چرا، محکومیت کارگران؟

حمید قربانی
December 14, 2019

چرا، محکومیت کارگران؟ شرایط پایان دادن بدان! که درضمن پایان جامعه طبقاتی و مبارزه طبقاتی هم هست!

برای اینکه جامعه ی طبقاتی سرمایه داری نابود نگردد!

کمونیسم پایان جامعه طبقاتی است! پایان کاپیتالیسم است! تنها راه رهایی نسل انسان است! پایان استثمار کارگر، جامعۀ بی دولت و بی زندان است! کمونیسم حرکت طبقه کارگر برای لغو شرایط موجود اجتماعی است.

انقلاب انقلاب ، انقلاب قهری کمونیستی پرولتارهای سازمان یافته و مسلح، تنها راه حل برای بشر معاصر است. این انقلاب توان درهم کوبیدن دولت طبقه سرمایه دار امپریالیست را دارد و آنرا با دولت طبقه کارگر مسلح جانشین می کند. این دولت تنها دولتی است که میتواند جامعه را از سرمایه داری به کمونیسم ارتقاء دهد. به پیش تا فتح جهان به پیش! کارگر به پیش! زحمتکش به پیش! مرزها را درهم شکن تا بیمرزی به پیش! تا رهائی نسل انسان به پیش! مسلح شو، متحد شو، تحزب یاب، کارگر به پیش! تا فتج جهان تا ایجاد کمونیسم بر کره زمین، به پیش! چاره ما کارگران کمونیسم است، برای ساختن کمونیسم به پیش!

 

بیدادگاهی علی نجاتی را به ۵ سال زندان محکوم کرده است! احکام دیگری در راه هستند!

بر طبق خبر زیر که در سایت اخبار روز – سایت طرفداران اصلاح و رفرم در جمهوری اسلامی، اپورتونیستهای بیکران درج شده است، بیدادگاه رژیم در تهران، علی نجاتی یکی از کارگران فعال و اولین مسئول سندیکای کارگران شرکت  نیشکر هفت تپه را به ۵ سال زندان محکوم کرده است. در این رابطه سندیکای کارگران هفت تپه اطلاعیه کوتاهی صادر کرده است  که در آن، ضمن محکومیت این عمل ضد کارگر جمهوری اسلامی جنایت کار، به گزارش اخبار روز، آورده است  : «صدور این گونه احکام ضدکارگری نمی تواند باعث رعب و وحشت کارگران در ادامه مبارزه علیه ستم و استثمار باشد. به نوشته ی این سندیکا تا ستم و استثمار وجود داشته باشد مبارزه طبقاتی کارگران ادامه خواهد داشت.». تأکید از من است.

آری؛ این واقعیت که حبس، شلاق زدن کارگران، شکنجه ی وحشیانه کارگران تا دم مرگ، از کار اخراج کردنها، یعنی بریدن نان کارگران و خانواده های آنها، توهین ها و... حتی کشتار کارگران و زحمتکشان در خیابان باعث پایان مبارزه طبقاتی نشده و نمی شود، یک چیز اثبات شده است. مبارزه طبقاتی در ذات استثمارگرانه جامعه طبقاتی نهفته است و در جامعه ی سرمایه داری به درجه ای که استثمار کارگران از طرف سرمایه داران گسترش یافته و درجه آن زیادتر میشود، این مبارزه نیز، میتواند شدت بیابد، حاد گردد، به جنگ طبقاتی آشکار، همه جانبه و حتی تن به تن، به پیروزی انقلاب قهری کمونیستی پرولتارها، تبدیل گردد و ارتقاء یابد. این مبارزه تا زمانی که این سیستم یا بدست کارگران متحزب و تسلیح طبقاتی یافته و یا براثر رشد تضادهای ذاتی اش که با جنگ های وحشتناک و کشتارهای میلیونی و حتی میلیاردی کارگران و زحمتکشان همراه است و حکم دیالکتیک (هر چیز زندگی یافته را مرگی هست.)  نابود میگردد، هست و خواهد بود.

و اما مسئله برای طبقه کارگر در کل و برای کارگران آگاه بویژه باید این باشد که در چه شرایطی میتوانند، به مبارزه طبقاتی پایان دهند که این به معنی پایان استثمار طبقاتی و خود جامعه طبقاتی سرمایه داری است. تلاش برای این کار، کارگر انقلابی و کمونیست را، از توده ی کل طبقه کارگر و مخصوصا رفرمیست ها  واپورتونیست ها جدا می کند، فرق بین کارگر در خود و کارگر برای خود، در اینجاست!  نه در تأئید ماندگاری مبارزه طبقاتی تا پایان استثنمار!

