|
||
نگاهی بر نگرش رفیق ابراهیم علیزادهعباس منصورانMay 25, 2020 نگاهی بر نگرش رفیق ابراهیم علیزاده در روزهای گذشته، رفیق ابراهیم علیزاده دبیراول کومهله (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) در برنامهی کومه له و فعالین، به زبان کردی در تلویزیون کومهله(۱)، دیدگاه خود را پیرامون آخرین تحولات جهان، ایران و کردستان ارائه داد. از آنجا که هستهی مرکزی این گفتگو، ایدههای ایشان را بازگو میکند، ضروری است که با استناد به همین فاکتها، هم خود گفتگو و هم ترجمان این نگرش، مورد بررسی قرار گیرند. افزوده آنکه، برای پی بردن به نگرشها، در یک جامعهی طبقاتی، باید به خطوط و میان خطوط این بخش توجه کرد. در این بخش است که ایشان به موضوعی میپردازند که همیشه سالهاست و به ویژه در این سه سال اخیر در گفتگوهای بیرونی و درونی از مرکز به این سوی متمرکز شدهاند. ناگفته پیداست که، ابراز نظر و بیان شفافِ دیدگاها، به دیالوگ سازنده و نقد (نه انکار و نفی) و به غنای اندیشه سیاسی، نیرو میبخشد، و چه بسا که مونولوگ، جای دیالوگ بگیرد، یعنی ابراز دیدگاهها، بدون هیچ هراس از نسبتها و برچسبهای احتمالی، به سازندگی به کار آید و داوری را به گزینش آزادانه، آگاهانه و مستند، به جامعه واگذار کند. و بسا که دیالوگها (گفت و گو) به شناختِ تفاوتها و اشتراکها، یاری رسان باشند و فراتر آنکه، اشتراکها به دیسکورس (گفتمان) و سرانجام به دیسکورس موازی یعنی همنگریها در استراتژی بیانجامد و به سازمان سیاسی، استراتژی و ساختار تحکیم بخشند و یا تفاوتهای استراتژیک نمایان شوند. آنجا که به نگرشهای مختلف در یک حزب یا سازمان سیاسی باز میگردد، نقد میتواند به کشف و تقویت اندیشههای سازنده یاری رسان باشد یا دستکم ابهامها را بزداید و برعکس پنهان سازی و انکار و در «طاقچه گذاردن» تا فرصت مناسب، نقشه دیگری در ذهن دارد. این یک تجربهی کلی و شناخته شده است. استقبال میکنیم که رفیق ابراهیم این بار، نگرش خویش را مانند هر نماینده سیاسی یک گروهنبدی ویژه، در یک جامعهی طبقاتی نمایان ساخته است. این به دیگران یاری میرساند که با توجه به نگرش ایشان را دریابند، به جانبداری و همنگری برآیند و یا به نقد و شناخت موضع سیاسی گوینده آشناتر شوند. آشکار است که ایشان بهسان رهبری نگرشی و یا هر شخص دیگری که خویش را اینگونه ملزم میداند تا از یک رسانه با زبان خویش به تحلیل مهمترین مسئله روز و آیندهی جامعه بپردازد، در انتزاع نبوده و خواهی نخواهی نمایندگی سیاسی یک گروهنبدی را به پیش میبرند: در اینجا چنین نمانیدهای: نخست: آن را یک وظیفه میداند، دوم: انکه مخاطبینی در همان حوزه منطقهای خویش (کردستان) میجوید، سوم: هدف مشخصی را پی گرفته و در نظر دارد. ثقل یک بینش رفیق ابراهیم، در این برنامه، ثقل بینشی و تجربیات سیاسی خود را به کار میبرد تا در این مونولوگ با برخی مخاطبین، به محورهای بالا پاسخ گوید. کاش این سخنان به طور کامل به فارسی و زبانهای منطقه نیز ترجمه میشد تا طیف وسیعتری میتوانستند موضع گیری یا جانبداری کرده و یا به داوری بپردازند. به برداشت من، بینش حاکم بر این نگرش، در کنشها و واکنشها، دگرگونیها، بحرانها و خلاصه روند جاری در جامعه طبقاتی را طبقاتی نمیبیند و یا میکوشد با دوربین خویش از این همه تحولات و بحران، تصویربرداری کند و بازخورد آن را به جامعه تحویل دهد و تلقین کند. همانگونه که اشاره شد، هدف، گفتگو با ر. ابراهیم، در این برنامه زیر نام تحلیل و ارزیابی از تحولاتی که در پی فاجعه کرونا در جهان به طور کلی و به ویژه در ایران به وقوع پیوسته است، بود. پرسشگر برنامه تلویزیونی میپرسد:
میبینیم که، موضوع آینده جهان در مرکز پرسش است. در همین آغاز پاسخ ر. ابرهیم با یک کلی گویی آغاز میشود: بر خلاف پاسخ ایشان که میگوید: «یک نوع نگرش تقریباْ عمومی است» پاسخی اشتباه آمیزاست زیرا که این یک پرسش عمومی است و نه نگرش عمومی. این یک پرسش عمومی است که جهان به کجا میرود! و دوم با کاربرد و استخدام واژهی «عمومی» میتواند دو هدف را پیگیری و نیز تبلیغ کند: یکم- کاربردِ «نگرش عمومی»، به جای پرسش عمومی، نگرش خود را به نگرش عمومی در جهان گسترش میدهد و نوعی پوپولیسم را زمینه سازی میکند؛ و از سوی دیگر- «نگرش عمومی ... جهان به کجا میرود»، نگرش را جای پرسش... جهان به کجا میرود، گذارده میشود تا تزهای بعدی، و نتیجه گیری نهایی زمینه سازی شده و مشروعیت یابند: رفیق ابراهیم پس ازیک شالودهبندی، برای جا انداختن تحلیل خویش، میافزاید: «در این دوره واقعیتی خود را بیشتر آشکار کرد که هیچ گاه رویدادها و اتفاقات دنیا به اندازه