حزب توده و حزب چپ ایران – فدائیان خلق، خیانتکار نیستند
اسد گلچینی
May 20, 2020حزب توده و حزب چپ ایران – فدائیان خلق، خیانتکار نیستند
در مخالفت و یا اعتراض به جمهوری اسلامی جنبشهای مختلفی در گیراند. این جنبشها دارای سازمان و جریانات سیاسی خود هستند و امر دخالت و تاثیرگذاری در کشمکشهای سیاسی و اجتماعی را از این طرق ممکن میکنند. طبقات اجتماعی، اعم از اقشار مختلف سرمایه داران ناراضی، طبقه کارگر و دیگر اقشار میانی، از طرق جنبش و سازمانهای سیاسیشان امکان مقابله با هم را فراهم میکنند. اگر در جبهه سرمایه داران انواع و اقسام نارضایتی از جمهوری اسلامی وجود دارد و در پی اصلاح آن هستند، تشکیلات خود را نیزمتناسب با اهداف سیاسیشان ایجاد میکنند. در جبهه مبارزه کارگران هم همینطور است، طبقه کارگر هم با همه وجود خواهان زیر و رو شدن سرمایه داری است و برای رهایی ناچار از تشکیلات کمونیستی خود است طبقه کارگر در عین حال دارای گرایشات درونی همچون رفرمیسم است که نه به انقلاب کارگری معتقد است و نه نیازی به حزب و سازمان متناسب برای این انقلاب را دارد.همه جنبشها، ازجنبش کارگری تا طرفداران بازگشت سلطنت ملوکالطوایفی، از جنبش زنان و جوانان تا اصلاح طلبهای خارج از حکومت، جنبشهای ناسیونالیستی و چپ و کمونیستها همه درگیر جدال با حاکمیت هستند و جنبش و تشکیلات و راه حلهای خود را دارند.
رفرمیستها و یا همان اصلاحطلبان در حفظ سرمایه داری نیز طیف متنوعی را در این میان تشکیل میدهند. اینها فقط با برخی سیاست های جمهوری اسلامی مخالفت دارند و سرنگونی طلب نیستند. بخش بزرگی از اینها جدا شده و یا رانده شده از تن خود نظام و حکومت جمهوری اسلامی هستند و بخش دیگر مستقیما در این موقعیت نبودهاند اما ماهیتا اصلاح طلب و یا رفرمیست هستند و همواره در پی کشف شاخههای "مردمی و یا خلقی" در میان خلع شدههای حکومتی نیز بودهاند. نبض اینها با هم میزند و حتی بخش تبعید شده دقیقا از سر منفعت سیاسی و اقتصادی در صف مقدم رای دهندگان در جلو سفارتخانه ها بدر انتخاباتهای مختلف جمهوری اسلامی شرکت می کنند ونگرانند که این فرصت را از دست بدهند.
حزب توده، حزب چپ ایران(فدائیان خلق) و دیگر هم سنتیهایشان که ظاهرا در جبهه "مردم و خلق" شمشیر میزنند از این دسته هستند و همزمان در پی جلوگیری از رادیکالیزه شدن مبارزه کارگران و مردم مبارز و معترض میباشند. این جنبش و سازمانهای متعلق به آن همواره یکی از موانع جدی در میان کارگران در مبارزه و سازمانیابیاش بوده است. این جنبش و جریانهای سیاسی متعلق به آن اعم از حزب توده ایران و حزب چپ ایران (فدائیان خلق) تا همه گروه، محافل و شخصیتهای این سنت چه "خوشنام" باشند یا نه، در هر کجا که هستند، ماهیت رفرمیستیشان در میان کارگران باید شناسانده شوند. تحولات مهم اجتماعی و سیاسی در راه، طبقه کارگر و کمونیستهایش را بیش از بیش به واکسینه شدن در برابر این سنت نیاز مند میکند.
