عصیانِ خیابانها
شباهنگ راد
December 05, 2019عصیانِ خیابانها
جوششهای اعتراضی جوانان و تودههای ستمدیده علیۀ بیعدالتیهای چهار دهه سردمداران رژیم جمهوری اسلامی، اینبار و همزمان با سه برابر کردن بیزین توسط دولت "اعتدال"، فضای جامعۀ ایران را زیر و رو و شهرها را به میادین رودررویی معترضین و سرکوبگران امپریالیستی تبدیل کرده است. تودۀ محروم و ناتوان از تهیۀ نیازهای ابتدائیِ زندگی و همچنین جوانان فاقدِ آیندۀ روشن، به خیابانها سراریز شدهاند تا عدالت و برابری را بر فضای جامعۀ اشغال شده حاکم گرداندند. شهرها یکی پس از دیگری به درگیریهای خیابانی تبدیل شده و اینبار ترس و وحشتِ سران رژیم جمهوری اسلامی را صد چندان کرده است.
در وحلۀ نخست گفتنیست که ظهورِ چنین رخدادهایی در درونِ جامعه و خیابانها، اولّین بار نبُوده و نیست و در گذشتههای نه چندان دُور به اشکال متفاوت با آنها رودررو بُوده است، در ثانی دودلی نیست که تولیدگر و علت اصلیِ عصیانِ جوانان و مردم در خیابانها، به اتخاذ سیاستهای استثمار و سرکوبگرانۀ سردمداران رژیم وابسته به امپریالیسم بر میگردد. در واقع جامعۀ ایران در چهار دهۀ حاکمیت رژیم وابسته به امپریالیسم، نظارهگر هزاران اعتراض و اعتصابات کارگری و تودهای، برخاستن زنان علیۀ حجابِ اجباری و دیگر سختگیریها و تبعیضات جنسیتی، اعتراضِ ادامهدار دانشجویان علیۀ سیاستهای رذیلانه و سرکوبگرانهای همچون "آئیننامههای انضباطی" و حضور نیروهای نظامی در میادین دانشگاهها و غیره بُوده است. تابحال سرکوب و اِعمال سیاستهای خشن و عریان از زمره وظایف اصلی سران حکومت را تشکیل داده و در مقابل هم، علیرغم بگیر و به بندها و شکنجههای پیوسته، کارگران، زحمتکشان، زنان، دانشجویان و جوانان یک لحظه از طرح مطالباتشان باز نماندهاند. به عبارت دیگر و به یقین میشود گفت که تاریخ و ورقهای اعتراضی و مبارزاتی میلیونها انسانِ دردمند، از زمان بر سر کار گماری سردمداران رژیم جمهوری اسلامی، آکنده از ایستادگی و مقاومت، و همچنین حاوی آموزشها و دستآوردهای غنی و گرانبهاست؛ آموزشها و دستآوردهایی که نمود آنها را میشود منحیثالمجموع، در اعتراضات اخیر مردمی و جوانان در سرتاسر ایران به عینه رویت کرد. افزون بر اینها پیداست که قواعدِ خیزشهای اعتراضی بر خلاف دُورههای پیشین، تغییر یافته و آورندۀ روش و تاکتیک متناسب با قانونمندیهای حاکم بر جامعه است. خوشبختانه اینبار تعرض جای دفاع جای نشسته است و جوانان در ابعادی همهگیرتر و بیباکتر، در تقابل با مدافعینِ مسلحِ مناسبات امپریالیستی به صف شدهاند. ابعاد جنگ و گریز و به آتش کشیدن دم و دستگاههای سرکوبگر نظام در همین چند روزه، بنوبۀ خود حکایت از بالندگی و رشدِ جنبش رهائی در خیابانها دارد؛ جنبش و خیابانهایی که سرزندهتر از قبل، ندای مقابلۀ عملی با ارگانهای حافظ بقای امپریالیستی را سر دادهاند و در زمانی کوتاه، آنرا به منش و به روشِ اعتراضی خود تبدیل کردهاند.
ناگفته نماند که بموازات خیزشهای مردمی و جوانان، قوات و سران متفاوت نظام هم در کنار تعرض افسار گُسیخته، مستمراً دارند اعتراضات بحق مردمی و جوانان را به "اشرار" و به "بیگانگان" نسبت میدهند. خط و نشان کشیدنها و گُسیل نیروهای مسلح به خیابانها هم، به تمِ اصلی گفتار و کردارِ عناصر جانیای همچون «خامنهای»، «روحانی» و دیگر ایادی رژیم جمهوری اسلامی تبدیل گشته است. بطور مثال «خامنهای» در حول و حوش اعتراضات مردمی در جمع نیروهای بسیج و سرکوبگر گفته است: "تهدیدهای زیادی [در پیش رو] داریم" و در ادامه جوانان و تودۀ ناراضی از وضعیت معیشتبار را "لشگر دشمنان"، "تخریبگر"، "شرور" و "آدمکش" مورد خطاب قرار داده است! «روحانی» رئیس جمهور معتدل نظام هم پیرامون اعتراضات اخیر گفته است: "با اغتشاشگران برخُورد خواهد کرد".
