نکاتی در باره یادداشت علیرضا خباز و تاکید بر چند نکته عملی

مطلب
May 04, 2020

نکاتی در باره یادداشت علیرضا خباز و تاکید بر چند نکته عملی

 

در باره کرونا نظر من و دوستان دیگری اینست که این ویروس تنها بنفع کارفرماها و دولت شان عمل نکرد، بلکه چشم بسیاری از نابینایان سیاسی را هم باز کرد. بیشتر از قبل معلوم شد که سرمایه داران نه "بی کفایت" بلکه ضد کارگر و ضد جامعه هستند. ما هر روز ثروت تولید میکنیم و هنوز از آمریکا تا ایران باید برای برخورداری از بهداشت و درمان و بیمه نگران باشیم. خوب میشد از قبل پیشگیری کرد، میشد از قبل زیرساخت درمان و کادر درمان را قوی کرد و برای مواجهه با این بحران آماده بود. میشد پرستار و بهیار و غیره را اخراج نکرد، میشد دکترها تجارتخانه راه نیاندازند، میشد سلامتی را بازاری نکرد. اگر این "می شد" ها "نمی شود"، بدلیل بی عقلی نیست بلکه از عقل سرمایه برای سود است. هرچیزی که با سود در تناقض باشد ارزش ندارد از جمله جان و مشخص تر جان ما کارگران.

 

حالا، ما کارگران نیاز نداریم بین مرگ انتخاب کنیم. از کار شدید در محیط ناامن کار و فقر یا در اثر بیماری. اول باید بخودمان احترام بگذاریم، اول باید خودمان را کوچک نبینیم تا جامعه بزرگمان ببیند، اول باید عضله نشان دهیم تا سرمایه هر غلطی که میخواهد نتواند در حق ما بکند. و این ما را میرساند به راه حل ما در باره این بحران و بحرانهای عدیده جامعه.

 

این اصل قدیمی جنبش ما که کارگر آزاد نمیشود مگر اینکه کل جامعه را آزاد کند، شعار نیست. بورژواها این وضع را برای ما و اکثر زحمتکشان ایجاد کرده اند. باید کمی از دستمزد، معوقه ها، امنیت شغلی و قراردادها و غیره فاصله بگیریم و بپرسیم اگر امروز اوضاع را دست ما بدهند چکار میکنیم؟ جوابهای مشخص مان چیست؟ جواب هر سوال را چی میدهیم؟ یعنی اگر کارگران در دولت باشند چه جوابی برای مسائل جامعه دارند؟

 

تشکل و مبارزه ما امروز باید این جوابها را بدهد. من با علیرضا موافقم که باید جنبش را جلو راند اما چطور؟ امروز کسی نیست که مخالف تشکل مستقل کارگری باشد حالا سندیکا یا شورا و یا بقول دوستانی شورای ضد سرمایه داری و غیره. ولی هیچکدامش را تحمل نمیکنند و سرکوب میکنند. در عین حال ما هم که نمیتوانیم دست روی دست بگذاریم و بگوئیم خوب نمیشود دیگر! یا باید برویم دست دراز کنیم و گردن کج کنیم که بانیان فقر و فلاکت ما چیزی به ما صدقه دهند. لذا باید جلو برویم و سنگرهای کارگری را برپا کنیم. اگر از شعار فاصله بگیریم صحبت تماما برسر چگونگی و نقشه راه است.

 

برای نقشه راه اول باید بدانیم هدفمان چیست و کجا میرویم. بعنوان یک کارگر کمونیست حرف من اینست که در این بحران باید ما دست بالا پیدا کنیم، جنبش ما رهبر جامعه شود، از حالا خود را برای کابینه دولت انقلابی کارگری آماده کنیم و از این موضع به هر سوالی جواب دهیم. امروز خوشبختانه افق کارگری بیشتر از هر زمانی در میان جامعه توجه به آن هست. زمینه دارد. راستها حرفی برای گفتن ندارند اما امکانات و تریبون و سروصدا زیاد دارند. پارتی و حاشیه امنیت دارند. ما نداریم.

 

دوم کل طبقه را باید در نظر بگیریم و نه صنف و رشته مان. رفرمیسم اصلی اینجاست که سرمان را از پنجره کارخانه بیرون نیاوریم حتی اگر حرف طلائی بزنیم. طبقه یعنی کل کارگران مزدی، کل کسانی که براساس فروش نیروی کار روزگار میگذرانند. یعنی بخش بیکار شده و غیر شاغل و ارتش ذخیره نیروی کار که بواسطه آن دستمزدها را پائین و رقابت را در صفوف مان دامن میزنند. یعنی زحمتکشانی که از همه چیز ساقط شدند، از سوخت و ساز اقتصاد رسمی بیرون افتادند، حاشیه نشین ها و بسیاری دیگر که مشمول هیچ قانونی نمیشوند. طبقه کارگر یک موجودیت بزرگ اجتماعی است. هر بخش آن توانائی یکسانی ندارند و مثل ماشین سازان، قطعه سازان، پتروشیمی ها، پالایشگاههای گاز، برقی ها، نفتی ها، صنایع فلز و فولاد، معدنچی ها، کارگران ترانسپورت و کادر درمان و غیره نمیتوانند خفت بورژوازی را بگیرند اما جزو طبقه ما هستند و باید متشکل شوند.

