در فردای کرونا چه باید کرد؟

هادی میتروی
April 14, 2020

در فردای کرونا چه باید کرد؟

رفقای کارگر، کمونیست ها؛


جهان فردای کرونا با جهان قبل از کرونا تفاوت کیفی نخواهد داشت اما سازمان یافته توده های میلیاردی ملل گوناگون می تواند جهانی دیگر شود. بی تردید سرمایه داری جهانی برای جبران توقف چند ماهه استثمار، به شکلی بیرحمانه تر به میلیاردها انسان تحت ستم حمله خواهد کرد!

همین امروز در جمهوری پنجم "دموکراتیک و لاییک و سوسیال و غیرقابل تجزیه" فرانسه این تهاجم با حذف پنج هفته تعطیلات با حقوق سالیانه و ازدیاد ساعت کار به شصت ساعت در هفته و کاهش بیست درصدی حقوق بیکاری، آغاز شده است و معلوم نیست این تهاجمات کی و کجا پایان رسد!
آری جهان بعد از کرونا می تواند جهانی بسیار بدتر از جهان قبل از کرونا باشد مگر....

مگر کارگران جهان که چرخ تولید و توزیع و خدمات را در این کره آبی می گردانند بخود آیند و با سازماندهی نوین به درانداختن جهانی جدید اقدام کنند!

آنچه مسلم است تجربیات و کوشش ها و انقلابات قرن گذشته در درانداختن جهانی نوین شکست خورده اند و همگی طعم تلخ شکست را چشیده ایم. سازماندهی و مبارزه به شکل گذشته نه تنها بی نتیجه بوده است بلکه این شکست ها روح سلحشوری پیشگامان طبقه کارگر ملل گوناگون را بشدت تضعیف کرده است، امید به آینده ای روشن و ممکن را کاهش داده است و اعتماد بین پیشتازان راه آزادی و رهایی از بهره کشی انسان از انسان را سست کرده است.

بیایید در آغاز این راه نوین، از حل مسایل بزرگ این دهکده کوچک جهانی بگذریم و بر سرنوشت  غم انگیز ملل ساکن ایران متمرکز شویم.
مللی که با همتی فراموش نشدنی اخرین انقلاب تاریخ بشر را رقم زدند. مللی که هزاران سال در کنار یکدیگر به صلح و صفا زیستند و می زیند و خواهند زیست. مللی که در مرکز راه ابریشم قرار دارند و بارها از یمین و از یسار، از شمال و از جنوب مورد تاخت و تاز متجاوزین قرار گرفتند و کشته شدند و هرگز تن به ذلت ندادند و همچنان به زبان مادران خود سخن می‌گویند. مللی که از مدیترانه تا پنجاب و از بحرین تا ماوراءالنهر نوروز را جشن می گیرند!

چهل و یکسال گذشته نشان از آن دارد که، حاکمیت مذهبی ایران تن به هیچ نوع سازماندهی اجتماعی مستقل از خود نمی دهد. چهل و یکسال گذشته نشان می دهد که حاکمیت مذهبی ایران برای حفظ خود هر حلالی را حرام و هر حرامی را حلال می کند و تن به هر کاری تن می دهد. چهل و یکسال کذشته نشان می دهد که حاکمیت مذهبی ایران برای حفظ حاکمیت خود دست به هر نوع جنایتی می زند!

چهل و یکسال کذشته سراسر مبارزات مردم ایران برای تحقق خواسته های محقق نشده، از انقلاب مشروطیت تا امروز است. آزادی های فردی و جمعی، برابری زن و مرد حتی در حداقل پوشش، آموزش خواندن و دنوشتن بزبان مادری، حق کار، حق مسکن، حق تشکیل خانواده و دیگر حقوق اولیه انسان برای رهایی از خود بیگانگی و بازگشت به خویشتن انسانی خود!

در تمامی این سال ها پیشتازان طبقه کارگر و مصلحین اجتماعی ملل ساکن ایران بر این باور بودند که با تجربیات کارگران و مصلحین کشورهای پیشرفته سرمایه داری، خواسته های خود برای یک زندگی حداقلی شرافتمندانه را از حاکمان طلب کنند و اما هیهات!
هیهات که این همه صداقت و سازماندهی برای مطالبات برحق، پاسخی جز احضار و اخراج و دستگیری و شکنجه و اعدام نگرفت!

