پیرامون شعارها
حميد محصص
December 19, 2019پیرامون شعارها
نکاتی درباره صف بندی ها و جهت گیری های 16 آذر 1398
آن گروه از دانشجویان چپ که مراسم 16 آذر امسال را با طرح شعارهایی در ضدیت با جوانب گوناگون ستمگری طبقاتی و اجتماعی و جنسیتی در جامعه ایران برگزار کردند، دست بکار بزرگی زدند. شعارهای آن ها از یک سو رنگ و بوی سرخ خیزش آبان ماه 98 را به خود گرفته بود؛ و از سوی دیگر مصائب دیرینه و معضلات ادامه داری که نظام و دولت سرمایه داری بر توده های مردم تحمیل کرده اند را آماج قرار می داد.
برگزاری مراسم تحت این شعارها نشانگر اتحاد رادیکال دانشجویان با گرایش های فکری چپ بود که علیرغم تفاوت های نظری توانستند حول چند شعار مهم مبارزه را سازمان دهند. این مبارزه متحد، تاثیراتش را در آینده نزدیک بر سمت و سوی جنبش در دانشگاه و شکل دهی به یک قطب رادیکال نشان خواهد داد.
یک جنبه مهم و جدید در شعارهای 16 آذر امسال، مرتبط دیدن مبارزات طبقاتی و اجتماعی در جامعه ایران با موج جدید مبارزات در منطقه و نقاط مختلف دنیای سرمایه داری بود. اشاره مشخصا به پرچمی است که بر آن شعار «ایران، فرانسه، عراق، لبنان، شیلی.... مبارزه یکی است سرنگونی نئولیبرالیسم» نقش بسته بود و نیز انعکاس شعار توده های مبارز عراق و لبنان به همان زبان عربی: «کلّن یعنی کلّن». این شعار هوشمندانه، به این بخش از مبارزه دانشجویان در 16 آذر، رنگ انترناسیونالیستی زد. بر این واقعیت تاکید گذاشت که ما با یک نظام جهانی سرمایه داری روبروییم که تهاجمی لجام گسیخته را به معیشت و زندگی مردم در همه عرصه ها سازمان داده و برای بی حقوق کردن و به بردگی کشاندن شان به حداکثر تلاش می کند.
جنبه مهم دیگر شانزدهم آذر امسال، طرح شعار مشخص علیه نیروهای اپوزیسیون پرو امپریالیست بود: «مجاهد و پهلوی؛ دشمنان آزادی». این شعار بهنگام، تلاش جمهوری اسلامی در منتسب کردن مبارزات ضد رژیمی به سلطنت طلبان و مجاهدین را خنثی می کند. و از سوی دیگر، به توده های مردم نشان می دهد که دانشجویان مبارز و آگاه اهداف و افقی متفاوت از نیروهای مرتجع و قدرت های امپریالیستی را دنبال می کنند و می توان از این دور باطل [اجبار به برگزیدن یکی از دو قطب پوسیده ارتجاع و امپریالیسم] خارج شد.
در شعار علیه نئولیبرالیسم دو نکته وجود داشت که واکنش سراسیمه و عصبی عناصر و نیروهایی از طیف راست تا «چپ» را برانگیخت. یکم، نام بردن از فرانسه؛ و دوم، صحبت از اینکه «مبارزه یکی است». قرار دادن نام فرانسه در کنار ایران با مخالفت کسانی روبرو شد که قبله آمال شان دمکراسی بورژوایی مستقر در کشورهای سرمایه داری پیشرفته است. افق دیدشان از سیستم سیاسی ـ اجتماعی مطلوب برای نوع بشر از این حد بالاتر نمی رود و ربطی میان این شکل از حاکمیت سیاسی در کشورهای سرمایه داری پیشرفته با اجرای سیاست های کولونیالیستی و امپریالیستی در جوامع پیرامونی نمی بینند. انگار فرانسه در دنیایی دیگر برای خودش دمکراسی برقرار کرده است و ایران در دنیایی دیگر گرفتار رژیم استبداد مذهبی است. واقعیت این است که حتی همین حد از دمکراسی بورژوایی [و ثبات سیاسی و اجتماعی] ادامه دار در کشورهای امپریالیستی متکی به نظام فوق استثمار در کشورهای پیرامونی و استخراج و انتقال فوق سودها و منابع غارت شده به بنگاه های و پایگاه های مرکزی بوده است.
مخالفت بعضی از نیروها با شعار «ایران، فرانسه، عراق، لبنان، شیلی.... مبارزه یکی است سرنگونی نئولیبرالیسم» بیش از آنکه نشانه تاکید آن ها بر ضرورت نشانه گرفتن جمهوری اسلامی به عنوان آماج عمده مبارزات مردم در ایران باشد، نشانه همسویی شان با دمکراسی بورژوایی و یا توهم نسبت به آن است. «مبارزه یکی است!» مطابق میل این نیروها نیست؛ چون نه تنها به دولت های سرمایه داری امپریالیستی به عنوان «پشتیبان طبیعی» بین المللی نگاه نمی کند بلکه می خواهد مبارزه مردم ایران را به مبارزات مردم در این کشورها پیوند دهد. به جای تنگ نظری ناسیونالیستی که عملا نتیجه ای جز ادامه دست و پا زدن در ورطه نظم موجود ندارد، همبستگی انترناسیونالیستی را قرار می دهد. اینجاست که برخی نیروهای به اصطلاح «چپ» [اما متوهم و متزلزل در برابر سیستم دمکراسی بورژوایی] با نیروهای علنا راست طرفدار امپریالیسم (چه سلطنت طلب، چه جمهوریخواه) نقطه مشترک پیدا می کنند.
