کرونا هراسی واقعی یا ساختگی، پاندمی یا بحران اقتصادی

حامد خاکى
April 26, 2020

  • کرونا هراسی واقعی یا ساختگی، پاندمی یا بحران اقتصادی

کرونا چیست و اینهمه هراس از چیست؟

 

ویروس کرونا، عکس‌العملها به وجود این ویروس و عواقب اجتماعی اقتصادی آن از بسیاری جهات حائز اهمیت است. اولین سؤال این است که چرا این ویروس با عکس‌العمل چنان هیستریکی روبرو شد؟ بگذارید به جای دادن فرمان ذهنمان به میدیای جریان اصلی، معقول بودن این سؤال بالا را بررسی کنیم.

از ابتدای سال میلادی اخیر تا همین لحظه که من این سطور را می‌نویسم بیش از 18 میلیون و 570  هزار آدم مرده‌اند. 265972  نفر از آلودگی آب آشامیدنی، 309807 نفر بر اثر مالاریا، 153666  نفر بر اثر آنفولانزای معمولی…197342  نفر بر اثر کرونا.

تاکنون طبق آمارهای رسمی 2832454  به کرونا مبتلا شده‌اند اگر تنها همین اعداد رسمی را مبنا قرار بدهیم درصدمرگ و میر براثر کرونا 6 درصد است. اما این واقعیت را باید دانست که طبق گزارشات متعدد تعداد مبتلایان بسیار بیشتر است.

حال بگذارید فرض را بر این بگذاریم که این آمار کامل و بدون نقص است. با این حساب درصد نسبتاً بالایی است. این اما هنوز معقولیت سؤال مطرح شده در بالا را باطل نمی‌کند.

در  15 فوریه 2020 که تعداد مبتلایان 69179 نفر بود درصد مرگ و میر تنها 2 درصد بود، یعنی از آنفولانزای معمولی بسیار پایین تر، اما با این وجود تقریبا کلیه کشورها پانیک کردند. دولت و مقامات چین ،و البته نه مردم چین، از همان ابتدا بدون اینکه انتشار این ویروس شباهتی به یک فاجعه داشته باشد بسیار هیستریک و  وحشت زده به مثابه یک فاجعه به آن برخورد کردند.

دلایل این را شاید با مرور این واقعیات بتوان فهمید.

ژانویه 2017 بیماریی که (swine acute diarrhoea syndrome)  نام گرفت در میان خوکها در چین انتشار یافت، 24693 خوک بر اثر این بیماری تلف شدند. منشاء بیماری ویروس کرونا بود و از همان نوع خفاش که منشاء اولیه کووید-19 است به خوکها سرایت کرده بود.

 در آپریل 2018 بروفسور (Peng zhou) از موسسه ویروس شناسی ووهان در نشریه Nature     در مورد این ویروس مقاله‌ای نوشته که در آن اشاره می‌کند به سرمایه‌گذاری آمریکا در موسسه ای که ایشان کار می‌کند برای همین پروژه، یعنی تحقیق بر روی ویروس کرونا(1). این سرمایه‌گذاری به طور مشخص از طرف موسسه ملی بیماریهای میکروبی آمریکا صورت گرفته. این البته تنها پروژه‌ای از این دست نبوده، همین موسسه جهت تحقیق بر ویروس سارس هم از آمریکا مبالغ هنگفتی دریافت کرده است.

در واقع زمانی که در  2017 چینی‌ها اعلام کردند که منبع بزرگی از انواع ویروسها را در غاری دورافتاده پیدا کرده‌اند(3). بنابر گزارش ( Mail on sunady) آمریکا 3،7 میلیون دلار بر روی پروژه خفاشها سرمایه‌گذاری کرد.(4)

علت اینکه چرا آمریکا در ووهان چین بر روی این پروژه سرمایه‌گذاری کرده و خود راسا به تحقیق نپرداخته، در محدودیتهای قانونی است که دولت باراک اوباما در 2014 برای تحقیق در مورد بیماریهای واگیر دار وضع کرد. اوباما در 2014 پروژه‌های "Gain-of-function" را ترمز کرد. پروژه‌های که مشخصا برای تحریک ویروسها به منظور قوی کردن ویروسها به نحوی که هم قدرت شیوعشان بالا برود هم خطرناکتر شوند(5).