حزب توده وطرفداران سنت تودهای در ایران بر خلاف آنچه که در اثر جنگ سرد در دنیا به عنوان کمونیست و سوسیالیست شهرت پیدا کردند، هیچگاه به کمونیسم و طبقه کارگر بعنوان بستر مادی در تحقق جامعهای برابر و آزاد و حکومتی سوسیالیستی عقیده نداشتهاند. این نوع احزاب در دوران جنگ سرد و کشمکشهای به اصطلاح جهان سرمایه داری و "کمونیسم"، از زاویه ملی و رفرمیستی خود را در کنار دنیای "کمونیسم" قرار دادند. اگر اینها ادعایی در مورد سمپاتی به سوسیالیسم هم داشته باشند، سوسیالیسم این جریانات دقیقا همان نوع سوسیالیسم های بورژوایی و ارتجاعی بوده و هست. در هر جا در تاریخ توانستهاند در میان کارگران از پایگاهی تودهای برخوردار شوند ناشی از همان اوضاع دنیا، جلب الیت روشنفکر جامعه و انتخاب شدن از طرف کارگران به عنوان حامی شان بوده است. این حزب هیچگاه معتقد به حکومت کارگری نبوده و همیشه خود را بعنوان حزب تمام مردم از تمام اقشار و طبقات جامعه تعریف کرده است. این جریانات همواره حقوق این مردم را توانستهاند بسیار ارزان به حکومتها و جنبشهای ارتجاعی بفروشند و در دورانهای مختلف حتی بعنوان یکی از بدنامترین جریانات سیاسی آثار عمیقی از تبدیل شدن به نیرو و کارگزار سرکوب از خودباقی بگذارند. این جریان در واقع همچنان بعنوان جریان روشنفکران ناراضی ناسیونالیست و رفرمیست در ایران موجود هستند و همچنان بر همان پایه در شرایطهای مختلف ابراز وجود میکنند.
طیف سنت تودهای در ایران یعنی حزب توده، فدائیان خلق اکثریت (اکنون حزب چپ ایران- فدائیان خلق)و شرکا، مبلغ و فعال فعالیت و مبارزه صنفی در میان کارگران از طریق ایجاد سندیکاهای کارگری هستند و همیشه هم بوده اند. تا جایی که به کارکرد این سنت در میان کارگران برمیگردد مانند همه جنبش و سازمانهای رفرمیست در دنیا، امر سندیکاسازی بعنوان تشکیلات تودهای منطبق با نیازمندیهای حکومتهای بورژوایی را پیگیری میکنند. بر همین روال است که این جریانات میتوانند همین مطالبه را درانطباق با سیستم حکومتی جمهوری اسلامی برای کارگران پیش برده و نیاز به تغییری آنچنانی در حکومت ندارند و فقط کافی است خود انعطاف لازم برای انطباق با حکومت را داشته باشند! از این رو برای جنبش رفرمیستی و سازمانهایی همچون حزب توده و حزب چپ ایران دقیقا امرسندیکا سازی مغایرتی با هم قطار شدن با سازمانهای حکومتی و سرکوبکننده چهل ساله کارگران یعنی خانه کارگر و شوراهای اسلامی ندارد. اشتباه نباید کرد که اینها در پی سازماندهی کارگران برای خود کارگران نیستند. در جمهوری اسلامی حتی سندیکا سازی که هیچ ارتباطی با چنین جریاناتی نداشته باشد نیز غیرممکن و یا اگر ممکن شده ، زمین گیر میشوند. سازمانهای رفرمیستی در پی به اصطلاح مدیریت کردن اعتراض کارگران در مسیراهداف ضد کارگری و ضدانقلابی بخشی از هیات حاکمه ایران در حکومت و یا عمدتا خلع شده از حکومت هستند. پرده فریب دادن و خود فریبی این جماعت با صراحت دادن به چنین فعالیتهایی در اثر مبارزات حق طلبانه در جنبش کارگری کنار زده شده است.
این چنین ادعاهایی در مورد ماهیت سنت حزب توده، اخیرا در مساله تعیین حداقل دستمزد ها بطرز بسیار بارزی به اثبات رسید. در جریان تعیین حداقل دستمزد ها برای سال ۹۹طیف متنوعی از اصلاحطلبان خارج از حکومتی که در جنبش کارگری دنبال تشکل سندیکایی کارگران بودند با صراحت تمام اعلام همراهی با تشکیلاتهای خانه کارگر و شوراهای اسلامی کردند و نمایندگان این تشکیلاتها در شورای عالی ضد کارگری جمهوری اسلامی را به عنوان نمایندگان کارگران قبول کردند. این رویداد مانند هر پدیده دیگری نمیتواند فیالبداهه باشد. فعالان کارگر، روشنفکرو جریانات سیاسی متعلق به این جنبش که طیف همرنگی را تشکیل میدهند از سنت حزب توده در ایران هستند؛ سنتی که دقیقا در سربزنگاه میداند قطبنمای حرکتش را چگونه به نفع حفظ وضع موجود و جلوگیری از رادیکال شدن مبارزات باید تنظیم کند. دوره کنونی دوره مصافهای بسیار دشوار و در عین حال تعیینکننده در تغییر توازن قوا بین رژیم جمهوری اسلامی و مردم است و دوران تغییر قوا بین طبقه کارگر و کل نظام سرمایه داری است.برای حزب توده و حزب چپ ایران حذف ولایت فقیه و یا شخص فقیه فعلی! جوهر اعتراض این سنت را تشکیل میدهد.
