فرضيه ي فراگير شدن خشونت در جهان امروزي بيشتر از كل تاريخ زندگي بشري (تاريخ نگارشي و تحقيقي اثبات شده)درست يا غلط؟

تينا خليفه اى
February 05, 2020

فرضيه ي فراگير شدن خشونت در جهان امروزي بيشتر از كل تاريخ زندگي بشري (تاريخ نگارشي و تحقيقي اثبات شده)درست يا غلط؟

 

 

لازم ميدانم توضيح دهم چرا به جاي كلمه ي نظريه(theory)از كلمه فرضيه استفاده كردم در اصل همانطور كه در ديكشنري وبستر آمده است نظريه یک اصل است که صورت‌بندی شده است تا چیزهایی که پیش از این با کمک داده‌ها اثبات شده‌اند را توضیح دهد. نظریه بر پایه اصولی که توسط مجامع علمی پذیرفته شده است به کار گرفته می‌شود.اما فرضيه مثال هاي فرضي و نه عيني براي شروع اثبات مشاهدات و يا دركيات كلي است كه هر چند براي آغاز پژوهش و تحقيق ضرورييست اما توهم آور نيز هست.فرضيه ي فراگيري خشونت يا حتي افزايش آن نسبت به گذشته كه درجهان مخصوصاً در رسانه ها به كرات قابل شنيدن است به نظر من امري غير منطقي و بر اثر مطالعه ي نادرست و محدود تاريخ پا به عرصه ي تفكرات همه پسند و توجيهي گذاشته است ياحتي آن را يك نوع لفاظي هوشمندانه دانست.در تاريخ بشر با وجود تفاوت هاي بسيار اجتماعي، فكري، زيست محيطي، تسليحاتي، رسانه اي، سياسي فرهنگي و حتي جغرافيايي و...هر نسل جوامع بشري خشونت متناسب با دوره ي خود را تجربه كرده چه بسا بسيار پيچيده تر و ظالمانه تر از خشونت هاي امروزي اما به علت كمبود منابع تاريخي (كتاب،كتيبه، دست نوشته، ديوار نوشته و...)كه بخشي از همين منابع تاريخي به دست جنگ هاي وحشيانه و ظالمانه از ميان رفته اند يا حتي تحريف تاريخ و وقايع به دست بعضي تاريخ نگاران  و عدم موجوديت  شبكه ي جهاني پخش سريع تمام اخبار و وقايع مانند امروز ما به طور دقيق از اين وقايع مطلع نيستيم و مسلماً جامعه شناسان و روان شماسان نيز در  پژوهش و تحقيق درباره ي جوامع مختلف بشري تا حدودي با مشكل مواجه اند.به عقيده ي من نفوذ اين نوع تفكر در مكالمات روزمره، رسانه ها، اشعار، موسيقي، دانشگاه هاو مباحث و محافل سياسي

 

يك نوع موضع هدف دار متفكران نسل جديد است كه هر چند خواهان صلح جهاني هستند اما از سوي ديگر غريزه ي نوع انسان را پست مي شمارند  مخصوصا كه ادعا مي كنند كه جوامع امروزي بشر با تمام پيشرفت هايي كه به دست آورده مخصوصا از نظر تكنولوژي، پزشكي و حتي ساختار هاي اجتماعي جوامعي خشونت طلب و ذاتاً هرج و مرج طلبند.كه به نظر من وقتي با قاطعيت در باره ي آن حرف ميزنند و تز هاي مختلف مي نويسند بيشتر دچار اشتباه مي شوند چون حتي با مطالعه ي سطحي و دانشگاهي تاريخ مي توان متوجه شد اتفاقاً انسان نسل جديد بيشتر به حقوق خود اگاه است و همچنين در برابر خشونت كم تحمل تر غير قابل تأثير تر نيز هست چون به علت جو رسانه اي و جهاني كه ايجاد شده انسان ها بيشتر به سوي هم گرايي رفته اند و ايزوله كردن تفكرات و جوامع خود را تا حدودي كنار گذاشته اند (هر چند با وجود ناسيوناليسم راديكال كمي اين روند دچار كندي شده يا به عنواني ديگر مختل شده)با دسترسي انسان به مطالعه آسان  وبه دست آوردن اطلاعات درباره ي جوامع مختلف حتي با يك جستجوي ساده در اينترنت وبا همراهي  بازار هاي گرم گردشگري و همچنين آساني يادگيري زبان هاي گوناگون و همچنين شبكه هاي اجتماعي انسان ها فراي سياستمدارانشان مرز هاي ميان شان را رد كرده اند و نشان داده اند با وجود فرهنگ، زبان، آيين،نژاد و...ميتوانند به خوبي با هم كنار بيايند البته بدون تأثير گذاري سياست مداران منفعت طلب (بخوانيد داراي فوبياي جهان خارج از مرزهاي كشورشان )عزيز!.اين مورد را هم نبايد فراموش كرد كه رسانه هاي مختلف با باران خبري و اطلاعاتي كه به سر مردم مي بارانند و آن ها را غرق خبر هاي سردرگم كننده و به طور حتم هدف دار سياسي و امنيتي مي كنند نقش زيادي در توسعه ي اين تفكر در سراسر جهان داشته اند رسانه ها به خوبي مي دانند چه كسي را سوپرمن   و چه كسي را تروريست و ضد منافع ملي!(گاهاً كشورهاي قلدر لفظ امنيت جهاني را نيز به كار ميبرند) نشان دهند.آنچه آن ها به ذات و غريزه انساني نسبت ميدهند چيزي نيست به جز نشان دادن وجهي منطقي به تمايلات جنگ طلبانه و ويران كننده خودشان كه به هدف استعمار جغرافيايي و فكري انجام ميگيرد.و به طور قطع انسان هاي آزاديخواه بسياري مقابل اين تفكرات ايستاده اند و آن ها را از دسترسي به تفكرات ستيزه جو باز مي دارند.هر چند اين موضوع مباحث زيادي را براي گفتگو درباره ي آن به ميان مي آورد و نيازمند تحقيق و پژوهش ميداني دقيق و بررسي متخصصان مرتبط با مسائل اجتماع شناختي است اما لازم دانستم كه مطلبي هر چند كوتاه اما براي اگاهي بيشتر بنويسم. به اميد دنيايي بدون جنگ!.


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com