خیره به نقطه ای دور

ايرج فرزاد
April 10, 2020

خیره به نقطه ای دور

 

 

حمید تقوائی، هر چه بوده است و بوده باشد، یک خصلت برجسته کل دوران فعالیت سیاسی خویش را همواره و در همه شرایط حفظ کرده است. او شاید هیچگاه، حتی در خلوت، مساله “متحد کردن” انسانهای پیرامون خویش تا چه رسد به جواب به آن را پیش روی خود قرار نداد. یک پیش شرط کمونیست های “اهل” تحزب و حزب دار، که حزب را یک ابزار سیاسی در جهت دخالت در معادلات سیاسی میدانند و میفهمند، همین وجه “سیاسی” مساله است. حمید تقوائی، “این کاره” نبوده و حالا هم و برای چندمین بار نشان داده است که کماکان اینکاره نیست.

 

نمونه این غیر سیاسی گری و آماتوریسم در حزب داری، در برخورد به آخرین اختلافاتی که در سطح علنی در میان برخی اعضاء “دفتر سیاسی” انتشار یافت، بر پیوستگی آن “خط” در کارنامه سیاسی حمید تقوائی، مُهر تایید گذاشت.

 

حمید تقوائی “لیدر” حزب کمونیست کارگری است و نه عضو یک انجمن فرهنگی و یا مدیر مسئول  اطاق”جدل آنلاین” در پلتاک، یا فیس بوک و تویتر. او، اما، با علنی شدن این سطح از اختلاف بین خود و کاظم نیکخواه از یک طرف؛ با علی جوادی و محمد آسنگران در طرف مقابل، و هر چهار نفر از اعضاء بالاترین مرجع حزبی، نشان داد که ترجیح  اش این است که به عنوان عضو پانل و میزگرد جدل آنلاین “تداعی” شود. همین مساله که صندلی لیدرشیپ برای او در جهت حفظ انسجام حزب و حزب داری نیست، بروشنی نشان میدهد که او کماکان در دوره مصاف “نظری” مارکسیسم انقلابی با پوپولیسم و سوسیالیسم خلقی بسر میبرد. تا جائی که من حمید تقوائی را میشناسم، او با معرفی بحثهای مبانی کمونیسم کارگری، نتوانست با این واقعیت کنار بیاید که دوره چپ ۵۷ی به پایان رسیده بود. به یک معنی نقش فعال او به عنوان یکی از کادرهای اصلی اتحاد مبارزان کمونیست، در دوره جنبش نظری مارکسیسم انقلابی با سوسیالیسم خلقی، که تا جائی که اسناد مکتوب نشان میدهد شرکت او در نگارش مقاله ” خطوط عمده”، تمام توشه آن دوره اوست، با تشکیل حزب کمونیست ایران و اعلام انحلال اتحاد مبارزان کمونیست در پی “به سرانجام رسیدن” وظایف آن دوره مارکسیسم انقلابی – که نود و نه درصد ادبیات آن هم به قلم منصور حکمت است-، به پایان رسید. مبانی کمونیسم کارگری، و جایگاه آن بحثهای عمیق و نو که بند نافش را با “انقلاب” ۵۷ قطع کرده بود، برای حمید تقوائی با آن خیره شدن او به آن نقطه سپری شده، قابل “درک” نبود. نه به این خاطر که آن مبانی پیچیده بودند و یا حمید تقوائی از مشکل کُند ذهنی رنج میبرد. افق او از محدوده مادی و اجتماعی انقلاب ۵۷. و مقاله خطوط عمده فراتر نرفت. ناچار، به منظور اینکه جا ماندن خود را، دستکم برای اقناع خود، توجیه و قابل قبول کند، واقعیت ها و تحولات عینی پس از انقلاب ۵۷ را به قواره آن دوره پشت سر گذاشته در آورد و کماکان در می آورد.

 

برخورد حمید تقوائی با اختلافات مورد اشاره، خیلی گویاست. انگار هنوز یک بحث نظری با پیکار و رزمندگان بر سر سوسیالیسم خلقی در جریان است و نه یک اختلاف جدی در رهبری “یک حزب سیاسی” که علائم انشقاق دیگری را در آب باریکه باقیمانده به اذهان مُتبادر میکند. همین نکته که موقعیت “لیدر” برای او نه یک تریبون برای پیشبرد “سیاست” و مراقبت از انسجام یک جریان مدعی حزبیت؛ که “کوبیدن نظرات غلط” در دنیای اکنون موهوم، اما کماکان نوستالژیک چپ ۵۷ی اوست، نشان داد که او از لیدری و مدیریت و هدایت یک اختلاف سیاسی قبل از بروز علنی آنها، خود را بی وظیفه ساخته بود.