اصلی‌ترین دلایل باراک اوباما برای محدود کردن این پروژ‌ه‌ها اتفاقاتی بود که بر اثر سهل انگاری رخ دادند. برای نمونه  آخرین مورد در جولای 2014 شش عدد لوله آزمایشگاهی حاوی ویروسهای بسیار خطرناک و تحریک شده variola در یخچالی معمولی در موسسه‌ای تحقیقی در ایالت مریلاند آمریکا  پیدا شد. (6) این تنها یکی از مواردی بود که ظاهرا به موقع از رخ‌دادن فاجعه جلوگیری شد.

دلایل ارائه شده برای وجود چنین پروژ‌ه‌هایی به ظاهر شناخت بیشتر این ویروسها است، تا در صورت شیوع احتمالی آنها بهتر بشود با آن روبرو شد. بی‌پایگی این ادعا را قبلا متخصصین بیولوژی و ویروس‌شناسی به کرات متذکر شده‌اند مضافا اینکه وضعیت کنونی پاندمی کرونا نشان می دهد که در تمام این سالها سرسوزنی برای رویارویی با این سناریو آماده نشده‌اند.  

    

بعد از محدود کردن و بستن این پروژ‌ه‌ها همکاریهای موسسات و نهادهای آمریکایی با موسسات همنوع، علی‌الخصوص موسسات چینی بالا گرفت به عنوان مثال در نوامبر 2015 دانشگاه نورت کارولینای آمریکا در همکاری با موسسه ویروس شناسی ووهان اولین ویروس کرونای کاملا ساخت انسان را تولید کردند. نقد پروفسور Richard Ebright متخصص بیولوژی در مورد این پروژه را می‌توانید اینجا بخوانید (7) نقدی که بعد از شیوع بیماری کرونا در 2020 به کرات به عنوان شاهدی بر این مدعا به کار برده شد که ویروس شایع شده کنونی ساخت انسان است. چیزی که نشریه nature آن را باطل می‌داند.

بسیاری تویتهای اوایل و اواسط آپریل دونالد ترامپ که در آنها دولت چین را به طرز گنگ و ناروشنی در شیوع ویروس کرونا مقصر اعلام می‌کرد، از سر نادانی، ناسیونالیسم یا نهایتا تبلیغات بی پایه علیه چین می‌پنداشتند. اما به نظر می‌رسد ترامپ اطلاعات دقیقی داشت و بیان نمی‌کرد و هنوز هم نمی‌کند.

با این مرور کوتاه شاید هراس و وحشت دولت چین و آمریکا بیشتر معنی بدهد. هراسی که اگر هم به دول دیگر مستقیما سرایت نکرده باشد. مائده آسمانی شد برای کل سیستم کاپیتالیسم.

 

حتی اگر کاملا قبول کنیم این ویروس از آزمایشگاه درز نکرده اما هراس دولت چین و همه آنهایی که در این پروژه‌ها دست داشتند یا حداقل از چندو چون آن مطلع بودند، کاملا قابل فهم است.

این حضرات  در صدد تحریک و ارتقای این ویروس به یک هیولای خطرناک بوده‌اند، قابل فهم است زمانی که می‌شنوند هیولا در بیرون آزمایشگاه روئیت شده، دچار هراس و وحشت شوند.

 چه کسی می‌داند این همان ویروس بی گناهی است که 1در میلیون ممکن بود زمانی از خفاش به انسان سرایت کند، یا سلاح بیولوژیکی که آنها در حال ساختش هستند؟ ویروس اوراق هویتی‌اش را به کسی ارائه نکرده بود.