جا دارد تا از فرزند غیور این میهن شاهرخ زمانی یاد کنیم که از سیاهچال های قرون وسطایی به ما هشدار می داد که با سندیکا نمی توان به جنگ این ازدها رفت!

از شاهرخ زمانی یاد کنیم که از درون سیاهچال اهمیت دستیابی به حزب انقلابی طبقه کارگر برای بهروزی این ملل را گوشزد می کرد. اما برغم این همه هشدار در این سال ها من نوعی چه کردیم؟
هیچ؟
نه بدتر از هیچ ای کاش بقول زنده یاد رفیق هادی هیچ نمی کردیم!

بخشی از ما، برغم ناموفق و پرهزینه بودن مبارزه علنی با اژدهای هفت سر حاکمیت مذهبی ایران، کماکان با حمایت مالی و معنوی از مبارزان سندیکالیست، این عزیزان را به کام اژدها می فرستادند و اگر هشدارها ادامه نیابند کماکان این بخش از کارگران شناخته شده را با طرح و برنامه ای دیگر و به بهانه ایجاد «بلوک سوسیالیستی" به قربانگاه خواهند فرستاد!
جای رفیق بهزاد خالی، آخر چقدر طبقه کارگر ملل ساکن ایران بایستی هزینه بپردازد تا این جویندگان جاه بفهمند که دوران مبارزه علنی و با های و هوی و جنجال، حداقل از شصت و شش سال پیش در ایران به پایان رسیده است!
چقدر باید کارگران سراسر ایران هزینه بپردازند تا این دسته از جویندگان قدرت بفهمند که در ایران پیشتازان طبقه کارگر کاری بجز سازماندهی بی سر و صدای «هسته های سوسیالیستی» برای مشارکت در مبارزات روزمره طبقه کارگر و دیگر اقشار فاقد سرمایه، نمی توانند بکنند.

آخر این جویندگان قدرت که در امن و رفاه و آزادی های نسبی کشورهای پیشرفته سرمایه داری نشسته اند، نمی بینند که در همین کشورهای «پیشرفته» سرمایه داری، مبارزات علنی سندیکایی بجز دفاع از حقوق و امتیازاتی که از طریق انقلابات بدست آمده اند کار دیگری از دستشان بر نمی آید و کوچکترین نقشی در تغییر ساختار بربریّت حاکم کنونی ندارند؟


آیا این جویندگان رنگارگ قدرت در همین فرانسه نمی بینند که اگر مبارزه ای در سطح کارخانه و یا سطح ملی صورت می گیرد و میلیون ها کارگر و دیگر فاقدان سرمایه به خیابان ها می آیند، این خود کارگران و پیشتازان طبقه کارگر هستند و چند درصد سندیکالیست ها بادی به غبغب می اندازند و میکرفن به بدن می زنند و در جلوی دوربین ها خود می نمایانند!


آیا این جویندگان رنگارنگ قدرت تا بحال سری به کارخانه ها زده اند تا ببینند در کارخانه هایی که در فرانسه تعطیل می شدند تا خط تولید را به کشورهای با نرخ کار ارزانتر منتقل شوند، این سندیکالیست ها بودند که یواشکی سر از دفاتر مدیریت در می آورند تا با شرایط بهتر بازخرید شوند و در زمانی که هنوز کارخانه ها در اشغال کارگران مبارز هستند، با جیب پُر فلنگ را می بندند؟

آیا این جویندگان رنگارگ قدرت هرگز در طول عمر خود دست به کار تولیدی هم زده اند؟


آیا اصلا می دانند تولید ارزش اضافی چیست و چه درد جسمی و روانی دارد؟
آری شِکوه از گذشته پایانی ندارد اما چه می توان کرد؟

در فردای کرونا کار بزرگی نمی توان کرد. باید از خود شروع کنیم. باید با این گذشته ناموفق تصفیه حساب کنیم. باید از شعر و شعارهای بزرگ و نسخه پیچیدن برای این و آن در این و آن گوشه ایران و منطقه و جهان دست برداریم.