 

با اینحال، حمید تقوائی نه تنها در بالاترین ارگان رهبری حزب کمونیست کارگری فعلی، از آن قدرت لازمه هر حزب سیاسی، یعنی “حفظ نیرو” و تلاش برای اتحاد و انسجام درونی و “مردم داری” خود را کنار کشیده است، بلکه کلا جمع کردن انسانهای مبارز حول خود، اصلا مساله اش نیست. او به نحو عجیبی از قبول مسئولیت در حفظ و نگهداری انسانها در صحنه سیاست، گریزان بوده و کماکان گریزان است. چون همانطور که نوشتم برای او، کمونیسم کارگری و مبانی آن هنوز که هنوز است، با مفاهیم و اصطلاحات و شیوه مبارزه نظری دوره انقلاب ۵۷، معنی دارند. برای او تصویر “سیاسی” جامعه از یک حزب مدعی نام کمونیسم کارگری، اهمیت ندارد، او فقط برای "شفافیت نظری”، و “در هم کوبیدن” نظرات نادرست، آنهم نادرست بزعم او و با معیارهای چپ ۵۷ی، اهمیت قائل است. برای او مهم نیست که ضد کمونیستها با شروع “یک انشعاب دیگر”، کمپین خود را ادامه بدهند و یا موجب یاس و نا امیدی جامعه و مردم از “کمونیست ها” بشود. در هر مصاف، در بروز هر نشانه اختلاف نظر، او همواره اسطوره ها و قهرمانان دوره مبارزه نظری با پوپولیسم را به صحنه فرا میخواند تا با "سازش ناپذیری”، از سد “تشکیلاتچی گری” عبور کند، و صف مخالفان را “از هم بپاشد”. نتیجه فکاهی این “انتقال” کمونیسم کارگری به دنیای چپ ۵۷ی را از زبان خود حمید تقوائی بخوانید.

 

 توجه کنید که اعضاء دفتر سیاسی حزب موجود کمونیست کارگری ایران، فعلا، “دوستان” نامیده شده اند. “در خروجی” در این “قاطعیت” نظری،فی الحال به مخالفان نشان داده شده است. اما فقط این هم نیست، بخاطر اینکه مبادا از بیرون این حزب، کسی هوس کند، حتی در کنار نظر حمید تقوائی و در مقابل مخالفان قرار بگیرد، بخاطر اینکه نکند چنین تصور شود که حمید تقوائی بخاطر مصالح سیاسی بزرگتری، بخاطر تقویت صف کمونیستها و برای گرد آوردن تعداد هر چه بیشتر فعال کمونیست دور خود، حاضر است، “راه خود را کج کند”، برای اینکه نشان بدهد که او “اهل” چنین رفتار و تن دادن به چنان “سازش”ها نیست، این جملات او را بخوانید:

[در خاتمه لازم است در مورد “کانون مباحث کمونیسم کارگری” اعلام شده از جانب این دوستان نیز نکاتی را بیان کنم. این کانون، با توجه به همه نظرات و بحثهائی که بویژه در یکسال اخیر دوستان منتشر کرده اند، بر خلاف اسمش بیشتر به نیروهای غیر کمونیسم کارگری نزدیک است تا به کمونیسم منصور حکمت. شبیه چنین کانونی فی الحال عملا خارج از حزب ما وجود دارد. اعضای آن عبارتند از انشعابیون و مستعفیون سابق و اسبق از حزب ما… وجهه همت همه این نیروها نیز اثبات اینست که حمید تقوائی از کمونیسم کارگری عدول کرده است؛ آنها هم با تز همگانی بودن انقلاب مخالف هستند؛ آنها هم از نقد من بر مارکسیسم خط امامی بر آشفته شدند؛ … آنها هم معتقدند انشعابات از حزب ما بعد از مرگ منصور حکمت بر سر صندلی و پست بود؛… “کانون مباحث کمونیسم کارگری” عملا نماینده همه این مدعیان، در درون حزب ما است. ۴ آوریل  ٢٠٢٠ حمید تقوائی]