 

مشاهدات بالا دو نکته را آشکار می‌کند:

الف)  همانطور که بالاتر اشاره کردم خطرناک بودن این پروژه‌ها و بی‌ربط بودنشان به بالابردن توان رویارویی با اپیدمی‌های احتمالی بیش از پیش ثابت شد.

 کرونا ویروس ناشناخته‌ای نبود، ازسال 2017 این متخصصان بر روی آن کار می‌کنند، ورژنهای مختلف از آن ساخته‌اند، به درجات مختلف تحریک کرده‌اند وحتی کپی کاملا آن را نیز ساخته‌اند اما همانطور که می‌بینیم  حتی کشورهای دست‌اندکار این پروژه هیچ درجه آمادگی برای رویارویی با آن را نداشتند.در این پروژه‌ها تنها خود سلاح مورد توجه است، اگر بخشی از پروژه ساخت سپر در برابر این سلاح باشد ساخت سپر برای کل افراد جامعه نیست.

 

ب) کافی است ویروس دستکاری شده را حال به هر میزان و هرجای دنیا به کار برد، دیگر نمی‌توان مطمئن بود که قابل کنترل خواهد بود. این را همه ویروس شناسان اذعان می‌کنند که موتاسیون و تغییر حالت دادن در ویروسهای تحریک‌شده و تقویت شده بالاتر و پیچیده‌تر است. کافی است هیولا را در نقطه‌ای به جان مردمی بیاندازند، اولا به سرعت به همه‌جا سرایت می‌کند دوما به همان سرعت تغییر می‌یابد و قابل بازشناسی نخواهد بود.

 

کرونا، بلا یا مائده آسمانی

برخوردهای بعدی و ادامه سیاستهای ظاهرا پانیک زده همه دول دنیا علی‌الخصوص دول غربی تنها حاکی از این است که یا این دولت مداران  از قضیه احتمال درز ویروس از آزمایشگاه خبر دارند و شک دارند که ویروس شایع شده همان ورژن طبیعی و دستکاری نشده آن باشد یا اینکه به سرعت متوجه شدند که یک پاندمی و هراسی همه‌گیر از این پاندمی می‌تواند چه نعمتی برای این سیستم باشد.

اما چرا نعمت؟ به این دلیل ساده که کاپیتالیسم در یک بحران اقتصادی بسیار جدی به سر می‌برد. بحرانی که از اوایل 2019 به آرامی خود را نشان داد، به مراتب عمیق تر از بحران 2008 است. وجود بحران را بسیاری از اقتصاددانان اذعان کرده‌اند.

بگذریم از اینکه این روزها مد شده که به جای بحران اقتصادی واژه بی‌معنی بحران مالی را بکار می‌برند. قصد من اینجا پرداختن به واقعیت و ماهیت بحرانهای اقتصادی کاپیتالیستی نیست، اما شاید لازم باشد بگویم که بحران در هر بخش سرمایه نمودی است از بحران در بخش تولیدی، در بهم خوردن بالانس ترکیب ارگانیک سرمایه. برای بهتر فهمیدن این بحث می‌توان به مقاله با ارزش "دولت و بحران سرمایه‌داری" از دیوید یافی (8) مراجعه کرد.

 

بحران کنونی کاپیتالیستی که زیر سایه ویروس کرونا کاملا از مرکز توجه خارج شده، نمودهای خود را در اوایل 2019 نشان داد. این بحران را بسیاری  از 2018 پیش بینی کرده‌بودند.(9)، (10)، (11)، (12)،(13) تنها نمونه‌هایی از آنهاست.

 

در نتیجه بحران 2008 تنها در آمریکا تا اواسط 2009 تعداد 7،5 میلیون نفر به بیکاران اضافه شد روندی که بعدها هم ادامه داشت. بانک فدرال سانفرانسیسکو در 2018 یعنی 10 سال بعد از این بحران اظهار می دارد که میانگین تولید ناخالص داخلی سالیانه در 10 سال گذشته 7 درصد بالاتر از الان می‌بود اگر بحران 2008 نبود. میانگین رشد اشتغال هنوز 3،9 درصد پایین‌تر از آن چیزی که می‌بایست می‌بود.

