جنگ انقلابي بدون علم کمونيسم ممکن نيست! بخش دوم
رکسانا خرم نژاد
March 29, 2020منبع: چرا به يک انقلاب واقعي نياز داريم؟ و چگونه واقعا مي توانيم انقلاب کنيم؟ تابستان 2018 1
در آتش شماره 100 در همين ستون مباحث باب آواکيان در مورد جنگ انقلابي را شروع کرديم. اکنون در ادامه ميخواهيم توجه خواننده را به دو اصلي که آواکيان تشريح ميکند، جلب کنيم. آواکيان در اين مبحث از دو نکتة مهم از تحليلهاي استراتژيکِ روپرت اسميت (Rupert Smith)، افسر ارتش بريتانيا و استراتژيست نظامي نيز استفاده ميکند.
اسميت ميگويد: «نيروي شورشگري که پارامترهاي جنگ را تعيين ميکند»» ... «عملا، يک قدرت و نيروي بديل را به صحنه درآورده است». اين بهمعناي آن است که اگر يک نيروي انقلابي به درجات زياد خصلت جنگ را تعيين کند، نه بهعنوان يک مشت «قانونشکن» بلکه بهعنوان يک نيروي موجه که به مقابله با نظم کهنه برخاسته، شناخته خواهد شد. براي همين اهميت بسيار دارد که عمليات مقدماتيِ نيروهاي نظامي انقلابي، همراه با بيانية قدرتمندي به دنيا باشد و روشن کند که نيروي سازمانيافتة مصممي به صحنه آمده تا نيروهاي نظم کهنه را مغلوب کرده و نظام نوين و انقلابي را به وجود آورد. اين عمل، باور مذهبگونة مردم به اين که نظام حاضر بهترين نظام ممکن است يا اينکه جز اين نظام امکان ديگري نيست و نميتوان قدرت آن را به چالش کشيد درهم ميشکند و «مشروعيت» و «آتوريتة» نظم کهنه و طبقة حاکمة آن و وفاداري بخشهاي بزرگي از اهالي به آن را هرچه ضعيفتر ميکند و پاية قويتري براي کشيدن نيروهاي بيشتري از ميان قشرهاي مختلف مردم، ازجمله از ميان نيروهاي نظاميِ طرف مقابل به سمت نيروهاي انقلابي را به وجود ميآورد.
در شروع لازم است «نيروهاي ستون فقراتي» - بهخصوص جواناني که قويا متعهد به انقلاب بوده و عملا در آن درگير هستند - تبديل به نيروهاي جنگندة سازمانيافته در مناطق کليدي استراتژيک شوند و تجهيزات و تمرينهاي لازم را کسب کنند. انجام اين کار منوط به آن است که ظهور اوضاع انقلابي بهروشني قابل تشخيص باشد. ازيکسو، دست زدن به اين کار قبل از نزديک شدنِ اوضاع انقلابي ميتواند تقريبا بهطور حتم منجر به شناسايي سريع و درهم شکسته شدن آن شود؛ اما ازسوي ديگر زماني که ظهور اوضاع انقلابي نزديک باشد، فروپاشي «شرايط عادي» و «کارکرد عادي» نظام که بخشي از تکوين اوضاع انقلابي است امکان سازماندهي، تعليم و تجهيز نيروي نظامي را فراهم ميکند- البته اينطور نيست که اوضاع امکان انجامِ ساده و بيدردسر اين امر را فراهم ميکند. درواقع، پاية انجام اين کار را بايد از دلِ کورة داغ اوضاع بيرون کشيد. نکته اينجاست که اين مهم را بايد بدون نابود شدن انجام داد و تحقق اين امر فرآيندي پر از مبارزه حاد است؛ اما اوضاع نوينِ شگفتانگيز امکان آغاز اين مبارزه، توسعه و فرجام پيروزمند آن را فراهم خواهد کرد.
مهيا کردن نيازهاي لجستيکيِ ابتداييِ نيروي انقلابي جنگنده براي اينکه بتواند جنگ تمامعيار را آغاز کند بدون آنکه فورا درهم شکسته شود و سپس بهسرعت تجديد آرايش کرده و ابتکار عمل را بازيافته و آهنگ اوضاع کلي را کنترل کند بدون آنکه اجازه دهد در جاي خود «ميخکوب» شده و نابود شود، جملگي مبارزات حادي خواهد برد. ازجمله، مبارزه براي درهم شکستن عمليات محاصره کنندة دشمن و دفع تلاشهاي وي در نفوذ به درون مناطقي که پايگاههاي قدرت انقلاب هستند. خنثي کردن تلاشهاي دشمن، دست زدن به عمليات «فريبدهنده» و غافلگيرانه را الزامآور خواهد کرد. و انجام اينها، علاوه بر نيروهايي که ستون فقرات جنگ انقلابي هستند، وابسته به ميليونها نفر ديگر خواهد بود که بهطور مشخص بهعنوان نيروهاي «ذخيره» و شبکههاي کمکرساني و تامينات براي نيروهاي جنگندة اصلي انقلاب سازمان خواهند يافت و وابسته به آن خواهد بود که اين نيروهاي «ذخيره» آماده شده و توانايي آن را داشته باشند که نيروهاي جنگندة انقلاب و تجهيزات و تامينات لجستيکي آنها را «جذب» و محافظت کنند تا آنها بتوانند تجديد قوا و سازماندهي کرده و ابتکار عمل را در دست گيرند. اين نيز نيازمند آن خواهد بود که در هر مقطع زماني، اندازة واحدهاي رزمي و عمليات آنها مرتبا «بازسنجي» شود تا پس از خاتمة هر عمليات امکان آن فراهم شود که اين واحدهاي رزمي در درون نيروهاي انقلابيِ «ذخيره» که وسيعتر هستند «آب شوند» و همزمان شرايط فعال ماندن آنها، تعليمات بيشتر و آغاز عمليات ديگر عليه دشمن آفريده شود.