به هر درجه مبارزات مردم در ایران بر علیه جمهوری اسلامی رادیکالترمیشود، سازمانهایی که هم خانواده، هم سنت ، هم جبهه در فعالیت مشترک با حزب توده هستند نیز رنگ و بوی رادیکالیسم را تلاش میکنند در خود منعکس کنند اما ماهیت اینها تغییری نمیکند و یکی است. اما این وجود جنبش انقلابی و رادیکال است که رنگ آنها را تغییر میدهد. گرایش سوسیالیستی در جنبش کارگری نیازمند این است تا در میان تمام طبقه کارگر، ماهیت جنبش رفرمیستی و عملکرد تک تک سازمانهای سیاسی این طیف را بشناسانند. جنبش ما در برابر این سنت و سازمانهای سیاسیاش نیازمند واکسینه شدن بیشتری است.
حزب توده خائن نیست، حزب بورژوایی و حزب ناسیونال رفرمیستها است
ناسیونال رفرمیستهای طیف سنت تودهای در ایران و جنبش کارگری همیشه بعنوان بخشی از اعتراض بورژوایی در طبقه کارگر و در جامعه ظاهر شدهاند. میهنپرستانی بورژوا که تحت عنوان مصلحت و منافع عمومی خلق و مردم در حفظ پایههای حکومت جمهوری اسلامی و اصلاح نظام حاکم سرمایه داری بر ایران در تلاش بودهاند. مقاطع مهمی از تاریخ معاصر ایران و رفتار این سنت با جمهوری اسلامی تا به امروز شاهد این ادعا ست. حزب توده بعنوان نیرویی ضدآمریکایی ( که محتوای مخالفت آنها همان اختلاف بورژوازی صنعتی ایرانی است که از دسترسی کافی به همه منابع رشد محروم مانده و به اصطلاح به غارتگری ارزش اضافه تولید شده از کارگران بوسیله امپریالیسم اعتراض دارد چرا که این ارزش اضافه را از دسترس بورژوای ایرانی دور میکند) و حافط نظام سرمایهداری"معتدل و مردمی" در ایران، در مقابل انقلاب ۵۷و به سرانجام رساندن آن قرار گرفت و در کنارخمینی و جمهوری اسلامیاش بود.حزب توده و بعدها سازمان چریکهای فدایی خلق اکثریت، جمهوری اسلامی را حمایت کردند و تا سطح همکاری با نیروهای سپاه و اطلاعات پیش رفتند و شریک جرم و جنایت شدند. ضرورت یک دست شدن حاکمیت جمهوری اسلامی آنها را هم قربانی و به صفوف مخالفان پرتاپ کرد. این جریانات همواره و در طول این تاریخ بخشی از اصلاحطلب جمهوری اسلامی بودهاند و تماما خود را با اصلاح طلبان حکومتی هم راه و همسرنوشت دانستهاند. حزب توده و شرکا بنا به ماهیت رفرمیستی در فعالیت در میان کارگران همچون همیشه مدافع تشکیل سندیکاهای کارگری و فرستادن کارگران دنبال صرفا مبارزات صنفی بودهاند. این جریان البته بطور موازی در پی وارد شدن به شوراهای اسلامی و خانه کارگر رژیم بوده و مناسبترین راه برای تحقق اعتراض کارگران در ایران را از این مجرا دیده است، چیزی که بعد از این همه سال محقق میشود.
این جریانات و سنت حزب تودهای،در جریان جنبش اعتراضی در سال ٨٨به رهبری بخشی از اصلاحطلبان و مسئولان حکومتی با مچبند سبز،در خدمت این جنبش قرار میگیرد. جنبش سبز که با رای من کجا رفت؟( درجمهوری اسلامی!) و شعار های"الله و اکبر" و "یا حسین میرحسین" و ... اشک شادی از چشمان طیف ملی و رفرمیست تودهای سرازیر میکرد.اینها در مشارکت عملی و اشاعه توهمات عمیق به تاسیس جمهوری اسلامی و بعدها به اصلاح آن در تعهد به جنبش ملی و رفرمیستیشان استوار در حرکت بودهاند تا جایی که اگر بتوان به این گفته و شعارهایشان هم باور کرد که بالاترین حد تغییر در جمهوری اسلامی برای اینها کماکان حذف ولایت فقیه است و بس!! و البته عمق ارتجاعی بودن این جریان و شخصیت هایش را باید در صراحت فرخ نگهدار در دفاع از معنی واقعی اصلاح طلبی و رفتار شخص رهبر باید دید وقتی که در نامه به خامنه ای راه روشن و صریح این سنت و جنبششان را نشان داد.