شعار «سرنگونی نئولیبرالیسم» به طور مستقیم سیاست ها و دستوراتی را نشانه گرفته که نهادهای مالی سرمایه داری جهانی [مشخصا صندوق بین المللی پول و بانک جهانی] در سه دهه گذشته به طبقات حاکمه کشورهای تحت سلطه دیکته کرده اند. رویکرد عمومی و مشترک در این سیاست ها، تشدید بهره کشی و بی حقوقی نیروی کار، کاهش هزینه های تولید و هزینه های دستگاه بوروکراتیک دولتی از طریق کاهش دستمزدها، حذف یارانه ها، کوچک کردن دولت، ایجاد «مناطق آزاد»، برقراری شرایط امن تر و قوانین منعطف تر برای فعالیت بنگاه های سرمایه داری بین المللی و تسهیل حرکت و جا به جایی سرمایه ها در بازار است. افزایش قیمت بنزین در ایران، فقط یک چشمه از پیاده کردن این سیاست های اقتصادی است.
رنگ و لعاب ایدئولوژیک متفاوت طبقه حاکمه هر یک از جوامع تحت سلطه، و یا شرایط و ویژگی های ساختاری و تاریخی این جوامع، می تواند بر شکل و سرعت پیاده کردن این سیاست های دیکته شده و نیز بر کم و کیف واکنشی که قشرهای گوناگون به آن نشان می دهند تاثیر بگذارد، اما مضمون و چارچوب این سیاست ها یکسان است؛ خواه مجری آن رژیم تئوکراتیک ایران باشد خواه رژیم غیرمذهبی شیلی. خواه عمده سرمایه ها در کنترل یا مالکیت انحصاری بخش دولتی باشد خواه در چنگال بنگاه های انحصاری خصوصی.
دلیل سیاسی مخالفت با این شعار از سوی اردوی رنگارنگ نیروهای راست، از همان نیازها و باورهایی سرچشمه می گیرد که نهادهای سرمایه داری جهانی را در شرایط بحران ساختاری مزمن به سوی الگوی موسوم به «اقتصاد نئولیبرال» رانده است. مخالفت سیاسی با این شعار در واقع دفاعیه ای بر نیازها و الزامات سرمایه داری است. توجیهی که برای این مخالفت ارائه می شود این است که جمهوری اسلامی نماینده و مدافع نظام سرمایه داری نیست و آنچه جامعه ایران در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی نیاز دارد، برقرار کردن و پا دادن به نظام سرمایه داری و تبعیت از همین سیاست ها و الگوها است. مشکلی که این ها با جمهوری اسلامی دارند، علاوه بر رقابت ها و بعضی دلایل سیاسی و ایدئولوژیک، این است که چرا سیاست های موسوم به نئولیبرالی نظیر حذف یارانه ها را کارآمد و موثر پیاده نمی کند.
در شرایطی که جریان «محور مقاومتی»ها با توجه به بروز شورش های محرومان و به خطر افتادن ثبات رژیم به اصطلاح «ضد امپریالیست» جمهوری اسلامی بر دامنه تبلیغات و فعالیت های خود افزوده اند و مشخصا هر نیروی سرنگونی طلب و هر سیاست ساختار شکن را در خدمت به طرح ها و منافع سلطه گرانه آمریکا و دولت های مرتجع منطقه قلمداد می کنند، عمده حملات طیف رنگارنگ راست و «چپ» متوجه نیروهای رادیکال چپ دانشجویی است. علت این است که ظرفیت رشد و نفوذ این نوع ایده ها و شعارهای رادیکال را در دانشگاه و نیز در جنبش های مرتبط با جنبش دانشجویی [کارگری و معلمان و زنان] احساس کرده اند و نگران شده اند.
