زنده باد هشت مارس

دیبا علیخانی
March 08, 2020

 زنده باد هشت مارس

مروری برهشت مارس در کردستان

جهان دیگری با دستهای همه ی ما ممکن است.

امروز هشت مارس است و برای من و خیلی ها فراتر از یک تاریخ عادی در تقویم روزمره گی است. هفته ی گذشته برنامه ای از طریق فعالین حقوق بشر در احزاب مختلف پارلمان انگلیس برای بزرگداشت روز جهانی زن ترتیب داده شده بود و من هم بعنوان یک  سخنران زن و فعال حقوق زن دعوت شده بودم.

در مراسم روز جهانی زن در پارلمان باید تاریخچه ای از فعالیتهای زنان در ایران و مشخصا درکردستان ایران بعد انقلاب ارایه می شد. در حین نوشتن متن سخنرانی، باید به گذشته های دورتر از هشت مارس های تاریخی شهرهای کردستان و  سنندج در سالن آزادی و سینما بهمن نگاهی می انداختم ، تا هیچ چیزاز قلم نیافتد. زندگی ومشقت های آن ، از من نوعی،  انسان خوش شانسی ساخته بود که قادربه دیدن دیگران و تاثیرات مثبت شان بر دنیای پیرامون مان  باشم. دیگرانی که اینگونه بودن و اینگونه نگریستن امروز ما را ممکن کردند. خیلی بچه بودم که اولین بار، اسم هشت مارس را از فریده آقاجانی و حوری غمیان  که از فعالین چپ در سنندج بودند، در یک مناسبت فامیلی شنیدم . فریده و همچنین زنده یاد صبری دوستکامی، از جانباختگان گردان شوان، همیشه مشوق ام برای خواندن آثار ادبی انقلابی در دوران کودکیم بودند. بعدها از طریق پدرم اطلاعات بیشتری در مورد هشت مارس و مبارزات زنان بدست آوردم. پدرم با دادن کتابهای مختلف به من ، مانند زندگینامه ی جمیله بوپاشا از اعضای جبهه آزادیبخش ملی الجزایر، اورا به قهرمان و رول مدل کودکی ام تبدیل کرده بود. جالب این بود که پدرم می توانست ساعتها راجع به شکنجه و تجاوز به انسانهای مبارز در سراسر دنیا بعنوان پدیده ا ی عادی برایم حرف بزند. شاید هم ناخودآگاه مثل همه ی پدرها، می خواست دخترهایش را که برادر بزرگتر نداشتند اینطور قوی و مستقل  در جامعه ایی مردسالار، باربیاورد. اما هر چه بود شجاعت و ریسک پذیری و عدم تمکین به شرایط حاکم بر زندگی زنان را جز لاینفک شخصیت ام درهمه ی دوران زندگیم ساخت.

بعد ازآن ، سالهای دوران راهنمایی در مدرسه ،  گرامیداشت هشت مارس و نوشتن شعار برابری زن و مرد در شکلاتهای روز و قراردادن آن درزیر کشوهای تحریر دانش آموزان، برایم تبدیل به یک وظیفه و عادت همیشگی شده بود.این اواخر و بعد از اعدام زنده یاد جمال چراغ ویسی، فعال کارگری قهرمان ، پدرم هم که میدانست نمیتواند مانعم شود، دراین راه کمکم میکرد. سالها بعد که برای دانشگاه به تهران رفتم به چند مراسم خانگی هشت مارس دعوت شدم. این مراسم ها بیشتر مختص قشر نویسندگان و شعرا و هنرمندان مترقی بود. به مرور، هشت مارس برایم فراترازیک نماد مبارزه  و تبدیل به رمز شبی شده بود که از طریق آن به محافل روشنفکری و سیاسی وقت ، در تهران راه پیدا کردم. محافلی که شانس و افتخار آشنایی  و دوستی نزدیک با شعرا و نویسندگان بزرگی چون محمد مختاری ، جعفر پوینده ، احمد شاملو و سیمین بهبهانی را به من داد وبه این شکل تمام مسیر زندگی جوانی ام عوض شد. بخاطر می آورم که اکثر عصرپنج شنبه ها را در ظهیرالدوله ، آرامگاه فروغ فرخزاد که محل تجمع  جوانهای مترقی آن دوره درتهران بود ، می گذراندم. آنجا بود که ازطریق کار بعنوان تهیه کننده و گوینده به رادیو پیام راه پیدا کردم و فرصتی برایم فراهم شد که در روزنامه و هفته نامه های پایتخت راجع به زنان بعنوان قربانیان اصلی خشونتهای خانگی و فقر و فحشا که موضوع اصلی مرتبط به کار و درسم در زمینه روانشناسی بود، بنویسم. بعد از اتمام درس  برای کار به کردستان برگشتم.