هر نيروي انقلابي با دشمني وارد جنگ ميشود که در ابتدا داراي برتريِ کامل در قدرت نابودکنندگي است و تا مدتي نيز توانايي بسيار بيشتري نسبت به نيروي انقلابي خواهد داشت. بنابراين، نيروي انقلابي بايد رويکردِ ربودن تجهيزات از دست دشمن را داشته باشد. ...اما استفاده از تجهيزاتي که از دشمن گرفتهايد ميبايست با روشهايي صورت گيرد که «مناسب استراتژي جنگي انقلاب باشد». ...سعي در استفاده از برخي تجهيزات ربوده شده ميتواند الزاماتي را بر ظرفيت لجستيکيِ انقلاب تحميل کند که بيش از توانش بوده و قادر به تداومش نباشد و/يا اينکه نيروهاي انقلابي را وادار به نوعي از جنگيدن کند که مغاير با استراتژي مورد نياز انقلاب باشد و/يا تخطي از اصول و اهداف پايهاي باشد که انقلاب برايش ميجنگد. يعني، مساله کاملا مرتبط با اين است که اصلا انقلاب براي چيست و آيا شانس واقعي براي پيروزي دارد يا خير. براي همين ...نيروهاي جنگنده انقلابي ميبايست، هميشه عمليات را بهگونهاي انجام داده و عمل کنند که منطبق بر بينش رهاييبخش و اهداف انقلاب باشد. معهذا، علاوه بر تکامل راهها و وسايلي براي جذب و بسيج تودههاي مردم در اختراع و ساختن تجهيزاتِ مناسب براي استفادة نيروهاي انقلابي ميتوان راههايي پيدا کرد که بتوان از اغلب تجهيزاتي که از دشمن گرفته ميشود برمبناي جهتگيري استراتژيک، همخوان و منطبق بر روشهاي جنگيدن و اهداف انقلاب استفاده کرد. کلية اين رويکردها، براي پيشبرد و درنهايت پيروزي انقلاب حياتي هستند.
...نيروهاي انقلابي ميبايست فقط در ميدان مساعد بجنگند و تازمانيکه «تناسب قوا» کاملا بهنفع انقلاب نچرخيده باشد، فعالانه از برخوردِ قطعي که نتيجه کل پروسه را تعيين خواهد کرد پرهيز کنند. اين اصل از وضعيتي که در بالا بحث کرديم ناشي ميشود. يعني ازاينکه، در ابتداي شروع جنگ انقلابي، ضد انقلاب از برتري کامل در نيروي تخريب و کشتار برخوردار است. بايد تاکيد کنم که اين صرفا مسالهاي مربوط به جهتگيري و نياتِ نيروهاي انقلابي نيست. دشمن با توجه به اينکه در ابتدا و تامدتي داراي نيروي ويرانگر کاملا برتر خواهد بود، مستمرا تلاش خواهد کرد تا نيروهاي انقلابي را وادار به درگير شدن در نبردهايي کند که تعيينکنندة سرنوشت جنگ هستند. اگر دشمن در اين کار موفق شود، نيروهاي انقلاب حتما شکست خورده يا آشکارا تسليم خواهند شد که درنهايت منجر به شکست کامل انقلاب شده يا انقلاب را در مسيري خواهد انداخت که محتوم به شکست است...