برای اینکه این اتفاق بیافتد، بر اساس تئوری مبارزه طبقاتی مارکسی لنینی،

باید  طبقه کارگر، یک حزب با استراتژی لغو مالکیت خصوصی و کار مزدوری را ایجاد کند تا

الف - طبقه  کارگر تا آمادکی خود را، بعنوان یک طبقه برای به پیروزی رساندن انقلاب قهری کمونیستی که لازمه و ضرورت بدست آوردن قدرت سیاسی توسط طبقه کارگر است، بدست آورد.

  • بدون این پیروزی که با درهم شکستن دولت سرمایه داران یعنی دولت کنونی و ایجاد دولت کارگران مسلح، دیکتاتوری کارگران همراه است، طبقه کارگر، همچنان در چنگال طبقه سرمایه دار خواهد ماند و کارگران فعال زندانی شده و مورد شکنجه قرار میگیرند.
  • طبقه کارگر بوسیله ی این دولت – دیکتاتوری پرولتاریا که جز به نیروی مسلح طبقه کارگر به هیچ قانونی متکی نیست، قادر می گردد که مالکیت خصوصی و کار مزدوری را لغو نماید و به کشتار و زندان، جامعه ی طبقاتی و طبقات و استثمار طبقاتی و همچنین مبارزه ی طبقاتی و خود بعنوان یک طبقه مجزا پایان دهد.

و اگر نه، تأئید اینکه مبارزه طبقاتی تا استثمار هست پایان نمی گیرد، یک این همانی است، از چیزی شما حرف میزنید که درذات سیستم حاکم است، این را سال ها پیش یعنی حدود ۲ قرن و اندی قبل خود اقتصادانان بورژوائی هم، کشف کرده و اعلام نموده بودند. مهم تأئید این نیست، مهم راه پیروزی طبقه کارگر و پایان دادن به مبارزه طبقاتی است.

البته، از یک سندیکای علنی کار و آنهم در شرایط خفقانی که در ایران تحت حاکمیت سرمایه هار امپریالیستی و تشنه مکیدن خون کارگر معترض، حتی فکر کردن به پایان جامعه طبقاتی کمی بعید مینماید تا عملا پا گذاشتن در این راه و بسیج نمودن کارگران برای این کار. برای این کار تشکل دیگر یعنی حزب مخفی، حزب کارگران آگاه، انقلابی و کمونیست لازم است که نیست و باید ساخته گردد.

در این رابطه یعنی شرایط ماندگاری و نابودی مبارزه ی طبقاتی، دوستان و رفقای کارگر را به چند عبارت از کارل مارکس و فردریش انگلس و لنین، آموزگاران انقلابی، طبقه کارگر جهانی جلب می کنم.

*۱- بورژواها و پرولتارها

تاریخ کلیه جامعه هائی که تا کنون وجود داشته اند (غیر از کمونیست اولیه – من حمید قربانی) تاریخ مبارزه طبقاتی است.

... جامعه نوین بورژوازی، که از درون جامعه زوال یافته فئودال برون آمده، تضاد طبقاتی را از میان نبرده است، بلکه تنها طبقات نوین، شرایط نوین جور و ستم و اشکال نوین  مبارزه را جانشین آنچه که کهنه بوده ساخته است.

ولی دوران ما، یعنی دوران بورژوازی، دارای صفت مشخصه است که تضاد طبقاتی را ساده کرده است. سراسر جامعه بیش از پیش به دو اردوگاه بزرگ متخاصم، به دو طبقه بزرگ که مستقیما در برابر یکدیگر ایستاده اند تقسیم می شوند : بورژوازی و پرولتاریا. مانیفست کمونیست – کارل مارکس فردریش انگلس – ۱۸۴۸. کتاب جیبی- از آلمانی – مترجم نامعلوم.

* ۲- پرولتارها و کمونیستها

 قدرت حاکمه سیاسی بمعنای خاص کلمه عارت است از اعمال زور متشکل ( دیکتاتوری – من) یک طبقه برای سرکوب طبقه دیگر، هنگامیکه پرولتاریا بر ضد بورژوازی ناگزیر بصورت طبقه ای متحد گردد، و از راه  یک انقلاب ( انقلاب مسلحانه – من) ، خویش  را به طبقه حاکمه مبدل کند و بعنوان طبقه حاکمه مناسبات  کهن تولید را ( استثمار گرانه که بر مالکیت خصوصی و کار مزدوری پرولتاریا متکی است – من) از طریق اعمال جبر ( دیکتاتوری طبقاتی – انقلابی پرولتاریای مسلح- من) ملغی سازد، آنگاه همراه این مناسبات تولیدی شرایط وجود تضاد طبقاتی را نابود کرده و نیز شرایط وجود طبقات بطور کلی* و در عین حال سیادت خود را هم بعنوان یک طبقه از بین میبرد.