اکنون بر هم دیگر موثر نبودهاند.» این بیان نیز بسیار نادقیق به نظر میرسد، زیرا که تاریخ را نادیده می گیرد، این بینشی است اما برای خود، بدون هیچ تحلیل طبقاتی، البته با یک سمت گیری طبقاتی. تاریخ جهان به بیان مارکس، تاریخ مبارزه طبقاتی است. بارها در تاریخی نه تنها مبارزه طبقاتی، بلکه جنگهای امپراتوریهای بردهداران، پادشاهان ووو، نمونه نبرد امپراتوریها از مادها گرفته تا هخامنشیها، آشوریها، مسیحیت و انشعابهای آن، اسلام، عثمانیها، جنگهای صلیبی و کشف آمریکا و تاثیرهای آن بر کل جهان، و جنگ در گسترهی جهانی، در ۱۹۱۴ تا ۱۸ جنگ جهانسوز دوم و بیش از ۸۰ میلیون کشته، و انقلاب کارگری اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه که سراسر جهان را در عرصههای اقتصادی، سیاسی و نظامی و اجتماعی دگرگون ساخت. و نیز حتا پیش از آن، انقلابهای صنعتی در انگلستان سده ۱۶ و همین بحران اقتصادی ۱۹۲۹ که از آمریکا همانند سونامی جهان را درنوردید و سپس درهمین چند سالهی اخیر انقلاب درعرصه اینترنتی و رایانهها که در همهی ابعاد، از سیاست گرفته تا اقتصاد، جهان را دگرگون ساخته و زیر تاثیر قرار داده و نیز پاندمی شدن بیماریها تا آنجا که در تاریخ ثبت شده، پاندمی آبله، مالاریا، ایدز، طاعون نمونهی یکی از دهشتبارترین عالمگیریهای بیماری مرگ سیاه (طاعون) بود که در سدهی چهاردهم میلادی، ۷۵ تا ۲۰۰ میلیون تن را کشت. و آنفولانزای اسپانیولی که اسپانیولی نبود! در پایان جنگ جهانی دوم، ۵۰ میلیون و جنگ اول جهانی که از سال ۱۹۱۴ تا ۱۸ و نیز جنگ جهانی دوم که از ۱۹۳۸ تا ۱۹۴۵ افزون بر ۷۰ میلیون را کشت و جهان را در همهی عرصههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ... به خون و خاکستر نشاندند ووو بنابراین مقایسه کووید -۱۹ و انکار همهی رخدادهای هولناک و یا سیاسی تاریخ که ابعاد جهانی داشتهاند، رخدادی بسیار کوچک است در برابر آنهمه و نادیده گرفتن این همه رخدادهای مستند و قابل دسترس سخنگو، در این دنیای گوگلی بسیار پرسش انگیز است. سخنان ر. ابراهیم را دنبال میکنیم شاید با گذر کردن از حاشیه به متن، به واقعیتهایی دست یابیم.
ویروس، آینده جهان را تعیین میکند! ایشان ادامه میدهند: «یعنی هر رویدادی در هر گوشهای از جهان، اثراتش را میتوان در تمام نقاط دنیا ملاحظه کرد. اینکه سرنوشت تمام مردم در جهان به هم گره خورده است. این واقعیت را کرونا تحمیل کرد.» البته این باور نیز میتواند نادقیق و به نوعی نادیده گرفتن دیالکتیک پدیدهها (و رویدادها) را آشکار سازد. از همه مهمتر در کاربرد «همهی مردم» ابهام انگیز است. آیا نادیده گرفتن قربانیان میلیونی این بیماری در میان فرو دستترین لایههای اجتماعی و کارگری که از نابرابریهای طبقاتی و سلامتی در عرصههای اقتصادی، اجتماعی، بهداشتی، درمانی، ایمنی بدن، فیزیولوژیک، بیولوژیک، روانی و اضطراب ووو به سر میبرند همه «مردم» شرایط یکسانی دارند؟ْ «... سرنوشت تمام مردم در جهان به هم گره خورده »!؟ در ادامه خواهیم دید که منظور از «تمام مردم» چه کسانی اند. در ادامه خواهیم دید که در اینجا «تمام مردم» در بردارنده ی استمثارگران، فرمانروایان و طبقه کارگر و تهی دستان را با سرنوشتی که به «هم گره خورده» م نظر ر ابراهیم است. از دوران سرمایهداری شروع میکنیم که از انقلاب بورژوایی فرانسه در سال ۱۷۸۹ چگونه مناسبات آینده جهان را در بر گرفت، و مارکس و انگلس در سال ۱۸۴۸ در مانیفست حزب کمونیست در همین رابطه اعلام کردند «کل جامعه بیش از پیش به دو اردوی بزرگِ دشمن... تقسیم میشود: بورژوازی و پرولتاریا». و «بورژوازی با بهره برداری از بازار جهانی، به تولید و مصرِف همه کشورها خصلتی تمام جهانی بخشیده است ...، حتی دورترین ملتها را به درون تمدن میکشاند... توپخانه سنگینیاند که با آنها بورژوازی، همه دیوارهای چین را با خاک یکسان میکند و سرسختانه ترین بیگانه ستیزی بربرها را به زانو در میآورد. او همه ملتها را ناگزیر میکند که اگر نابودی خود را نمیخواهند، شیوه تولید بورژوایی را بپذیرند؛ ... او برای خویش دنیائی میسازد که خود الگوی آن است. بورژوازی، روستا را به زیر سلطۀ شهر درآورده، شهرهای عظیم ایجاد کرده، ... بورژوازی در دورەی سلطۀ طبقاتی کمتر از صدسالهاش، نیروهای مولدهای به مراتب انبوه تر و عظیم تر از مجموعەی نسلهای پیشین ایجاد کرده است.»(۲) چگونه است که ر. ابراهیم علیزاده، با شیوع بیماری کرونا (که کمی بعد بیشتر به آن میپردازیم) تمامی دگرگونیها و تاثیرگذاریهای تاریخی و جهانگیر را نادیده میگیرد؟ آیا این گونه نگرشها، از تاریخ جهان و تاریخ مبارزه طبقاتی و دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی نشان از بیخبری دارد و یا نادیدهانگاری است که کرونا را محور تحولات تمامی تاریخ جهان معرفیمیشود؟ یا این بیان که: «در این دوره واقعیتی خود را بیشتر آشکار کرد که هیچ گاه رویدادها و اتفاقات دنیا به اندازه اکنون بر هم دیگر موثر نبودهاند.» به نشانهی نادیده گرفتن تاریخ و اصول مانیفست حزب کمونیست نیست؟! آیا این بیان آشکار نادیده گرفتن دیالکتیک مبارزه طبقاتی و اجتماعی نیست و به نشانهی نادیده انگاری اصول مانیفست حزب کمونیست مارکس و انگلس! دولتها، تضمین کنندهی سرنوشت و آینده بشر! با این مقدمهسازی، ر. ابراهیم به خشتهای بعدی خود میرسد تا دیواری به دلخواه ساخته شود: این چیدمان اما، در گام بعدی به جایی میرسد تا بیافزاید: «قبل از شیوع کرونا مسئلهی تندرستی، اپیدمی و بیماری مطرح بود، طبعا همزمان مسئله ی سود، تجارت و بازرگانی و استثمار هم مطرح بود... در این دوره اکثریت بیمارستانها، درمانگاهها و موسسات مربوط به سلامت و بهداشت در اختیار بخش خصوصی قرار داشتند و مسئله این بنگاهها قبل از هر چیز سود بود، نه سلامت جامعه... نه اینکه سلامت امروز و آینده مردم را در نظر داشته باشند. اما در دوره کورونا این واقعیت معکوس شد.» با این برداشت است که ماهیت سرمایهداری نادیده میماند و نه آنگونه که تا کنون اصول کمونیسم، گروندریسه، کاپیتالهای مارکس، آنتی دورینگ، سوسیالیسم علمی، تمامی مجموعه آثار لنین و کمونیستهای شورایی همانند روزا لوکزامبورگ و گرامشیها و پانهکوکها و کولونتایها تبیین کردهاند و طبقه گارگر با تمامی جان تجربه کرده است: سرمایهی جهانی، بورس بازان و قمباربازان (اسپیکولانتهای سهام باز) جهانی حاکم بر سرمایه مالی در سراسر جهان، مافیاهای چین و ایران و سراسر جهان، سرمایهداری در گام نئولیبرالیسم خود به گفته رفیق ابراهیم، که پیشتر: « قبل از هر چیز سود بود، نه سلامت جامعه... نه آینده مردم را در نظر داشته. اما در دوره کرونا این واقعیت معکوس شد.» یعنی که از دولت ترامپ، خامنهای و پوتین و حکومت چین و سوریه و فرانسه و آلمان و ایدئولوژی گلوبالیزاسیون و بخش خصوصی سرمایه (نئولیبرالیسم)... همگی به بیان رفیق ابراهیم، به «سلامت امروز و آینده مردم را در نظر دارند.»!! این حکم بی سابقه، تاریخی، تصویر دیگری است از ماهیت سرمایه و با آنچه تا کنون کمونیسم برآن مفهوم یافته بود، تضاد اساسی دارد. با این اعلام شوک آور، به ذهن شنوندگان، رفیق ابراهیم فراتر میرود: «در این دوره دولت های سرمایه داری و حتی سرمایه داران بزرگ هم این را پذیرفتند که این وضع نمی تواند روند زندگی باشد، حتی اگر میخواهند پروسه تجارت، استثمار و سود خودشان را هم پیش ببرند. بنابراین بایستی تندرستی و سلامت در اولویت قرار گیرد.» این بیان، خواهی نخواهی، یک تجدید نظر در ماهیت و سرشت استبدادی سرمایهداری را یادآور میشود. با این تعریف است که برای نخستین بار، خواهی نخواهی، ماهیت ضد انسانی سرمایه داری، انسانی جلوهگر میشود! البته در تاریخ در سالهای ۱۹۰۰ پدر سوسیال دمکراسی کنونی غرب، آنزمان از زبان هیلفردینگ همراه با برنشتین پدر رویزیونیسم و رفرمیسم، ماهیت سرمایه که در حال فرارویی به مرحله امپریالیسم بود را یک دگردیسی ماهوی جلوه داده میشد. برنشتین پدر رویزیونیسم، شیفتهی همین سرمایه داری دولتی شد که به زعم او «مهندسی سرمایه از سوی بانکها» را به پیش میبرد. توهم داشت که سرمایه مالی آن به دست دولت سپرده شود تا نوینترین مرحله تکامل سرمایه داری- امپریالیسم- به ساحل «سوسیالیسم» پهلوگیرد. ادوارد برنشتاین، بر قطب راست انترناسیونالیسم دوم، بر آن بود که «تراکم سرمایه به ثبات اقتصادی و صلح سیاسی میانجامد.» دیدگاه هیلفردینگ، ادوارد برنشتاین و کائوتسکی را به این وادی پرت کشانید که گویی این اقدامها نیز، افقی به سوی «سوسیالیسم» میگشاید و انحصار سرمایه در دست دولت، «با برنامه ریزی، و هماهنگی ... توسعه داده و به صلح و سوسیالیسم میانجامد». البته در تمامی گفتههای ر. رفیق ابراهیم بر خلاف مشتاقان سرمایهداری دولتی و جهانی شدن سرمایه در دست دولتها، نشانی از انقلاب، سوسیالسم، و آینده طبقه کارگر هیچ سخنی نیست. آیا با این حکم، خواهی نخواهی، تلقین نمیشود که این بخش خصوصی است که با به مالکیت درآوردن اکثریت بیمارستانها ... که سلامت جامعه را در نظر نداشتند، تحول جدیدی رخ داده! ماهیت سرمایهاری و حکومتهایشان، به یکباره در این چند ماهه برای همیشه و در «آینده» به سبب ویروس کرونا تغییر ماهیت یافته؟ بنا به همین تحلیل گمراه کننده بود که، پنداشتند درآینده سرمایه در شکل امپریالیستی خویش، دولتها، سرمایه متراکم و مالی را در دست گرفته و اقتصاد دولتی (سرمایه داری دولتی) به سوسیالیسم (دولتی) میانجامد. براین پایه بود که کمونیسم، آگاهی طبقاتی، مبارزه طبقاتی پرولتاریا و ماتریالیسم دیالکتیک نفی م شد و با تجدید نظر – رویزیون- در آن، طبقه کارگر از فلسفه پرولتاریایی خویش، خلع سلاح و محروم میگردید. بدین گونه، در همان آغاز سده بیستم، بزرگترین گسست و انشعاب در جنبش کارگری- سوسیالیستی در تاریخ پدید آمد و سوسیال دمکراسی آفریده شد. و ب دولت رفاه، سرمایهداری را ماندگار ساختند تا جهانی سازی همهی وعدهها و دادهها را بازپس گیرد و نئولیبرالیسم حاکم شود. با این گسست تاریخی، جان پناهی برای سرمایهداری، ساختار یافت. فرایندی آغاز شد که سوسیال دمکراسی، ایدئولوژی طبقه بورژوازی گردید؛ این جناح نه تنها در ماندگاری مناسبات استثماری، نقش حیاتی داشته، افزون بر آن، در قدرت گیری فاشیسم و همدستی با ناسیونال سوسیالیسم هیتلری و نیز در جابجاییهای قدرت و روزنهای برای تنفس دیگر جناحها در دولت (Government) و نه حکومتِ ثابتِ سرمایه (state) فراهم آورده و میآورند. این فراکسیون «چپ» بورژوازی با پرچم سرخ حتا، و نام سوسیالیسم، هنوز نیز در سراسر جهان ماندگاری سرمایهداری را با سلطه بر اتحادیههای کارگری و حتی با تشکیل دولتهای سرمایه، دولتهای رفاه ووو یعنی بخشی از حکومتها را نمایندگی کردند. رفیق ابراهیم میگوید: «در این دوره، دولت های سرمایهداری و حتی سرمایه داران بزرگ هم این را پذیرفتند که این وضع نمی تواند روند زندگی باشد، حتی اگر میخواهند پروسه تجارت، استثمار و سود خودشان را هم بهپیش ببرند. بنابراین بایستی تندرستی و سلامت در اولویت قرار گیرد.» در همین فراز بالا، لحظه را به جای روند مادی گذارده و یک شرایط اورژانس و گذرا را به یک دوره تاریخی عمومیت داده میشود. در حالیکه همین لحظه زلزله وار همیشه تکراری را آنکه زیر آوار میروند و قربانی میشوند، نه سرمایهداران و فرادستان، بلکه فرودستانِ همیشه زیر آوارند. راتسی آیا در برابر کرونا، همه ساکنین زمین شرایط یکسانی دارند؟ در اینجا نشانی از تبیین مارکس و انگلس از ماهیت دولت دیده نمیشود، بلکه ماهیت سرمایهداری، نقش حکومتهای سرمایهداری پوشانیده میماند و حتی سرمایهداران جهانی و بزرگ نیز به گونهای جلوه داده شده که به نگران بیش و پیش از آنکه به فکر سود و تجارت خود باشند، نگران «سلامتی مردمند». ببینید چگونه واژههای شرطی «حتی اگر» برای سخنگوی ما، در اینجا مشکل آفرین میشوند: «در این دوره دولتهای سرمایهداری و حتی سرمایه داران بزرگ... حتی اگر میخواهند پروسه تجارت، استثمار و سود.... خودشان را هم به پیش ببرند...» در اینجا متاسفانه، خواهی نخواهی، به آشکارا انگیزه وماهیت سرمایه به هدف سود به هر بها و هر وسیله، با واژهای«حتی اگر» مورد تردید و انکار قرار میگیرند و حکم بعدی، که حکم ایجابی مییابد و با یکی دو واٰژه، ماهیت سرمایه با کرونای است که «تضادهای اصلی و آشتی ناپذیر» را به دوستی ومهر ومحبت و درد مشترک تبدیل میشود. و به اینگونه، دولتهای سرمایه (حکومتها) به ویژه به کارگزاری ترامپها و «شی جین پینگ»ها در چین و دیگر کشورها، در سراسر جهان، مدال افتخار میگیرند، زیرا که «تندرستی و سلامتمردم» را «در اولویت قرار» میدهند! به اینگونه، کار وسرمایه تضادهای آشتی ناپذیر را به کناری گذارده و انحلال طلبانه، دولتها و طبقه سرمایهدار و طبقه کارگر و تهیدستان را همه و همه در یک صف در برابر یک دشمن مشترک، یعنی کرونا، که گویی از جنگهای جهانی و طاعونهای سرمایهداری هم در تاریخ بیسابقهتراست، همراستا وهمدرد میشوند. و از همین روی با همین نگرش است که میافزاید: «ما دیدیم که روند قبل از کرونا دگرگون شد. ما قبل از هر چیز در مورد کشورهای پیشرفته ی سرمایه داری صحبت می کنیم.» پرسیدنی است که کدام روند دگرگون شد؟ تضادهای مناسبات و طبقه حاکم و حکومتها و ماهیت آنها با طبقه کارگر؟ ماهیت استثمار؟ و پرسش است چرا با این همه عجله و شیفگی! تانکها و هلیکوپترها و تیربارها و نیروهای ضد شورش گرسنگان و خیزشگران مگر در خیابانها نیستند؟ و مسلسلها برای سینههای چه کسانی روغن کاری و خشاب گذاری میشوند، تا در برابر شورش گرسنگان به خیابانهای شورش گسیل شوند! رقابتهای این کشورهای پیشرفته، به کناری گذارده شده؟ شدت ستم بر طبقه کارگر و فرودستان در همین کشورهای متروپل سرمایه و نیز بر کارگران و تهیدستان شهر و روستای کشورهای پیرامونی برداشته شده!؟ پرسیدنی است آیا در درازای تاریخ سرمایهداری این نخستین بار است که یک بیماری یا رخدادی گسترده در جهان، سراسری و پاندمی میشود؟ آیا تا کنون رخدادهای میلیونها بار مرگآفرینتر و همهگیرتر ازکرونا رخ ندادهاند! آیا حتا در اوج فاشیسم، جز انحرافهای سوسیال دمکرات و تودهایستی احزاب برادر در جهان، برای همکاری با بوروژوازی خودی، موردی میتوان یافت که کسی ««در این دوره، دولت های سرمایهداری و حتی سرمایه داران بزرگ هم این را پذیرفتند که... بایستی تندرستی و سلامت در اولویت قرار گیرد » به زبان آورده است؟! کمونیستها همواره در برابر آنانی که ماهیت سرمایه و تضاد طبقاتی را لاپوشانی میکردند، از استقلال طبقاتی و سازمان و حزب سیاسی طبقه کارگر و مبارزه با سرمایهداری و تبدیل جنگ و بحرانها (در اینجا کرونا) به جنگ انقلابی در هر شرایطی را تبلیغ میکردند. سرمایهداری جهانی پس از سالهای رونق و کلاسیک پیشین، در دهه ۱۹۰۰ به بحران گراییده بود. بیشتر احزاب سوسیال دمکرات، کارگری کشورهای مرکزی سرمایهداری، در نخستین جنگ جهانی درکنار بورژوازی خود قرار گرفتند. لنین این گرایش را سوسیال شووینیسم نامید: سوسیالیسم در ادعا، شوونیسم در عمل. خیانت به انترناسیونالیسم از آسمان فرود نیامد، بلکه پیوستار و همزاد و ادامهی سیاستها و بینش رفرمیستی بود. «درونمایهی ایدئولوژیک-سیاسی فرصت طلبی و سوسیال-شووینیسم، یکسان است: سازش طبقاتی به جای مبارزهی طبقاتی؛ جانبداری از حکومتهای خود در دوره بحرانها، به جای بهرهبرداری از این تنگناهای حکومتها به سود انقلاب». هدفی که سیاست پرولتاری در حال حاضر باید پیگیرد، آرمان برقراری سرمایهداری دولتی و برقراری دوستی دولت-ملت نیست، که اکنون دیگر به یک آرمان ارتجاعی تبدیل شده است، بلکه فقط نابودی کامل رقابت به وسیله انقلاب برای برچیدن نظام سرمایه داری و حکومتهایشان است. رفیق ابراهیم میگوید: «ما شاهد بودیم که اکثر مراکز کار و تولید و بنگاههای سودآوری را تعطیل کردند و دولت شروع به هزینه کردن تمام ذخیرههایش در جهت سلامت انسان کرد و برایشان معلوم شد که مسئلهی سلامت، مسئله ای جهانی است.»
دولتها، عامل تغییر جهان! این حکم ر ابراهیم که «دولت شروع به هزینه کردن تمام ذخیرههایش در جهت سلامت انسان کرد!» آیا به راستی خود دولتها چنین ادعایی دارند؟ آیا کوچترین کاهش و امکاناتی در اختیار کارگران و تهی دستان و زحمتکشان گذارده شد! آیا قیمتهای الکل، ماسک، ژل، مواد ضدعفونی کننده،تستهای تشخیصی ووو دهها برابر گرانتر نکردند!؟ آیا برخلاف گفتههای رفیق ابراهیم برای بستری کردن و مراقبتهای ویژه (آی سی یو) در جامعه شرایط یکسانی برقرار شد!؟ یا اینکه با سیاست کشتار جمعیِ ایمنی گلهای (Flock Immunity) تمامی انسانهای آسیب پذیر را بیپناه، به صورت گلهای انسانی، به کشتارگاه کرونای۱۹ نفرستادند تا بقیه جامعه به صورت خودبخودی و بدون صرف هزینه دولتی و سرمایهداران، اگر جان به در بردند، ایمن شوند!؟ این حکم، خواهی نخواهی، تمامی تجربه و کارکرد سرمایهداری را از همان فردای پیروزیاش، از انقلاب کبیر خود در فرانسه که با ناپلئون بناپارت در فرانسه اروپا و آفریقا و بخشهایی از آسیا را به خون و خاکستر نشانید، تا کنون نادیده می گیرد. در این حکم، ۱- بخش خصوصی بود که سودگرا بود و سلامت جامعه را در نظر نداشت، ۲- با کرونا، آینده مردم در نظر گرفته شد. با چنین بینشی، آیا سرمایهی جهانی، بورس و قمباربازان جهانی حاکم بر سرمایهمالی در سراسر جهان، که « قبل از هر چیز سود بود، نه سلامت جامعه... نه آینده مردم را در نظر داشته.» آیا از انگیزه و قانون سود دست کشیده و یا بخش خصوصی به بخش دولتی واگذار شده که « در دوره کرونا این واقعیت معکوس شد.» یعنی که از دولت ترامپ، خامنهای و پوتین و حکومت چین و سوریه و فرانسه و آلمان و بخش خصوصی سرمایه (نئولیبرالیسم)... «سلامت امروز و آینده مردم» را در نظر دارند؟ فرمول وارونه شد راه به بیان رفیق ابراهیم اینگونه بخوانیم، یعنی ماهیت را وارنه کنیم و تاریخ را از آخر بخوانیم. این گونه: آینده مردم تامین شد، دوران تاریخی دیگری رقم خورد، این کروناست که حال و آینده مردم و سرمایه و سود و دولت ووو را رقم میزند، قبل از هر چیز، اینک سلامت جامعه محور قرار گرفته، در مالکیت بخش خصوصی، سود قبل از هرچیز قرار گرفته بود. زنده باد کرونا! که صلح و سازش طبقاتی را برقرار کرد، که جنگ طبقاتی را به همدلی و رویکرد سلامت محورانهی سرمایهداران بزرگ و دولتهای سراسر جهان دگرگون کرد، از سود خود گذشتند و آیندهای دیگر به مردم ارزانی داشتند و نشان دادند که کاپیتال و مانیفست و تمامی تئوریها و قانون دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی و نوشتارهای مارکس و انگلس و لنین و