معنای واقعی تغییر در حداقل دستمزد ها و سموم رفرمیستی
اسد گلچینی
June 25, 2020معنای واقعی تغییر در حداقل دستمزد ها و سموم رفرمیستی
اعلام افزایش حداقل دستمزد کارگران از ۲۱ به ۲۶ درصد توافق شده در شورای عالی کار، همانطور که رفرمیستها هم با سرخوردگی اقرار میکنند، تقریبا هیچ تاثیری در زندگی کارگران دریافتکننده حداقل دستمزد ندارد. اعلام کردهاند که دریافتی یک کارگر مجرد با دریافت حداقل دستمزد ۲ ملیون و هفتصدهزار تومان، کارگر دارای یک فرزند ۲ ملیون و هشتصدهزار تومان و دارای دو فرزند سه ملیون تومان است. این مبالغ با احتساب همه دریافتی است. سطح تورم آنطور که در خوشبینانهترین حالت گفته میشود بالای ۴۰ درصد است و دستمزد کارگران حتی نصف آن مقداری نیست که گروه کاری در شورای عالی کار هم تعیین کرده است یعنی ۴ ملیون و۹۴۰ هزار تومان. این در حالی است که نرخ واقعی تعیین سبد معیشتی کارگران بین هشت تا ده میلیون تومان است. تفاوت به این سادگی است. شورای عالی کار علیرغم هر اختلاف سلیقهای که داشتهاند و هر عنوانی اعم از کارفرمایی و کارگری که بر افراد تشکیل دهدندهاش میگذارد، هر ساله وظیفه دارد تا این سطح از اختلاف را حفظ کند. چرخ نظام سرمایه باید به همین شکل بگردد و تمامی دستگاه تبلیغاتی، امنیتی، نظامی ، انتظامی و قضایی و همه مستخدمین آنها هم قرار است امر تفرقه و سرکوب کارگران را تامین کنند.
میگویند ۵ درصد به دستمزد پایه اضافه شده است و چهارصد و ۱۰ هزار تومان به حق مسکن و بن. حق اولاد همان مقدار ۱٨۲۵۴۲ تومان است. چیزی که تغییر کرده است و نکته قابل تاملی است مساله پایه سنوات است که قبلا ۱۷۵۰۰۰ بود که به ۱۰۰۰۰۰ تومان تغییر کرده است. خیلی روشن، نکته این است که از نقطه نظر سرمایهداران و کارفرما ها همه بخشهای اضافه شده در قسمتهای مسکن و بن، که به عنوان افزایش محسوب شدهاند، در مساله پایه سنوات، از کارگران پس گرفته میشود چرا این ادعا درست است چون که بنا به آمار وزارت کار که مانند همه آمارها در جمهوری اسلامی جای اعتماد و اعتبار نیست، سی درصد از نیروی کار در ایران به اصطلاح شناور هستند و در هیچ کارگاهی تا یک سال کار آنها قابل ادامه نیست که شامل دریافت حق سنوات بشود. و باز هم با توجه به اینکه اکثریت کارگران در ایران قرار داد موقتی هستند باید حساب کنیم چه تعداد عظیمی از طبقه کارگر مطلقا شامل پرداخت حق سنوات نمیشوند و آنهایی هم که شامل این حق میشوند تعدادشان بسیار کمتر است و مهمتر اینکه ۷۵۰۰۰ تومان از دریافتی پایه سنواتشان هم کم میشود. از هر سو به نفع کارفرما عمل شده است. حق مسکن و بن هم که اضافه شده بلافاصله در بازار مسکن و تامین نیازمندیهای زندگی، از جیب خانوادههای کارگری و همه نیازمندیهایش باز پس گرفته میشود. این واقعیت تغییرات اعلام شده است.
در همین رابطه واکنش نیروهای درگیر از سوی شورای عالی کار و تهیه کنندگان طومار ۶۲۰۰ نفره هم جای تامل دارد.