آری به تصور حاکمان ایران، جامعۀ معترض از بیعدالتیهای موجود، "تخریبگر" و "شرور" به حساب آمده و میبایست با تمام قوا و با تجهیزات مدرن و نظامی به جاناش افتاد؛ میبایست جوانان را وحشیانه از خیابانها پس زد و امنیت دلبخواۀ سرمایهداران را برقرار کرد. هرزهگویی و تهدیدهایی که جنبشهای اعتراضی در این چهار دهه بدانها عادت کرده و آشناست.
مردم و جوانان از دست سردمداران نظام جمهوری اسلامی کلافهاند و جامعه از نبُود آزادیهای اوّلیۀ سیاسی و تورمِ اقتصادی در حال ترکیدن است، آنوقت غاصبان و سرکوبگران دارند اعتراضات بحق مردمی و جوانان را، به "لشگر دشمنان" و امثالهم نسبت میدهند! تابحال حاکمان آدمکش هزاران نفر را در درونِ زندانها مثله کردهاند؛ کارگران را به دلیل بازخواهی حقوقهای معوقۀشان در ملاءعام به شلاق بستند؛ در میادین متفاوت و آنهم به بهانههای واهی به جان قربانیان نظام امپریالیستی افتادهاند تا ارادۀ انسانی و ندای آزادیخواهی را در درون خفه کنند. حقیقتاً غارتِ و تعرض وحشیانۀ چهل ساله به حقوقِ زنان، بالا کشیدن دستمزدهای ناچیز کارگران و تعرض به کودکان، قطعِ دست و پا قربانیان سیستم و مناسبات امپریالیستی، جامعۀ ایران را به جامعۀ مرگ تدریجی برای رنجدیدگان و جوانان تبدیل کرده است. مگر بیدلیل مردم و جوانان به حیابانها سرازیر - شده و - میشوند و خواهان حقوق پایمال شدۀ خود از جنایتکاراناند؟ مهمتر از همۀ اینها، مگر بیسبب است که شدت اعتراضات بمرحلۀ تازهتر و بالاتری شیفت کرده است و خیابانها به نبرد اصلی و پایانی تبدیل شده است؟ اضافه بر اینها مگر بیعلت است که ترس و وحشت، سراپای سران نظام را فرا گرفته است و دارند فرمانِ حملۀ گستردهتر را به ارگانهای سرکوب و ارذال و اوباشان صادر میکنند؟
به طور خلاصه و در پاسُخ به پُرسشهای فوق باید گفت که علت آنها، به تنگدستی، به نابرابریهای حاکم بر جامعه، به خالصتر شدن و همچنین به تازهتر و ردایکالیزهتر شدن صفِ اعتراضات مردمی و جوانان بر میگردد. اگرچه نظام تا بحال توانسته است به یُمن ارگانها و نهادهای سرکوبگرش، خواستههای بحق آنانرا به عقب برگرداند، امّا هرگز نتوانسته است افکار و روحیۀ مخالفتجویانه و تعرضی جوانان را پس زند. دهۀ شصت، حملۀ گُسترده و وحشیانهای را به درون زندانها سازمان داده است و خیل عظیمی از کمونیستها، مبارزین و مخالفین را از دم تیغ گذراند؛ دهۀ هفتاد، به خوابگاهِ دانشجویان یورش بُرده است و مرتکب فاجعهای هولناک در درون دانشگاهها شده است؛ دهۀ هشتاد، به مبارزات 20 روزۀ مردمی حملهور شد و بار دیگر به خوابگاهها و از جمله به خوابگاههای دانشگاه امیرکبیر یورش بُرد، و خلاصه دهۀ نود، - جدا از تداوم روزمرۀ اعتراضی و سرکوبهای کارگری و تودهای -، مولدِ دو مرحلۀ مبارزاتیِ بالنده در دیماه 96 و بویژه اعتراضات مردمی و جوانان در آبانماه 98 - بُوده و - میباشد؛ مراحل و دُورانی که علیرغم فقدان سازمانِ هدایتگر و سالم، دربرگیرندۀ تجاربِ ارزشمند، و نیز پویائی و خیر بر داشتن اعتراضات مردمی و جوانان بمرحلۀ بالاتر است.