باید هر کجا هستیم دست خود را برای ایجاد هسته های سوسیالیستی به سوی دیگر سوسیالیست ها دراز کنیم. بی تردید این هسته های سوسیالیستی در هر کجای جهان که باشند حق ندارند بروند و خود را برای حاکمیت بورزواری تابلو کنند و بگویند: "آقا ما هستیم"! و بعد عکس یادگاری هم با این و آن بگیرند!

آری، بی تردید چنین کاری برای کارگران تبعیدی ایرانی و ایجاد شبکه ای از این هسته ها در خارج از کشور، بسی ساده تر و برای کارگران ملل ساکن ایران بسیار دشوارتر است. این کار لازم و ممکن، برای کارگران تبعیدی، هزینه اش نخست انتقاد از گذشته خود و پذیرش رسمیت دیگر سوسیالیست هاست اما در ایران وضع متفاوت است.

در ایران شرط نخست تشکیل چنین هسته هایی آشنایی با روش های بی صدا و بی نمایش، برای دور ماندن از چشم و گوش پلیس سیاسی ست. آخر با سبز و قرمز کردن مو و در دست گرفتن یک دوربین یک متری در مقابل کارخانه و داد و هوار کردن در صحن کارخانه و فیلمش را روی یو تیوب گذاشتن و شنیدن به به و چه چه این و آن، می توان از چشم و گوش پلیس سیاسی دور ماند؟

آخر مگر پلیس سیاسی حاکمیّت مذهبی ایران کر و کور است؟
آیا پلیس سیاسی رژیم حاکم بر ایران اینقدر نابینا و ناشنواست؟
گویند نخوردیم نان گندم دیدیم دست مردم!

نویسنده قبل از انقلاب فعال دانشجویی در داخل و خارج از ایران بودم. فعالان بسیار دیگری هم در میان دانشجویان و هم در میان اساتید ما بودند که هرگز دستگیر نشدند، در انقلاب بهمن ماه هم مشارکت داشتند و هنوز هم به مبارزه ادامه می دهند. همچنین فعالانی هم بودند که حوصله کار بی سر و صدای اجتماعی را نداشتند. برغم صداقت یه جورایی عجله داشتند. خیلی زیاد شلوغ می کردند. لباس های عجیب و غریبی تنشون می کردند. کاپشن سربازی بر تن ، کفش کوه برپا،  سبیل های از بناگوش دررفته بر پشت لب، کتاب های بودار در دست! همون موقع بهشون می گفتیم: «این قیافه بیا منو بگیر چیه برا خودت درست کردی؟ مثل اینکه دوست داری بری زندان»!


روشن است که زود یا دیر ساواک شاه می گرفتشون و این جوانان پرشور آرمانخواه در اثر تحمل توهین و شکنجه های وحشیانه ساواک، وقتی از زندان آزاد می شدند،  یا دو دستی می چسبیدند به درس و مشق و "تفریحات سالم" و یا اگر مذهبی بودند می شدند مجاهد و اگر مذهبی نبودند چریک می شدند و «شهابی» و لحظه ای می درخشیدند و باز هم تاریکی و ظلمت!

اما اگر چه کم بودند، اگر چه بسیار نادر بودند، اما بودند کسانی که آرام و بی سر و صدا هم می خواندند و هم آگاهی می دادند و هم سازماندهی می کردند و همین امروز همچنان، در بطن جامعه به کار آگاه گرانه و سازمان گرانه خود را ادامه می دهند.


رفقای کارگر، کمونیست ها؛

کار انقلابی برای ایجاد حزب انقلابی طبقه کارگر ملل ساکن ایران، کاری پر سرو صدا و پرهیجان و ناگهانی همچون لحظه ای درخشش «شهاب» در آسمان سیاه ایران نیست!


کاری ست آرام و بی سر و صدا و متین و دایم!

در ایجاد هسته های سوسیالیستی؛ در تبعید علنی و بی پروا و در داخل آرام و بی سر و صدا؛ هر جا که هستیم فعال باشیم!


زنده باد انقلاب!

زنده باد حاکمیّت مستقیم طبقه کارگر!

زنده باد کمونیسم!


هادی میتروی، در قرنطینه، فرانسه

hadi.miravi@yahoo.com

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com