برای فرامرز توفیقی رئیس کمیته دستمزد کانون عالی شوراهای اسلامی، مساله همان هدف باز شدن بیشتر دست خانه کارگر و شوراهای اسلامی در شورای عالی است. هم راضی است و هم ناراضی و در عین حال خوشنود از اینکه بین تورم سی و چهار درصدی!! و افزایش ۲۶ درصدی حداقل دستمزد ها فقط ٨ درصدی مانده است که آن هم باید با تغییرات در ترازوی نیروهای شرکت کننده در آن و یا احیانا بیشتر شدن وزن تشکیلات های "رسمی" و "غیر رسمی" (استفاده این کلمات بو دار هم ظاهرا برای حفظ نیروهای اصلی طومار نویسان و دادن امتیاز به خاطر گرفتن نشان نماینده کارگری از سوی اصلاح طلبان وارد شده به این میدانند)
"بدون تعارف باید بگویم محصول فشار فعالان کارگری و اصحاب رسانه همراه هم بوده است؛ اگر رسانههای همراه کارگران نمیتواستند به خوبی و کامل مطالبه ترمیم دستمزد را پیگیری کنند نه جلسهای برگزار میشد و نه قوه قضاییه و سازمان بازرسی به موضوع ورود میکردند؛ این نشان میدهد که اتحاد و خرد جمعی به نتیجه میرسد."
در اظهار نظر آیت نیافر در گفتگو با ایلنا هم میخوانیم که: " مشکل اصلی در اینجاست که تشکلهای مستقل کارگری اجازه فعالیت و مطالبهگری ندارند؛ کارگران برای پیگیری مطالبات خود به تشکیلات نیاز دارند؛ پاشنه آشیل طبقه کارگر، تشکل است که متاسفانه کارگران ایران ندارند." و یا اینکه: یک نکته مهم را میخواهم یادآور شوم؛ همین ۵ درصدی که آقایان قبول کردند روی دستمزد ۲۱ درصدی بگذارند و تا حدود بسیار کمی مزد را ترمیم کنند، نتیجه حرکتهای اعتراضی این دوماه ازجمله همین طومار و امضاهای کارگران بود؛ خود این امضاها، هم به دولتیها تا حدودی فشار آورد و هم به افکار عمومی جامعه آگاهیرسانی کرد و آنها را از خواب اصحاب کهف بیدار کرد؛ در واقع نوعی عمومی کردنِ امرِ «اعتراض» بود. اما آقایانی که به عنوان نماینده کارگران در شورایعالی کار شرکت دارند، اگر در ساختار دموکراتیک و صحیح و براساس اسلوبهای پذیرفته شده، نماینده کارگری و برآمده از تشکلهای مستقل بودند، حداقل میتوانستند روز جلسه یک اتوبوس کارگر بیاورند پشت ساختمان جلسه تا مانور قدرت بدهند؛ همه اتحادیههای جهان برای امتیاز گرفتن در مذاکرات نیاز به چنین مانورهایی دارند. چیز عجیب و غریبی نیست!"