به هر حال سوی اوّل قضیه، یعنی کار و بار و سیاست نظام در برابر مطالبات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی میلیونها کارگر، زحمتکش، زنان، جوانان و کودکان روشن است و نه تنها کمترین تغییری در سیاستهای نظام متصور نیست، بساکه در مسیر دهشتناکتری در پیش است. چپاول، استثمارِ طاقتفرسا، حمایت از سرمایهداران و قطع ابتدائیترین نیازهای زندگی و همچنین سهلانگاریهای ممتد در مدارسِ مخروب و تلف شدت کودکان محروم و غیره، به رویه و به سیاستِ روزمره و جا افتادۀ سران نظام تبدیل شده است. سردمداران رژیم جمهوری اسلامی تاکنون و در عمل نشان دادهاند که در چهارچوب سیاستهای امپریالیستی و در پاسُخگوئی به خواستهای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، کمترین کوتاهی از خود بخرج نداده و با شدت تمام، در پی اجرائی قدم بهقدم آناناند. در مقابل سوی دوّم قضیه هم، یعنی اوضاعِ زندگی و کار و بارِ میلیونها انسان دردمند و آنهم بعنوان سازندگان اصلی جامعه، روزبهروز وخیمتر و دردناکتر شده است. پس آشکار بُود که چنین وضعیت و جامعهای بردوام نخواهد ماند و سر از عصیان، و سر از رودردرویی با حامیان مناسبات کنونی در خواهد آورد؛ عصیانهایی که نماد آنها را میشود در دیماه دو سال قبل، و همچنین در آبانماه امسال رویت کرد. براستی میتوان گفت بههمان میزانی که اشلِ اعتراضات مردمی و جوانان بالا رفته است، به میزانی بمراتب بالاتر، نظام با سیاست خشنتر و عریانتر وارد صحنه شده است. بیشک پیدایی چنین مفولههایی به معنای آن است که نه بالائیها - و علیرغم فشار و تهدید و سرکوب ادامهدار - قادر به حکومتداری و کنترل جامعهاند، و نه پائینیها حاضر به تمکین و سازش با سردمداران رژیم جمهوری اسلامیاند. چرا که تنش سیاسی، اعتراضی و شکافِ طبقاتی به بالاترین حد ممکنه رسیده است و در این بین و بطور یقین، تکلیف و جوابِ یک سئوال روشن است و آن اینکه، اعتراضات کنونی با هر عاقبتی رودررو شود، جایی برای بازگشت به دُوران گذشته، باقی نگذاشته است. این وضعیت را هم سران متفاوت رژیم میدانند و هم جامعه و جنبشهای اعتراضی، بر موقعیت و بر جایگاه خویش آشنا شدهاند. پس عیار و وزنۀ جنبشهای مردمی و جوانان بلند و بالا شده است و مجال و میدانی برای عقبنشینی و پسگرد نیست. در حقیقت جنبشهای اعتراضی مردمی و جوانان به این درجه از آگاهی دست یافتهاند که زمانِ تصفیههای سیاسی به سر رسیده است، و زمانی بیش از این برای حکومتمداران ایران قائل نیستند. بدین ترتیب تکالیف دو سوی جامعه نوشته شده و به درِ خانۀ حاکمان ایران و نیز میلیونها انسان دردمند، به میادین تولیدی، اجحاف، استثمار و سرکوب رفته است.