 

سوم، جامعه مشکل و سوال واقعی دارد، فقر بیداد میکند، هزار درد بی درمان دارد، عادتش دادند چشمش به بالا باشد، در اوج عصیان دنبال "ناجی" میگردد، کارگر باید نشان دهد آن ناجی است، آن طبقه آزاد کننده است. این نمیشود مگر اینکه چشم مان بزرگ ببیند؛ دلمان بزرگ باشد، فرقه ای و صنفی فکر نکنیم، حلقه های اصلی را بگیریم و کاری بکنیم کارستان. دیماه و ابانماه میگوید دوباره خروش ارتش فقر و بیکاری در راه است. خروش کارگری در راه است. باید طرح و برنامه داشت. در عین حال نمیشود با مسائل کوچک دلخوش بود و همینطور نمیشود با سر به سنگ کوبید.

 

با علیرضا موافقم که "شکل دادن کمیته های کارگری، کمیته های اعتصاب و صندوق های اعتصاب، بستر سازی و سازماندهی و آمادگی برای اعتصاب های سراسری، ایجاد ارتباطات کارگری با واحدهای کارگری منطقه، شکل دادن کمیته های محلی و پیوند آنها با کمیته های کارگری" و غیره  ضروری است. اما باید همه اینها را در قاپ بزرگتری بگذاریم و مکانشان را روشن کنیم تا جای هیچ ابهامی نماند. مثلا یک استراتژی شورائی و ایجاد سازمان شورائی را در دستور بگذاریم و قدمهایش را بشماریم. رفیقی که میگوید الا بلا شورا و ضد سرمایه داری و دیگر هیچ، و تا حالا یک مدل کوچکش را هم بدست نداده است، بنظر من دارد از شورا دین میسازد حتی اگر نیت اش این نباشد. شورا و کمیته را در مقابل هم گذاشتن بیراهه رفتن است. هرچند عده ای میخواهند اینکار را بکنند. اگر کسی میگوید فقط کمیته ها جوابگو هستند، آنوقت من میگویم این همه کمیته هماهنگی و غیره زدیم و نتیجه را دیدیم. دستمان درد نکند اما تقریبا هیچ. حتی اگر هم موثر بودند دیگر دوره شان گذشته است، جنبش کارگری تجارب دیگری دارد. در گذشته نمیتوان زندگی کرد. اما حرف علیرضا از کمیته ها این نیست و لااقل من این را از بحث اش نفهمیدم.

 

چهارم، اگر بحث صنفی نیست، اگر بحث رفع موانع عملی است، اگر بحث برسر تشکل و اتحاد بیشتر کارگر و ابراز وجود کارگر بعنوان یک نیروی اجتماعی و طبقاتی و لاجرم سیاسی است، پس قطب نما باید روشن باشد. استراتژی شورائی یعنی اینکه سازمان فابریکی، محله ای، منطقه ای و سراسری شورائی را ایجاد کنیم. چطور؟ در مراکز کارگری و در اعتصابات امروز مجمع عمومی رایج است و تقریبا همه مشغولش هستیم. مجمع عمومی رکن اصلی شورای کارگری است. امروز مجامع عمومی را گسترش دهیم و از این معبر و با هر درجه تغییر تناسب قوا میتوان شورای کارخانه را اعلام کرد. اما در همان کارخانه نیز ما نیاز داریم که لایه اصلی پیشروان و رهبران کارگری طرح شان روشن باشد چه برای برگزاری مجمع عمومی و ایجاد شورا و چه برای ابراز وجود بعنوان گوشه ای از جنبش شورائی. کمیته جایگزین شورا نیست اما میتواند تشکل غیر علنی و مشورتی فعالینی باشد که مجمع عمومی راه می اندازند و فعال جنبش شورائی اند. کمیته های چند کارخانه و رشته صنعتی میتوانند در ارتباطی معمولی و عادی در متن شبکه محافل کارگری، استخوانبدی شورای منطقه ای یا چند کارخانه و یا یک رشته و صنایع تابعه را ایجاد کنند تا براساس ایجاد شوراهای پایه مراکز کار در وقت مقتضی بلافاصله آنرا اعلام کنند. تا آنوقت – که مسئله صرفا تناسب قوا و ادامه کاری و مشکلات عملی است- میتوان در هماهنگی باهم تحرکات را پیش برد، مثلا مجمع عمومی فعالین را هرجا که ضروری است برگزار کرد.