بجای جامعه کهن بورژوازی، با طبقات و تناقضات طبقاتیش، اجتماعی از افراد پدید میآید که در آن تکامل آزادانه هر فرد شرط تکامل آزادانه همگان است. »، تؤکید از من است.  مانیفست حزب کمونیست. 

« کمونیستها عار دارند که مقاصد و نظریات خود را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام میکنند که تنها از طریق واژگون ساختن همه نظام اجتماعی موجود، از راه جبر، ( یعنی بکارگیری قهر، یعنی با استفاده از قدرت کارگران مسلح  و... حمید قربانی) وصول به هدفهایشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند. پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را بدست خواهند آورد.

پرولتارهای سراسر جهان، متحد شوید ! »، پایان مانیفست سال ۱۸۴۸.

*۵- کارل مارکس، در سال ۱۸۵۲ در نامه ای به ژوزف وایدمایر آلمانی تبار می نویسد : « تا آنجا که به من مربوط می شود، هیچ امتیازی به واسطۀ کشف وجود طبقه ها در جامعۀ مدرن، یا کشف پیکار میان آنها ازآن ِ من نمیشود… کاری که من انجام دادم و تازگی داشت نشان دادن این نکته ها بود:
۱ )هستی ِ طبقه ها صرفاً وابسته به مرحلۀ تاریخی ِ خاصی در تکامل تولید است.۲) پیکار طبقاتی به طور ضروری به دیکتاتوری ِ پرولتاریا منجر می شود.۳) این دیکتاتوری صرفاً پایۀ گذار به انحلال تمامی ِ طبقه ها و استقرار یک جامعۀ بدون طبقه خواهد بود.»، تاکید از من است. 

  • کارل مارکس در نقدی بر برنامۀ گوتا : « اما این کمبودها در فاز نخست جامعۀ کمونیستى، هنگامى که این جامعه تازه پس از دردهاى طولانى زایمان از شکم جامعۀ سرمایه دارى سر برآورده، اجتناب ناپذیرند. حق هرگز نمى تواند بالاتر از ساختار اقتصادى جامعه و تکامل فرهنگى اى که مشروط به آن ساختار است، باشد.

در فاز بالاتر جامعۀ کمونیستى، پس از ناپدید شدن تبعیت برده ساز فرد از تقسیم کار و همراه با آن تضاد بین کار ذهنى و کار بدنى، پس از تبدیل شدن کار از صرفا وسیله اى براى زندگى به نیاز اصلى زندگى، پس از افزایش نیروهاى مولد همراه با تکامل همه جانبۀ فرد و فوران همۀ چشمه هاى ثروت تعاونى، آرى تنها در آن زمان مى توان از افق تنگ حق بورژوایى در تمامیت آن فراگذشت و جامعه خواهد توانست بر پرچم خود چنین نقش کند: از هرکس برحسب توانائى اش و به هرکس برحسب نیازهایش!

 

بین جامعۀ سرمایه دارى و جامعۀ کمونیستى یک دورۀ تحول انقلابى از اولى به دومى وجود دارد. متناظر این دورۀ تحول، یک دورۀ گذار سیاسى نیز هست که دولت در آن چیزى نمى تواند باشد جز دیکتاتورى انقلابى پرولتاریا.

اکنون برنامه [گوتا] نه به این آخرى مى پردازد و نه به سرشت دولت در جامعۀ کمونیستى.»، ترجمۀ سهراب شباهنگ. رنگ آمیزی از من است.

« کمونیسم حرکت جهانروای طبقه کارگر برای لغو شرایط موجود اجتماعی است.»، مارکس و انگلس، ایدئولوژی آلمانی –۱۸۴۶،  تاکید از من است.