تجربه زندگی در تهران ، آنهم در قلب محافل روشنفکری ، مکمل تجربیات کودکی و نوجوانی ام  در کردستان شد و با پیدا کردن انسانهای همفکرو دوستانی بسیاردلسوز ، اولین نهاد زنان در کردستان به اسم جامعه ی حمایت از زنان تاسیس شد. جامعه ی حمایت از زنان به سرعت توانست در محفل های مختلف و در شهرهای مختلف محبوب شود وبرگزاری مراسم ها ی باشکوه وتاریخی هشت مارس با شرکت چندین هزار نفردر سالهای هشتاد و دو و سه و چهار و پنج شمسی یکی از برگهای برنده کارنامه ی فعالیتهایش است.

خواست و مطالبات مطرح شده در این مراسم ها هنوزجزانسانی ترین و مدرن ترین مطالبات زنان در دنیای امروز است و برآورده شدن چنین مطالباتی قطعا دنیایی عاری از خشونت و توحش را برای بشر امروز رقم خواهد زد.

 

یادم می اید که سالها پیش تر در دوره ی دانشگاه چندین زمستان هشت مارس را درتهران جشن گرفتیم .اما هیچگاه هشت مارس در تهران با استقبالی که در کرستان داشت، برگزارنشد.

آن روزها که جوانتر بودم ، و به اقتضای سن و بی تجربه گی ، امتیاز تمام کارهای خوب را به خودت میدهی وتقصیرات را با اشاره انگشتی به سمت دیگران نشانه میروی تا هیولای سیری ناپذیر ایگوات آرام شود ، تمام امتیاز آن افتخارات را به دوستانم و خودم و در کل بچه های جامعه ی حمایت از زنان می دادم.

اما اکنون ، در مراسم هشت مارس پارلمان ، باید حقیقتی بزرگتر را برای زنان فمینست سفید و آنهم در قدرت،  توضیح می دادم که چرا هشت مارس دردوره ای معین و نقطه ای مشخص از خاورمیانه و در کردستان باشکوهتر و با استقبالی بیشتر روبرو می شد. کردستان همیشه جبهه جدال جریانات ارتجاعی و مذهبی با جنبش آزادیخواهی و چپ مترقی  بوده است و نبض این تحرکات انقلابی هنوز بعد سالها سرکوب و اختناق مشخصا درهمه ی شهرها ی آن  می تپید.

اما روال فعالیتها اینطور نبود که  برای برگزاری هشت مارس یک شبه فراخوانی  داده شود و فردایش چند هزار نفر در سالن ورزشی آزادی یا سینما ی شهرجمع شوند.

کسانی که تجربه ی فعالیت اجتماعی  در هرزمینه ای دارند ، کاملا آگاهند که جلب اعتماد مردم در هر جامعه ای و مخصوصا یک جامعه ی اختناق زده ، کاری نیست که یک شبه اتفاق بیافتد.

مردم به کسانی که در کنارشان هستند و مبارزه و زندگی شان  به هم گره خورده است ، افتخار و اعتماد می کنند و این بزرگترین شانس برای خلق چنان اتفاقات تاریخی بی نظیر در دوره ای مشخص است.

هنوز هم بعد سالها که به گذشته بر می گردم و حتی ، امروز که رژیم اسلامی در ناپایدارترین دوران حیاتش به سر میبرد امکان برگزاری چنان تجمعات باشکوهی و جود ندارد. و برای همین تعهد دارم که از تمام عناصری که به اتفاق  هم بخشی از تاریخ پر افتخار جنبش دفاع بی قید و شرط از حقوق انسان را ساختند یادی بکنم.  

 نمیشود از هشت مارس های تاریخی سنندج و بقیه ی شهرهای کردستان نام برد واز نقش زنان و مردان پیشرو و دست اندرکارجامعه ی حمایت زنان که  شجاعانه زندگی شان را ریسک میکردند غافل بود.  به همان اندازه که نمیشود نقش تک تک افراد و جریانات و احزاب چپ و مترقی را که با سالها مبارزه وتلاش در جامعه بستری مساعد تر برای صدای زنان فراهم کرده بودند نادیده گرفت.

و مهمتر ازهمه نمیشود نقش مردم تشنه ی آزادی و جهانی بهتررا نادیده گرفت که با حمایت شان و با حضور شجاعانه شان در مراسم ها ی هشت مارس ، و بقیه مراسم ها و کارگاههای دیگر، تاریخی پر افتخار را برای خودشان و آینده گان رقم زدند. همان مردمی که هنوز از پا ننشسته اند و شهر به شهر ، کوی به کوی طومار و امضا جمع می کنند و حکم اعدام ها را لغو می کنند ، و در اعتراض به اعدامها اعتصاب میکنند و با هر حرکت و تلاششان ، نور امید به قلب میلیونها انسان در جامعه ایران و حتی در تبعید می تابانند که جهان دیگری با دستهای همه ی ما ممکن است.

 

هشت مارس بر تمامی زنان و مردان حق طلب و آزادیخواه گرامی باد و به امید دنیایی به دور از سیاهی های امروز، دنیایی که تمام شعارها و مطالباتش برای تحقق جهانی شایسته ی بشر، نه بر روی پلاکاردها بلکه به بدیهی ترین حقوق پایه ای انسانها تبدیل شود.

دیبا علیخانی

هشت مارس نود و هشت

 

 

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com