این تجارب از حزب توده در این دوران چهل ساله تاریخ معاصر ثبت است و تحت همین عنوان وسیعا باید نقل شود. به دلایل بسیار و از جمله قدرتمند نبودن نیروی کمونیستی کارگران و حزب این گرایش در میان طبقه کارگر، بسیار آشکار است که سازمانهای جنبش رفرمیستی با زدن نقاب مردمی و کارگری بر چهره، در صدد کسب موقعیتی برای خود هستند. یک مساله که میتواند به کارگران در نقد و افشای این جریانات و سنت سیاسیشان کمک کند این است که به جای نقد درون خانوادگی، به نقد جنبشی و نقد طبقاتی این جریانات پرداخت. خائن و خیانت کار خواندن این جریانات سیاسی، بخشی از نقد هم خانوادهایهای منصفتر و بیشتر ضدرژیمی، این جریان و سنت سیاسی است. حزب توده، حزب چپ ایران و شرکا همیشه در پی تامین منافع بخش ناراضی سرمایهداری ایران و روشنفکران ناراضی از سرمایه داری ایران در دورههای مختلف و هم اکنون هم بودهاند. اینها به جنبشی که برایش مبارزه میکنند خیانت نکردهاند و اتفاقا بسیار ثابت قدم بوده و با وجود همکاری با حاکمان تا همدستی جنایت و حتی با وجود قربانی شدن خود پیش رفتهاند و اکنون در پی اوج اعتراضات مردم ستمدیده در ایران مانند هر جنبش و جریان سیاسی دیگر در پی منافع و مصلحت جنبش و طبقه ناراضی خود است. خائن خواندن این جریان پرده بر آشنایی عمیق جنبشی و طبقاتی میکشد. هر گونه حضوری که این جریانات در میان کارگران دارند دقیقا به معنای حضور گرایش رفرمیستی در درون طبقه کارگر است و به همین اعتبار باید شناسانده شوند. طبقه کارگر و مردم معترض و ناراضی در ایران میخواهند سر به تن رژیم و حاکمیتشان نباشد. حزب توده و حزب چپ ایران نه سرنگونی طلباند و نه ضد سرمایه داری و اگر در جبهه مردم نیستند به معنی خیانت کار بودن آنها نیست بلکه به معنی توهم به آنها برای حضور در جبهه سرنگونی و در جبهه ضد سرمایه داری است. جمهوری اسلامی هیچگاه قابلیت رفرم و اصلاح نداشته است و این غیر ممکن بوده است. هر حکومت بورژوایی دیگر مورد نظر رفرمیستها در ایران هم همینطور خواهد بود چرا که دقیقا در تعهد بر روال کسب مافوق سود از طریق نیروی کار ارزان با برقراری استبداد قادر به سر کار آمدن و بقا است.
مهمترین فاکتور در افشا و منزوی کردن این جریانات در میان کارگران و در هر جنبش اعتراضی دیگر، فعالیت کمونیستهای طبقه کارگر و روشنفکران کمونیست در جامعه است. چشم انداز مبارزات کارگری در ایران، چشم انداز مبارزات اعتراضی و جنبشهای زنان، جوانان، بیکاران، دانشجویان، معلمان و پرستاران میتواند این روند را ساده تر کند. بورژوازی ایران و هیات حاکمهاش تا هم اکنون دمار از روزگار کارگران و مردم کارکن و ستم دیده در جامعه در آورده است، هر اعتراض و مبارزاتی را بیرحمانه سرکوب میکنند و رهبران وفعالان مبارزات را در زندان و در شرایط دشوار زندگی و کار قرار میدهند. این زمینه اگر از سویی برای جریانات ضد انقلابی مانند حزب توده و حزب چپ ایران (فدائیان خلق)منبع تغدیه است و در پی ایجاد جبهه اصلاحطلبان و هم طبقهای و همجنبشیهایشان هستند، از سوی دیگر برای انقلابیون و کمونیستها به معنی عمق دادن به روند مبارزهای همه جانبه با کل نظام و با جریانات رفرمیست هم هست.عمق ستمگری و بیحقوق در جمهوری اسلامی، کارگران را در پذیرش کمونیسم کارگری و انقلابی و رد انواع تفکرات بورژوایی در مبارزه انقلابی برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی و مبارزه برای آزادی، برابری و حکومت سوسیالیستی بمراتب آمادهترمیکند. وجود صف کارگران آگاه و کمونیست و حزب آنها در جامعه، تضمینکننده این شرایط است.
از نشریه کارگر شماره 2
30 اردیبهشت 99
19 می 20