کارل مارکس

دو :

_ با توجه به این که پرولتاریا به عنوان طبقه، فقط در صورتى مى‌تواند علیه قهر دسته جمعى طبقات مالک وارد عمل شود که در حزب سیاسى مجزاى خویش‏، در تخالف با همه‌ى اشکال قدیمى احزاب طبقات مالک، متشکل گردد؛ _ با توجه به اینکه تشکل پرولتاریا در حزب سیاسى‌اش‏ براى تضمین پیروزى انقلاب اجتماعى و هدف نهایى آن، نابودى طبقات، ضرورى است؛ ـ با توجه به این که باید وحدت نیروهاى طبقه‌ى کارگر، که از قبل در مبارزات اقتصادى تحقق یافته، به عنوان اهرم توده هاى این طبقه در مبارزه علیه اقتدار سیاسى استثمار کنندگانشان به کار آید؛ کنفرانس‏ به اعضاى انترناسیونال خاطرنشان مى‌سازد که در جریان مبارزه‌ى طبقه‌ى کارگر، فعالیت اقتصادى و فعالیت سیاسى این طبقه به طرزى ناگسستنى با هم پیوند دارند. 
(تلخیص‏ از قطعنامه‌ى کنفرانس‏ لندن انجمن بین المللى کارگران _ انترناسیونال _ سپتامبر ۱۸۷۱، به نقل از همان ماخذ.)]

 

تعریف لنین  از دیکتاتوری بطور کلی و دیکتاتوری پرولتاریا بطور اخص : « دیکتاتوری قدرتیست که مستقیما متکی به اعمال قهری است و بهیچ قانونی وابسته نیست. دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا قدرتیست که با اعمال قهر پرولتاریا علیه بورژوازی بچنگ آمده و پشتیبانی می گردد و قدرتیست که بهیچ قانونی وابسته نیست.»

 لنین  از زبان مارکس و انگلس :

[ مارکس... «اگر کارگران دیکتاتوری انقلابی خود را جایگزین دیکتاتوری بورژوازی می نمایند... تا مقاومت بورژوازی را درهم شکنند... بدولت شکل انقلابی و گذرنده می دهند.»...

انگلس...« حزب پیروزمند» (در انقلاب) «بالضروره» ناچاراست سیادت خود را از طریق رعب و هراسی که سلاح وی در دلهای مرتجعین ایجاد می کند، حفظ نماید. اگر کمون پاریس به اتوریته مردم مسلح علیه بورژوازی متکی نبود؛ مگر ممکن بود بیش ازیک روز دوام آورد؟ آیا ما محق نیستیم اگر بالعکس کمون را، به علت اینکه از اتوریته خیلی کم استفاده کرده است، سرزنش نمائیم»...

هم او میگوید: « از آنجا که دولت فقط مؤسسه گذرنده ایست که در مبارزه و انقلاب باید ازآن استفاده کرد، تا دشمنان خود را قهرا سرکوب ساخت، لذا سخن گفتن در بارۀ دولت خلقی آزاد خام فکری خالص است. مادامکه پرولتاریا هنوز به دولت نیازمند است، این نیازمندی از لحاظ مصالح آزادی نبوده، بلکه بمنظور سرکوب دشمنان خویش است و هنگامی که سخن گفتن در بارۀ آزادی ممکن می گردد، آنگاه دولت بمعنای اخص کلمه دیگر موجودیت خود را از دست می دهد»...] ، لنین – انقلاب پرولتری و کائوتسکی مرتد.

رفقا و دوستان کارگر، شما میتوانید که جمهوری اسلامی را با دادگاه ها، تمامی ارگانهای کشتارگرش و همچنین خود جامعه سرمایه داری را نیست و نابود کنید. شما از این توان بالقوه برخور دار هستید. این توان را باید که بالفعل نمائید. برای این کار بخود باور آورید، نیروی خودتان را متمرکز و سازمان دهید و مسلح شوید، آنگاه نه تنها احکام ظالمانه ظالمان لغو میشوند، بلکه خود ظالمان با جامعه ای که آنها را بر گرده ی شما و برای ارعاب و کشتار شما برگزیده است، واژگون شده و جای خود را به جامعه ی انسان های آزاد میدهد! نیروی طبقاتی تان را باور کنید و ستاد جنگ طبقاتی – حزب تان- را موجودیت دهید، تا پیروزی را به چنگ آورید! این سخت است و آسان نیست و اما مگر زندگی کنونی تان آسان هست؟! پس هرگز را فراموش کنید با آمادگی برخیزید تا جهان را فتح کنید!

لینک اخبار روز در این رابطه با محکومیت علی نجاتی

https://www.akhbar-rooz.com/%d8%b9%d9%84%db%8c-%d9%86%d8%ac%d8%a7%d8%aa%db%8c-%d8%a8%d9%87-%db%b5%d8%b3%d8%a7%d9%84-%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%ad%da%a9%d9%88%d9%85-%d8%b4%d8%af

حمید قربانی ۱۳ سامبر سال ۲۰۹۲ اسپارتاکوسی!

 

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com