تاثیر بلافصل این وضعیت در سیاست و جامعه جنبش 99 درصدی در سال 2011 بود.

آهنگ رشد اشتغال در کشورهای G20 قبل از نمود بحران 1،9 درصد بود و تنها در نیمه اول 2009  به 1،2 پایین‌تر از صفر تقلیل یافت. یعنی تنها در یک سال و نیم 3،1 درصد کاهش. در عرض سال 2009 تعداد 6،2 میلیون نفر در کل کشورهای عضو اتحادیه اروپا بیکار شدند و درصد بیکاری در کل اروپا در آغاز سال 2010 به بیش از 9 درصد رسید.(14)

در بحران 2008 دولتها میلیاردها دلار \ یورو به بانکها و بخشهای بزرگ صنعتی تزریق کردند، یک دهه اقتصاد ریاضتی شدیدی به طبقه کارگر در همه دنیا تحمیل کردند و این البته با عکس‌العملهای مختلف در نقاط مختلف دنیا روبرو شد.

پیامدهای اجتماعی و سیاسی بحران 2008 برای سیستم موجود سنگین‌تر از این بود که به راحتی بتوانند از کنارش بگذرند. از جنبش 99درصدی تا رشد کوتاه مدت چپ در یونان و اسپانیا و جاهای دیگر، بهار عربی و اعتراضات پراکنده دیگر در گوشه و کنار دنیا...  

برای همه عیان بود که در حالی که هنوز به مردم تحمیل می‌کنند که کمربندها را سفت‌تر ببندند تا خسارات‌شان ناشی از بحران 2008  جبران شود، رخ‌داد بحرانی دیگر با ابعادی بسیار بزرگتر با عکس‌العمل‌های بزرگتری نیز روبرو خواهد شد.

 من اینجا قصد ندارم به بررسی سناریوهای مختلف از عکس‌العمل جامعه به بحران بپردازم. آیا یک بحران اقتصادی دیگر می‌تواند با اعتراضات رادیکال و پیشرو طبقه کارگر روبرو شود  یا به فاشیسمی ماجراجو و لجام گسیخته  زمینه‌رشد می‌دهد. بررسی اینها مستلزم بحثی مستقل و  همه جانبه در این زمینه است.

اینجا تنها می‌خواهم  نتیجه بگیرم که با لولوی کرونا میلیاردها به بانکها و سرمایه‌های بزرگ از کیسه مالیات مردم پرداختند، صدها هزار نفر تا همین اکنون بیکار شده‌اند، سالها بیکار سازی و ریاضت اقتصادی به مردم تحمیل خواهند کرد، بدون اینکه هراسی از عکس‌العمل سازمان یافته داشته باشند.

 آیا از این به بعد به قول یکی از دوستان باید انتظار داشت سالانه اتحادیه‌های کارگری از کارفرماها بپرسند " چند درصد دستمزد را پایین بیاوریم تا یک کرونای دیگر ظهور نکند؟" .

 نتیجتا باید بگویم حتی اگر دولت‌مداران، خصوصا دول غربی هراسی از درز کردن کرونای تحریک شده به بیرون نداشتند، از عکس العمل طبقه کارگر به سیاستهای اقتصادی کنونی‌شان و سالهای بعد هراسی فوق‌العاده دارند. و چه بهانه‌ای بهتر از یک پاندمی، هم برای منع همبستگی و ابراز وجود متشکل و متحد مردم هم برای رفع ورجوع امورات سرمایه‌های بزرگ و هم برای تحمیل فشار هر بیشتر به طبقه کارگر.

                

حامدخاکی

26 آپریل 2020

 

 

 

منابع:

 



 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com