پاسخی به نوشته ی"در باره نئولیبرالیسمِ" ایرج فرزاد
جمشید عبدی
December 28, 2019پاسخی به نوشته ی"در باره نئولیبرالیسمِ" ایرج فرزاد
ایرج فرزاد در نوشته ای که تازگی منتشر کرده اند، این استدلال را پیش برده که گویا: "حقیقت مساله این است که شعار علیه “نئولیبرالیسم” در دانشگاه، اساسا در حاشیه جنگ و جدال بین جناحهای رژیم اسلامی ریشه دارد. " و در ادامه توضیح می دهد که این نه یک پدیده درخود که "جدال و صف بندی با عروج “دو خرداد”، در قالب “دفتر تحکیم وحدت”، که از دل “دانشجویان پیرو خط امام” سر برآوردند". در همین ابتدا ایشان به شیوه ای ساده انگارانه به بیان نظرگاهی می پردازد که تنها یک فرد دور از شرایط عینی سیاست و ناآگاه از فرایند "نئولیبرال سازی" در جامعه ایران به آن دچار می شود. هر فردی که تا اندازه ای با تاریخ اجرای سیاست های رژیم که با عنوان خصوصی سازی و بازنگری اصل 44 قانون اساسی آشنا باشد، در می یابد که اتفاقا چه اندازه این تحلیل کودکانه است و برعکس تنها مقوله ای که در تمامی دولت های چند دهه اخیر، نظام به گونه ای یکصدا، یعنی دولت و حاکمیت همسو و همدل با هم عمل کرده اند، همین اجرای سیاست های به اصطلاح نئولیبرال سازی اقتصادی در کشور بوده است. اگر جناح های حکومتی در هر موردی با یکدیگر اختلاف نظر داشته باشند ، اما در این زمینه یکسو بوده اند، تا جایی که قانون اساسی را برای اجرای آن تغییر داده اند. تفاوت بین دولت های متفاوت در اجرای این سیاست، تنها به "شیوه توزیع رانت" بین خود ها و غیر خودی ها بر می گردد و اگر شاهدیم که گاهی بخشی از حکومت داد بخش خصوص غیر واقعی را سر میدهد، تنها به این موجب بوده که در سهم خواهی از رقیب عقب مانده است. اینکه تصور شود که بلند کردن این شعار همسویی با جریان اصلاحات و دوم خرداد است، هیچ بنیان عینی برای اثبات خود ندارد، چرا که اجرای این سیاست ها در تمامی دولت های رژیم و خصوصا از سال 84 به بعد و تا امروز با سرعت ادامه پیدا کرده است. اینکه ایشان تحلیل می کند که مخالفت با این سیاست از سوی دانشجویان همسویی با کسانی است که گمان می کنند " رژیم اسلام سیاسی قابلیت استحاله به یک روبنای متعارف سرمایه داری در ایران" را نشان می دهد، استنباطی نادرست، از موضوعی غلط، برای یک نتیجه گیری اشتباه است. منتسب کردن این حرکت که در 16 آذر انجام شد با "دانشجویان خط امامی" همان اندازه نادرست است که استفاده از این بهانه برای جبههبندی ایدئولوژیک فرزاد با همقطاران سابقش قابل توجیه است. پیشی گرفتن خردگریزانه این افراد در ارائه تحلیل های نادرست و غیر انضمامی در ارتباط با مبارزات کنونی در ایران، گاهی این گمان را برمی انگیزد که آیا براستی همه این افراد در مورد یک جامعه واحد سخن می گویند یا درگیر خیالی از آرمان های شخصی خود شده اند.
فرزاد و رفقای سابقش هر دو فراموش می کنند که مبارزه با سرمایه داری به صورتی ناگزیر به صف بندی در مقابل یکی از هارترین بازصورت بندی های آن، یعنی نئولیبرالیسم قرار می گیرد. اگر امروز جنبش دانشجویی در مبارزه ای مشترک همسو با جنبش کارگری این شعار را برافراشته به صورت مشخص نشان داده که از فریاد های وامصیبتا امثال "تقوایی و فرزاد" واهمه ای ندارد و حتی وقعی نمی نهد و عینی ترین خواسته موجود را انتخاب کرده است. لازم نیست حتما درک ژرف و عمیق داشت تا متوجه شد که این بازصورت بندی سرمایه داری، این بار در قامت نئولیبرالیسم است که به میدان آمده و مبارزه با آن در واقع مبارزه با عینی ترین شکل سرمایه داری است. نباید ساده اندیشانه گمان برد که انزجار از نئولیبرالیسم، درخواست بازگشت به سیاست های لیبرال بازار آزاد یا حتی کینزی است، بلکه دقیقا لبه تیغ مبارزه ای رادیکال در سرنگونی یکباره سرمایه داری است که نزاع با آن را قابل توجیه می کند. اگر ما بپذیریم که اکنون چهره اصلی سرمایه داری در کالبد نئولیبرالیسم زنده است، اهمیت اصلی شعار 16 آذر ملموس تر و قابل درک تر است، در حالی که دیدگاه مخالفان این حرکت بسیار تقلیل گرایانه و تنها شامل مبارزه با شکل های ملی سرمایه داری است. دید انتقادی غیر همدلانه و بی اهمیت جلوه دادن حرکت دانشجویان در طرح شعارهایشان ، بازتاب گژاندیشی و تمامیت خواهی این چپ سنتی، در مقیاس تمام دوران مبارزاتی این افراد است.
باید ذکر کنم که این نوشته من تنها در دفاع و شفاف سازی شعارهای 16 آذر بود و اینکه من با خواسته های دانشجویان پیشرو بسیار هم همدل هستم و اما بخش عمده نوشته فرزاد که به نزاع های همقطاران سابقش در ارتباط با " جانماز آب کشیدن" برای منصور حکمت است برای من هیچ اهمیتی ندارد، همچنان که برای جریان زنده چپ بی اهمیت است و دست و پازدن این افراد را در "مرده ریگِ تاریخیشان" وا مینهیم.