آیت نیافر در این مدت دو نکته مهم و حیاتی در مبارزات واقعی خود و طبقه کارگر که تجارب ارزشمند دوران فعالیت "جوانی" در کارخانه بود را متاسفانه تماما "فراموش" کرد. نکته اول اینکه؛ او میدانست که طبقه کارگر تنها در اتکا به نیروی خودش و جنبش مطالباتیاش است که میتواند نیرویی برای خود باشد. نیافر در زمان نوشتن طومار و یا تائید آن این مساله اساسی را فراموش کرد و به "واقعیات موجود"، متکی شد، واقعیت موجود هم هیچ چیز غیر از تشکیلات خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار و نمایندگانش در شورای عالی کار بود و روی این حساب باز کرده بود. و دومین نکته این است که؛ با یک اتوبوس کارگر هیچ مذاکرهای نمیتواند حمایت بشود همانطور که اگر امضاهای پای طومار از شش هزار به شش میلیون هم میرسید این حمایت ممکن نمیشد. آیت نیافر این نکته را هم "فراموش" کرد که قدرت طبقه کارگر در کارخانه و تولید است. نماینده کارگران هیچ ابزار دیگری غیر از اتکا به اتحاد قدرتمند کارگران و ابزار توقف تولید ندارند. اینها امروز هم الفبای دست بردن به اعتراض و فعالیت کارگران در طرح مطالباتشان است. متاسفانه تعدادی مانند آیت نیافر نسخههای سنت تودهای با صاحبان نام دارش را روی دست گرداندند و برای آن حلوا حلوا کردند. مساله این است که حتی اگر امروز صندلی فرامرز توفیقی و دوستانش از خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار را حسین اکبری ، آقا جاری و فرجاللهی ، اشغال و یا تسخیر میکردند باز هم هیچ تغییری در این چانه زنی ها ممکن نمیشد. فدا کاریهای امروز کسانی مانند آیت نیافر هم همانطور که خود شاهد آن شدند غیر از تبدیل شدن به ضمیمه دم و دستگاه خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار و نمایندگانشان چیز دیگری در بر نداشت. این داستان بیش از چهار دهه از زندگی طبقه کارگر و جدال بسیار سخت رهبران و سازمان دهندگان اعتراض و مبارزه در هر دوره بوده است. از این "واقعیتهای موجود" همان در آید که در اوست.
مصاحبه با فرجالهی در ایلنا هم با تیتر "کوه موش زائید و ما هیچ توهمی به شورای عالی کار نداشتیم" شروع میشود که دقیقا نسخه روشنتری از برنامه سازماندهندگان طومار اعتراضی و هماهنگیها در سطح بالا با "نمایندگان کارگری" در شورای عالی کار را نشان میدهد. فرجاللهی اعلام میکند که در انتظار تحول بزرگتری از اینها بود. وی آگاهتر از این حرفهاست که نداند با ۶۲۰۰ امضا که هیچ پشتوانهای برای ادامه فعالیتی ندارد، نمیتوان به کسی فشار آورد و بر روی اسب خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار شرط بندی کرده بود و امروز دارد به دیگران اعلام میکند که " کوه موش زائید" در حالی که دچار شُک شده و مستقیما امضا ها را برمیدار و به وزارت کار میبرد و از آنجا بدون تاخیر راهی مصاحبه با ایلنا میشود، با مشتهای گره کرده فریاد میزند که توهمی به شورای عالی کار نداشته است!! و ادامه میدهد:
"اگر در بیانیه از نمایندگان کارگری شورایعالی کار به عنوانِ «نماینده کارگری» یاد شده، منظور این است که اینها فعلاً روی صندلی نمایندگان کارگری در شورایعالی کار نشستهاند و..."
بدیهی است که وضعیت حداقل دستمزد برای همان بخش از کارگران که شامل آن میشود تغییری نکرده است. صفوفی آگاه به منافع سرمایهداران و دولتشان در مقابل طبقه کارگرقرار دارند. طبقه کارگراساسا از طریق اتحاد با مطالبههای خود و با اتکا به قدرت شان در امر تولید قادر به رویا رویی با کارفرما و دولتشان هستند. کفش و کلاه کردن رفرمیستهایی که در اتکا به ارتجاع حکومتی و ارگانهایش در تلاشند تا کارگران را بیشتر در اسارت ارگانهای حکومتی حفظ کنند، نشان از عمق بیربطی آنها به وضعیت طبقه کارگر و هر اندازه از رفرم در اوضاع کار و زندگی اش است. یک بار دیگر ما هم باید با مشتهای گره کرده فریاد کنیم که رفرم برای کارگران حیاتی است و در اتکا به مکانیزمهای واقعی و قدرتمند کارگران باید آنها را ممکن کرد، اما رفرمیسم سمی است کشنده دقیقا به اندازه کشندگی خانه کارگر و شوراهای اسلامی و نمایندگانشان!