر کف به خون غلتیدند! سرمایه داری، «بدیل» سرمایه‌‌داری،‌ ادعایی است که تا کنون هیچ کارشناس بانک جهانی و غول‌های سرشناس و ناشناس اقتصاد سرمایه داری به زبان نیاورده‌اند و تا کنون درهیچ تریبون و رسانه‌ای جز رسانه‌ تلویزیونی‌ حزب کمونیست ایران و کومه‌له، هیچ اشاره‌ای به آن نشده است. سوسیال دمکرات‌ها، چپ‌های نو، کمونیست‌های اروپایی پیشین (اروکمونیست)، توده‌ایسم و نئوتوده‌‌ایسم، سوسیالیست‌های بورژوایی و تمامی ابزار سلطه‌ی سرمایه، سرمایه مالی، کارگزاران بازار آزاد اقتصاد نئولیبرالی بوده، یعنی ابزاری برای تبدیل جهان به بازاری برای چپاول آزاد بدون هیچ مانع و بازدارنده‌ای، ‌تا به امروز، وعده‌ی واهی به بازگشت شکل کلاسیک و یا دولتی شدن سرمایه‌ و برکناری نئولیبرالیسم را نداده‌اند. این وعده واهی آنگونه که گرایش حاکم در رهبری کومه‌له، با «یقین»‌و سوگند وعده می‌دهد، آرزو و تلاش برای برقراری آن، توهم سوسیال دمکراسی راست اس. اما سوسیال‌ دمکرات‌های رسمی، ‌هرگز «یقین» و حتا «امید» هم نمی‌دهند... ادامه دارد.

عباس منصوران

۲۵ ماه می ۲۰۲۰

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com