تکامل خشم انقلابی و جیغ اپوزیسیون

جمشید عبدی
November 23, 2019

مصطفی هجری از رهبران حدکا در پیامی مردم را به عدم خشنونت دعوت می کند:" تقاضا دارم در این مقاومت، از خشونت پرهیز نمایید و با شیوه‌ای مسالمت‌آمیز به مبارزات خویش ادامه دهید، برای اینکه رژیم برای سرکوب و خشونت بیشتر بهانه‌های واهی نیابد."

"بازتاب ریشخند این امر، که ستم دیده چیزی جز زبان زور سرش نمی شود این است که ستمگر جز زبان زور نمی شناسد "

" از کتاب دوزخیان روی زمین"

اگر من یک هنرمند بودم و میخواستم که امروز ایران را در اثری نشان دهم، صدای خشم مردم را به قطعه بولرو/ Bolero و سردرگمی اپوزیسیون را به تابلوی جیغ/   The Screamتشبیه می کردم.

بیگناهی ساده لوحانه نخبه های سیاسی ما هنگامی رخ برمی تابد که از  اصطلاحاتی چون {غافلگیری رژیم، ترس و خوف رژیم، عدم محاسبه این حجم از اعتراض و توصيه به عدم خشونت..) و مفاهیمی کودکانه از این دست، می خواهند تصویری اسطوره ای از یک ظالم احمق جلوه دهند؛ که گویا توان محاسبه حجم واکنش ها به اعمال خود را ندارد. نمی توان این برداشت از  یک "ظالم احمق" را در  تئوریهای این تحلیل گران متعجب دید و به یاد افسانه ها و اسطوره هایی نیافتاد که در آن مثلا "پولیفموس یک چشم" با همه دیو صفتی خود از حربه های ساده  اودیسئوس فریب می خورد و این سراغازی می شود برای این کلیشه که : "هرگاه ظالمی از خون خواری خود به وجد می آید، حرکات ناشیانه ای شبیه به میز کوفتن های هیتلر در کمدی هایی که از او می سازند، به خود می گیرد." در دنیای غیر سیاسی و ساده شده این نابغه های سیاسی ما، همه امور اینگونه راه خردستیزی را پیموده و پاشنه های آشیل همیشه مشخص و سرراست هستند. وقتی که از این فرمول های  پیش ساخته هم می خواهند؛ "چه باید کردی" به دست دهند، در میدان محدودی از کلیشه های آلترناتیو، به نتیجه گیری خوش باورانه  و آتشین و  البته خسته کننده ای از آرزوهایشان می رسند.

ساختار تدوینی این متون از سوی مولفان آنان به شیوه ای غیر خلاقانه با این کلمات شروع می شود، " (دور ه تازه ، آغاز دوباره خیزش، سردرگمی رژیم، ...) و در نهایت بعد از ارائه اخباری که قطعا همگان از آن مطلع هستند به این نام گذاری شامخ خواهند رسید که مثلا، این را "خیزش دی ماه بنامیم" این را " خیزش آبانماه بنامیم" و کسی نیست بگوید این "نازایی سیاسی شما را چه بنامیم" . انگار اعتراضات آینه ای است که هر کس رخ یار خود را در آن توان دیدن و  به این گونه است که یکی تاج شاهی و دیگری خدای مخلوع و سه دیگر لنین و گاندی و تصویر خود به مثابه رهبر آینده را می بینند. "دیالکتیک تباهی و تکرار" این خدایگان بی بنده را هر بار با انتظار اخر الزمانی شان شکرکزار بازگشت آرامش پیشین می کند. هرگز آیا جامعه ای این اندازه از ناجیان خود شکست خورده است؟ متفکرانی هم پیدا شده اند و می خواهند اولویت هایی را برای مبارزان خیابان برشمارند که ریسمان در چاه غلتیده را با شماره های آنان بیرون بیاورند. غافل از این که کسی که با لباس مرگ به خیابان آمده بهتر از هر  خارج از گودی اولویت هایش را می شناسد. بخشی از این اپوزیسیون که وحشت زده شده  اند، نه از عشق به آزادی که از بیم سهم خواهی دست به عصای راهنمایی دراز کرده است و بدون تفاوت گذاری ،مفت گویانی هستند که تمام راهکار هایشان هم مفت گران است. از سوی دیگر گاندی مسلکانی مردم را به اعتراضات آرام دعوت می کنند و آنجا که خون لازم است اینان متانت را تبلیغ می کنند، سارتر در مقدمه خود به کتاب درخشان فانون "دوزخیان روی زمین" به این اربابان ترس و سازش می گوید: "طرفداران عدم خشونت خوب وضعی دارند، نه قربانی و نه میر غضب، بزنید به چاک، اگر شما قربانی نیستید بدانید وقتی دولتی که شما به آن رای داده اید و ارتشی که برادران جوان شما بدون تردید و پشیمانی در آن خدمت کرده اند اقدام به کشتار دسته جمعی می کند یقینا میر غضب هستید…اگر قهر از امشب شروع شده بود و استثمار و ستمگری هرگز در این دنیا وجود نمی داشت شاید عدم خشونتی که شما تجویز می کنید می توانست دعوا را آرام کند ولی اگر تمامی رژیم و حتّی اندیشه های " غیر خشن" شما پروردهء یک ستمگری هزار ساله است، سکوت و بی حرکتی شما جز اینکه شما را در صف ستمگران قرار دهد کاری نمی کند …"

و نیروهای مترقی اما، هنوز انتظار رشد نیروهای انقلابی را می کشد و بر این  باور استوار پای می کوبد که "جبر تاریخ" همه آنچه را باید پیش بیاید در خو فراهم می کند و تنها می باید، منتظر بود و میوه پربار آنرا چید. و این انتظاری است که خود را همراه تاریخ به گور می برد، چرا که آنچه را ساختنی است در راههایی می جوید که هیچگاه "خود انگیخته" نیستند. مبارزه ای که  نیروی محرکه تاریخ را می جوید در دستان این ورزدهندگان به انتظار رشد آگاهی هایی می نشیند که قرار نیست هیچگاه پرورده شوند. و اگر چیزی روی داد، اینان اظهار می دارند که این بود آنچه ما وعده آمدنش را داده بودیم. اما شما تنها وعده تباهی می دهید و بی آنکه بدانید؛ سرایندگان این تباهی هستید.  چیزی که این فعالین  تفسیر وقایع می نامند، تنها لایق نام "وقایع نگاری" است و خالی از هر ایده مترقی و هیچ شاخه ای که در تاریکی به سوی نور گام زند. آنچه تاریخ را می سازد خشونت انقلابی است و این زایمان ایده های مسلح در بطن برش هایی برای نفی ستم ساختارگرایانه نظم حاکم است. باید با خون این سیاست پیشه گان مدارا طلب و دور از خشونت را هوشیار کرد که آنچه شما در همدری با خانواده های جانباختگان راهنماست، از بی افقی و بد افقی  شما ریشه می گیرد و  آنچه ما می خواهیم، انتقام است نه همدری.

"مبارزه مسلّحانه نشانه آنست که ملّت تصمیم دارد جز به قهر و مبارزه قهرآمیز اطمینان نکند. (کتاب دوزخیان روی زمینِ فانون)


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com