تمامی تئوریسین ها و پراتیسینهای مبارزه طبقاتی به وسیله کرونا از صفحه روزگار زدوده شد و «دولت شروع به هزینه گزاری کرد» چه «دولتها»و سرمایهداری انسانگرایی! چه کرونای خوش یمنی! که انقلاب جهانی را به نیابت از طبقه کارگر انجام داد و با کمترین تلفات، آرزو و آرمان تاریخی استثمار شوندگان را برآورده ساخت. آیا با انقلاب جهانی برای دستیابی به این آینده و دگرگونی کرونایی، کمتر از این میزان، قربانی داشتیم! پس ویروسها به جای طبقه کارگر آنیده جهان را دگون ساختند! گویی در بحران سال ۲۰۰۸ دولت اوباما تنها درآمریکا نزدیک به ۷۰۰ میلیارد دلار به اقتصاد ورشکسته تزریق نکرد! به تعبیر احکام و یقینهای ادعایی است که کرونا سبب شد که سرمایه داران بزرگ با دخالت دولتها بگویند: لعنت بر سود و پول، زیرا که سلامت انسان هدف ماست! ممکن است گفته شود سرمایهدارن با عقلانیت، سلامت را در الویت قرار داده تا سود خویش را درآینده تضمین کنند. البته ر. ابراهیم تا اینجا چنین برهانی نیاوردهاند، ما به فرض اینکه ایشان چنین ذهنیتی دارند، این برهان و توجیه را غیرقابل قبول مینامیم. در ادامه به آن خواهم پرداخت. اما، تصویرپردازیهای بیشتری را در پیش روی داریم: رفیق ابراهیم ادامه میدهند: «آنها (سرمایهداران بزرگ و دولتها) نمیتوانند فقط در فکر سلامت کشور خودشان باشند،» گویی که تا کنون تنها ناسیونالیستی مستقل سالهای ۱۸۰۰ دوران رقابت آزاد و «جنبشهای آزادیبخش و ملی» و تنها در فکر سلامت کشور خودشان بودهاند- شاید که نمونه چین، آمریکا در همین برههی کرونا!!! میافزاید: « (یا آنها) بدون آنکه به این مسئله که در افریقا، آسیای مرکزی، آسیای جنوب شرقی و یا در جاهای دیگر جهان چه میگذرد فکر کنند. یعنی به گونهای اولویت ها عوض شد وروالی را پی گرفت که از قبل انسانی تر بود.» این ویرانگرانان هستی جهان و بردهداران مدرن، که گوشهای از جنایاتشان را در ایران و افغانستان، سوریه و روژآوا و تمامی آفریقا و آمریکای لاتین و هند و بنگلادش ... «نه تنها در این دهه اخیر میبینیم، امروزه نه تنها به فکر سلامت مردم، اولویت سلامت و قربانی کردن سود به سود سلامت «مردم خود» افتادهاند بلکه، «این مسئله که در آفریقا، آسیای مرکزی، آسیای جنوب شرقی و یا در جاهای دیگر جهان چه میگذرد فکر کنند.» یعنی میاندیشد و دلشان کباب میشود! چرا؟ این دیگر چه نگرشی و تحلیلی است،؟ یعنی چه؟ ر. ابراهیم گمان ما را در اینجا به یقین تبدیل میکنند: «یعنی به گونهای اولویت ها عوض شد وروالی را پی گرفت که از قبل انسانی تر بود.» یعنی آیا که قبل انسانی بود و اکنون انسانیتر است؟ اولویتها عوض شده، یعنی همان تکرار سود تابع سلامت شد و ماهیت سرمایهداری و حکومتها معکوس گردید؟! پاسخ رفیق ابراهیم به پرسش مجری که در نوع خود بسیار آشکار، سیاستها و مناسبات سرمایهداری در حال و آینده را مثبت جلوه میدهد، که: «اگر کشورهای سرمایهداری در جهت تندرستی مردم در دورهی کرونا چنین سیاستهایی در پیش گرفتند، آیا بعد از پایان کرونا دو باره به آنچه قبل از دوره ی کرونا اعمال میشد برمی گردند؟» بسیار روشن است: با اطمینان در حالیکه هیج دوست و سرمایهدار و نمایندگان رسمی آنها به هیج روی چک سفید به هیچکس نداده و به هیچ روی وعده سرخرمن هم نمیدهند و به هیچکس نگفته و کسی نیز نشنیده که آنها به همین روال دوستی و همبستگی و دلنگرانی برای سلامت مردم نیز در دنیای پساکرونایی تثبیت شده ادامه و وعده دهند، رفیق ابراهیم با اطمنیان خاطر و مطلقیت تام، وعده میدهد که «اکنون مسئله این است که اگر کشورهای سرمایه داری در جهت تندرستی مردم در دوره ی کرونا چنین سیاستهایی در پیش گرفتند، چنین به نظر میرسد که روند واقعی زندگی این برگشت را از آنها نمی پذیرد». دولتها سرمایهداری خصوصی را برکنار میکنند ر. ابراهیم: «به باور من به هیچ عنوان نمیتوانند این روند را به قبل از کرونا برگردانند، یعنی به شما قول می دهم که در ماه ها، و یا یک ـ دو سال آینده به شیوه ای اساسی سلامت انسان از حیطه ی نفوذ سرمایه داری خصوصی بیرون میآید و دولت ها ناچار می شوند که خود کنترل این بخش حیاتی زندگی انسان را بعهده بگیرند.» در اینجا دوباره با مطلقیت تمام به بازگشت ناپذیری تجربه همبستگی دنیای ذهنی خویش و نه آنچه که در واقعیت می گذرد، تاکید دارد! ایشان تاکید دارند که گلوبالیزاسیون که پاسخ و نیاز به روندی است خارج از اراده سرمایهداران و دولتهایشان، دولت در دوران کرونایی به دولتی کردن سرمایه بخشهای سالها به بخش خصوصی سپرده شده باز می گردد! این یک آرزوی ایدهآلیتسی است آما خواسته و ناخواسته به تئوری دولت (حکومت) و ماهیت آن انکار میشود. آیا ر. ابراهیم دولت و انقلاب لنین و یا منشاء خانواده و مالکیت و دولت انگلس را در اختیار نداشتهاند!؟ دنیای مادی اما بر خلاف آرزوی کسانی است که در رویای سرمایهداری دولتی، بازگشت به دوران دولت* ملت سالهای ۱۸۰۰ میلادی، همبستگی دولتها و مردم و اولویت سلامتی بر سود، یعنی که پذیرش به رسمیت پذیری هردو با نیت «نیکخواهی» و نه این سیخ بسوزد و نه کباب و سانتریسم و... از این تحلیلها و گفت و شنودها شنیده نمیشوند!؟ رفیق ابراهیم در تایید و تاکید بر آرزوها و ایدههای خویش ادامه میدهد: «چون واقعیت این است که اگر کارگری گرفتار کرونا شود، یا اپیدمی دیگری شیوع پیدا کند و کارگری بیمار شود و نتواند کار کند، یا بدلیل سیاست دوره کرونا کارگر کار نکند، خوب استثمار هم تعطیل میشود. این فشاری بر مغز سرمایه داران بود که بایستی اولویت قبلی را عوض کنند.» و سود را قربانی کنند و دولتها، مردم گرا شوند و سلامت را در اولویت قرار دهند. این یک ذهنیت اخلاقی است که گویا به ارادهی سرمایهداران و حکومتهایشان است که جامعهی سالم (سلامت) را مدیریت کنند! اگر چنین بود و سلامت را در جامعهی سرمایهداری امکان پذیر میدانستیم، چه نیازی به تغییر مناسبات بود! ر ابرهیم بااین اخلاق گرایی، این سلامت بخشی را مشروط به برقراری سرمایه داری دولتی میبیند. ما در همین برهه کرونایی دیدیم که نه تنها رشتههای دیگری در تولید و خدمات و استثمار و تشدید مرگ آور استثمار گشوده شد و میلیاردها میلیارد ماشینهای مختلف، و دستگاهای تهویه ریوی و تنفس، ماسک و تستهای پی سی آر (Polymerase chain reaction (PCR)) که برخی دستگاه های تشخیصی آن به میلیونها دلار فروخته میشوند، و میلیاردها ماسک، دستکش، آمبولانس، تخت، تب سنجهای دیجیتال، وجی پی اسها ردیاب که هم اکنون در ردیابی شهروندها، انواع مواد ضدعفونی کننده و استریل کنند، عینکهای مخصوص (گوگل)، تستهای سرمشناسی، سرمایه گذاری روی داروها، واکسن سازیها، تست های تشخیصی، هلیوکپترهای امداد و آمبولانسها و کشتیها برای نقل و انتقال کالا، و ... و دیگر داروها و آنتی بیوتیکها و داروهای سالها در انبارهای مانده که برای درمان مالاریا، ایدز، ووو در عرصه جهانی، بهخورد جامعه جهانی دادند، به کمک دولتها و بخش خصوصی، با سوء استفاده از پانیک و هراس جامعه، بدون در نظر گرفت کیفیتها و عوارض خطرناک جانبی آنها بازاری گشوده شد در سراسر جهان. محیط زیست را هم شامل میشود! ر. ابراهیم در رسای موهبت کرونا و همبستگی و نیک اندیش شدن دولتها و سرمایهداران بزرگ جهانی میافزاید: «حتی من فکر می کنم تنها مسئله به بیماری و اپیدمی محدود نمی شود، بلکه مسئله محیط زیست راهم شامل می شود. در مسئله محیط زیست هم این ویرانگری که سرمایه داری جهانی انجام داده است، دیگر نمی توانند چون گذشته به این کارشان ادامه دهند و این چنین محیط زیست را بی پروا با هدف کسب سود نابود نمایند.» این تلقین و تبیین نیازی به واشکافی ندارد که چرا و چگونه رفیق ما، دست به این اغتشاش میزنند! اما هرچه پیشتر میرویم، شنونده، سناریوی «عدو شود سبب خیر، اگر سرمایهداران خواهند» را در برابر خویش میبیند که: ای کاش ما سالها پیش که سوراخ ازون در آسمان پیدا نشده بود و یخهای قطبی هنوز ذوب نشده بودند، کاش سر و کلهی کرونای تاجدار (آنگونه که نامش پیداست) پیدا میشد و به تغییر ماهیت سرمایه و سرمایهداری و دولتهایش یاری میرسانید! و آینده همه مردم را به خیر و خوشی رقم میزد! آیا به باور رفیق ابراهیم، نه مناسبات و ماهیت و نه سوخت و ساز ویرانگرانه ی سرمایه مقصر است و نه سود و ربایش ارزش افزوده حکم می راند و نه طبقه نه مبارزه طبقاتی نقشی در در تضمین آینده و دگرگونیها دارند، بلکه تنها و تنها، اراده دولتها هستند؟ پاسخ ایشان را میشنویم: «به هر حال این تغییر و تحولات را در پیش داریم. میدانیم که این تحولات بدون دخالت دولت ها امکان ندارد» و «یعنی دولتها هستند که می توانند این کار انجام دهند»! این دید مکانیکی از اراده گرایی و تعیین کنندگی دولتها از کدامین ذهن و مکتب و سیاست و طبقه بر میخیزد؟ رفیق ابراهیم در ادامه به این بحران اقتتصادی و جنگ سرد چین و آمریکا و ایجاد دولتهای سنگین و پرهزینه تبدیل میشوند سخنانی میگوید تا ثابت کند نئولیبرالیسم و جهانی سازی و بخش خصوصی به دولتی شدن باید برگردد و بازگردانده میشود. کرونا آخرین میخ تابوت این سیستم! «این وضعیت و این شرایط به دنیا نشان می دهد که نئولیبرالیسم و اقتصاد نئولیبرالی قادر به جوابگویی به زندگی به زندگی امروز نیست [!] و شکست خورده است ومی توانم بگویم که کرونا آخرین میخ تابوت این سیستم را کوبیده است. چون سرمایه داری بدیل دیگری ندارد» نئولیبرالیسم آیا خود در جایی ادعایی مبنی بر «جوابگویی به زندگی به زندگی امروز» داشته و انتظاری برآن بود که ر. ابراهیم، شرایط امروز را به قادرنبودن جنایتبارترین برهه سرمایهداری کاهش میدهد!؟ گویی ما ازحکومت اسلامی انتظار پاسخگویی به وضعیت موجود را در قادر نبودنش خلاصه و توجیه کنیم! پاسخ کارگران و کمونیستها این است که: این طبقه کارگر و انقلابی سوسیالستی که میخ تابوت سرمایهداری دولتی و خصوصی و نئولببرالیسم را خواهند کوبید و نه کرونایی که تا چندماه دیگر که کمتر از تصادفات اتومبیل قربانی گرفته! در ضمن چه کسی ادعا کرده « نئولیبرالیسم و اقتصاد نئولیبرالی قادر به جوابگویی به زندگی امروز» است! تا آنجا که خبرداریم خود فوکویاما هم که پایان تاریخ را جاودانگی حاکمیت سرمایه اعلام کرده بود چندی پیش اعلام کرد که اشتباه فرموده! در ضمن «چون سرمایه داری بدیل دیگری ندارد» از سوی مارگارت تاچر و ریگان مرحوم، آیا اشتباه لفظی بود؟ سوسیال دمکراتهای حاکم در غرب هم باور دارند که سوسیال دمکراسی اشان بدیل سرمایهداری خواهد بود و روزی به سوسیالیسمُ راه خواهد برد. اولویت ها عوض شد و [دولت] روالی را پی گرفت که از قبل انسانی تر بود! می گوید:« ما شاهد این خواهیم بود که جریان های متمایل به چپ ، مارکسیست ها، سوسیالیست ها یا آنها که به نوعی خود را به مارکسیسم و سوسیالیسم آویزان می کنند، مطرح می شوند و جریانات راست عقب نشینی کرده وبه جریانات مستعجلی تبدیل خواهند شد.» یعنی رویزیونیستها و اپورتونیستها ( که به نوعی خود را به مارکسیسم و سوسیالیسم آویزان میکنند» مطرح میشوند! شاید به یمن و مدارا گرایی دولتهای ناجی و رفرمیست که پس از کرونا توبه کرده وعابد خواهند شد! زیرا ایشان در بالاتر قول و وعده و تاکید مطلق که دیگر«آنها (سرمایهداران بزرگ و دولتها) نمیتوانند فقط در فکر سلامت کشور خودشان باشند، بدون آنکه به این مسئله که در افریقا، آسیای مرکزی، آسیای جنوب شرقی و یا در جاهای دیگر جهان چه میگذرد فکر کنند. یعنی به گونهای اولویت ها عوض شد وروالی را پی گرفت که از قبل انسانی تر بود.» ایشان با تلقین و تبیین نگرش اصلی در بخش محور و ثقل سیاست خویش حرف و حدیث خود را بیان کردند. البته در پایان این نکته نیز شنیدنی است: «در هر حال این نکته آشکار است که این شرایط بما می گوید که دوره ای شروع می شود که می توانیم اگر هشیارانه عمل کنیم، موثر خواهیم بود. البته اگر بشریت هشیار نباشد، ممکن است که سرمایه داری بشریت را به طرف جنگ و نابودی ببرد.» هراس نداشته باشیم رفیق ابراهیم، سرمایهداری از ماهیت خود جدا نشده است، تغییر ماهیت سرمایه داری به جز با انقلاب و لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و برقراری سوسیالیسم غیرممکن است. نمیدانم منظور شما از «اگر بشریت هشدار نباشدِ» چیست! کاش این مهمترین پارامتر خود را برای جلوگیری از جنگ و دستیابی به صلح بیان میکردید به همان میزان که در رسای و تاکید بر ضرورت دولتی ساختن و قول صد در صد شما که تاکید بر بازگشت به دولتی کردن سرمایه و اولویت سلامتی بر سود آن هم تنها به دست خود دولتها و نه هیچ نیروی دیگر داشتید: می گویید که: «در هر حال دنیای سرمایهداری داوطلبانه و آگاهانه به مسیر دلخواه ما نخواهد رفت.» گویی قرار بوده به مسیر ما برود! «بشریت مترقی و کارگران» را (نه طبقه کارگر سازمانیافته، مستقل و آگاه و انقلابی) نیز نقش سیاهی لشکر مییابند! اینگونه: «بشریت مترقی و کارگران در کشورهای پیشرفتهی صنعتی نقش ایفا خواهند کرد،» در کشورهای پیرامونی چه باید کرد!؟ شاید که باید منتظر پیشرفت اینکشورها و دستیابی «بشریت مترقی و کارگران در کشورهای پیشرفته صنعتی» بمانند تا نقشش را ایفا کند و ما نقش خود در ایران و دیگر کشورهای پیرامونی به رفرمها و دولتی سازی دلخوش و بسنده کنیم و از همین روی شعار سرنگونی انقلابی حکومتهایی مانند حکومت اسلامی، بر قراری حاکمیت شوراهای انقلابی و بی درنگ تلاش برای تحقق سوسیالیسم دراینجا به فراموشی سپرده که در هیچ جای این تزها جایی ندارند،چه میشود؟! راستی، بشریت مترقی در کجای این احکام، آیا با معیار و ارزیابی طبقاتی-سوسیالستی، با نگرش و برنامه و استراتژی حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان حزب کمونیست ایران (کومهله) همخوانی دارد؟ عباس منصوران ۲۳ ماه می ۲۰۲۰ زیر نویسها ۲- مارکس، انگلس، مانیفست حزب کمونیست، ترجمه شهاب برهان، ۲۰۱۴ http://www.lajvar.se/pdf/Manifest.pdf.
|
||
مطالب مرتبط |
||
Copyright © 2006 azadi-b.com |