بهخاطر همين نوع نگرانيهاست که سند «چگونه ميتوانيم پيروز شويم» در عين اينکه ميگويد ساختن پايگاههاي سياسي و لجيستيکي براي انقلاب مهم است، اما تاکيد ميکند که نيروهاي انقلابي «تا زمانيکه تناسب قواي مساعد ضروري» به دست نيامده است «نبايد آشکارا قلمرويي را تحت کنترل و حاکميت خود درآورند». اگر اين کار بهطور زودرس انجام شود، اين قلمرو و مردمي که در آن زندگي ميکنند و نيروهاي انقلابي که از آن دفاع کرده و در آنجا حکومت ميکنند در مقابل حملات دشمني که هنوز داراي قدرت ويرانگر بالايي است در موقعيت شکننده قرار خواهند گرفت. علاوهبراين، انقلابيون در موقعيتي قرار خواهند گرفت که بايد مسئوليت تامين ضروريات اولية يک جامعة در حال کارکرد و مردم جامعه را بر دوش بگيرند- که تحت چنان شرايطي ميتواند باري سنگين و غير قابل حمل باشد. هدف اين است که جنگ تا شکست و تار و مار شدن نيروهاي نظم کهنه پيش برود و بر اين مبنا يک دولت نوين و انقلابي برقرار شود که بتواند راه تغيير کامل جامعه را با هدف نهاييِ محو کلية روابط استثمار و ستم در سراسر جهان در پيش بگيرد...
روپرت اسميت بر نکتة ديگري هم تاکيد ميکند که مهم است. او ميگويد، بيشتر از ميزان مطلقِ قدرت، امکان «استفاده از قدرت» است که اهميت دارد. يعني اين که دولت يا يک نيروي نظامي، ممکن است ميزان زيادي اسلحه و مهمات در زرادخانهاش داشته باشد اما نتواند از آنها در يک جنگ بهنفع خود استفاده کند. يکي از اصول عملياتيِ کليدي ازسوي نيروهاي انقلابي بايد اين باشد که جنگ خود را طوري پيش ببرند که نگذارند دشمن بتواند از مهيبترين و مخربترين سلاحهايش استفاده کرده و بهخاطر داشتن آنها از امتياز نظامي و سياسي برخوردار شود. در همان حال، در مواجهه با عمليات وحشيانهاي که نيروهاي حاکميت کهنه کماکان پيش خواهند برد، بسيار حياتي خواهد بود که نيروهاي انقلابي عمليات وحشيانة دشمن را به ضد خود او برگردانند. يعني نيروهاي بيشتري را به سمت انقلاب جذب کنند. ازجمله از ميان کساني که از صف دشمن به اين سمت ميآيند.
يکي از اهداف اصلي ضد انقلاب اين خواهد بود که «سر را از تن جدا کند». يعني، رهبري انقلاب را از بين ببرد يا اينکه راههاي هماهنگي و رهبري کلي نيروهاي انقلابي را فلج کند. سند «چگونه ميتوانيم پيروز شويم» بهدرستي بر اهميت تکيه بر حمايت تودهاي، براي کسب اطلاعات براي انقلاب و ممانعت از دستيابي دشمن به اطلاعات، مقابله با تلاشهاي دشمن در پيدا کردن، ميخکوب و نابود کردن رهبري انقلابي و واحدهاي کليدي رزمندگان تاکيد ميگذارد و ميگويد، بايد «رهبري و هماهنگي استراتژيک کليت جنگ را با عمليات غير متمرکز و ابتکار عمل واحدها و رهبران محلي» ترکيب کرد. ...بار ديگر ميتوان اهميت فعاليتهايي را ديد که از همين امروز بايد پيش برد و انقلاب را در ميان تودههاي مردم از قشرهاي مختلف ساخت. اما هرگز نبايد از ياد برد که زمان شروع جنگ، حتا با وجود حمايت تودهاي گسترده و عميق، حفظ رهبري، بهويژه هستة رهبريکنندة بالاي انقلاب، حفظ ادامهکاري کلي رهبري و تامين هماهنگي استراتژيک و داشتن توانايي جايگزيني سريع رهبران و نيروهايي که از دست ميروند، چالشي بسيار جدي خواهد بود. براي اين نيز بايد از همين امروز فعالانه تدارک ديد و برايش مبارزه کرد- ازجمله از طريق به وجود آوردن صف گسترشيابندهاي از رهبران انقلابي از همين حالا؛ کساني که بر بستر ترکيبي از درگيري فعال در ساختن انقلاب و هرچه عميقتر ريشه دواندن در بينش و روش هاي علمي کمونيسم بر پاية سطح تکامليافتة آن در کمونيسم نوين، تعليم يافته و آبديده شوند.
اين ما را به نکته تعيينکننده در اينکه، وقتي زمان آغاز جنگ رسيد، چگونه ميتوانيم دشمن را شکست دهيم، باز ميگرداند: اين امر «وابسته به جلب ميليونها نفر بهسمت انقلاب در دورة قبل از پخته شدن يک وضعيت انقلابي است».
پس بياييد عميقتر به آنچه که ميبايست امروز انجام دهيم، بپردازيم.
شماره آینده: بخش سوم
پانوشت:
متن کامل این سخنرانی به زبان فارسی در لینک زیر موجود است:
https://cpimlm.org/wp-content/uploads/2019/05/chera-be-yek-ebghelab.last_.60.pdf
به نقل از نشريه آتش101 – فروردین 99
n-atash.blogspot.com
atash1917@gmail.com