بنابراین توهم به اینکه گویا میتوان در درون یک جریان انتقال یافته به  بستر”جنبش” چپ ۵۷ی، فراکسیون و یا کانون مباحثات کمونیسم کارگری دایر کرد، تناقض در خود و توهم اندر توهم است. سنگ بناء مبانی کمونیسم کارگری با فاصله گرفتن “جنبشی” و “عملی” از همان چپ استوار شد. ادبیات منصور حکمت موجود اند و میتوان به آنها مراجعه کرد. بحث نه جنبش صرفا نظری بود و نه تجدید نظر طلبی و “رویزیونیسم”. یک رکن اساسی مبانی کمونیسم کارگری بر محور “انتقال کمونیسم” به بستر جنبش طبقات دیگر، استوار است. به نظر میرسد مدافعان “کانون مباحث کمونیسم کارگری”، و هر کس دیگری که ادعا دارد آنچه حمید تقوائی میگوید، با حرفها و نوشته ها و مواضع سیاسی و تئوریک منصور حکمت “تناقض” دارد،”منصور حکمت اینطوری نگفت”، “تحریف” است یا “دستکاری” و از این قبیل، دارند با “رویزیونیسم” حمید تقوائی مبارزه میکنند. خیر! او در نظرات چپ ۵۷ی خود مطلقا تجدید نظر نکرده است. تلاش او این بود و این هست که جنبش کمونیسم کارگری را در همه وجوه آن، به بستر جنبش چپ ۵۷ی خود “انتقال” بدهد؛ و تا حدی زیادی نیز حزب کمونیست کارگری موجود را با همراهی همه جانبه و بسیار پرحرارت بخش عمده منتقدین فعلی حمید تقوائی، به میدان آن جنبش سالها پیش منتقل کرد.

 

از طرف دیگر، صرفا به این خاطر که پیشینه نفوذ کلام منشویسم دوخردادی در حزب کمونیست کارگری ایران در این گرد و خاک بپا کردنها، از حافظه تاریخ کمونیسم کارگری، پاک نشود، یکی دو نکته را لازم میدانم که توضیح بدهم.

 

منصور حکمت به دو مورد "بی خیالی" رهبری حزب کمونیست کارگری، اشاره میکند که یکی از آنها "بی تفاوتی" و "پانیک کردن" کمیته مرکزی در رابطه با بلند شدن ندای حمایت از دو خرداد در درون حزب کمونیست کارگری بود. به سخنان منصور حکمت در آخرین جلسه دفتر سیاسی که او قبل از مرگ، گفته است، دقت کنید. انگار دارد دقیقا انتقال حزب کمونیست کارگری را پس از غیاب خویش، به بستر دوخرداد و چپ ۵۷ی، پیش بینی میکند.

 

متن کتبی و پیاده شده سخنان منصور حکمت را، اینجا بخوانید

 

بگذار حمید تقوائی نتواند بطور “فلًه ای” و تحت عنوان “انشعابیون و مستعفیون سابق و اسبق” نقش خود را در دفاع سرسختانه از چپ ۵۷ی، زیر فرش جارو کند. بگذار جامعه متوجه شود که “انشعابیون سابق”؛ تکه دیگر حزب کمونیست کارگری را پس از “انشعاب” مورد اشاره، به بستر جنبش “مستعفیون اسبق”، انتقال دادند. سیاه بر سفید تزهای "نظریه پردازان" دو خردادی، آذرین و شفیق، را تحت نام "حکمتیست"، وام گرفتند و از این بابت در حضور کادرهای گیج و منگ. از آنها "تشکر" شد.  نو دو خردادیها و "ضد جنبش سبز"ها، "خط رسمی"، مشترک بود.

کارزار افشاگری و “جدل”ها، در میدان جنبش های مورد اشاره، با سنگر گرفتن پشت نام و عکس منصور حکمت و “نقل قول” از او، به داستان “ال سید” شبیه است. طنز بسیار تلخی که اتفاقا خود منصور حکمت در روزهای آخر زندگی اش، هشدار داده بود که در “جنگ بالائی ها بر سر قدرت”، از او “ال سید” دیگری نسازند.

 

اما نفوذ کلام همان جنبشهائی که به آن اشاره کردم، در حزب کمونیست کارگری، بسیار بیشتر از این حرفها بود.

 

۸ آرویل ۲۰۲۰

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com