به همین دلیل است این روزها گوشهای از سرزمین ایران را نمیتوان یافت که در آن، از تنش و از رودررویی دو طرفِ قضیه بدُور باشد. نظام به اشکال گوناگون زد و در این وسط "رهبر" هم دارد، فرمانِ تعرض وسیعتر و گُستردهتر را به ارگانهای سرکوبگرش صادر میکند؛ در مقابل هزاران جوان و تودۀ معترض و آنهم بدون کمترین امکانات مقابلهای، امّا با انبانی از خشم و نفرت، هماهنگ خیابانها را به میدانِ تصفیه حسابهای سیاسی با سرکوبگران و سران نظام تبدیل کردهاند. رژیم اینبار هارتر از گذشته و با گُستاخی تمام، سر و بدنِ انسانهای معترض به بیعدالتیهای موجود را نشانه میگیرد، تا بنای زوار در رفته و لرزاناش را در امان نگه دارد. تابحال دهها تن را کُشته و صدها نفر را مجروح و هزاران تن دیگر را دستگیر کرده است تا جوانان را از خیابانها پس زند؛ کاملاً بُو بُرده است که این بار صداها رساتر، خواستهها روشنتر، و با اهمیتتر از همۀ اینها، سیاستِ مقابلهای با ارگانهای سرکوبگر نظام جمهوری اسلامی، به رویۀ اعتراضات تودهای و جوانان ایران تبدیل شده است. تردیدی نیست که چنین انتخابِ سیاسیای، ریشه در سیاستهای سرکوبگرانۀ سردمداران رژیم جمهوری اسلامی دارد؛ ریشه در فقر و تعرض به معیشت تودهها، ریشه در بیخانمانی و در بیکاریِ میلیونها تودۀ محروم و جوانانی دارد که نظام به آنان تحمیل کرده است. مسلم است که سرمایهداران جهان غرق در بُحراناند و همۀ تلاششان بر آن است تا بارِ بُحران روزافزونشانرا به تودههای محروم و ستمدیده سرشکن کنند. در پرتو چنین حقیقتیست که مردم و جوانان ایران بمانند دیماه 96، امّا بر خلاف دُورههای پیشین مولد باغستان کرج، به آتش کشیدن اماکن جهل و سرکوب، بانکهایی همچون صادرات، ملت، سپه و به اضافه فروشگاه کورشِ وابسته به سپاه پاسداران و و دیگر نهادهای استثمار و تعرض نظاماند.
خلاصه اینکه خیابانهای ایران در بُعدِ وسیعی شاهدِ جدال دو سوی قضیه است. بدین ترتیب آنچه را که میتوان از وضعیت کنونی آموخت، آن است که اعتراضات مردمی و جوانان، تغییر شیفت داده و رادیکالتر از گذشته شده است؛ در مقابل تقلاء و سرکوب نظام هم عریانتر، بیپرواتر و خشنتر شده است؛ پس نیاز است تا بموازات عصیان و جنبشِ رهائیِ خیابانها، سوی سوم قضیه و آنهم در تجمعات و در دستههای سازمانیافته، ساختمانها و تجمعات سرکوبگر را با منطقِ زور انقلابی نشانه گیرند و زمینههای پیشرفتِ بیش از پیش جنبشهای اعتراضی کارگری، تودهای و جوانان را در چهار گوشۀ ایران فراهم سازند. به این علت که در نظامهای سرمایهداری سراپا مسلح و خشن، حرف اصلی و آخر را سازمانِ مسلحِ تودهای و خیابانها خواهند زد؛ تنها در پرتو تاکتیکِ منطبق با قانونمندی حاکم بر جامعه است که میتوان آزادی و رهائی انسانها را از زیر یوغ مناسبات امپریالیستی تضمین نمود. بنابراین جدا از همراهی و پشتیبانی از اعتراضات مردمی و جوانان، باید آگاه بُود که خیابانها بدون آگاهیِ کمونیستی و بدون تصوری روشن از سیاستهای مکرآمیز امپریالیستی، از بازستانی حقوقِ لگدمال شدۀشان باز خواهند ماند. بطور یقین تجارب بسیار غنیای در این عرصه موجود است که نشان از ناموفقی عصیانهای خیابانی دارند. پسگردِ هزاران اعتراضاتِ خیابانی از امریکا و افریقا گرفته تا اروپا و آسیا موید این نظر است که بدونِ حضور و بدون هدایت سازمانِ کمونیستی، جنبشهای خیابانی با هر میزان و ابعادی پس زده خواهند شد. در یک کلام جامعۀ ایران نیاز به آن دارد تا پرچم سازمانِ متشکل و با برنامۀ کمونیستی و آنهم بهمراه جنبشهای اعتراضی مردمی - جوانان، به اهتزاز در آید و مانع بردوامی بیش از این سردمداران رژیم جمهوری اسلامی بر اریکۀ قدرت گردد. خواست حقیقی و حقوقِ میلیونها انسان دردمند و جوانان در بستر چنین سیاست و راهبردی متحقق خواهد شد. پس عصیان و جنبش ِخیابانی را میشود با عروجِ سازمانِ مدافع میلیونها کارگر، زحمتکش، زنان، جوانان و کودکان، علیۀ دم و دستگاههای سرکوبگر نظام و آنهم تا سر حد سرنگونی سردمداران رژیم جمهوری اسلامی و در آیندهای نه چندان دُور جشن گرفت. در چنین صورتی است که خیابانها ثمره خواهند داد و جامعه از شر تمامی مصائب دستساز نظامِ وابسته به امپریالیسم نجات خواهد یافت.
5 دسامبر 2019
14 آذر 1398