 

پنجم، در محلات کارگری مشخصا و محلات عموما همین سیر راحت تر است. خانواده کارگری بعنوان بخش مهمی از طبقه هزار و یک ابتکار دارد و دستش باز است. شوراهای محل زیست ابتدا از جمع همین محافل و کمیته های محلی و نهادهای مردم نهاد و کارگری میتوانند شکل بگیرند. شوراهای بیکاران یک مورد دیگر هستند که سازمان نیاز دارند و پیوند شاغل و بیکار را نیز تامین میکنند.

 

ششم، ما فعالین کارگری میتوانیم این سیاست را در دانشگاهها، میان معلمان، پرستاران، کارگران بخشهای خدماتی و کارگاههای متوسط و کوچک و غیره پیش ببریم. الگو که بدست بدهیم مثل قارچ بهار رشد میکند. از هم یاد میگیریم و در عمل مشکلات را حل میکنیم.

 

هفتم، تومار و امضا جمع کردن امروز یعنی دهن کجی به پیشرفت مبارزات کارگری، یعنی بازگشت به قانونگرائی، یعنی سیاست تعامل با شورای اسلامی و خانه کارگر، یعنی خلع سلاح خودمان، یعنی برگشت به دوره دو خرداد. یعنی قطع امید جامعه به جنبش کارگری بعنوان یکی از مهمترین جنبشهای مطرح در جامعه. یعنی تیر به پای خودمان زدن.

 

هشتم، اعتراضات کارگری مجرائی جز مسائل روز کارگران مانند دستمزد و امنیت شغلی و اعتراض به خصوصی سازی و ندارند. اما یادمان باشد اینها مجاری اعتراض اند نه هدف اصلی. توده کارگران حول اینها بسیج میشوند و جواب درست به آنها کارگران پیشرو را در راس اعتراضات قرار میدهد. مهم اینست در این زمینه چه میگوئیم نه اینکه بچه را با جایش دور بیاندازیم. همین اعتراض توده ای کارگری علیه فقر، برای معیشت، علیه خصوصی سازی و برای حقوقهای معوقه و غیره، جنبشی واقعی را در جامعه راه می اندازد که میتواند علیه سرمایه بشورد، خود را مطرح کند، قوی کند و نیرو جلب کند. مگر بچه های فولاد اونهمه حرف طلائی زدند فقط برسر دو سه ماه حقوق معوقه و مالکیت کارخانه بود! من تردید ندارم هیچ کارگری ته دلش فکر نمیکند که اینها حقوق ما را میدهند و اگر هم اینطور فکر کند در عمل متوجه میشود که نمیدهند و باید جلو برود. اما باید راه رفتن را یاد بگیرد و از دریچه امر روزش به میدان بیاید و بسیج شود.

 

ما کارگران بعنوان یک جنبش مستقل از طبقات دارا و سرمایه داران نیاز داریم در قالبی مشروع و توده ای و حق بجانب ، بدون چپ روی و راست روی، برای مسائل واقعی مان بمیدان بیاییم. برای بدل شدن به جنبشی آلترناتیو در جامعه باید افقی آلترناتیو را طرح کنیم. لذا بحث پیوند این و آن بخش با هم بشکل تصنعی عملی نیست بشکل سیاسی و مبارزاتی ممکن است. ما نمیتوانیم از ضرورت پیوند خوردن حرف بزنیم باید این پیوند را با توجه و نگاه طبقه ای و سیاستهائی که پیش میگیریم عملی کنیم. گسترش ارتباط و همفکری و اینکه یک مسیر را برویم و بخشهای مختلف طبقه سازهایمان را مثل یک ارکستر کوک کنیم، تصویر واقعی یک جنبش کارگری و سازمان شورائی را بعنوان الگوی تشکل میتواند بدهد. این جدا جدا نمیشود، این با تشکل های کوچک و محفلی و شعاری و چپی نمائی و یا از اینطرف تعامل با خانه کارگر نمیشود، این با صنفی گری نمیشود، این عمل واقعی و سیاست واقعی کارگری میخواهد.

 

این حرکت ماهیتا صد سرمایه داری است، چون بعنوان یک حرکت علیه این نظم و این مناسبات خود را مطرح میکند. این ضد سرمایه داری است چون راه حل نوینی میگذارد، بیرون چهارچوبهای تاکنونی است. این ضد سرمایه داری است چون تنها در ذهن فعالین نیست بلکه بطور واقعی و مادی اینطور است حتی اگر نگوید. این جنبشی طبقاتی است که استقلال طبقه، استقلال اهدافش، استقلال شعارها و تاکتیک هایش، استقلال از بورژواهائی که در صف ایستاده اند را تامین میکند و همین افق را در جامعه طرح میکند.

 

زنده باشید.

 

یک فعال کمونیست جنبش کارگری

١٣ اردیبهشت ١٣٩٩


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com