ملاحظاتی در مورد شعار سرنگونی نئولیبرالیسم: در صفوف جنبش چپ در سطح بین المللی گرایشی قوی وجود دارد که هدف از مبارزه کارگران و حقوق بگیران را بازگشت به دوران قبل از اجرای سیاست های نئولیبرالی تعریف کند؛ درست همانطور که در عرصه سیاست، هدف از مبارزه با موج رو به گسترش فاشیسم در جوامع مختلف را حفظ شکل نرم تر دیکتاتوری بورژوایی و تحکیم و تقویت ارزش ها و نهادهای دمکراسی بورژوایی قلمداد می کند. این گرایش و رویکرد نهایتا رفرمیستی دینامیسم و اجبارات درونی نظام جهانی سرمایه داری را درک نمی کند [همان ها که اتخاذ سیاست تهاجم نئولیبرالی به معیشت توده های میلیونی و تشدید استثمار و بی حقوقی کارگران را الزام آور کرده] و به ظرفیت ها و امکانات نهفته در بطن تضادها و تناقضات نظام سرمایه داری برای پیشروی های انقلابی به سمت انقلاب سوسیالیستی باور ندارد. این گرایش با وضع موجود مخالف است اما نمی خواهد و نمی تواند به ریشه های وضع موجود [که به طور کلی شیوه تولیدی سرمایه داری است و نه فقط این یا آن روش و سیاست و الگوی اقتصادی] دست ببرد. پس شعار سرنگونی نئولیبرالیسم را باید درست معنا کرد و دقیق تر بگوییم، باید آن را با شعارهای دیگری که ریشه های نظام سرمایه داری جهانی را هدف می گیرد کامل کرد.
در میان بعضی نیروهای چپ و فعالان جنبش کارگری این گرایش وجود دارد که هدف مبارزه برای عقب راندن تهاجم لجام گسیخته سرمایه به معیشت و امنیت شغلی کارگران را نوعی «بازگشت به وضع سابق» معنی کنند. به این شکل که در مقابل موج خصوصی سازی ها [با همه مصائب و غارت و فسادی که در نظام سرمایه داری حاکم بر ایران به دنبال داشته]، خواست بازگرداندن مالکیت دولتی را جلو می گذارند. تصورشان این است که اگر دولت دوباره مسئولیت شرکت ها را به عهده بگیرد در قبال دستمزد و معیشت کارگران مجبور به پاسخگویی خواهد بود. این در حالی است که نظام جمهوری اسلامی به عنوان نماینده سرمایه داری بزرگ انحصارگر، خود طراح و مجری «خصوصی سازی»ها و یا «خصولتی سازی»ها است. و اینگونه اقدامات نه بر اساس منفعت این مقام و یا آن باند حکومتی و در خدمت دزدی ها و غارت های فردی، بلکه بر اساس منافع و راهکارهای یک طبقه و نظام در شرایط یک ساختار بحران زده و یک اقتصاد نفتی در دنیایی گلوبالیزه انجام می گیرد. بازگشت واحدهای تولیدی به مالکیت دولتی، یک توهم است و حتی در صورت تحقق، تغییری در شرایط فوق استثمار و بی حقوقی و سرکوب طبقه کارگر نخواهد داد.
13 ) در بین نیروهایی که مشکلی با محتوای شعار سرنگونی نئولیبرالیسم ندارند، برخی هم هستند که طرح این شعار در روز دانشجو را از نقطه نظر مخاطبان دانشجویان چپ، یعنی توده های مردم، نامفهوم می دانند. آن ها معتقدند که به جای این شعار، جنبش دانشجویی باید سیاست های ملموسی را هدف قرار دهد که از الگوی اقتصاد نئولیبرالی سرچشمه گرفته است. مثلا، خواهان حذف مدارس غیر انتفاعی از سیستم آموزشی شود. آن ها می گویند شعار سرنگونی نئولیبرالیسم را فقط خود چپ ها می فهمند و انگار دارند با خودشان حرف می زنند.
اما این استدلال صحیح نیست. یکم، مخاطب شعار علیه نئولیبرالیسم فقط کارگران و توده های مردم ایران نیستند. این شعاری است که از خیزش توده ای و خونین شیلی هم به گوش می رسد. در واقع، طرح این شعار در شانزدهم آذر 1398 پیام همبستگی انترناسیونالیستی را مستقیما به چهار گوشه دنیا مخابره می کند و به توده های محروم و جوانان شورشگر در کشورهای مختلف اعلام می کند که در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، یک نیروی متفاوت و همسرنوشت و همسو با خودشان وجود دارد که آلترناتیوی غیر از بیراهه های بورژوازی امپریالیستی و یا به اصطلاح «ضد امپریالیسم» قلابی رژیم هایی نظیر جمهوری اسلامی را جست و جو می کند. دوم، مخاطبان این شعار بخش هایی از خود دانشجویان و دانشگاهیان و به طور کلی روشنفکران جامعه ایران هم هستند. شعار علیه نئولیبرالیسم، آن ها را به چالش فکری وامی دارد و با آماج قرار دادن نه فقط یک باند حاکم و یا یک شکل حکومتی بلکه کلیت نظام سرمایه داری حاکم بر ایران، به ایجاد قطب بندی سیاسی در جامعه کمک می کند. سوم، تلاش برای «خرد» کردن و یا ملموس کردن موضع گیری علیه نئولیبرالیسم از طریق پیش گذاشتن چند شعار مطالباتی، عملا مخاطبان چپ را به وادی دیگری می کشاند که در چارچوب «بازگشت» به وضعیت قبل از اجرای سیاست های نئولیبرالی می گنجد. یعنی به جای هدف قرار دادن ریشه ها، ذهن ها را متوجه اهداف اصلاحی در اینجا و آنجا می کند.
حمید محصص
نشانی وبلاگ: enghelabenovin.blogspot.com